رفتن به مطلب

مقاله:اسطوره و حماسه


sam arch

ارسال های توصیه شده

از آنجائی که اسطوره در ادبیات ما پیشینه طولانی دارد و بخش مهمی از ادبیات ما را تشكیل می دهد می توان با شناخت هرچه دقیق تر آن به تقدسش در میان جامعه و اثرگذاری آن بر ضمیر انسان ها پی برد. مقاله حاضر می كوشد ضمن تعریف و تحلیل اسطوره، به تبیین اسطوره هایی بپردازد كه بیشتر مورد قبول مردم بوده است. در پی آن، علت محبوبیت برخی از اسطوره ها بیان می شود و در پایان به چگونگی ارتباط اساطیر با مباحث دینی و مذهبی می پردازد و جلوه هایی از اساطیر را به تصویر می كشد. چگونگی تجلی اسطوره ها در آثار ادبی سخن از اسطوره (myth) است. پدیده ای كه در ادبیات ملل مختلف وجود دارد. امروزه معنا و مفهوم اسطوره چندان متناسب با گذشته نیست. در كلام بزرگانی چون مولوی،فردوسی عنصر اسطوره شفافیت ویژه ای دارد، لذا برای دست یابی به معنی و وسعت شمول دایره اسطوره، ناچاریم به اجمال تعریفی از این واژه ارائه دهیم و سپس به تحلیل و اهمیت اسطوره بپردازیم. اسطوره در دائره المعارف معین بهافسانه، قصه، سخن پریشانمعنی شده است، اما این معنای لغوی اسطوره است و مفاهیم آن را بیان نمی كند و باید در نظر داشت كه مفهوم اسطوره از گذشته تا حال تغییر یافته است. اسطوره در اصطلاح آیینه روح بشر است و تجلی حقایق انسانی كه در طول تاریخ ادامه دارد. انسان هماهنگ و متناسب با زمان خود اسطوره سازی می كند. اسطوره حاصل تجربه بشر در طول تاریخ است كه نسل به نسل انتقال یافته است. اساطیر همواره برای مقصود و هدفی معین ساخته می شوند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شاعر و نویسنده با بهره گیری از پایه اسطوره فرهنگ گذشته را بازآفرینی می كند، اسطوره ها می توانند برگرفته از حقایق تاریخ یا برگرفته از چهره های افسانه ای باشند.

 

اگر با دقت به مطالعه تاریخی بپردازیم، خواهیم دید كه مسأله هویت و ذهنیتی كه ایرانیان برای خودشان قائل می شدند، در قالب همان داستان های اسطوره ای قبل از اسلام وجود داشت. یكی از عوامل مهم تداوم بخش تاریخ سیاسی، دولت و فرهنگ ما ایرانی ها وجود این اسطوره ها بود(1)

اساطیر بیانگر الگوهای برتر و انسان های آرمان گراست. شاخص ترین شخصیت های اسطوره ای جنگاوری، رویین تنی و آرمان گرایی آنهاست.

 

یكی از خصایص اسطوره این است كه در آن همچون مدینه فاضله، بشر دنیایی برتر و بالاتر از این دنیا می جوید (2)

اگر به تاریخ ایران نوشته مورخان اولیه عرب پس از اسلام نگاه كنیم، همه این بحث ها وجود دارد.لازم به ذكر است كه اسطوره ها را نمی توان بدرستی تجزیه و تحلیل كرد، زیرا آنچه درباره اسطوره ها نوشته اند گاهی جنبه اغراق و چاپلوسی محض دارد تا حقیقت جویی. گرچه می توان جنبه اخلاقی آنها را از خلال ادبیات گذشته باز شناخته و در زمینه درست موارد آن به داوری پرداخت، اما این كار به مطالعه عمیق بستگی دارد، در غیر این صورت چگونه می توان به مطالب افسانه ای اعتماد كرد كه گاهی خود نویسندگان هم به آن اعتمادی نداشته اند. چیزی كه یك اسطوره را ارزشمند جلوه می دهد، شناخت و استخراج ویژگی های واقعی آن و تطبیقش با باورها و اعتقادات جامعه است.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

اسطوره های ملی هر منطقه می تواند بر ادبیات آن كشور نقش سازنده یا مخرب داشته باشد، آن هم وابسته به شرایط و عواملی است كه اگر بینش و دید درستی از آن نباشد تمام اقشار آن ملت را دچار آسیب می كند. اگر ادبیات را آیینه ای تصور كنیم اسطوره تصویر آن است كه فرهنگ جامعه را نشان می دهد و بازتاب تجربه و روایت تاریخی مردم در طول سالیانی است كه آنها به ارث برده اند.

 

اسطوره ها پاره ای از بدنه تخیل و تفكر انسان است. اسطوره ها در هر قومی به گونه های مختلف تجلی یافته و تكوین می پذیرند.

شالوده ادبیات هر ملت اساطیری است كه بسیاری از آنها از گزند فراموشی رهایی یافته است. در ملل اساطیری وجود دارد كه در اساس آن با هم مشتركند. امور دقیقی را در حیات ملل می توان یافت كه از امید، آرزو، غم، درد، شادی و ترس مشترك سرچشمه گرفته است كه می تواند عرصه گسترده ای را برای شناخت چهره ملل مختلف باز كند.

 

در طول تاریخ، ملت ها قهرمان خواسته اند و با این قهرمان ها اسطوره سازی كرده اند، ولی معلوم نیست این قهرمانی ها طبق میل توده مردم انجام گرفته باشد. اسطوره ای را مردم می پذیرند كه فرضیه اش را هم پذیرفته باشد. اسطوره سازی زمان و شرایط خاص خود را می طلبد تا باعث رشد تمدن و فرهنگ ملی شود، نه موجب ركود و شكست آن فردوسی از رستم قهرمانی را می سازد كه در سالهای بعد به اسطوره تبدیل می شود. اسطوره هایی كه رنگ سیاسی و زندگی روز سیاسی را می نمایاند مانع انحلال فرهنگ و هویت ملی می شود.

 

مارزولف خاورشناس و مردم شناس آلمانی می گوید:

 

شاهنامه در تاریخ اسطوره ای ایران كوشیده است و نقش بنیادی را در اتحاد ملی ایرانیان ایفا كرده است. (3)

اسطوره ها گاهی رنگ تاریخی به خود می گیرند و برای توصیف اهمیت كار شخص اسطوره ای بكار می رود و گاهی به صورت منظومه های حماسی و زمانی برای بیان مراسم مذهبی پدید می آید. در ایران نیز اساطیر و افسانه هایی در دست است كه به وسیله آنها به شخصیت ملت پی برده می شود. منزلت هر اسطوره در زمان و مكانی كه می زیسته مشخص می شود. انسان هماهنگ و متناسب با زمان خود اسطوره سازی می كند.

 

میلر نویسنده انگلیسی می گوید:

تاریخ های ملی عناصری از اسطوره ها دارند، به طوری كه تحولات را به روش خود تفسیر می كنند و به برخی از تحولات شاخ و برگ می دهند و از اهمیت برخی می كاهند. (4)

اسطوره ها در هر اقلیمی كه باشد ریشه در وجود افراد آن سرزمین دارد كه به حیات خود ادامه داده اند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

بخشی از اسطوره های ملی را اسطوره های حماسی تشكیل می دهند كه مهم ترین جنبه این اسطوره ها طرح انسان آرمانی است كه در آن از ویژگی هایی مانند خرق عادت و قهرمانی بودن بهره می گیرند. انسان های اسطوره ای حماسی، هیچ گاه در چارچوب قواعد منطق ذهنی قرار نمی گیرند و ماورایی محسوب می شوند. از این رومیان اسطوره و حماسه ارتباطی تنگاتنگ بوجود می آید، ارتباطی كه موجب می شود تا حماسه از یك رویداد جنگی و درگیری فیزیكی انسان ها با یكدیگر یا با طبیعت به موضوعی ماورایی تبدیل شود و قابلیت تأویل و تفسیر یابد.

از دیدگاه ادبیات اسطوره عبارت است از داستان هایی كه با پوشش «نمادها» و «استعاره ها» پس از هزاران سال به ما رسیده است بدون آنكه زمان رویداد یا آفرینندگان آنها را بشناسیم. (5)

شاعران به وسیله اسطوره واقعیت ها را بازآفرینی می كنند و انسان را به سرچشمه هستی هدایت می كنند. با استفاده از اسطوره می توان قدرت مقاومت در برابر سلطه بیگانه را افزایش داد. قهرمان اسطوره انسانی آرمان طلب است كه برای حفظ استقلال ملی نبرد می كند.

 

ارنست كاسیرر مورخ و فیلسوف، 1942 دربارأ اسطوره و كاربرد آن می گوید:

كار اساطیر معمولا آفرینش جهان یا انسان، زایش و مرگ و نظایر آنهاست. در اندیشه و تخیل اسطوره ای با اعترافات فردی روبرو نمی شویم. اسطوره عینی شدن تجربه اجتماعی بشر است نه تجربه فردی او. اسطوره آرزوی شخصی است كه تشخص یافته است.از میان بردن اسطوره ها در توان فلسفه نیست. اسطوره آسیب پذیر است. استدلالهای عقلی راهی بدان ندارند و نمی توان آن را با قیاس منطقی رد كرد. (6)

  • Like 3
لینک به دیدگاه

كهن ترین افسانه های ایرانی، افسانه های اسطوره ای است كه با اندیشه قدرت اهورا و اهریمن رابطه ای عمیق دارد، تفكرات حماسی نیز بر مبنای این اندیشه پدید آمده است. در آن ملتی (اهورائی یان) تمجید شده و ملتی دیگر (اهریمنی یان) نكوهش شده است. در اساطیر نیروهای طبیعی و ماورای طبیعی، جادو و... نقش آفرین بوده اند.

 

موارد موجود در اشعار شاعران می توانسته در آن زمان اسطوره باشد یا بعد از عصر آنها در صف اسطوره ها ثبت شود. به نظر نگارنده هر امر قهرمانی و حماسی می تواند به شكل اسطوره بروز كند. اسطوره ها زمانی محبوب و سرنوشت ساز می شود كه طی سالیان طولانی مردم از آن الگوبرداری كنند و درس بگیرند. می توان اسطوره را به نهالی تشبیه كرد كه بتدریج شاخ و برگ می گیرد.

 

ابعاد مختلف اسطوره از جمله: تمدن و فرهنگ، اخلاق اجتماعی، داستان، حماسه، مذهب و... همان شاخ و برگهایی است كه در ضمیر جوامع ریشه می دواند و تركیب آنها باعث ایجاد جامعه ای با مولفه های هویتی مستحكم می گردد. به گفته عماد حجت:

در بینش اساطیری بین افكار، تصاویر و اشیاء، نوعی همدمی سحرآمیز وجود دارد كه سبب می شود جهان اساطیری مانند رویایی عظیم جلوه كند كه در آن هر چیز ممكن است از چیز دیگری پدید آید. (7)

اسطوره ها انسجام بخش هویت ملی است و در پاره ای زمینه ها بر فرهنگ های دیگر ملل نیز اثر گذاشته است. نمونه هایی از اساطیر چون داستان رستم، بیژن و منیژه در شاهنامه، فرهاد و شیرین نظامی، داستان خضر پیامبر در قرآن وجود دارند كه به مرور زمان مردم از مضمون آنها درس گرفته اند و آن را سرلوحه باورهای خود قرار داده اند.

 

[TABLE=width: 50]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[/TR]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

قهرمانان بیان شده در شعر الگو و اسطوره ای از عاشق سوخته در ره عشق هستند. شخصیت هایی جان باخته كه قربانی شرافتمندی خود شده اند.

از داستان های دیگر كه به شكل اسطوره درآمده اند «آب حیات»، «آب اسطوره ای» یا «چشمه حیات» است كه نام چشمه ای است در ناحیه تاریكی از شمال كه موسوم به ظلمات است و هر كس از آن بنوشد عمری جاودانه می یابد. بسیاری از شاعران از این اسطوره در شعرشان بهره جسته اند از جمله سهراب در شعر «راه واره» می گوید:

 

لحظه من در راه است و امشب بشنوید از منامشب، آب اسطوره ای را به خاك ارمغان خواهد كرد.(8)

 

با تعمق در آثار ادبی می توان تاثیر و پندپذیری اسطوره را در اندیشه و اعتقاد مردم ریشه یابی كرد و اساطیر را آینه ای از باورهای جامعه دانست كه آنها را در رسیدن به اهداف عالی، پیروزی بر ظلم و یافتن راه حقیقت راهبری می كند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

پی نوشتها:

1-احمدی، حمید؛ «هویت ملی ایرانی؛ ویژگی ها و عوامل پویائی آن»: موسسه مطالعات ملی، تمدن ایرانی 1383- ص 195 3-آذر، امیراسماعیل؛ زبان فارسی راز جاودانگی هویت ایرانی: روزنامه ایران، 22 آذر 1384 ص16

2-اردلان جوان، سیدعلی؛ تجلی شاعرانه اساطیر و روایات مذهبی در اشعار خاقانی،: مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی- 1368-ص48

3- اولریش مارزولف، شاهنامه و هویت ایرانی: تهران، مركز بازشناسی اسلام و ایران 1380-ص30

4-میلر، دیوید؛ ملیت، تهران: انتشارات تمدن ایرانی- 1383،ص 44

5- لك، منوچهر؛ درآمدی بر شناخت اسطوره و تبیین كاركردهای هویت بخش آن در شعر جنگ، فصلنامه مطالعات ملی- 1384 ص 65-69

6-ارنست كاسیرر؛ افسانه دولت، تهران: انتشارات خوارزمی 1362 ص 352

7- حجت، عماد، جهان مطلوب سهراب سپهری: تهران، انتشارات بهزاد 1376، ص 100

8-سپهری- سهراب؛ هشت كتاب- ص 52

 

نویسنده:بدرالسادات سجادی

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

تفاوت اسطوره با خرافه

 

 

اسطوره

1- اسطوره‌ها دارای شخصیت‌ هستند. شخصیت‌هایی ساخته و پرداخته ذهن مردمان جوامع باستان برای توجیه و توضیح سرگذشت و چگونگی آفرینش جهان و تمامی نیروها و پدیده‌های مادی و معنوی در پیوند با جهان هستی.

 

2- مصداق و معنای اصطلاحی اسطوره (Myth) با معنای واژگانی آن که در زبان‌های گوناگون برابر با افسانه، قصه، دروغ، سخن بی پایه و غیره آمده است، ارتباطی ندارد.

 

3- ناتوانی همیشگی انسان از درک و شناخت چگونگی آفرینش جهان و هدف از این آفرینش، خود موجب آفریدن اسطوره‌ها برای توجیه چگونگی و روند آفرینش شده است. از همین روی، اسطوره‌ها جهان‌بینی جوامع باستانی هستند. درک و تلقی انسان از چگونگی آفرینش و رویدادهای محیط پیرامون، و شیوه نگاه انسان به جهان در شخصیت اسطوره‌ها متجلی شده است.

 

4- اسطوره‌ها در زمان زندگی نمی‌کنند. آنان خود پدیدآورنده زمان هستند. یا از ازل تا ابد بوده‌اند و خواهند بود و یا تولد آنان در زمانی بس بعید روی داده است.

 

5- اسطوره‌ها در مکان نیز زندگی نمی‌کنند. آنان خود پدیدآورنده مکان هستند. دامنه قلمرو نیروی اسطوره‌ها در همه مکان‌ها گسترش می‌یابد.

 

6- دست انسان و نیروهای زمینی از اسطوره‌ها کوتاه است و توانایی اعمال خواست خود به آنان را ندارند.

 

7- اسطوره‌ها پیوندی عمیق با ستارگان و اجرام کیهانی دارند. هر یک از ستارگان، تجلی‌گاه یک یا چند اسطوره از ملل و تمدن‌های گوناگون بوده است.

 

8- اسطوره‌ها همواره شخصیت‌هایی نیک با عمال مثبت نیستند و در میان آنان شخصیت‌هایی ویرانگر و منفی دیده می‌شود.

 

9- اسطوره‌ها با یکدیگر نبرد می‌کنند. نبرد این دو برای پیشبرد نیکی یا گسترش بدی در جهان است.

 

10- اسطوره‌ها پدیدآورنده‌اند. پدیدآورنده هر آنچه بدان منسوبند و موکل بر آن شمرده می‌شوند.

 

11- اسطوره‌ها محصول فکر و نظر یک شخص یا طرز فکر خاص نیستند. آنان در گذر زمان و مکان از صافی مردمان جوامع گوناگون گذر کرده‌اند، تحلیل شده‌اند و تراش خورده‌اند. رفتار و کنش‌های آنان دچار تغییر و تطور شده است.

 

12- اسطوره‌ها گاه با یکدیگر آمیخته‌ شده و اسطوره تازه‌ای با نامی تازه و یا با ترکیبی از دو نام را پدید آورده‌اند. گاه نیز یک اسطوره واحد به دو یا چند اسطوره تازه تفکیک و منشعب شده و نام‌های تازه‌ای بر آنان گذارده شده است.

 

13- چنانچه گفته شد، اسطوره‌ها دارای شخصیت هستند و در نگاره‌ها به پیکر انسان‌هایی اغراق‌آمیز با افزوده‌هایی خاص به مانند بال یا شاخ رسم شده‌اند. در نتیجه، پدیده‌ها یا موجودات و یا اشیایی مانند کوه‌ها، رودها، بناها یا پهلوانان که گاه کوه‌های اسطوره‌ای و یا پهلوانان اسطوره‌ای نامیده می‌شوند، تنها در پیوند آنها با اسطوره‌ها به وجود می‌آید و به خودی خود اسطوره بشمار نمی‌روند.

 

14- اطلاق عنوان اسطوره به انسان‌هایی که کارهایی حماسی یا بزرگ و خارق‌العاده انجام داده‌اند (حتی اگر در داستان‌ها باشد)، کارکرد ثانوی و نوظهوری است که به تازگی متداول شده است.

 

15- اسطوره‌ها ماندگارترین محصول اندیشه آدمیان هستند. از دورترین زمان‌های حیات یک ملت که سرآغازش دانسته نیست، آغاز شده و با تغییر در شکل و نام همواره زنده باقی مانده‌اند.

 

16- رویدادهای اسطوره‌ای، ساختاری داستان‌گونه و نمایشی دارند. از همین روی، آنها کهن‌ترین سرگذشت‌های شناخته شده بشری هستند. سرگذشت‌هایی که برای باورمندان به آن مقدس بشمار می‌رفته و در هاله‌ای از رمز و راز پیچیده بوده‌اند.

 

17- ایزدان و دیوان در باورها و متون ایرانی از جمله اسطوره‌های ایرانی هستند. در باورهای ایرانی، اسطوره‌های نیک با نام خدایان و ایزدان و اسطوره‌های ویرانگر با نام دیو شناخته می‌شده‌اند.

 

18- اسطوره‌ها و باورهای منسوب به آنان، سرچشمه‌ای غنی برای آشنایی با اندیشه، آرمان، آرزوها، شیوه‌های زندگی، جهان‌بینی، رنج‌ها و مصائب جوامع بشری است. فراموش نکنیم که دانش امروز نیز تاکنون نتوانسته است ذره‌ای بیشتر آگاهی از مردمان باستان به پرسش پیچیده چگونگی و سرگذشت هستی پاسخ گوید.

خرافه

 

 

چنانکه دیده می‌شود، کارکردهای اسطوره بسی متفاوت‌ از خرافه و خرافه‌گرایی است. در حالیکه اسطوره‌ها محصول کوشش انسان برای تبیین جهان هستی است، خرافه در بهترین حالت محصول انتساب توانایی‌ها و قابلیت‌هایی به رویدادها، موجودات و اشیای پیرامون، و در بدترین حالت، محصول کوشش برای عوام‌فریبی و گمراهی مردمان از طریق ترویج جهل است.

1- خرافه‌ها را مردمان یک جامعه در طول زمانی درازآهنگ نمی‌سازند، بلکه ساخته شخصی خاص و پذیرش عده‌ای از مردمان است.

 

2- خرافه‌ها دارای شخصیت نیستند و می‌توانند هر پدیده یا موجود زنده و غیرزنده و یا هر شیئی را در بر گیرند.

 

3- ترس و نگرانی جوامع بشری به ویژه در سرزمین‌هایی که بیشتر در معرض بلایای طبیعی و یا ناامنی بوده‌اند، موجب گسترش بیشتر باورهای خرافی شده است.

 

4- خرافه‌ در زمان و مکان خاص و مشخصی حضور دارد.

 

5- خرافه در ید قدرت انسان است. در بارهای خرافی انسان می‌تواند با انجام دادن یا ندادن اعمالی، بلایی را از خود دور کند و یا اقبالی را بخود نزدیک سازد.

 

6- خرافه دارای ساختاری روایی نیست و با مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها سروکار دارد.

 

7- خرافه بهانه و عاملی مناسب برای مروجان جهل و سوءاستفاده‌کنندگان از سادگی مردم و پاسخ سودجویانه به نیازها و رنج‌های آنان است.

 

8- با این وجود، خرافه نیز مانند اسطوره و هرگونه باور دیگر مردمان، می‌تواند منبعی برای بررسی و مطالعات مردم‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باشد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...