رفتن به مطلب

كيكاووس ياكيـــده


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 47
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

از ستاره ها بادبادک ساختم

 

 

یـــا

 

 

از بادبادک ها ستاره

 

 

نمی دانم!

 

 

چشمانِ تو پُر از بادبادک و ستاره بود...!

  • Like 10
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

باید بروم

 

نه اولش پیداست

 

و نه آخرش

 

با این همه

 

باید تا آخرش بروم

 

بگذار بنشینم و

 

نفس تازه کنم

 

نترس

 

تصمیم من عوض نمی‌شود

 

به سنگی بدل نمی‌شوم

 

که کنار راه افتاده باشد

 

نترس

 

این بار هم که

 

تاول پاهایم خشک شود

 

دوباره عاشقت می‌شوم

 

دوباره راه می‌افتم

 

دوباره گم می‌شوم

 

هر طور شده این راه را تا آخر می‌روم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

چــقدر دزديــدنِ نگــاه ِ تــو

از چشــمان ِ تــو

لــذت بخــش اســت!

گــويــي تيــله اي

از چشــمم بــه دلــم مــي افتــد!

بـــانـــو!

بــا مــردي کــه تيــله هــاي

بسيــار دارد،

مــي آيــي؟

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دستِ کودکی ام را رها نکنی

 

 

که یک چنار نشانه ی خوبی برای رسیدن به خانه نیست

 

 

تنها یک درخت را نشان کرده ام

 

 

های چنار !

 

 

ما گم شده ایم

 

 

دستِ تنهایی ام را رها نکنی

 

 

 

که یک نگاه ، نشانه ی خوبی برای رسیدن به بانو نیست

 

 

تنها یک نگاه را

 

 

نشان کرده ام .

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

1)

زندگی قرص نانی است

روی آب حوض خانه‌ی خاطرات

سهم ماهی های سرخ

که همیشه عاشقند

باور کن

2)

انتظار بارانی را می‌کشم

که پلک بر هم بگذارم

باریده است !

بانو !

به تماشای باران ستاره‌ها

بی‌ چتر

بیا.

3)

پیچک نگاهم

دزدانه تا پشت پنجره‌ی

اتاق تو بالا آمده

به کجا خیره شده‌ای!

باران که بگیرد

تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود

  • Like 6
لینک به دیدگاه

مرا ببخش

که پنداشتم

شادی پرواز پرستو‌ها

از شوق حضور تو‌ست

آنها بهار را

با تو اشتباه می‌گیرند

آخر کوچک‌اند

کوچکم.

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 3 ماه بعد...
  • 3 هفته بعد...

نگران نباش

 

 

پاچه هایم را بالا زده ام

 

 

تا فرقِ میان رعیت و عاشق

 

 

معلوم نشود.

..!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

×
×
  • اضافه کردن...