رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام

 

حبیبم اگر خوابه طبیبم رو میخوام

 

خواب است و بیدارش کنین

 

مست است و هوشیارش کنین

 

......

 

:sigh:

  • Like 7
  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

امشبم باز منم و هزار و یک فکر و سوال.. منم و بلاتکلیفی

  • Like 6
ارسال شده در

زمستونه، انگار هیچ جا بارونی نیس الا چشای من

  • Like 6
ارسال شده در

روزای آخر پاییزه و فکر کنم دارم افسردگی مبهمی میگیرم...

  • Like 5
ارسال شده در

امشب....

یه مهمونی...

نمیدونم باید چطور باشم...

ما که همه زندگیمون شده حرف مردم...

باید طبق خواسته اوناام تو یه مهمونی رفتار کرد.

  • Like 4
ارسال شده در

دلم گرفته

اما ازاینکه اومدم پیش دوستام خوشحالم

دوستای خوبی خدا بهم داده

  • Like 5
ارسال شده در

فکرم پیششه...نکنه از حرفام...

امشب دلم گرفته...

فقط میخوام برگرده انجمن...

نیای منم میرم....

میرم امشب...

یا حسین تورو به این شب عزیزت قسمت میدم....

  • Like 2
ارسال شده در

امشب دیگه آخرای پاییزه و برعکس همه که پاییز براشون دلگیر برای من پاییز یعنی زندگی

تقریبا این شب در تمامی این سال هایی که یادمه همین بوده برام و حس نا مانوسی برام داشته

امشب هم از اون شبایی که بیخوابی به سراغم اومده و خواب رو از چشمام حروم کرده

امشب ...

  • Like 4
ارسال شده در

بغض غريب كودكي ، امشب همراهي ميكند مرا

دوست دارم اين حس زيباي ..... !

  • Like 2
ارسال شده در

امشب آخر پاییزه

هیچ وقت از پاییز خوشم نیومده.همین که میاد یه عالمه غم میریزه تو این سینه صاب مرده!

برو یه سلامت پاییز جان برو که فصل من در راه است

 

 

 

خدایا دست هممون رو بگیر خدااااااا...

  • Like 2
ارسال شده در

نمیدونم بد بود یا خوب . کار خاصی انجام ندادم . ولی نسبت به روزا و شبای دیگه ارامش بیشتری داشتم. ...

  • Like 4
ارسال شده در

تنها...من و مامان و بابا...

کاش 8.9تااااا بچه بودیم...

چقدر بده...

دلمم نمیاد تنهاشون بزارم برم اتاقم حتی....:sigh:

  • Like 5
ارسال شده در

امشب:sigh:

دلم هوای جایی که بودمو کرده:sigh:

  • Like 5
ارسال شده در

دلم تنگ شده اما نمیتونم بگم یعنی نباید بگم

چقدر سختمه

توتنهاییم غرق شدم

  • Like 5
ارسال شده در

اون سالها بس که قرصای تشدید بیخوابی خوردم معده م هم داغون شد... چند سالی بود مشکل بیخوابیم حل شده بود... تا سرمو میزاشتم روی بالشت بعد 5 دقیقه خوابم میبرد... اما مدتیه دوباره اون حس برگشته .... از ساعت 1.30 رفتم بخوابم تا الان (4 صبح) نشده که نشده... چندشبی هست که وضعم اینه... گفتم فایده نداره من خوابم نمیبره ... اومدم یه کم توی نت پرسه بزنم اینجوری شبو به صبح برسونم... بارونم گرفته ... به هر حال ، نیمه شب بارانی زیباییست...

  • Like 4
ارسال شده در

كي دندون مصنوعي هاي منو برداشته؟:whistles:

  • Like 3
ارسال شده در

يه حس خوب توأم با حس افسوس...

 

وقتي مياد سراغت اتمسفر فكريت يه چيزو واست تداعي ميكنه...

 

كاش پيشم

 

بود بودم بوديم

 

ولي

 

نيست نيستم نيستيم

 

يه حس مزخرف در برهم كه نميدوني يقه كي رو بگيري!...

 

و تدوام زمزمه هاي مرتضي در گوشت

 

يه حس سنگين پتكين بر سرت

 

كه مجبورت ميكنه سرتو رو بالش بزاري

 

و مثلا بخابي

 

كه شايد بتوني به خودت تلقين كني

 

نبودي نبودم نبوديم

  • Like 5
ارسال شده در

شب خوب و پر از ارامش... ایشالا همه حالو احوالشون خوبو خوش باشه

  • Like 4
ارسال شده در

واماااا امشب : حسوحال خوبی دارم . خیلی هم لالادارم hanghead.gif روز خوبی بود در کل

  • Like 4
ارسال شده در

بعد مدتها یه حس شادی درونی توام با عشق و آرامش ... این حسا امیدوارم پایدار باشه...16.gif

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...