رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

وقتي كتاب مقدس هند باستان يا همان ريگ ودا را ورق مي زني به مجموعه اي از سرودهاي مقدس بر مي خوري كه شاعران ودايي (ريشي ها) در ستايش و پاسداشت خدايان خود سروده اند ، اين كتاب تنها متن مقدسي محسوب مي شود كه با اوستا نزديكي دارد و گويي ريشه هر دو يكي است . اما اين نگاه شاعرانه و ظريف به ناگاه دستخوش تغيير مي شود و در بخشي از آن ، لحن تند و زننده ، نفرين و سركوب بر زيبايي لطيف و اوصاف فرا انساني آن چيره مي شود ، به راستي چرا و به چه دليل در مكتوبات قدسي ناگاه اتفاقي اين چنين رخ مي دهد ؟

 

 

 

در ريگ ودا از دسيو و پيروانش (دسيو ها) ياد مي شود ، و لعن و نفرين صاحبان عرش بر او سر ريز مي شود ، عابدان ودايي از خدايان خود مي خواهند تا در نابودي او تعجيل و پيش از آنكه اتفاق شومي يا شومي اتفاقي كه او رهبري كرده دامنگير زمين و آسمان شود او را هلاك سازند. ايندرا ( خداي خدايان) و آتر (خداي آتش) در سركوب او بيش از ساير خديان نقش دارند .

 

 

 

دسيو كيست ؟

 

 

 

در دانشگاه مبحثي داشتيم پيرامون تاريخ نمايش ايران ، منظور همان بخشي از تاريخ مكتوب است كه روايت درام گونه دارد . يادگار زريران يكي از همين داستانهاي نمايشي است كه به جرات مي توان آن را سوگواره پارسي ناميد . داستان از پذيرفته شدن دين زرتشت توسط گشتاسب شاه ايراني آغاز مي شود . ارجاسب پادشاه توران كه گشتاسب را از دين نياكان روگردان مي بيند او را مورد نكوهش قرار داده و از گشتاسب مي خواهد يا از دين نو دست كشيده و به آيين نياكان باز گردد و يا جنگ را بپذيرد . گشتاسب جنگ را مي پذيرد و با وجود كشته شدن بسياري از خاندانش، ارجاسب را نابود كرده و آنگاه به ترويج دين زرتشت مي پردازد . زرتشت بر هم زننده نظم تلقي مي شد چرا كه او با آييني نو كه اتفاقا انساني و برجسته است ظهور مي كند و سعي در چيرگي بر تفكر مرسوم آن زمان و همچنين مبارزه جدي با انديشه هاي خرافي و قرباني هاي آنچناني دارد . زرتشت نه تنها بيدار كننده ملت خود از خواب غفلت كه در هزاره هايي بعد سر لوحه منش انسان هاي بزرگ مي شود . اما او به دليل تخريب جايگاه نظام چند خدايي مستوجب گناه و خشم و انتقام خدايان مي شود. كاهنان كه همواره زبان ناطق خدايان بودند نارضايتي ايشان را به پيروان رسانيده و در صدد چاره بر آمدند . در همين ادوار است كه ريشي هاي ودايي با انديشه هاي زرتشت آشنا و تاثيرات آن را در جامعه احساس مي كنند . آنان زرتشت را ياغي و دشمن خدايان يا همان "دسيو" مي پندارند و خداي يكتاي او ( اهورا ) را سر چشمه بدي و فساد جلوه مي دهند .

 

 

 

دسيو از ريشه دسو به معناي نور و روشنايي مي باشد و از آنجا كه يكي از معاني نام زرتشت ستاره درخشان است انتظار مي رود كه واژه به كاربرده شده يكي از نام هاي مستعار زرتشت باشد .اما شاعران ودايي كه از زرتشت و انديشه هاي او خشم و نفرت فراوان دارند دسيو را به منظور دزد و تبهكار به كار مي بردند . مرحوم رشيد شهمردان نيز معتقد است واژه دخيو در يسنا كه در واقع به زرتشت اطلاق مي شود همان دسيو است كه نام ودايي زرتشت محسوب مي شود. هر چند ريشي ها يا همان سرايندگان ودايي سعي در فرو پاشي انديشه و خرد زرتشت يا همان دسيو داشتند اما از آنجا كه جوهره كلام زرتشت انساني و كمال يافته بود هرگز گزندي به آن نرسيد ، و از پس هزاره ها همچنان به حيات خود ادامه مي دهد .

 

 

 

در پايان چند سرود ريگ ودا را كه از دسيو و دسيو ها ياد شده به عنوان شاهد مبحث مي آوريم :

 

 

1- بيا اي مغ ، دوست انسان ، دسيو ساحر نماز نخوان را مغلوب ساز .

 

 

 

2- در حوالي ما شخصي است به نام دسيو كه مراسم ديني به جا نمي آورد ، عقل ندارد ، انسان نيست .

 

 

 

3- آنكه بسياري از گناهكاران شرير را قبل از آن كه به خطر واقف شوند با سلاح خويش هلاك مي نمايد. آنكه دسيو را مي كشد ، اي مردم او اندرا است .

 

 

 

4- به سوي من آي ، اي منيو (مظهر خشم) اي كه رعد را چون سلاحي به دست داري ، در فكر دوست خود باش و داسيو ها را هلاك ساز .

 

 

 

 

 

به نقل از حسن نقاشي

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...