قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۸۸ مدتي پيش به پيشنهاد احمد صراف، فيلمساز يزدي همكاري خود را در خصوص ساخت فيلمي بانام «نگاهي كودكانه» به عنوان نويسنده و محقق با ساير افراد گروه آغاز نمودم. اين فيلم درباره تصورات كودكان از خداست. و اينكه برداشت كودكان از خدا تا چه اندازه مي تواندبا نگاه بزرگ ترها متفاوت باشد. در ابتدا چندان به اين تحقيق و ساخت فيلم خشنود نبودم.اما بايد اين را به اثبات مي رساندم و گروه را مجاب مي كردم كه بهتر است وقت خود را صرف پروژه ديگري كنيم چون اين سوژه با تحقيقات ناچيز ما و آن هم در وسعت محدود چندان به نتيجه نمي رسد و ماحصل آن رضايت بخش نيست. با اين حال كار تحقيق را آغاز نموديم . بعضي افراد گروه با درست كردن پرسشنامه و درج سئوالاتي نظير خدا كيست؟ چگونه بااو آشنا شدي؟ از او چه مي خواهي؟و... در مدارس ابتدايي وموسسات ديگر كار خود را دنبال نمودند . از احمد صراف كه قرار بود كارگرداني پروژه رابر عهده گيرد خواستم تا در زنگ نقاشي مدارس حضور پيدا كرده و از بچه ها بخواهد تصويري از خدا بر كاغذ نقش كنند و با اين اميد كه تخيل خود را به كار گيرند از معلمان و سايرافرادگروه خواستم كه آنهارا به هيچ عنوان راهنمايي نكرده و براي آنان تصويري راالگو نكنند...تا از ذهنيت خود دور نشوند....كار در سطح وسيعي از مدارس و مهد كودك ها انجام شد و نتيجه كار شگفت انگيز بود به طوري كه همگان را تحت تاثير خود قرار داد... كودكاني از هم دوركه هر يك از مدرسه و مهدي مختلف بودند، با نقاشي هاي مشابه ما را به حيرت وا داشتند و جالب اينكه براي نقشي كه بر كاغذ آورده بودند، هيچ دليل و منطقي نداشتند جز آن كه خدا مهربان است مثل خانم معلم...مادرم....خواهرم...مادربزرگم...وعجيب كه نگاهي مردانه در نقوش نديدم. نظرم در خصوص بيهوده بودن كار عوض شد و گروه را آماده شروع پروژه كردم اما متاسفانه به دليل عدم توجه مسئولان آموزش و پرورش به مسائل كودكان و بررسي ديدگاه و عقايد آنان كه مي تواندبراي شكوفايي انديشه اين گلهاي بهشتي سودمندباشد پروژه بلاتكليف ماند....به راستي خوشا به حال كودكان كه حتي خدايشان به گونه اي ديگر است.... از طرف ديگر اين موضوع مرا به ياد گرايش انسان اعصار كهن به پرستش مادر-خدايان انداخت كه خود مطلبي مفصل و قابل بررسي مي باشد. بشر در طول تاريخ پر فرازو نشيب خود عصري را گذرانده كه در آن دوران نظام فكري پرستش مادر/خدايان جاري بوده است. پرستش مادر خدايان از آسياي غربي ، دشت هاي روسيه جنوبي و دره «دن» آغاز شده و سپس به اروپاي مركزي و شرقي نفوذ پيدا كرده است. شواهد گوناگون و تنديس هاي يافته شده در سرا سر اروپا ، آسيا و نقاطي از آفريقا حاكي از آن است كه سنت پرستش مادر/خدا كهن ترين سنت مذهبي در جهان بوده است. در يونان مادر / خدا در تمام عصر نو سنگي به عنوان قادر مطلق پرستش مي شدو تصور پدر خدايي هنوز در انديشه هاي مذهبي ساكنان آن رسوخ نكرده بود. «هستيا» ايزد بانوي خانواده و نگهبان و خداي آتش ، نخستين دختر «كرونوس» و «رئا» در زمره ايزد بانواني بود كه يونانيان قرباني خويش را به او نثار مي كردند. ماه و خورشيد از مظاهر اين ايزد بانو بودند و سه مرحله ماه (ماه نو/قرص كامل/هلال آخر)نمادي از سه دوره زندگي مادر-خدا (دوشيزه/بانو/زن سالخورده)به شمارمي رفته است.همچنين دورساليانه خورشيد نيز توانايي او را توجيه مي كرده است. بهار مظهر دوشيزگي، تابستان دوران باروري، پاييز و زمستان دوران سالخوردگي و نازايي بوده اند. اكتشافاتي كه در اواخر قرن نوزدهم و پس از آن در ايران انجام گرفت ، اطلاعات ارزشمندي درباره چگونگي پرستش مادر-خدا به دست ميدهد. درايران ودرمناطقي نظيرتل باكون(نزديك تخت جمشيد)، تپه گيان(نزديك نهاوند در غرب ايران) ، گئوي تپه(آذرباييجان در غرب درياچه اروميه) ، كوهدشت(ترستان) ، تورنگ تپه(استر آباد گرگان) ، تپه يحيي و حاجي فيروز(جنوب كرمان) ، شهر سوخته(جنوب زابل) ، تپه حصار(نزديك دامغان) و....پيكره هاي كوچكي از مادر-خدا كشف گرديده كه غالبا مربوط به هزاره دوم و اول پيش از ميلاد است. از سنگ نوشته هايي كه از دوران هخامنشي به جا مانده و به خط ميخي و زبان باستان است ، مادر-خدا نامي مشخص مي يابد و «آناهيتا»خوانده مي شود.و اين همان ايزد بانويي است كه شاهان هخامنشي او را همانند اهورا مزدا و مهر(ميترا)ستايش مي كنند. در اينجا اين پرسش پيش مي آيد كه چرا در جهان كهن، خدايان و اصولا زن تا اين حد اهميت داشته و به آنها توجه ويژه مي شده است؟؟ بايد در نظر داشت كه در جوامع ابتدايي زن گذشته از اينكه نگهبان آتش و سازنده ظروف سفالي بود ، در زمينه كشاورزي نيز ابزارهاي جديدي را ابداع نموده ودر نتيجه بين وظايف زن و مرد عدم تعادلي پديد آمده و برتري را از آن زن كرده بود. به نقل از حسن نقاشي لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده