قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۸۸ بر پايه مدارك و شواهد موجود در ادوار ديرينه، زنان صاحب قدرت بوده وتوانايي هاي آنان در عرصه هاي وسيع انديشه ، عواطف ، الهيات،اقتصاد ، سياست ، هنر و.... اثر گذاشته است. امروزه «اسطوره شناسي» در بين رشته هاي مختلف علوم انساني جاي راستين خود را باز يافته و كاربردهاي مختلفي علاوه بر محدوده تاريخ اديان و مردم شناسي پيدا كرده است.در اكتشافات باستان شناسي متعلق به فرهنگ هاي پيش از كشاورزي در جهان، سمبول هاي خدايي از جنس زن بسيار به دست آمده است كه عموما بيانگر قدمت پرستش« مادر خدايي» در جوامع كهن مي باشد. ضعف و زبوني و عجز ، آن چنان كه در فرهنگ هاي امروزي به جنس زن نسبت مي دهند، در فرهنگ هاي كهن و پيش از تاريخ با زنانگي بيگانه است؛ در جوامع كهن زن با جسم و رواني سرشار از پديده هاي حيات بخش قدم به ذهنيات انسان باستاني مي گذارد و در كمال هوشياري و خردمندي آنچه را براي او ضرورت دارد به زيور خلقت مي آرايد. زن در اوستا «نائيريكا» خوانده شده است. «نئيري» در اوستا ،دلير، جنگاور و پهلوان است و به مردان پهلوان گفته مي شده ، و همين واژه به گونه مادينه آن يعني نائيريكا براي زنان دلير و نام آور نيز به كار رفته است. اين واژه در زبان پهلوي «نائيريك» به كار رفته است . در يادگار بزرگمهر ، وزير انوشيروان ، از نائيريك يعني همسر نيك به بزرگي ياد شده است و با همين تلفظ هنوز در زبان ارمني به معني همسر و زن مورد استفاده قرار مي گيرد. واژه ديگري كه زن از دوران اوستايي تاكنون بر خود دارد ، «بانو» مي باشد كه در اوستا به معني فروغ و روشنايي است و بانوي خانه يا زن خانه ، روشنايي و چراغ خانه به شمار مي رفته است.واژه «كد بانو» نيز از همين ريشه است در اينجا كد به معني خانه و جمع آن با بانو روشنايي خانه معني مي دهد. چون به معنا و ريشه واژه زن پرداختيم ، شايسته است كه به واژه «دختر» نيز بپردازيم. دختر در زبان اوستايي «دوغذر» ؛ در پهلوي «دخت» و «دختر» و در فارسي «دخت» و دختر است. در اين ميان دو واژه ديگر نيز وجود دارد يك «كنيزك» به معني «زن كوچولو» كه كهن تر از واژه دختر است و دوم واژه «دوشيزه» به معني «دوست داشتني كوچولو» و از همين واژه «دوشست» به معني معشوق و «دوشارم» به معني عشق ، و دوست وجود دارد. در آيين زرتشتي ، «زرتشت» براي اهورامزدا شش صفت مي آورد ، كه يكي از آنها «سپندارمذ» خوانده مي شود كه فرو تني و عشق ، تقدس ، مهر و افزايش مي باشد. واژه« اير» كه در نام ايران آمده ، در واژه آميخته «ايرتن» يا فروتني است و زنان نيز بدان روي افزاينده جهان اند ، و نماينده مهر و فروتني ، به سپندارمذ(سپنت آرمييتي) ماننده مي شوند. در ايران باستان حقوق زن و مرد يكسان محسوب مي شده ، گواه اين مدعي سخني از زرتشت است كه به جوانترين دخترش در خصوص انتخاب همسر چنين مي گويد: «دختر مي بايد همسر آينده را با بررسي خرد خود بر گزيند.» در شاهنامه نيز هرگاه به پيوند دو جوان بر مي خوريم ، ديده مي شود كه همواره دختر پيشگام بوده و تقاضا براي همسري مي كند، و اين نشان دهنده آزادگي دختر و زن ايراني در آن زمان است. در رساله اميد «اشا و هيشتان» مي خوانيم : اگر مردي ، از زن خويش جدا شود ، و آن زن از زندگي با شوهرش خشنود و خرسند باشد ، مرد گناهكار شناخته شده و محكوم مي گردد. و باز در همان رساله چنين روايت مي شود كه : و هر زمان كه شوهري در مي گذشت ، تا بر گزيدن قيم قانوني براي خانواده ، زن آزاد بود كه مردي را به نام «گادار» به معناي «دوست ِمرد» به همسري موقت بپذيرد. بي شك سخن در خصوص زن و آزادي و احترام به او در فرهنگ ايراني پاياني ندارد. به نقل از حسن نقاشي 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده