شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۹۳ امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام حبیبم اگر خوابه طبیبم رو میخوام خواب است و بیدارش کنین مست است و هوشیارش کنین ...... 7 لینک به دیدگاه
m.sh1992 2210 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۹۳ امشبم باز منم و هزار و یک فکر و سوال.. منم و بلاتکلیفی 6 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۹۳ زمستونه، انگار هیچ جا بارونی نیس الا چشای من 6 لینک به دیدگاه
yade dirooz 1814 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۳ روزای آخر پاییزه و فکر کنم دارم افسردگی مبهمی میگیرم... 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۳ امشب.... یه مهمونی... نمیدونم باید چطور باشم... ما که همه زندگیمون شده حرف مردم... باید طبق خواسته اوناام تو یه مهمونی رفتار کرد. 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۳ دلم گرفته اما ازاینکه اومدم پیش دوستام خوشحالم دوستای خوبی خدا بهم داده 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۳ فکرم پیششه...نکنه از حرفام... امشب دلم گرفته... فقط میخوام برگرده انجمن... نیای منم میرم.... میرم امشب... یا حسین تورو به این شب عزیزت قسمت میدم.... 2 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۳ امشب دیگه آخرای پاییزه و برعکس همه که پاییز براشون دلگیر برای من پاییز یعنی زندگی تقریبا این شب در تمامی این سال هایی که یادمه همین بوده برام و حس نا مانوسی برام داشته امشب هم از اون شبایی که بیخوابی به سراغم اومده و خواب رو از چشمام حروم کرده امشب ... 4 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۳ بغض غريب كودكي ، امشب همراهي ميكند مرا دوست دارم اين حس زيباي ..... ! 2 لینک به دیدگاه
bahar91 939 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۳ امشب آخر پاییزه هیچ وقت از پاییز خوشم نیومده.همین که میاد یه عالمه غم میریزه تو این سینه صاب مرده! برو یه سلامت پاییز جان برو که فصل من در راه است خدایا دست هممون رو بگیر خدااااااا... 2 لینک به دیدگاه
e.t 1423 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۳ نمیدونم بد بود یا خوب . کار خاصی انجام ندادم . ولی نسبت به روزا و شبای دیگه ارامش بیشتری داشتم. ... 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۳ تنها...من و مامان و بابا... کاش 8.9تااااا بچه بودیم... چقدر بده... دلمم نمیاد تنهاشون بزارم برم اتاقم حتی.... 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۳ دلم تنگ شده اما نمیتونم بگم یعنی نباید بگم چقدر سختمه توتنهاییم غرق شدم 5 لینک به دیدگاه
yade dirooz 1814 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۳ اون سالها بس که قرصای تشدید بیخوابی خوردم معده م هم داغون شد... چند سالی بود مشکل بیخوابیم حل شده بود... تا سرمو میزاشتم روی بالشت بعد 5 دقیقه خوابم میبرد... اما مدتیه دوباره اون حس برگشته .... از ساعت 1.30 رفتم بخوابم تا الان (4 صبح) نشده که نشده... چندشبی هست که وضعم اینه... گفتم فایده نداره من خوابم نمیبره ... اومدم یه کم توی نت پرسه بزنم اینجوری شبو به صبح برسونم... بارونم گرفته ... به هر حال ، نیمه شب بارانی زیباییست... 4 لینک به دیدگاه
A.R-KH-A 4953 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۳ يه حس خوب توأم با حس افسوس... وقتي مياد سراغت اتمسفر فكريت يه چيزو واست تداعي ميكنه... كاش پيشم بود بودم بوديم ولي نيست نيستم نيستيم يه حس مزخرف در برهم كه نميدوني يقه كي رو بگيري!... و تدوام زمزمه هاي مرتضي در گوشت يه حس سنگين پتكين بر سرت كه مجبورت ميكنه سرتو رو بالش بزاري و مثلا بخابي كه شايد بتوني به خودت تلقين كني نبودي نبودم نبوديم 5 لینک به دیدگاه
e.t 1423 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۳ شب خوب و پر از ارامش... ایشالا همه حالو احوالشون خوبو خوش باشه 4 لینک به دیدگاه
e.t 1423 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۳ واماااا امشب : حسوحال خوبی دارم . خیلی هم لالادارم روز خوبی بود در کل 4 لینک به دیدگاه
yade dirooz 1814 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۳ بعد مدتها یه حس شادی درونی توام با عشق و آرامش ... این حسا امیدوارم پایدار باشه... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده