Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۴ یه شب سخت... یه شب پر از گریه... یه شب پر از سردرد... واسه همه دخترا از این شبا پیش بیاد خوشحال میشن.... من دارم گریه میکنم.... باز شکستم. همین 94/11/3 20:20 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۹۴ چه شبای سردی... ایشالا دل همه گرم و خوش باشه تو این شبای سرد زمتونی.... 94/11/7 23:27 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۴ شب خوبی بود...با مهمونا... گرچه یکی نبود...ولی خب اونم مهمون بود کاریش نمیشد کرد... 94/11/8 01:09 انجمن ساکت من تنها اینجا.... 1 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۴ شب نیست اما ساعتها خوابیدم برای فرار از خودم و ادمها بالاجبار خوابیدم 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۴ شب خوبی بود.... ساعت 01:48 من و مهناز... مهنازی خوابید... چشمای منم داره بسته میشه... شکر... 94/11/20 عطیه... 3 لینک به دیدگاه
JU JU 7193 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۴ چند مدتی هست فکر میکنم دچار انجام کارهای بیهوده شدم کمی از کارم فاصله گرفتم و به همین علت میل و رغبتم برای رفتن به سمتش کاهش پیدا کرده باید اندکی انگیزه بیابم 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۴ کاش میشد این خوابم تنظیم بشه.... امشبم بیخواب تر از هرشب.... امشب الحمدالله خوب گذشت... چه زود میگذرن ساعتها.... پست قبلی انگار چند ساعت پیش نوشتم.... با سما امشب کلی حرف زدم.... عالی بود... 94/11/21 00:53بامداد 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۴ دورهمی خونه مادر بزرگ..... عالیه.... فقط کاش پرجمعیت بودیم...:-) شب خوبیه...سرد و برفی.... 94/11/21 21:36 2 لینک به دیدگاه
helma.b 3345 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۴ اامشب خوشحالم .... امشب پر از حس های خوبم ... امشب درونم آرومه.... 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۴ عالی... گرچه اول شب حرصم درآورد... ولی عالی بود... کنار دوستانو جمع خانوادگی... مهمونی گرم♥♥♥♥ 94/11/22 01:01 1 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۴ عاااااالی... بهترین و به یاد موندنی ترین شب.... دوستای خوبم بعداز مدتها اومدن انجمن.... 94/11/24 02:00 بامداد 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۴ امشب داره بارون میاد... اونم از نوع یخی خوابم میااااااااااد در حد بنز 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۴ بد... حوصلم سررفته تنهایی... 94/12/2 19:57 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۴ 94/12/2 !!!!!!! ماه قشنگه...زود دعاهامو برآورده میکنه....دوسش دارم.... 3 لینک به دیدگاه
Yaser.C 5059 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۴ نگاه مبهمی امشب به آسمان داری... خدا بخیر کند نیتی نهان داری چه دیده ای که شدی سیر از من و بابا؟ که قصد شعله کشیدن به باغمان داری حسین این طرف و آنطرف حسن انگار خدا نکرده سر ترک این و آن داری بس است! دسته دستاسمان پر از خون شد گرسنه دیدیمو قصد پخت نان داری... هزار شکر که دست تو لرزشی دارد دلم خوش است عزیزم کمی تکان داری.... نوازشم مکن از طرز شانه ات پیداست میان سینه خود درد بی امان داری... که چند دنده فقط سالم است....باقی نه... چقدر زخم و ترک روی استخوان داری... شکست دست تو را قنفذ و چنین می گفت.. هنوز نام علی باز بر زبان داری؟؟ مغیره میزد و میگفت خسته ام کردی... که بعد این همه ضربه هنوز جان داری.... شما چهار بهشتید پس چرا سه کفن؟؟ چقدر حرف نگفته برایمان داری.... وصیتت شده تا از حسین نوحه کنم... شب است و باز پرستار روضه خوان داری.... نفس بده که بگویم چه گفته ای با من غروب میشود و تو نفس زنان داری..... . . . . . به روی خیمه پر شعله خاک میریزی که چند دختر نو پا در آن میان داری.... دو دست دخترکی روی گوش ها میگفت: تو هم به روی سرت زخم خیزان داری! تو دست بر سر او میکشی و میگویی: چه قدر لخته خون بین گیسوان داری... رباب در بغلت ضجه میزند بی بی به نیزه دار بگو طفل بی زبان داری.... 3 لینک به دیدگاه
Paroshat 6378 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۴ امشب ... شب چارشنبه سوری... ایشالا همین امشب همه ی غمامون تو اتیش امشب بسوزه الهی امین 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۴ شب خوب و گرمیه .... تنتون سلااااااامت دوستای خووووبم.غماتون دود بشه بره هوا...دلتون به گرمای آتیش امشب گرمممممم.♥♥♥♥ برا همتون دعا کردم... بالن آرزوم تا روشن کردم افتاد زمین و آتیش گرفت شب خوووووبیه:hapydancsmil: چهارشنبه سوری مبااااااارک♥♥♥♥ 94/12/25 22:07 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۵ اولین نوشته سال 95.... امشب خوب... شب آخر بیدار موندن تا 3'4... امیدوارم تا آخرین روزای سال همینجور خوب بگذره... ته دلمم آروم بشه... 95|1|7 02:23 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۵ امشب دلم گرفته از تنهاییم دارم باخودم فکر میکنم وقتی کسی فرق من وتو بابقیه رو نمیدونه بهتره دیگه ندونه وقتی کسی معنی نگاه ادمو نمیفهمه دیگه هیچ کاریش نمیشه کرد بزار برن باهرکسی که دوست دارن باشن ،تنهایی برای خودم زندگی میکنم 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28832 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۵ جمع خونه مادر بزرگ.. عااالیه... 95/1/8 23:54 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده