رفتن به مطلب

آخرین دروازه


zahra22

ارسال های توصیه شده

[TABLE=width: 440]

[TR]

[TD]تهراني ها هنوز به خاطر دارند كه دروازه هاي متعدد تهران چند سال پيش چگونه تخريب شد و چرا هيچ اثري از بناهاي قديمي برجاي نمانده است[/TD]

[TD]

0.jpg

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

 

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD] [TABLE=width: 250]

[TR]

[TD]NoPix.gif[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]1.jpg[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

[/TD]

[TD=width: 5]NoPix.gif[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

كاشي هاي آبي رنگ تكه تكه شده، داربست بدقواره و زنگ زده و مناره اي خاك خورده و خاموش، تنها بازمانده هاي دروازه محمديه تهران است. گويي زمانه با اين ميراث كهن، سر ناسازگاري داشته و حالا آن قدر كاشي قديمي اش فرسوده و بي رنگ شده و آن قدر تكه هاي شكسته آن از هم دور افتاده كه نمي توان عبارت حك شده روي كاشي ها را خواند.

زمانه، مردمان شهر و اهالي بازار با دروازه محمديه نامهربان بوده اند. ساخت و سازهاي عمودي در بازار تهران، رد تاريخ را از پيكر اين دروازه پاك كرده است. دروازه به دو نيم تقسيم شده را در سمت راست مغازه هاي بازاريان احاطه كرده و بخشي ديگر هم در سمت چپ در ميان مغازه هاي ديگر محصور شده است.

در شتاب لحظه هاي گذر از بازار تهران، هيچ عابري نيست كه لحظه اي سربلند كند تا در تخيلش هم، شكوه و هيبت اين دروازه را به خاطر آورد.

قديمي ترين سند هويت تاريخي تهران ميان حركت شتاب آلود رهگذران و سوداي تمام نشدني سود و سرمايه، تنها مانده است.

كاشي هاي آبي رنگش هر شب سست تر مي شوند و كابوس تخريب و احداث مغازه هاي جديد لحظه اي رهايش نمي كند. ميان شيارهاي ايرانيت هاي شيب دار بازار تهران، جايي براي آخرين دروازه اين شهر كهن نيست. دروازه محمديه پير شده، فرتوت و انگار چيزي از باقي مانده عمرش نمانده است. گفته مي شود كه هر شب، برخي سوداگران گوشه اي بيشتر از اين دروازه را تخريب مي كنند. صداي تيشه و كلنگ دروازه را كر مي كند و نيز هياهوي آدم هايي كه از سابقه تاريخي آن هيچ نمي دانند.

اينجا همان دروازه غار است كه مردم فقط از آن جز نامي نشنيده اند. مدام نامش را تكرار مي كنند اما نمي دانند كجاست و در كدام نقطه از شهر تهران واقع شده است.

كاشي هاي اين بنا ساخته دست استاد «محمدقلي كاشي پز» بود. اما ارتفاع مناره آن قدر بلند است كه نمي توان از آن بالا رفت و امضاي استاد را روي كاشي ها خواند.

دروازه آن قدر در ميان حصار بازار محدود شده كه مشكل بتوان هويت تاريخي اش را در ذهن مجسم كرد. با اين وجود به گواهي اسناد تاريخي و كساني كه خاطره احداث اين بنا را در ذهن ثبت كرده اند، در سال ۱۲۵۰ و در زمان سلطنت محمد شاه قاجار ساخته و به دروازه محمديه معروف شد. هر چند كه اهالي محل، دروازه غار مي نامندش.

دروازه محمديه آخرين دروازه تهران است اما تنها دروازه احداث شده در اين شهر نيست. شهروندان تهراني كه اكنون ۶۰ بهار را پشت سر گذاشته اند، حتماً به خاطر دارند كه تهران با دروازه هاي متعدد، چه شكل و شمايلي پيش از اين داشته است و هنوز به خاطر دارند كه دروازه هاي متعدد تهران چند سال پيش، چگونه تخريب شد و چرا هيچ اثري از بناهاي قديمي برجاي نمانده است.

تهران قديم از زمان فتحعلي شاه، داراي دروازه شد. در اين زمان تعداد دروازه هاي تهران شش بنا بود. اما بعدها در دوره ناصري به ۱۲ دروازه افزايش يافت. «اوژن فلاندن» جهانگرد معروف كه در سال ۱۲۸۱ قمري به تهران سفر كرده بود، درباره دروازه هاي تهران مي نويسد: «حصار شهر تهران مانند ساير شهرهاي كشور داراي برج ها و مناره هايي است كه اطراف آن خندق ايجاد شده است. در تهران شش دروازه است كه با كاشي هاي رنگارنگ تزيين شده و برخي از دروازه ها قلعه كوچكي دارند كه در فاصله يك صد متري دروازه ها و كنار اين قلعه ها، خندقي حفر شده است.»

در عهد ناصري، دروازه هاي تهران وضع بهتري پيدا كرد. دروازه هاي دوره ناصري از نظر كاشي كاري و نقش و نگار، كتيبه ها و ستون ها با گذشته متفاوت است. كاشي هاي دروازه ها در اين زمان به نقش رستم و ديو سپيد و يا رستم و اسفنديار آراسته شده بود. در گذشته هاي نه چندان دور، ۹ دروازه داخل شهر تهران بود و چهار دروازه نيز در چهار گوشه شهر و يك دروازه هم مخصوص خروج قطار تهران ـ ماشين دودي ـ بود. دروازه هاي خيابان چراغ گاز (اميركبير فعلي)، باب همايون، علاء الدوله، لاله زار، ارك، غار و سردر الماسيه دروازه هايي بودند كه در تهران قرار داشتند. دروازه شميران در شمال، دروازه باغ شاه در غرب، دروازه خاني آباد در جنوب و دروازه خراسان در شرق چهار دروازه اي بودند كه پايتخت را از خارج محصور كرده بود.

غير از اين دروازه ها، دروازه هاي ديگري هم در شهر بود كه دروازه يوسف آباد، دولت، گمرك، دولاب و دوشان تپه از جمله آنها است.

[TABLE=align: left]

[TR]

[TD] [TABLE=width: 250]

[TR]

[TD]blank.gif[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD]2.jpg[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

[/TD]

[TD=width: 5]NoPix.gif[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

تهران در مجموع ۱۲ دروازه داشت اما غير از اين دروازه ها، يك دروازه هم در اين اواخر نزديك باغ شاه احداث شد و دروازه اي هم در دارالخلافه كه مي توان آن را دروازه ميدان مشق خواند كه سال ها بر سردر آهني و بزرگ آن نقاره مي زدند.

زماني كه دروازه هاي تهران هنوز برپا بود، شب ها چند ساعت بعد از غروب آفتاب، آنها را مي بستند و رفت و آمد از آنها ممنوع مي شد. هر دروازه ماموراني داشت كه رفت و آمدهاي مردم را كنترل مي كردند و تنها به كساني كه اسم شب را مي دانستند اجازه ورود يا خروج مي دادند. ماموران دروازه ها به رسم آن زمان، بابت هر بار و از هر مسافر عوارض دريافت مي كردند. قاعده قانوني دريافت عوارض براي هر چهارپا، ده شاهي، براي بار قاطر و هر نفر ۱۵ شاهي، شتر يك قران، درشكه دو قران، دليجان سه قران و اتومبيل پنج قران بود. غير از ماموراني كه عوارض رفت و آمد از دروازه ها را دريافت مي كردند، ماموراني نيز اموال مردم را بازرسي و مردم را مجبور مي كردند كه همه بارهاي خود را باز كنند و به تناسب ميزان آنها دوباره عوارض بپردازند.

اگر چه ماموران تفتيش از دولت حقوق مي گرفتند اما هرگز از محل فعاليت آنها چيزي عايد دولت نمي شد. خاطرات تلخ و شيرين تهراني هاي قديم از دروازه ها و حصارهاي تهران، روزگاري را تصوير مي كند كه با خيابان كشي هاي جديد در پايتخت، در دهه اول سلطنت پهلوي با برافراشتن پرچم قرمز دروازه هاي قديمي و خندق هاي تهران را يكي پس از ديگري تخريب كردند.

اولين جرياني كه دروازه ها و خندق هاي قديمي تهران را تخريب كرد مربوط به سال ۱۲۸۴ هجري قمري است زماني كه براي توسعه تهران، خندق و برج و باروي طهماسبي را تخريب كردند. تا سال ۱۲۸۴ هجري قمري تهران همچنان در حصار كهن شاه طهماسبي قرار داشت و به حداكثر گسترش خود رسيده بود اما افزايش روزافزون جمعيت، كمبود زمين براي خانه سازي و سرانجام نياز به شهري كه در خور پايتختي ايران باشد، ناصرالدين شاه را بر آن داشت تا انديشه گسترش تهران را به مرحله اجرا درآورد. در زمان ناصرالدين شاه و پيش از آنكه در دوره پهلوي همه دروازه ها و خندق هاي تهران را تخريب كنند، اجراي طرح توسعه تهران بر عهده ميرزا يوسف مستوفي الممالك صدراعظم و ميرزا يحيي وزير دارالخلافه گذاشته شد. در آن زمان ناصرالدين شاه تنها قصد توسعه شهر تهران را داشت، نه تخريب دروازه هاي قديمي. حتي پس از تخريب باروي طهماسبي، احداث بارو، دروازه هاي جديد بيش از ۱۰ سال به درازا كشيد. هر چند اين دروازه ها به نحوي جديد و با معماري پيچيده تري ساخته شد اما در سال ۱۳۰۹ شمسي تمام دروازه هاي تهران به يكباره ويران و خندق ها نيز پر شد. ايجاد خندق و دروازه در تاريخ تهران براي جلوگيري از حمله اشرار، دزدان و احياناً دشمنان صورت گرفته بود و تخريب دروازه ها موجب شد كه تهران تا سال هاي طولاني حد و مرز مشخص نداشته باشد. هم اكنون از ميان تاريخ كهن دروازه هاي تهران تنها يك دروازه ويرانه باقي مانده و آن دروازه محمديه در بازار تهران است. اقدام موثر شهرداري براي رفع تصرف بازاريان از اين منطقه و همكاري كسبه براي احياي اين ميراث ارزشمند تنها دريچه اي است كه اميد به زندگي و ادامه حيات دروازه محمديه را افزايش مي دهد. دروازه اي كه خاطره جمعي همه دروازه هاي قديمي تهران را در مناره هاي خاموشش، حبس كرده است.

روزنامه همشهري سال سوم - شماره175

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...