رفتن به مطلب

پروین اعتصامی


ارسال های توصیه شده

رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی در بیست و پنجم اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز متولد شد و در نیمه شب شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ دار فانی را ودا گفت.او یکی از شاعران نامدار ادب فارسی و یکی از مفاخر ارزشمند خطه آذربایجان می باشد که در زمینه شعر و ادب همچنان می درخشد و از شاعران کم نظیر در این عرصه میباشد.

 

 

200px-Etesami.jpg

 

 

عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.

 

در کودکی با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردی بزرگ بود در زندگی او نقش مهمی داشت ، و هنگامیکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروین در زمینه سرایش شعر کمک کرد.

لینک به دیدگاه

مادر پروين :

 

مادرش اختر اعتصامی نام داشت . او بانویی مدبر ، صبور ، خانه دار و عفیف بود ، وی در پرورش احساسات لطیف و شاعرانه دخترش نقش مهمی داشت و به دیوان اشعار او علاقه فراوانی نشان می داد.

 

 

پدر پروین

 

یوسف اعتصامی معروف به اعتصام الملک از نویسندگان و دانشمندان بنام ایران بود. وی اولین (چاپخانه) را در تبریز بنا کرد ، مدتی هم نماینده ی مجلس بود. اعتصام الملک مدیر مجله بنام (بهار) بود که اولین اشعار پروین در همین مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و یک دختر است.

 

پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.

 

یوسف اعتصام الملک در ۱۲۹۱ هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جز کتاب های درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .

 

کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال ۱۳۱۸ هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.

 

اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از ۱۷ جلد کتاب در بهار ۱۳۲۸ هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار ۲۴ شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی ، ادبی ، اخلاقی ، تاریخی ، اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.

 

 

 

اولین معلم او (پروین) در دوره ای که آموزش دختران امری باطل و مردود شمرده می شد همانا پدر گرامیش بود که خود جزو دانشمندان و سخندانان و از مترجمان بنام ایران بود. بنابراین ادبیات فارسی و عربی را با مهارت هر چه تمام در نزد پدر آموخت.

 

به ندرت در جرگه سایر اطفال وارد می شد. غالباً تنها بسر می برد اندیشه های بزرگ در سر می پروراند. در مجلس درس همیشه از سایرین پیشتاز بود. استعداد و قریحه لبریز او بزودی و هنگامی که بیش از هفت سال سن نداشت بروز کرد و در این زمان به سرودن اشعار مختلف پرداخت.

 

در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصا با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی، ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمایی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.

 

در یازده سالگی به دیوان اشعار فردوسی ، نظامی ، مولوی ، ناصرخسرو ، منوچهری ، انوری ، فرخی که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسی به شمار می آیند ، آشنا بود و از همان کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوه های یادگیری آن با او تمرین می کرد.

 

گاهی شعری از شاعران قدیم به او می داد تا بر اساس آن ، شعر دیگری بسراید یا وزن آن را تغییر دهد ، و یا قافیه های نو برایش پیدا کند ، همین تمرین ها و تلاش ها زمینه ای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بی اندوزد.

لینک به دیدگاه

هر کس کمی با دنیای شعر و شاعری آشنا باشد ، با خواندن این بیت ها به توانائی او در آن سن و سال پی می برد برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی ، یعنی یازده تا چهارده سالگی او می باشد ، شعر ( ای مرغک ) او در ۱۲ سالگی سروده شده است:

 

 

ای مُرغک خُرد ، ز آشیانه

پرواز کن و پریدن آموز

تا کی حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چمیدن آموز

رام تو نمی شود زمانه

رام از چه شدی ؟ رمیدن آموز

مندیش که دام هست یا نه

بر مردم چشم ، دیدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرمیدن آموز

 

 

با خواندن این اشعار می توان دختر دوازده ساله ای را مجسم کرد که اسباب بازی اش (کتاب) است ؛ دختری که از همان نوجوانی هر روز در دستان کوچکش ، دیوان قطوری از شاعری کهن دیده می شود ، که اشعار آن را می خواند و در سینه نگه می دارد.

 

شعر (گوهر و سنگ ) را نیز در ۱۲ سالگی سروده است.

 

شاعران و دانشمندانی مانند استاد علی اکبر دهخدا ، ملک الشعرای بهار ، عباس اقبال آشتیانی ، سعید نفیسی و نصر الله تقوی از دوستان پدر پروین بودند ، و بعضی از آنها در یکی از روزهای هفته در خانه او جمع می شدند ، و در زمینه های مختلف ادبی بحث و گفتگو می کردند. هر بار که پروین شعری می خواند ، آنها با علاقه به آن گوش می دادند و او را تشویق می کردند.

قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.

پروین ، درتیر ماه ۱۳۰۳ شمسی برابر با ماه ۱۹۲۴ میلادی در سن ۱۸ سالگی ، دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد فارغ التحصیل شد ، او در تمام دوران تحصیلی ، یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پیش از ورود به مدرسه ، معلومات زیادی داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعی می کرد ، در حد توان خود از همه چیز آگاهی پیدا کند. مطالعات او در زمینه زبان انگلیسی آن قدر پیگیر و مستمر بود که می توانست کتابها و داستانهای مختلفی را به زبان اصلی ( انگلیسی ) بخواند . مهارت او در این زبان به حدی رسید که ۲ سال در مدرسه قبلی خودش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس کرد.

در خرداد ۱۳۰۳ ، جشن فارغ التحصیلی پروین و هم کلاس های او در مدرسه برپا شد. او خطابه ای با عنوان” زن و تاریخ” ایراد کرد. در سخنرانی خود از وضع نامناسب اجتماعی ، بی سوادی و بی خبری زنان ایران حرف زد. این سخنرانی ، بعنوان اعلامیه ای در زمینه حقوق زنان ، در تاریخ معاصر ایران اهمیت زیاد دارد.

 

پروین در قسمتهای از اعلامیه (زن و تاریخ) گفته است:

 

داروی بیماری مزمن شرق منحصر به تعلیم و تربیت است ، تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفیذ نماید.

 

و درباره راه چاره اش گفته است :

 

پیداست برای مرمت خرابی های گذشته ، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده ، مشکلاتی در پیش است. ایرانی باید ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک این پرتگاه را عبور کند.

 

او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه آمریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.

 

پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود.

 

پروین پدرش را در کلیه سفرهای داخلی و خارجی اش همراهی می کرد و بر تجارت و آگاهی های خود بسی می افزود. او اشعار زیادی سروده و آثار گرانقدری از خود به جای گذاشته که می توان او را یکی از ستاره های درخشان آسمان ادب ایران دانست. اگر تعداد زن های مطرح و مشهور ایران را در پیش چشم خود مجسم کنیم آنوقت پی به عظمت و والایی این شخصیت محجوب و پاکدامن می بریم . او در تمام سرودهای خود راه تاریک زندگی را با پند و اندرز روشن می کرد. اشعار وی بیشتر در مورد مسایل اجتماعی و ظلم و بیداد شاهان و فقر عمومی می باشد.

لینک به دیدگاه

«پروین اعتصامی» و حقوق نسوان

 

با آن که نوشته‌اند «پروین» دختری کمرو و خجالتی بوده‌است، او به «آزادی نسوان» از دل و جان اعتقاد داشته و سالها پیش از آن که به فرمان «رضاشاه» در ۱۷ دیماه ۱۳۱۴، کشف حجاب در ایران عملی گردد، او در خردادماه ۱۳۰۳ خورشیدی در خطابه‌ای با عنوان «زن و تاریخ» در روز جشن فارغ‌التحصیلی خود در مدرسه‌ی «اُناثیه‌ی آمریکایی تهران»، از ستمی که در طی قرون و اعصار، در شرق و غرب به زنان روا داشته‌اند‌، سخن گفت و در ضمن تصریح نمود که: «سرانجام زن پس از قرن‌ها درماندگی، حق فکری و ادبی خود را به دست آورد و به مرکز حقیقی خود نزدیک شد…

 

 

در این عصر، مفهوم عالی «زن» و «مادر» معلوم شد و معنی روحبخش این دو کلمه که موسس بقا و ارتقاء انسان است، پدیدار گشت. این که بیان کردیم راجع به اروپا بود. آنجا که مدنیت و صنعت، رایت فیروزی افراشته و اصلاح حقیقی بر اساس فهم و درک تکیه کرده… آن‌جا که دختران و پسران، بی‌تفاوت جنسیت، از تربیتهای بدنی و عقلی و ادبی بهره‌مند می‌شوند… آری آن‌چه گفتیم در این مملکت‌های خوشبخت وقوع یافت. عالم نسوان نیز در اثر همت و اقدام، به مدارج ترقی صعود نمود. اما در مشرق که مطلع شرایع و مصدر مدنیت علام بود… کار بر این نهج نمی‌گذشت. اخیرا کاروان نیک‌بختی از این منزل کوچ کرد و معمار تمدن از عمارت این مرز و بوم، روی برتافت…. درطی این ایام، روزگار زنان مشرق زمین، همه‌جا تاریک و اندوه‌خیز، همه‌جا آکنده به رنج و مشقت، همه‌جا پر از اسارت و مذلت بود… مدتهاست که آسایی از خواب گران یأس و حرمان برخاسته می‌خواهد، آب رفته را به جوی بازآرد. اگرچه برای معالجه‌ی این مرض اجتماعی بسیار سخن‌ها گفته و کتابها نوشته‌اند، اما داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تربیت و تعلیم است. تربیت و تعلیم حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده‌ی معرفت مستفید نماید. ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و مآثر عظیمه‌ی آن زینت‌افزای تاریخ جهان است، ایران که تمدن قدیمیش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد، ایران با عظمت و قوتی که قرنها بر اقطار و ابحار عالم حکمروا بود، از مصائب و شداید شرق، سهم وافر برده، اکنون به دنبال گم‌شده‌ی خود می‌دود و به دیدار شاهد‌ نیکبختی می‌شتابد… امیدواریم به همت دانشمندان و متفکرین، روح فضیلت در ملت ایجاد شود و با تربیت نسوان اصلاحات مهمه‌ی اجتماعی در ایران فراهم گردد. در این صورت، بنای تربیت حقیقی استوار خواهد شد و فرشته‌ی اقبال در فضای مملکت سیروس و داریوش، بال‌گشایی خواهد کرد.» «پروین اعتصامی» در همین جلسه، شعر «نهال آرزو» را که برای جشن فارغ‌التحصیلی کلاس خود سروده بود، خواند. شعری که همان دختر شرمگین و آرام و کمرو در آن، فریاد برآورده‌ که«از چه نسوان از حقوق خویشتن بی‌بهره‌اند»:

 

45190634262388160094.jpg

 

 

ناگفته نماند که سرودن شعر «نهال آرزو» در آن سال‌ها، آن‌چنان با جو حاکم بر جامعه‌ی ایران ناسازگار بوده‌است که «اعتصام‌الملک»، پدر «پروین»، در سال ۱۳۱۴ و پیش از کشف حجاب، از آوردن این شعر در چاپ اول دیوان «پروین» خودداری کرده‌است تا غوغای آخوند‌ها و عوام را علیه خود و دخترش بر نیانگیزد.

بدیهی است دختری که در مدرسه‌ی آمریکایی تهران تحصیل کرده و با فرهنگ و اوضاع اجتماعی اروپا و آمریکا آشناست، وقتی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ خبر کشف حجاب و آزادی زنان را می‌شنود، آن را از سر اعتقاد تایید می‌کند و بدین مناسبت قصیده‌ای در ۲۶ بیت با عنوان «گنج عفت» می‌سراید و اقدام «رضاشاه» را در سه بیت پایان آن – به صورت بسیار معقولی- مورد ستایش قرار می‌دهد:

خسروا ، دست توانای تو آسان کرد کار

ور نه در این کار سخت ، امید آسانی نبود

 

شه نمی شد گر در این گمگشته کشتی ناخدای

ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود

 

این قصیده را از آغاز تا پایان به دقت بخوانیم تا سپس دلیل اهمیت این موضوع ، که نویسنده از کار دیوان «پروین» از سال ۱۳۶۸ تا به امروز غافل نبوده، روشن گردد.

 

 

66097223081327989124.jpg

لینک به دیدگاه

ازدواج پروین

 

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.

 

پروین پس از جدایی برای مدتی کوتاه سیمای متین و موقر خویش را با غباری از گرفتگی پوشاند. اما این تغییر را فقط اطرافیان پروین که همواره با او بودند می توانستند درک کنند.

با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. درباره دوره زناشویی خود فقط سه بیت ذیل را گفته است:

 

 

ای گل! تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟

جز سر زنش و بدسری خار چه دیدی؟

 

ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو

جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟

 

رفتی به چمن، لیک قفس گشت نصیبت

غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

 

بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی کتابدار کتابخانه دانشسرای عالی تهران (دانشگاه تربیت معلم کنونی) بود . کتابداری ساکت و محجوب که بسیاری از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمی دانستند او همان شاعر بزرگ است . پروین در این مدت به سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد.

پروین یک قسمت از اشعار خود را که مطبوع طبع وقار وی نبود، چند سال پیش از مرگ خود سوزاند و بعضی از اشعار وی نیز پیش از آنکه به صورت دیوانی منتشر شود، در مجله «بهار» که به قلم پدر ادیبش ، مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد.

در سال ۱۳۱۴ دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستان سرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.

 

پس از چاپ دیوانش وزارت فرهنگ نیز از او تقدیر کرد.

 

چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .

 

ملک الشعرای بهار در چارچوب اول دیوان پروین اعتصامی، دیباچهای دارد که قسمتی از آن ذیلاً نقل می شود:

«این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوه لفظی و معنوی، آمیخته به سبکی مستقل آن دو، یکی شیوه شعرای خراسانی، خاصه استاد ناصر خسرو و دیگری شیوه شعرای عراق و فارس بخصوص شیخ مصلح الدین سعدی است و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاست و این جمله با سبک مستقلی که خاص عصر امروز و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جویی است ترکیب یافته و شیوه بدیعی را بوجود آورده است. قصائد این دیوان، عطر و بوی قصاید ناصر خسرو را دارد و در ضمن آنها ابیاتی که زبان شیرین سعدی و حافظ را فریاد میآورد بسیار است، و بالجمله در پند و اندرز و نشان دادن مکارم اخلاق و تعریف حقیقت دنیا از نظر فیلسوف و عارف و تسلیت خاطر بیچارگان و ستمدیدگان و مفاد (قل متاع الدنیا قلیل) و (نجی المخفون) دل خونین مردم دانا را سراسر تسلیتی است، در همان حال راه سعادت و شارع حیات و ضرورت دانش و کوشش را نیز به طرزی دلپسند بیان میکند و میگوید که در دریای شوریده زندگی با کشتی علم و عزم راهنورد باید بود و در فضای امید و آرزو با پر و بال هنر پرواز باید کرد. علم سرمایه هستی است نه گنج زر و مال، روح باید که از این راه توانا گردد… »

 

 

پروین اعتصامی به تمام شرایط شاعری عمل کرده است، اگر احیانا ً به قول نظامی عروضی، دوازده هزار بیت شعر از اساتید را حفظ نداشته باشد، باز به قدریکه وی را بتوان با کلمات و اصطلاحات و امثال متقدمین تا آن درجهای که ضرورت دارد آشنا خواند، آشناست.

 

هر گاه تنها غزل «سفر اشک» از این شاعره شیرین زبان باقیمانده بود، کافی بود که وی را در بارگاه شعر و ادبیات حقیقی جایگاهی عالی و ارجمند بخشد، تا رسد به «لطف حق»، «کعبه دل»، «گوهر اشک»، «روح آزاد»، «دیده و دل»، «دریای نور»، «گوهر و سنگ»، «حدیث مهر»، «ذره»، «جولای خدای»، «نغمه صبح»، و سایر قطعات باقیمانده که هر یک برهان آشکار بلاغت و سخندانی است.

 

هنر شاعره بزرگ ما این است که توانسته است این معنای بزرگ را در همه جا در گفتار خود به شکلی جاذب و اسلوبی لطیف بپروراند و حقیقت عشق را مانند میوه پاک و منزهی که از الیاف خشن و شاخ و برگ بیهوده و مسموم جدا ساخته باشند، با صفای اثیر و درخشندگی نور و چاشنی روح بر سر بازار سخن رواج دهد.

 

پدر پروین یک جلد از آن را همراه نامه ای به علامه قزوینی به پاریس فرستادند ایشان پس از مطالعه دیوان، نامه ای نوشتند که شرح مختصری از آن در متن ذیل آمده است:

 

آقای عزیز و محترم و معظم ـ مرقومه کریمه، مورخه ۲۴ آبان با یک جلد دیوان خانم پروین اعتصامی، چندی قبل زیارت گردید و با کمال لذت و تمتع، قسمت عمده این دیوان و مخصوصا قصاید آن را مطالعه کردم، و هر چه بیشتر می رفتم و بیشتر می خواندم، استعجاب من به تعجب مبدل می شد که چگونه امروزه در این قحط الرجال فضل و ادب، یک چنین «ملکه النساء الشواعر» در ایران ظهور کرده و به سرودن اشعاری در درجه اول از فصاحت و سلاست و متانت که لفظا و معنا و مضمونا و فکرا با بهترین قصاید اساتید و مخصوصا ناصر خسرو (که گویا بیشتر شیوه او، مطمح نظر خانم بوده) دم برابری می زند، و موفق گشته است!

مثلا این قصیده :

 

یکی پرسیداز سقراط کز مردن چه خواندستی

بگفت ای بی خبر،مرگ ازچه نامی زندگانی را

 

اگر زیـن خاکدان پست، روزی بر پری بینی

که گردونها و گیتی هاست، ملک آن جهانی را

 

چراغ روشن جان را، مکن درحصن تن پنهان

مپـیچ اندر میان خرقه، این یاقـوت کانـی را

 

به راستی جای بسی تحسین و تمجید است که خانم جوانی از خانم های ایران با اوضاع و کیفیات حاضر، به ساختن اشعاری بدین پایه از استحکام الفاظ و صحت آن نحوا و صرفا و لغه و املا و فصاحت عدیم النظیر و خلو آن از جمیع عیوب فنی، موفق شده است.»

 

پروین پس از درگذشت پدر، این ابیات را در سوک وی سروده است:

 

 

06360761708823139212.jpg

لینک به دیدگاه

دعوت دربار و مدال درجه سه

معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طی برگزاری مراسمی خاص ، مورد ستایش و احترام قرار می دهد . در چنین مراسمی وزیر یا مقامی بالاتر ، مدالی را که نشانه سپاس ، احترام و قدردانی دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد مورد نظر است ، به او اهدا می کند ، وزارت فرهنگ در سال ۱۳۱۵ مدال درجه سه لیاقت را به پروین اعتصامی اهدا کرد ولی او این مدال را قبول نکرد.

 

گفته شده که حتی پیشنهاد رضا خان را که از او برای ورود به دربار و تدریس به ملکه و ولیعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذیرفت ، روحیه و اعتقادات پروین به گونه ای بود که به خود اجازه نمی داد در چنین مکان هایی حاضر شود . او ترجیح می داد در تنهایی و سکوت شخصی اش به مطالعه بپردازد.

 

او که در ۱۵ سالگی درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه می تواند به محیط اشرافی دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟

او که انسانی آماده ، دارای شعوری خلاق و همواره درگیر در مسائل اجتماعی بود به این نشان ها و دعوت ها فریفته نمی شد.

لینک به دیدگاه

دوران بیماری و مرگ پروین

 

پروین اعتصامی ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زمانی که برادرش – ابوالفتح اعتصامی – دیوانش را برای چاپ دوم آن حاضر می کرد و در حالی که آسمان ادب و فرهنگ ایران انتظار سال های متمادی خدمت مجدانه وی را داشت تا بسی غنی گردد، بی هیچ نوع سابقه کسالت، ناگهان در روز سوم فروردین ۱۳۲۰ بستری شد پزشک معالج او ، بیماری اش را حصبه تشخیص داده بود ، اما در مداوای او کوتاهی کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت

 

نیمه شب شانزدهم فروردین پزشک خانوادگی اش را چندین بار به بالین او خواندند و حتی کالسکه آماده ای به در خانه اش فرستادند ، ولی او نیامد و … پروین در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست و رخ در نقاب خاک کشید و رخت از این دنیای فانی بربست.

 

پیکر پاک او را در آرامگاه خانوادگی اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در صحن مبارک حضرت معصومه (س) ، به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعری از او یافتند که معلوم نیست در چه زمانی برای سنگ مزار خود سروده بود . این قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه یاد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است

 

 

08595361575823923958.jpg

لینک به دیدگاه

سخن استاد ملک الشعرای بهار درباره اشعار پروین اعتصامی

 

شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمون های متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد، سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است.

سخن دکتر معین درباره پروین اعتصامی

 

«دکترمحمدمعین» درباره او می گوید:

«اندیشه های پروین نو و متضمن نکات اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات او مایه شگفتی است . پروین در غالب آثار خویش چون مادری مهربان با فرزندان دلبند خویش سخن می گوید. واقع بین است و بدین سبب تلخی های حیات را نیک ادراک می کند و به خواننده عرضه می دارد. » پروین در قصاید خود از حیث الفاظ پیرو شیوه شاعران قرن پنجم و ششم خاصه ناصرخسرو قبادیانی (۴۸۱ هجری قمری) است و در اشعار دیگر از قطعات و مثنوی های پر ارزش و غزل ها و غیره سخن او بیشتر رنگ سخن عراقی دارد و غالباً ساده و گاه تحت تاثیر لهجه معاصراست. اما اندیشه های وی نو و متضمن نکات بلند اجتماعی و اخلاقی و انتقادی است و تمثیلات نغز و اندرزهای حکیمانه و تفکرات و تحقیقات بلند او در همة آثارش مایه اعجاب خواننده می شود. قدرت او درخلق مناظرات و پرسش ها و پاسخ هایی است که غالبا میان اشخاص و اشیا ترتیب می دهد و از آن راه به نتایجی که مطلوب اوست می رسد. تقریبا او در تمامی آثارش شاعر حقیقت جو و واقع بین است و به همین سبب تلخی های حیات را از هر کس بهتر درک می کند و با مهارتی خاص به خواننده نشان می دهد. درک او نسبت به مبدا حیات روشن و تحت تاثیر شدید اعتقادات دینی و اندیشه های عرفانی است…

لینک به دیدگاه

ویژگی سخن

 

 

پروین در قصایدش پیرو سبک متقدمین به ویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوه ی را که شیوه ی شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .

 

شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد.

 

چاپ اول دیوان که آراسته به مقدمه شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .

 

قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.

 

پروین اعتصامی بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است.

اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی).

 

دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.

لینک به دیدگاه

دیوان قصائد و مثنویات و تمیثلات و مقطعات

 

دیوان پروین، شامل ۲۴۸ قطعه شعر می‌باشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظره است. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیده‌است.

 

اشعار او را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه‌است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.

لینک به دیدگاه

منابع و ماخذ :

 

جاودانه پروین اعتصامی. به کوشش حسین نمینی. تهران: کتاب فرزان، ۱۳۶۲

 

پروین اعتصامی ترسیم کننده تزویر دوران خود بود. خبرگزاری میراث فرهنگی

 

ضمیمهٔ چاپ ششم دیوان پروین اعتصامی. مجموعهٔ مقالات و قطعات اشعار، که بمناسبت درگذشت و اوّلین سال وفات خانم پروین

 

عاشقونه دات كام

 

ويكي پديا

 

رشد

 

لینک به دیدگاه
  • 1 سال بعد...

3h3191frcqz8sye8rb4.jpg

 

پروين اعتصامي که نام اصلي او "رخشنده " است در بيست و پنجم اسفند 1285 هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد ، به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد.

 

" پدر پروين"

يوسف اعتصامي معروف به اعتصام الملک از نويسندگان و دانشمندان بنام ايران بود. وي اولين "چاپخانه" را در تبريز بنا کرد ، مدتي هم نماينده ي مجلس بود.

اعتصام الملک مدير مجله بنام "بهار" بود که اولين اشعار پروين در همين مجله منتشر شد ، ثمره ازدواج اعتصام الملک ، چهار پسر و يک دختر است.

"مادر پروين"

مادرش اختر اعتصامي نام داشت . او بانويي مدبر ، صبور ، خانه دار و عفيف بود ، وي در پرورش احساسات لطيف و شاعرانه دخترش نقش مهمي داشت و به ديوان اشعار او علاقه فراواني نشان مي داد.

 

 

تصویری از پدر پروین اعتصامی

 

huzdhlhi4069k8sf3zzm.jpg

لینک به دیدگاه

"شروع تحصيلات و سرودن شعر"

 

پروين از کودکي با مطالعه آشنا شد . خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گوهاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه از شاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند ، آشنا بود و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد.

گاهي شعري از شاعران قديم به او مي داد تا بر اساس آن ، شعر ديگري بسرايد يا وزن آن را تغيير دهد ، و يا قافيه هاي نو برايش پيدا کند ، همين تمرين ها و تلاشها زمينه اي شد که با ترتيب قرارگيري کلمات و استفاده از آنها آشنا شود و در سرودن شعر تجربه بياندوزد.

 

 

هر کس کمي با دنياي شعر و شاعري آشنا باشد ، با خواندن اين بيت ها به توانائي او در آن سن و سال پي مي برد برخي از زيباترين شعرهايش مربوط به دوران نوجواني ، يعني يازده تا چهارده سالگي او مي باشد ، شعر " اي مرغک " او در

 

12 سالگي سروده شده است:

اي مُرغک خُرد ، ز آشيانه

پرواز کن و پريدن آموز

تا کي حرکات کودکانه؟

در باغ و چمن چميدن آموز

رام تو نمي شود زمانه

رام از چه شدي ؟ رميدن آموز

منديش که دام هست يا نه

بر مردم چشم ، ديدن آموز

شو روز به فکر آب و دانه

هنگام شب آرميدن آموز

لینک به دیدگاه

با خواندن اين اشعار مي توان دختر دوازده ساله اي را مجسم کرد که اسباب بازي اش " کتاب" است ؛ دختري که از همان نوجواني هر روز در دستان کوچکش ، ديوان قطوري از شاعري کهن ديده مي شود ، که اشعار آن را مي خواند و در سينه نگه مي دارد.

 

شعر " گوهر و سنگ " را نيز در 12 سالگي سروده است.

شاعران و دانشمنداني مانند استاد علي اکبر دهخدا ، ملک الشعراي بهار ، عباس اقبال آشتياني ، سعيد نفيسي و نصر الله تقوي از دوستان پدر پروين بودند ، و بعضي از آنها در يکي از روزهاي هفته در خانه او جمع مي شدند ، و در زمينه هاي مختلف ادبي بحث و گفتگو مي کردند. هر بار که پروين شعري مي خواند ، آنها با علاقه به آن گوش مي دادند و او را تشويق مي کردند.

 

" ادامه تحصيلات"

[TABLE=width: 100, align: right]

[TR]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

پروين ، در 18 سالگي ، فارغ التحصيل شد ، او در تمام دوران تحصيلي ، يکي از شاگردان ممتاز مدرسه بود. البته پيش از ورود به مدرسه ، معلومات زيادي داشت ، او به دانستن همه مسائل علاقه داشت و سعي مي کرد ، در حد توان خود از همه چيز آگاهي پيدا کند. مطالعات او در زمينه زبان انگليسي آن قدر پيگير و مستمر بود که مي توانست کتابها و داستانهاي مختلفي را به زبان اصلي ( انگليسي ) بخواند . مهارت او در اين زبان به حدي رسيد که 2 سال در مدرسه قبلي خودش ادبيات فارسي و انگليسي تدريس کرد.

 

zn0s5r6mup79gmo0cb3.jpg

 

خانه ی پروین اعتصامی

 

3k0z2jdq5kjcpe8593gr.jpg

لینک به دیدگاه

"سخنراني در جشن فارغ التحصيلي"

 

در خرداد 1303 ، جشن فارغ التحصيلي پروين و هم کلاس هاي او در مدرسه برپا شد. او در سخنراني خود از وضع نامناسب اجتماعي ، بي سوادي و بي خبري زنان ايران حرف زد. اين سخنراني ، بعنوان اعلاميه اي در زمينه حقوق زنان ، در تاريخ معاصر ايران اهميت زياد دارد.

 

پروين در قسمتهاي از اعلاميه "زن و تاريخ" گفته است:

« داروي بيماري مزمن شرق منحصر به تعليم و تربيت است ، تربيت و تعليم حقيقي که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستفيذ نمايد. »

 

و درباره راه چاره اش گفته است :

« پيداست براي مرمت خرابي هاي گذشته ، اصلاح معايب حاليه و تمهيد سعادت آينده ، مشکلاتي در پيش است. ايراني بايد ضعف و ملالت را از خود دور کرده ، تند و چالاک اين پرتگاه را عبور کند. »

 

 

"اخلاق پروين"

 

يکي از دوستان پروين که سال ها با او ارتباط داشت ، درباره او گفته است :

« پروين ، پاک طينت ، پاک عقيده ، پاکدامن ، خوش خو و خوش رفتار ، نسبت به دوستان خود مهربان ، در مقام دوستي فروتن و در راه حقيقت و محبت پايدار بود. کمتر حرف مي زد و بيشتر فکر مي کرد ، در معاشرت ، سادگي و متانت را از دست نمي داد . هيچ وقت از فضايل ادبي و اخلاقي خودش سخن نمي گفت.»

همه اين صفات باعث شده بود که او نزد ديگران عزيز و ارجمند باشد.

مهمتر از همه اين ها ، نکته اي است که از ميان اشعارش فهميده مي شود . پروين ، با آن همه شعري که سروده ، در ديواني با پنج هزار بيت ، فقط يک يا دو جا از خودش حرف زده و درباره خودش شعر سروده و اين نشان دهنده فروتني و اخلاق شايسته اوست.

 

ds8emjr6g63dgnz1id4.jpg

 

uiur1vadpuhkk005t.jpg

 

v1n7tmh8cdgi2p7xzqm.jpg

لینک به دیدگاه

"نخستين چاپ ديوان اشعار"

 

پيش از ازدواج ، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و اين کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ آن روزگار ، درست نمي دانست. او فکر مي کرد که ديگران ممکن است چاپ شدن اشعار يک دوشيزه را ، راهي براي يافتن شوهر به حساب آورند!

اما پس از ازدواج پروين و جدائي او از شوهرش ، به اين کار رضايت داد. نخستين مجموعه شعر پروين ، حاوي اشعاري بود که او تا پيش از 30 سالگي سروده بود و بيش از صد و پنجاه قصيده ، قطعه ، غزل و مثنوي را شامل مي شد.

مردم استقبال فراواني از اشعار او کردند ، به گونه اي که ديوان او در مدتي کوتاه پس از چاپ ، دست به دست ميان مردم مي چرخيد و بسياري باور نمي کردند که آنها را يک زن سروده است ، استادان معروف آن زمان ، مانند دهخدا و علامهء قزويني ، هر کدام مقاله هايي درباره اشعار او نوشتند و شعر و هنرش را ستودند.

7iy7o04imw2j52y6w0ku.jpg

 

به یاد پروین اعتصامی. 1364 اثر مرتضی کاتوزیان رنگ و روغن روی بوم، 84×112 سانتی متر کودکی کوزه ای شکست و گریست که مرا پای خانه رفتن نیست

 

" کتابداري"

[TABLE=width: 100, align: right]

[TR]

[TD]

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

پروين مدتي کتابدار کتابخانه دانشسراي عالي تهران (دانشگاه تربيت معلم کنوني) بود . کتابداري ساکت و محجوب که بسياري از مراجعه کنندگان به کتابخانه نمي دانستند او همان شاعر بزرگ است . پس از چاپ ديوانش وزارت فرهنگ نيز از او تقدير کرد.

 

avumuo6t32evwjov4k1.jpg

 

فستیوال فیلم پروین

 

" دعوت دربار و مدال درجه سه"

 

معمولا رسم است که دولت ، دانشمندان و بزرگان علم و ادب را طي برگزاري مراسمي خاص ، مورد ستايش و احترام قرار مي دهد . در چنين مراسمي وزير يا مقامي بالاتر ، مدالي را که نشانه سپاس ، احترام و قدرداني دولت از خدمات علمي و فرهنگي فرد مورد نظر است ، به او اهدا مي کند ، وزارت فرهنگ در سال 1315 مدال درجه سه لياقت را به پروين اعتصامي اهدا کرد ولي او اين مدال را قبول نکرد.

گفته شده که حتي پيشنهاد رضا خان را که از او براي ورود به دربار و تدريس به ملکه و وليعهد وقت دعوت کرده بود ، نپذيرفت ، روحيه و اعتقادات پروين به گونه اي بود که به خود اجازه نمي داد در چنين مکان هايي حاضر شود . او ترجيح مي داد در تنهايي و سکوت شخصي اش به مطالعه بپردازد.

او که در 15 سالگي درباره ستمگران و ثروتمندان به سرودن شعر پرداخته ، چگونه مي تواند به محيط اشرافي دربار قدم بگذارد و در خدمت آنها باشد ؟

او که انساني آماده ، داراي شعوري خلاق و همواره درگير در مسائل اجتماعي بود به اين نشان ها و دعوت ها فريفته نمي شد.

در اين جا يکي از اشعار پروين در مذمت اغنياي ستمگر را مي خوانيد :

برزگري پند به فرزند داد، کاي پسر

اين پيشه پس از من تو راست

مدت ما جمله به محنت گذشت

نوبت خون خوردن و رنج شماست

….

هر چه کني نخست همان بدروي

کار بد و نيک ، چو کوه و صداست

….

گفت چنين ، کاي پدر نيک راي

صاعقه ي ما ستم اغنياست

پيشه آنان ، همه آرام و خواب

قسمت ما ، درد و غم و ابتلاست

ما فقرا ، از همه بيگانه ايم

مرد غني ، با همه کس آشناست

خوابگه آن را که سمور و خزست

کي غم سرماي زمستان ماست

تيره دلان را چه غم از تيرگيست

بي خبران را چه خبر از خداست

 

لینک به دیدگاه

" دوران بيماري و مرگ پروين"

 

پروين اعتصامي ، پس از کسب افتخارات فراوان و درست در زماني که برادرش – ابوالفتح اعتصامي - ديوانش را براي چاپ دوم آن حاضر مي کرد ، ناگهان در روز سوم فروردين 1320 بستري شد پزشک معالج او ، بيماري اش را حصبه تشخيص داده بود ، اما در مداواي او کوتاهي کرد و متاسفانه زمان درمان او گذشت و شبي حال او بسيار بد شد و در بستر مرگ افتاد.

نيمه شب شانزدهم فروردين 1320 پزشک خانوادگي اش را چندين بار به بالين او خواندند و حتي کالسکه آماده اي به در خانه اش فرستادند ، ولي او نيامد و …. پروين در آغوش مادرش چشم از جهان فرو بست .

پيکر پاک او را در آرامگاه خانوادگي اش در شهر قم و کنار مزار پدرش در جوار خانم حضرت معصومه (س) به خاک سپردند . پس از مرگش قطعه شعري از او يافتند که معلوم نيست در چه زماني براي سنگ مزار خود سروده بود . اين قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند ، آنچنانکه ياد و خاطره اش در دل مردم نقش بسته است . گزيده اي از اين شعر در ذيل آمده است :

 

اين که خاک سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است

گر چه جز تلخي از ايام نديد هر چه خواهي سخنش شيرين است

صاحب آن همه گفتار امروز سائل فاتحه و ياسين است

آدمي هر چه توانگر باشد چون بدين نقطه رسد مسکين است

 

 

h2ttso2ekrev7hhu1x73.jpg

 

تندیس پروین اثر بهرام اصلانی

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 8 ماه بعد...

چشمانی که در نیمه شب روز جمعه، پانزدهمین روز فروردین ماه سال ۱۳۲۰، آن هم در حالتی تبدار، دیده از جهان فرو بست، بزرگ زنی را از ادبیات ایران گرفت، که مثل و مانندش تا به امروز نیامده و بعید است که در آینده نیز با چنین وقار و طمانینه و منش والایی، بار دیگر مادر دهر فرزندی چون او بزاید.

 

رسم است در ایران که هر گاه بزرگی در خانواده یی به منصه ظهور رسد، دیگران با انتساب خود به او، کسب وجهه کنند و اعتباری از این راه به دست آورند.

 

نمونه های فراوانی در تاریخ و ادبیاتمان یافت می شوند. شمس آل احمد برادر جلال آل احمد است. پس می تواند از برادرش بگوید و بنویسد و از محبوبیت و اشتهار وی برای خود در میان اهالی علم و ادب جای پایی باز کند. هر چند شاید او مایه کافی برای کار داشته باشد، اما سایه برادر همواره بر دوش او سنگینی می کند.

 

نمونه های دیگرش را خودتان بگردید و پیدا کنید. من دو استثنا در ایران می شناسم. استاد محمدتقی شریعتی و زنده یاد دکتر علی شریعتی. درباره این دو بزرگوار، هرگز گفته نشد استاد شریعتی پدر دکتر شریعتی است، بلکه همواره گفته می شد دکتر شریعتی پسر استاد شریعتی است. دکتر شریعتی از فضل پدر بهره ها برد، اما خود شریعتی دیگری شد.

 

و به همین گونه پروین اعتصامی؛ یوسف اعتصام الملک در زمان خود صاحب اسم و رسم بود، اما پروین هرگز در سایه شهرت پدر نیکنام خود باقی نماند و در روزگاری که در حیات و مماتش جفای بسیاری بر او رفت، پروین اعتصامی شد و به نوعی یگانه دوران باقی ماند.

 

حیات کوتاه پروین – ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ شمسی تا ۱۴ فروردین ۱۳۲۰ – دوران تلاطم سیاسی و ادبی در ایران بود. اول؛ برافتادن قاجار و اضمحلال حکومت یکصد و پنجاه و پنج ساله آن و وقوع انقلاب مشروطیت. دوم؛ روی کار آمدن حکومت پهلوی اول و تغییر ظاهری در جامعه و سوم؛ ظهور پدیده یی به نام شعر نو به وسیله علی اسفندیاری.

 

بیست سال از عمر پروین – ۱۲۸۵ الی ۱۳۰۴ شمسی – در دوران قاجار طی شد و حکومت از درون پوسیده قاجار، هرگز برای زنان، به عنوان نیمی از جمعیت کشور ارزشی قائل نبود تا وسایل تعلیم و تربیت آنان را فراهم سازد و همت بلند پدر پروین، با هدایت و آموزش صحیح از او شخصیتی ساخت که امروز به رغم گذشت ۶۵ سال با آن که بسیاری از بزرگان علم و ادب ایران، همچون ملک الشعرا بهار، میرزا علی اکبر خان دهخدا، علامه محمد قزوینی، دکتر غلامحسین یوسفی، استاد عبدالحسین زرین کوب، مرحوم سعید نفیسی، مرحوم حاج سیدنصر الله تقوی، دکتر لطفعلی صورتگر، محمدحسین شهریار، محمدعلی اسلامی ندوشن، مرحوم استاد عبدالحسین نوایی و… درباره او قلم فرسایی کرده اند، باز هم مطالب ناگفته یا کم گفته یی باقی مانده است که جا دارد در یکصدمین سالگرد تولد و شصت و پنجمین سالگرد خاموشی اش بار دیگر گفته شود.

 

گفتن از پروین، همچون «صدای سخن عشق» است که هرگز مکرر نمی گردد و یادگارش باید در این گنبد دوار باقی بماند، تا نسل امروز ما و نسل های بعد بدانند پروین چه شخصیت ممتازی داشت و با پشت پا زدن به عطایای پهلوی اول، چگونه به او و قدرت بی حد و حصرش بی اعتنایی کرد و هرگز نه خود و نه خانواده اش آن را جایی بازگو نکردند. امری که اگر برای هر یک از نوپردازان زمان پروین رخ می داد، سا ل ها در باد آن می خوابیدند و علم مبارزه با پهلوی را به نشانه افتخار خود، پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه به رخ این و آن می کشیدند و از نمد آن کلاهی برای خود فراهم می آوردند، اما پروین و خانواده اش چنین نبودند و نکردند، هر چند پروین پنج ماه قبل از سقوط پهلوی اول، چشم از جهان فروبسته بود.

 

«پروین» به روز بیست و پنجم اسفندماه ۱۲۸۵ در تبریز به دنیا آمد و قسمت اعظم عمر کوتاه خود را در تهران گذراند. او در میان خانواده فضل و کمال و در دامان پدر دانشمندی مانند میرزا یوسف خان آشتیانی ملقب به اعتصام الملک۱، دارنده و نویسنده مجله ادبی بهار و مترجم آثار فراوان از فرانسه و عربی پرورش یافت.

 

پروین ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت و از همان ابتدای طفولیت به سرودن شعر آغاز کرد و مراقبت پدر شعرشناس دانشمندش در پرورش قریحه تابناک وی موثر افتاد.۲

 

تحصیلات خود را در کالج امریکایی به پایان رسانید و در سال ۱۳۰۳ که هجده مرحله از سنین عمرش گذشته بود، فارغ التحصیل شد.۳

 

به این ترتیب می توان دریافت در دورانی که تحصیل دختران چندان اهمیتی نداشت و بعضاً نهی و نفی نیز می شد، پروین با استعداد شگرف و خارق العاده خود، در سن هجده سالگی فارغ التحصیل شد و در همان مدرسه امریکایی ها – ایران بیت آل – به کار تعلیم پرداخت. او در جشن فارغ التحصیلی خود، خطابه «زن و تاریخ» را ایراد نمود و نشان داد در نثر، همانند نظم قلمی شیوا و بلیغ دارد.۴

 

اشعار پروین تا قبل از ازدواج او، به طبع نرسید و «پدرش با وجود اصرار دوستان، قبل از ازدواج او، رضا به طبع دیوان وی نداد. اندیشه می کرد مبادا کوته نظران و بدخواهان، نشر دیوان را وسیله تبلیغ برای ازدواج پروین تلقی یا قلمداد نمایند.»۵

 

پروین سرانجام در نوزدهم تیرماه سال ۱۳۱۳ – در حالی که ۲۸ سال سن داشت – با فضل الله همایون فال دشتی (آرتا) که پسرعموی پدرش بود، ازدواج کرد و به خانه او رفت.

 

آرتا در سال ۱۲۷۱ شمسی متولد شده بود و هنگام ازدواج چهل و دو سال سن داشت و اختلاف سنی او با پروین قریب به پانزده سال بود. در این رابطه و چگونگی جدایی آنها نکاتی چند قابل بررسی است.

 

اولاً؛ سن بالای پروین در آن سال ها که اکثر دختران در سنین پایین ازدواج می کردند. شاید گفته شود پروین و خانواده اش با دیگران فرق داشتند، به همین دلیل او دیر تن به ازدواج داد و از آنجا که یگانه دختر خانواده بود، از نگاهی دیگر، در خانه توجه بیشتری به او می شد و چون از موقعیت ممتازی – تدریس در کالج امریکایی ها – برخوردار بود، جوان واجد شرایط ازدواج با او کم پیدا می شد.

 

اما چرا فضل آرتا، آن هم با چهل و دو سال سن و اختلافی قریب به ۱۵ سال؟

 

آنچه که درباره آرتا می گویند باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد تا صحت و سقم آن تایید یا رد شود، ولی هر گمان و تصوری را راجع به آرتا بیابیم، نمی توانیم این نکته را نادیده بگیریم که چگونه خانواده مرحوم پروین، با توجه به مفارقت سریع آنها، کمترین شناختی را از خویش خود نداشتند و پروین را به جایی فرستادند که آنجا را «سفله بازار» و «سرزنش و بدسری خار» می نامد؟

 

ماجرای مفارقت پروین از آرتا در هاله یی از ابهام، افسانه، حدس و گمان قرار دارد و برای آن که یک طرفه به قاضی نرفته باشیم، از ابتدا به بررسی آن می نشینیم.

 

پروین به واسطه اشعاری که در مجله بهار – که توسط پدرش به طبع می رسید – سروده بود، به اشتهاری درخور دست یافته بود. «… و نیز موفقیت در اتمام دروس دبیرستانی، نام او بر سر زبان ها افتاد تا جایی که آوازه اش به گوش رضاشاه رسید و او در سال ۱۳۰۴ شمسی از پروین خواست تا به دربار رفته و معلمی همسر و پسرش را عهده دار گردد. پروین در مقابل این تقاضا، تنها با گفتن این که «هرگز بدان کاخ وارد نخواهم شد» از رفتن به دربار امتناع ورزید.»۶

 

این گفته مورد تایید ابوالفتح اعتصامی نیز هست. او در این باره می نویسد؛ «هم در آن اوان ف۱۳۰۳ شمسیغ پیشنهاد ورود به دربار به او شد و نپذیرفت.»۷

 

بی اعتنایی پروین به پهلوی اول، آن هم در اولین سال سلطنت وی، شاید چندان بر رضاشاه گران نیامد، اما در سال ۱۳۱۵، از طرف وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه نشان درجه سوم علمی به او اعطا شد و «… پروین با این پیام که شایسته تر از من بسیارند، نشان را پس فرستاد.»۸

 

در مورد دریافت نشان، عکسی از پروین در روزنامه ایران فردا، سال دوم، بهمن ۱۳۱۹، شماره یازده به چاپ رسیده که علی منصور رئیس الوزرا و اسماعیل مرآت هنگام اعطای نشان دیده می شوند.

 

اما ابوالفتح اعتصامی ماجرا را به گونه یی دیگر تعریف می کند. او می گوید؛ «در سال ۱۳۱۵ وزارت معارف پس از انتشار اولین طبع دیوان پروین و غوغایی که این دیوان برپا کرد، یک نشان درجه سه علمی برای او فرستاد. این نشان هرگز مورد توجه شاعر قرار نگرفت و یک بار هم آن را بر سینه پرمعرفت خود نیاویخت.»۹

 

به این ترتیب می توان نتیجه گرفت، پروین نشان را دریافت کرد – نه آن که برایش فرستاده باشند – اما آن را پس فرستاد و این بار این حرکت برای دربار و درباریان پهلوی گران آمد.

 

این واکنش های پروین در برابر ارباب قدرت را به یاد داشته باشید و سپس در ذهن خود ترسیم کنید ازدواج با یک سرهنگ پلیس سیاسی را و سرانجامی که می توانست بیابد و یافت.

 

«پروین در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ با پسرعموی پدر خود ازدواج و چهارماه پس از عقد مزاوجت به کرمانشاه، به خانه شوهر رفت. این ازدواج متناسب نبود، لذا بعد از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوی، به منزل پدر برگشت و در ۱۱ مرداد ۱۳۱۴ با گذشتن از کابین تفریق نمود.»۱۰

 

برای آنکه دریابیم آرتا که بود و علت تفریق چه بود و چه تاثیری بر روحیه پروین گذارد، این مقوله را بررسی می کنیم.

 

«فضل الله آرتا، در سال ۱۲۷۱ متولد شد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و معمول زمان در سال ۱۲۹۲ شمسی که وستداهل سوئدی رئیس نظمیه مدرسه صاحب منصبی را در تهران دایر کرد، وارد مدرسه مزبور شد و زیر دست افسران سوئدی فوت و فن پلیسی را فراگرفت و به درجه نایب سومی رسید و خدمات خود را در تهران و شهرستان ها آغاز نمود. در سال ۱۳۱۰ درجه سرگردی گرفت. ابتدا رئیس شهربانی بندرانزلی و بعد به کفالت شهربانی گیلان برگزیده شد و در سال ۱۳۱۴ با درجه نایب سرهنگی به ریاست نظمیه کرمانشاه منصوب شد.

 

در سال ۱۳۱۵ که مختاری به جای آیرم به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد، آرتا را به تهران احضار و به معاونت پلیس سیاسی و سپس ریاست آنجا گمارد. در سال ۱۳۲۳ که سرهنگ عبدالله سیف به کفالت شهربانی منصوب شد و پس از مدتی کوتاه با ارتقا به درجه سرپاسی رئیس کل شهربانی شد، سرهنگ آرتا را به معاونت خویش برگزید و قریب به یک سال معاون شهربانی بود. پس از تغییر سیف او نیز از معاونت کنار رفته رئیس اداره آگاهی شد و چندی هم ریاست اداره زندان ها را بر عهده داشت. در سال ۱۳۲۷ به درجه سرپاسی ارتقا یافت و برای بار دوم معاون شهربانی شد. در اوایل سال ۱۳۳۰ که از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید شد و دولت انگلستان برای مرعوب ساختن ایران چند فروند کشتی جنگی به آب های خلیج فارس فرستاد و دولت ایران هم برای دفاع از خاک خود متوسل به اقدامات سیاسی شد، سرتیپ زنگنه به فرمانداری نظامی منصوب شد و سرتیپ آرتا معاون شهربانی هم به آبادان رفت و معاون رئیس ستاد منطقه جنگ گردید. پس از ماموریت به تهران بازگشت و به ریاست اداره کل بازرسی برگزیده شد و سرانجام در سال ۱۳۳۱ در شصت سالگی درگذشت… نام خانوادگی آرتا ابتدا دشتی همایون فال بود.»۱۱ اما چرا پروین از شخصی چنین مهم طلاق گرفت؟

 

علت مفارقت پروین از آرتا را از زبان برادرش بخوانیم؛ «مردی را که با پروین ازدواج کرد نباید عامی و بی سواد خواند. از افسران شهربانی و هنگام وصلت با پروین رئیس شهربانی کرمانشاه بود و با پروین نسبت خانوادگی داشت. عیب کار در این بود که اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین از خانه یی که هرگز مشروب و تریاک بدان راه نیافته بود، پس از ازدواج ناگهان به خانه یی وارد شد که یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی نبود. همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید. راجع به آن مرد (که او هم سال ها است به دیار عدم شتافته) نباید دور از انصاف قضاوت کرد. او هرگز خشونتی نسبت به پروین روا نداشت. دعوی این که پروین در خانه او حق نداشت شعر بخواند و مانند یک بندی اسیر می بایست در مطبخ به سر برد، ادعایی است باطل و مضحک. از شوهر پروین هیچ گاه حرکتی که مخالف شئون خانم باشد سر نزد. علت غایی تفریق، همان مغایرت فاحش اخلاق و طرز تفکر طرفین بود.»۱۲

 

لینک به دیدگاه

بوالفتح اعتصامی تاکید دارد که «مانند یک بندی اسیر می بایست در مطبخ به سر برد، ادعایی است باطل و مضحک. از شوهرش هیچ گاه حرکتی که مخالف شئون خانم باشد سر نزد» پس چرا پروین می گوید؛

 

ای گل، تو ز جمعیت گلزار چه دیدی/ جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟/ ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو/ جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟/ رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت/ غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

 

پروین اسیر نبود، اما سخن از قفس می کند. حرکتی مخالف شئون وی از آرتا سر نزد، اما او وی را «خار بدسر» و «مشتری سفله به بازار» می نامد، و این هیچ نیست، جز آن که بگوییم خانواده پروین بدون هیچ گونه تحقیق و بررسی، که در آن روزگار بسیار هم ساده بود، پروین را به مسلخ فرستادند و ابوالفتح سال ها بعد، درصدد توجیه این اشتباه خانوادگی برآمد.

 

این که افسری چون آرتا، اهل دود و دم و مشروب بوده باشد، بعید نیست، اما طبیعی بود که یک انسان معتاد در آن زمان نمی توانست آن چنان مدارج ترقی را در ارتش رضاشاهی طی کند و در عین حال خانه اش «یک دم از مشروب و دود و دم تریاک خالی» نباشد. این امر قدری دور از ذهن است. اما احتمال دیگر.

 

همان گونه که گفته شد، پروین با آرتا در سال ۱۳۱۳ – ۱۹ تیرماه – ازدواج کرد و ابتدا رئیس شهربانی بندرانزلی بود و آن سال ها مقارن با ترکتازی سرلشکر محمدحسین آیرم بود. آیرم برای تقرب به درگاه پهلوی اول، از هیچ کاری روگردان نبود و فردی بود سفاک، بی رحم و با اقتدار تمام در آن زمان به پشتیبانی پهلوی اول در شهربانی حکم می راند و محتمل است که با توجه به بی اعتنایی پروین به دربار پهلوی، او آرتا را تحت فشار قرار داده باشد، تا روح نازک و شکننده و شاعرانه پروین را بیازارد و سرانجام اسباب مفارقت آنان را فراهم ساخته باشد.

 

پاپوش دوزی، تهمت زنی، دستگیری بی گناهان و… از جمله کارهای متداول شهربانی رضاشاه در دوران آیرم و رکن الدین مختاری بود و بعید نیست این عمل نیز از سوی آیرم صورت گرفته باشد، هر چند سند و مدرک محکمی در دست نیست و تنها از شواهد و قرائن می توان این حدس را زد.۱۳

 

پروین پس از مفارقت، به خانه پدر بازگشت و این بار یوسف اعتصام الملک رضایت داد تا دیوان دخترش به چاپ رسد و اولین چاپ دیوان پروین با مقدمه ملک الشعرا بهار در سال ۱۳۱۴ به چاپ رسید.پس از چاپ دیوان پروین، بسیاری از بزرگان عصر، زبان به تحیت و ثنای پروین گشودند و برخی بی سبب درصدد آزار او برآمدند و این امر حتی پس از فوت پروین نیز ادامه داشت.یحیی آرین پور راجع به خصوصیات اخلاقی پروین می گوید؛ «پروین از کودکی گوشه گیر و مردم گریز بود. کمتر سخن می گفت و بیشتر می اندیشید. در جریانات اجتماعی مربوط به بانوان و در جنبش آزادی و حقوق زن عملاً مداخله نکرد و این کناره گیری در اشعارش نیز منعکس است.»۱۴

 

سعید نفیسی درباره پروین می گوید؛ «پروینی که من دیدم و بارها دیدم بدین گونه بود. قیافه بسیار آرام داشت. با تانی و وقار خاصی جواب می گفت و می نگریست. هیچ گونه شتاب و بی حوصلگی در او ندیدم. چشمانش بیشتر به زیر افکنده بود. یاد ندارم در برابر من خنده کرده باشد. وقتی که از شعر او تحسین می کردم با کمال آرامش می پذیرفت، نه وجد و نشاطی می نمود و نه چیزی می گفت. هرگز یک کلمه خودستایی از او نشنیدم و رفتاری که بخواهد اندک نمایش برتری بدهد از او ندیدم.

 

این سیماهای آرام و چهره های متین که در گویندگان و سرایندگان واقعی است، می رساند که گفتارشان زاده ایمان قلبی و پرورده عقیدت راسخی است که حاجت به هیچ گونه نمایش، حتی نمایشی که قهراً هر اندیشه یی باید در سیمای صاحب اندیشه بکند ندارد.»۱۵

 

و شاعره عصر ما بانو سیمین بهبهانی در مقاله یی تحت عنوان پروین، شاعر احساس و عاطفه، راجع به او می نویسد؛ «از شاعری می نویسم که شاید نخستین داعیه شعر را در من پرورده باشد. شاعری که برای شعر سنگ مزارش زار گریسته ام و بسیار گریسته ام. شاعری که مرثیه یی را که برای پدرش سروده بود، به جای مرثیه یی که برای پدرم نسروده بودم، خوانده و موییده ام. شاعری که بر هر یتیم، هر بی نوا، هر دردمند، هر گرگ بیابان، هر سگ پاسبان و هر موش و هر گربه و هر جسد مومیایی گریسته است. شاعری که انسان و انسانیت را سروده است. زنی، آزرمگینی، عارفی، اندیشمندی و آن گاه، شاعری که دلش را در سطورش می خوانی و رنجش را در شعرش می بینی…

 

به نوجوانی خود دیدمش. با مادرش به خانه۱۶ ما آمد به دیدار مادرم، و این در ماه اسفند بود و به نیمه فروردین، ماهی پس از آن دیدار به بیماری حصبه درگذشت. نخستین شعری را که سروده بودم و مادرم آن را دستکاری کرده بود، برایش خواندم. مرا بوسید و برایم آرزوی توفیق کرد. پوستی سپید و گونه های گلرنگ و شاداب و دهانی کوچک و لب هایی پر داشت، و چشم هایش آرام با نگاهی نه در مسیر موازی.»۱۷

 

حاج سیدنصر الله تقوی در مورد پروین می گوید؛ «من از رفقای نزدیک اعتصام الملک بودم و ساعاتی ممتد در خانه او در کتابخانه او به بحث و مطالعه ادبی با او گذرانیده ام. خانم پروین از خردسالی بدون خستگی در کنار ما قرار گرفت و با عطش خارج از حوصله کودکان به گفتار ما گوش فرامی داد. اولین شعرش را در سن هشت سالگی ساخت. در این سن فارسی را روان می خواند و می نوشت.»۱۸

 

محمد علی اسلامی ندوشن او را چنین توصیف می کند؛ «… گلً گل های شعر دوران جدید است. چه به اقتضای روح لطیف و خواهرانه یی که داشته و چه به اقتضای زمان، به سیاست و مسائل جاری نپرداخته، قلمرو شعری او به مکان و زمان و حوادث خاص محدود نیست. وی رنج و غم مردم بی پناه و محروم را می سراید، به طور عام، در هر روزگار و در هر کجا که باشند.»۱۹

 

و بدین گونه علامه علی اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینی و بسیاری دیگر. هر چند عده یی نیز خرده هایی بر شعر پروین گرفته اند و حتی او را فرزند زمانه خود ندانسته اند، چرا که از علی اسفندیاری پیروی نکرده و از رهروان شعر سنتی بوده است.

 

پروین شاعر مردم است و درد و رنج مردم، آلام و زخم روح اوست.

 

جسارت او در زمانی که کار شهربانی پهلوی اول، پاپوش دوزی برای مردم بود، در سرودن شعر اشک یتیم ستودنی است.

 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست/ پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم/ کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست/ آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست/ پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست/ نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت/ این اشک دیده من و خون دل شماست/ ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است/ این گرگ سال هاست که با گله آشناست/ آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است/ آن پادشا که مال رعیت خورد، گداست/ بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن/ تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست/ پروین به کجروان سخن از راستی چه سود/ کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

 

او در شعر دیگری، باز همین مضمون را تکرار می کند و روی سخن ملاک و پادشاه است.

 

ای پدر نیکرای/ صاعقه ما ستم اغنیاست/ پیشه آنان همه آرام و خواب/ قسمت ما درد و غم و ابتلاست/ دولت و آسایش و اقبال و جاه/ گر حق آنهاست، حق ما کجاست؟/ قوت به خوناب جگر می خوریم/ روزی ما در دهن اژدهاست/ غله نداریم و گه خرمن است/ هیمه نداریم و زمان شتاست/ آنچه که ملاک به ده واگذاشت/ باج و خراجی است که از پادشاست/ حاصل ما را دگران می برند/ زحمت ما زحمت بی مدعاست/ از غم باران و گل و برف و سیل/ قامت دهقان به جوانی دوتاست/ سفره ما از خورش و نان تهی است/ در ده ما بس شکم ناشتاست/ زین همه گنج و زر و ملک جهان/ آنچه که ما راست همین بوریاست

 

و عجب نبود که پس از فوت پروین به خاطر این شعرها و آن بی اعتنایی ها، از برپایی مراسم بزرگداشت به گونه یی جلوگیری شود و بسیاری به مناسبت حفظ موقعیت در مراسم وی شرکت نکنند.

 

ابوالفتح اعتصامی می گوید؛ «مهم ترین این مجالس، مجلسی بود که در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۰ به مناسبت تصادف با چهلمین روز درگذشت پروین در تهران از طرف انجمن دانشوران منعقد گردید… با وجود درخواست های مکرر، وزارت معارف از گذاشتن تالار دارالفنون به اختیار انجمن امتناع نمود و لذا در خانه آقای عادل خلعتبری تشکیل شد… در هجدهم فروردین ۱۳۲۱ به مناسبت اولین سال وفات پروین مجلس یادبودی باز از طرف انجمن دانشوران در تالار عمارت دارالفنون تشکیل گردید.

 

با آنکه انجمن مزبور از چند روز پیش برای همه وزرا و وکلا و مدیران مدارس دعوتنامه فرستاده بود، هیچ یک از آنها در شب جلسه حضور نیافتند. مع ذالک تالار تقریباً پر بود و عدد حضار به یک هزار نفر مرد و زن می رسید… از مدعوین فقط اعلیحضرت شاهنشاه دعوت انجمن را اجابت و نماینده یی اعزام فرمودند.»۲۰

 

آن سال که رضاشاه قدرت داشت، حتی سالن دارالفنون را دریغ کردند. سال بعد که رضاشاهی در کار نبود و محمدرضا شاه تازه کار بود، نماینده یی اعزام کرد.

 

بعد از فوت پروین که بر اثر غفلت پزشک غیرمسوول رخ داد، از سوی تنی چند طعنه هایی بر روح آن مرحوم باریدن گرفت. از طرفداران سیدضیاءالدین طباطبایی گرفته تا اشخاصی همچون فضل الله گرکانی در «تهمت شاعری» و پرویز میرنقیبی در مجله روشنفکر و برخی دیگر. اما پروین، پروین ماند.

 

پروین همان گونه که در نظم محکم و استوار و مودب و باوقار بود، نثری قوی و پر از معنا داشت. نامه های او به مهکامه محصص موید این گفته است.

 

دأب قلم پروین مگر با نظامی گنجوی قابل مقایسه باشد، در تمام دیوان اشعار او حتی یک کلمه طعنه نامربوط، حرف زشت یا تحقیر دیده نمی شود. او حتی از فردوسی بزرگ۲۱ نیز در این زمینه قلم پاک تری دارد.

 

آنچه بر این زن مظلوم رفت، آیینه یی تمام نما بر زنان این مرز و بوم بود و چه بسا هست. پروین در ادبیات ما ماندگار است و حتی اگر فکر کنیم او فرزند زمانه خود نبود و شعر نو نسرود و به راه علی اسفندیاری نرفت.

 

راز ماندگاری پروین را در خوی انسانی او، پاک سرشتی اش، اشعار ساده و انسان دوستانه اش باید جست وجو کرد.

 

دیوان پروین همچون دیوان حافظ پرتیراژترین کتاب در میان کتاب شاعران این سرزمین است. این راز مانایی پروین است؛ و نکته پایانی.

 

گویا سال آینده سال بزرگداشت پروین است. پروین را آن گونه که بوده بپذیریم، نه آن گونه که می خواهیم و مطلوب ذهن ماست. پروین نمونه یک زن پاک، عفیف، نجیب، صبور و باوقار ایرانی بود.

 

او در اسفندماه سال ۱۳۱۷، در شعری به استقبال «کشف حجاب» رفت. البته از آن گونه که بعدها شکل گرفت. او آزادی زن ایرانی را با حفظ وقار و متانت می پسندید.

 

سال ها است این شعر از دیوان پروین، یا از سوی ناشران، یا به وسیله ممیزی حذف شده و می شود.

 

اگر قرار است طبق آنچه که مسوولان می گویند، چاپ منقح و بدون غلطی از دیوان پروین از سوی کسانی که قصد بزرگداشت او را دارند، صورت گیرد، چه بهتر آن که متن کامل و از روی نسخه ابوالفتح اعتصامی، بدون دستکاری و جابه جایی صورت گیرد. روح پروین را با علایق و سلایق شخصی نیازاریم یا با سمت و سو دادن به اشعار او، عقاید خودمان را به جای او جا نزنیم.

 

پی نوشت ها؛

 

۱- یوسف اعتصامی – ۱۳۱۶-۱۲۵۳ شمسی – در تبریز به دنیا آمد. سال های آغازین زندگانی را زیر نظر پدرش میرزا ابراهیم مستوفی (اعتصام الملک) به فراگیری مقدمات علوم، ادبیات فارسی، عربی و ترکی و فرانسه پرداخت.

 

او در زمان پدرش – که از مستوفیان آذربایجان بود – به اعتصام دفتر و سپس به اعتصام الملک معروف شد. خانواده یوسف اعتصامی که اصلاً آشتیانی بودند، بنا به ماموریت پدر، که به سمت استیفای آذربایجان راهی آن دیار شده بود، در تبریز سکنی گزیدند و پروین در آن محل به دنیا آمد.

 

اعتصامی در دوره دوم مجلس مشروطه، از طرف مردم تبریز به عنوان نماینده این شهر انتخاب شد و در سال ۱۲۸۷ شمسی به تهران آمد. او به عضویت کمیسیون معارف مجلس درآمد و با تشکیل کتابخانه مجلس، ریاست آن را عهده دار شد.

 

یوسف اعتصامی مجله ادبی بهار را منتشر می ساخت و خانه اش همواره پذیرای بسیاری از بزرگان علم و ادب و سیاست زمان خود بود. او سرانجام در یازدهم دی ماه ۱۳۱۶ در تهران بدرود حیات گفت و در قم، صحن جدید و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد. از یوسف اعتصامی آثار تالیفی و ترجمه شده چندی باقی مانده است. ابوالفتح اعتصامی فوت او را یازدهم دی ماه می نویسد، اما مرحوم دهخدا دوازدهم دی ماه را ذکر می کند. (دیوان پروین، چاپ هفتم، ۱۳۵۵ غ۲۵۳۵ف، صص ۲۷۱ و ۳۴۲.

 

۲- برای اطلاع از نظرات صائب پدر، نسبت به فرزند خود، بنگرید به یادداشت های پدر شاعر؛ پروین اعتصامی، صص ۶۳-۵۶، گردآورنده علی دهباشی، انتشارات دنیای مادر، چاپ اول، بهار ۱۳۷۰، تهران.

 

۳- آرین پور، یحیی، از نیما تا روزگار ما، ص ۵۳۹، انتشارات زوار، چاپ اول، ۱۳۷۴، تهران.

 

۴- برای اطلاع از این خطابه نگاه کنید به مجموعه مقالات و قطعات اشعار، که به مناسبت درگذشت و اولین سال وفات خانم پروین اعتصامی نوشته و سروده شده است. بهمن ۱۳۵۵، ابوالفتح اعتصامی، ص ۲۳.

 

۵- همان، ص ۷.

 

۶- میرانصاری، علی، گردآوری و پژوهش، اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، دفتر اول، ص ۱۳۲، چاپ اول، ۱۳۷۶، سازمان اسناد ملی ایران، تهران.

 

۷ و ۸- مجموعه مقالات و قطعات، ص ۷.

 

۹- میرانصاری، ص ۱۴۳ و آن به نقل از یادنامه پروین اعتصامی، تهران، ۱۳۷۰.

 

۱۰- مجموعه مقالات و قطعات، ص ۷.

 

۱۱- عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، جلد اول، ص ۹، نشر گفتار و نشر علم، چاپ اول، ۱۳۸۰، تهران. شایان ذکر است گفته شود گهگاه در برخی از روایت های تاریخی یا ثبت دقیق وقایع، در آثار آقای عاقلی، سهو قلم هایی مشاهده می شود و در این باره باید با احتیاط به آثار ایشان نگاه کرد و استناد نمود.

 

۱۲- مجموعه مقالات و قطعات اشعار… صص ۶۶-۶۵.

 

۱۳- برای آنکه دریابید نظمیه و شهربانی پهلوی اول چگونه در دوران اقتدار او برای مردم پاپوش می دوختند و آنها را رهسپار سیاه چاله های زندان قصر و زندان قزل قلعه می کردند، نگاه کنید به بخش انتهایی خاطرات دکتر جلال عبده، تحت عنوان چهل سال در صحنه، انتشارات رسا، ۱۳۶۸، تهران.

 

۱۴- از نیما تا روزگار ما، ص ۵۴.

 

۱۵- پروین اعتصامی، ص ۴۸۷.

 

۱۶- مادر پروین، خانم اختر فتوحی تبریزی نام داشت و سی و دو سال پس از فوت فرزند در ۲۶/۲/۱۳۵۲ درگذشت و در کنار پروین به خاک سپرده شد.

 

۱۷- پروین اعتصامی، صص ۹۰-۸۹.

 

۱۸ و ۱۹- همان، صص ۳۹ و ۵۰-۴۹.

 

۲۰- مجموعه مقالات و قطعات اشعار، صص ۵-۳.

 

۲۱- حماسه سرای توس با آنکه در فصاحت قلم و نکویی شعر، سرآمد روزگار خود بود، گاه از طعنه زنی به این و آن خودداری نمی نمود. تحقیر اعراب (ز شیر شتر خوردن و سوسمار…) تا هجو سلطان محمود از مواردی است که در شاهکار حکیم توس یافت می شود. هر چند عده یی بر این عقیده اند که هجونامه سلطان محمود منسوب به حکیم توس است، اما استاد عزیز، دکتر محمدامین ریاحی، معتقد است «به نظر من در این که فردوسی ابیاتی در گله از محمود و نکوهش او سروده تردید نباید کرد.» (فردوسی، چاپ اول، طرح نو، ۱۳۷۵)

 

به همین گونه سعدی بزرگوار در هزلیات و خبیثات خود و بسیاری دیگر از شاعران این مرز و بوم که قلم را گاهی به سهو آلوده اند.

 

 

منبع: اعتماد

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...