Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آبان، ۱۳۹۰ شاعر عرب زبان در 21 مارس سال 1922 در دمشق بدنیا آمد.در 21 سالگی نخستین کتاب خود بنام"آن زن سبزه بمن گفت..."را منتشر کرد که چاپ این کتاب در سوریه غوغایی به پا کرد.بسیاری او و شعرهایش را تکفیر کردند و از همان هنگام لقب شاعر زن یا شاعر طبقه ی مخملی را به او نسبت دادند. قبانی دلسرد نشد و ار آن پس کتابهایی مثل سامبا،عشق من،نقاشی با کلمات،با تو پیمان بسته ام ای آزادی،جمهوری در اتوبوس،صد نامه ی عاشقانه،شعر چراغ سبزیست،نه،تریلوژی کودکان سنگ انداز،بلقیس و چندین کتاب دیگر را منتشر کرد. اکثر شعرهایش در ستایش عشق دفاع از حقوق زنان لگد مال شده ی عرب است.او یک تنه در مقابل دگم اندیشی جامعه ی عرب به پا خواست زبان کوچه و فاخر را با هم آمیخت لحنی تازه در شعر پدید آوردو با عناصر پا برجای تمام سروده هایش یعنی زن و وطن اشعار عاشقانه-حماسی بی بدیلی آفرید! کتابی بنام "یادداشتهای زن لا ابالی" را منتشر کرد که دفاعیه ی برای تمام زنان عرب بود.خود او در اینباره گفته است: من همیشه بر لبه ی شمشیرها راه رفته ام!عشقی که من از آن حرف میزنم عشقی نیست که در جغرافیای اندام یک زن محدود شود!من خود را دراین سیاه چال مرمر زندانی نمیکنم!عشقی که من از آن سخن میگویم با تمام هستی در ارتباط است!در آب،در خاک،در زخم مردان انقلابی،در چشم کودکان سنگ انداز در خشم دانشجویان معترض وجود دارد!زن برای من سکه ای پیچیده در پنبه یا کنیزکی نیست که در حرمسرا چشم به راهم باشد!من مینویسم تازن را از چنگ مردان نادان قبایل آزاد کنم. سال 1981 قبانی همسر عراقی تبارش "بلقیس الراوی" را در حادثه بمب گذاری سفارت عراق در بیروت از دست داد.این حادثه ی تلخ در شعرهایش نیز منعکس شد و تعدادی از زیباترین مرثیه های شعر عرب را پدید آورد.شعرهایی چون دوازده گل سرخ بر موهای بلقیس و بیروت میسوزد و من تو را دوست میدارم! او همیشه اعراب را به واسطه ی بی عرضگی و حماقتشان هجو میکرد. نزار قبانی سرانجام در سال 1988 در بیمارستانی در شهر لندن خاموش شد،اما تا همیشه عشق،زنان،میهن آزادی را در اشعارش فریاد میزند. نزار قبانی در میان شاعران عرب به شاعر زن شهرت یافته است. زن در شمایلی خاص و کاملا ملموس در اشعار نزار قبانی تجلی دارد. زن به عنوان زن و گاه به عنوان معشوقی آرمانی و گاه در هیات موجود کاملا زیبا و شایسته دوستی و دوست دارنگی در کلام نزار بروز و ظهور می یابد گفت :من موسس اولین جمهوری شعری هستم که اکثر شهروندان انرا زنان تشکیل میدهند 7 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ (به نقل از مجموعه ی: "عشق پشت چراغ قرمز نمی ماند!"/ نزار قبانی/ ترجمه ی مهدی سرحدی/انتشارات کلیدر/ ۱۳۸۶) دكتر شفیعیكدكنی در كتاب شاعران عرب آورده است (نقل به مضمون): چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه از شعرش خوشمان بیاید یا نه، قبانی پرنفوذترین شاعر عرب است. پرنفوذترین! این به گمان من دلچسبترین تعریفی است كه میتوان از یك شاعر كرد. خود نزار در مصاحبهای میگوید: من میتوانم از نظر شعری میان اعراب اتحاد ایجاد كنم، كاری كه اتحادیه كشورهای عرب هنوز از نظر سیاسی نتوانسته انجام دهد! نزار قبانی شاعری بالفطره است. حتی وقتی آثار نثر او _ مصاحبهها یا اتوبیوگرافی درخشانش (داستان من و شعر) _ را میخوانیم، اوج تصویرسازی لطیف و گویا و سه بعدیاش را میبینیم. تصاویر او واقعا سه بعدیست: در ذهنت به ناگاه عمق مییابند و موج به موج دریایی را خلق میكنند: شعرهای عاشقانهام بافته انگشتان توست و ملیله دوزی زیباییات پس هرگاه مردم شعری تازه از من بخوانند تو را سپاس میگویند! نزار متولد دمشق است و سالها در بیروت زیست . در جلسات شعرخوانی او دهها هزار نفر گرد میآمدند و چنانكه خودش میگوید، میتوانست انواع آدمها را دور خودش جمع كند چون با آنها عاشقانه و دمكراتیك رفتار میكرد! موضوع آثار نزار قبانی عشق و زن است و انتخاب این دو موضوع در شرق، آن هم در یک کشور عربی، یعنی خودكشی!! خودش میگوید: در سرزمین ما شاعر عشق، روی زمینی ناهموار و در محیطی خصومتآمیز میجنگد و در جنگلی كه اشباح و دیوها در آن سكنی دارند، سرود میخواند. اگر من توانستم مدت سی سال در برابر دیوها و خفاشهای این جنگل تاب بیاورم به سبب آن بوده است كه مانند گربه هفت جان دارم! نزار كتاب اول خود را در سیصد نسخه و با هزینه خودش در 21 سالگی منتشر كرد. (زن سبزهرو به من گفت) چه در سبك و چه در معنی دهن كجیای به سنتهای روز بود. در نتیجه شاعر و كتابش (با جملاتی كه بوی خون میداد) تكفیر شدند! اما نزار دلگرم به اقبال عمومیآثارش راه خود را ادامه داد تا مردمیترین شاعر عرب و نیز یكی از شناختهشدهترین شاعران عرب در جهان باشد. همین حالا اگر نام نزار را در اینترنت جستوجو كنید در هزاران سایت آثار او را به انگلیسی و عربی خواهید یافت. اما چرا شاعری چون او، آن هم در زبانی نه چندان جهانی، اقبالی اینگونه مییابد؟ به گمان من، او شاعریاست كه علاوه بر قدرت شاعرانگی فوقالعاده، احاطهای عجیب بر موضوعات شعریاش دارد. حكایت او حكایت فیلشناسی مولانا نیست! او عشق را با تمام پستی و بلندیهایش درك كرده است. رنج زن را در جامعه عرب دیده و كاملا صادقانه از آن متاثر شده است. در یك كلام او شعار نمیدهد و به همین خاطر جامعه فرهیختگان شعارزده او را نفی میكنند. تا آنجا كه وقتی بعد از جنگ شش روزه اعراب، و اسرائیل و شكست خفتبار اعراب نزار در شعری تلخ به نام (حزیرانیه) یا یادداشتهایی بر شكستنامه، مرثیهای بر غرور عرب، آن هم مرثیهای خشماگین، میسراید همان گروههایی كه بر ادبیات تغزلیاش خرده میگرفتند، سر برمیآورند كه نزار حق ندارد شعر وطنی بگوید چه او روحش را به شیطان و غزل و زن فروخته است!! و نزار چه زیبا پاسخ میگوید: آنها نمیفهمند كسی كه سر بر سینه معشوقش میگذارد و میگرید میتواند سر برخاك سرزمینش نیز بگذارد و بگرید! 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ از نزار ـ تا آنجا که نگارنده میداند ـ تا كنون به زبان فارسی سه كتاب به شکل مستقل منتشر شده است: ـ داستان من و شعر: ترجمه دكتر غلامحسین یوسفی و دكتر یوسف حسینتبار، انتشارات توس 1356 ـ در بندر آبی چشمانت: ترجمه احمد پوری، نشر چشمه چاپ دوم 1380 - بلقیس و عاشقانههای دیگر : ترجمه موسی بیدج، نشر ثالث 1378 "داستان من و شعر" اتوبیوگرافی شاعرانه و درخشانی است كه ما را با شاعر آشنا میكند. نزار صادقانه لحظات زندگیاش را به تصویر میكشد و ما را از كودكیاش به تجربه اولین شعرش میكشاند از آنجا به عشق نقب میزند، سپس در اندوه فلسطین سخن میگوید و باز به شعر باز میگردد و... . "میتوانم چشمانم را ببندم و بعد از سی سال، نشستن پدرم را در صحن خانه به یاد بیاورم كه جلوش فنجانی قهوه و منقل و جعبهای توتون و روزنامهاش بود و هر پنج دقیقه بر صفحات روزنامه گل سفید یاسمینی فرو میافتاد، گویی كه نامه عشق بود كه از آسمان نازل میشد." این كتاب نشاندهنده ذهنیت تصویرگرای نزار است علی رغم نثر بودن و حتی گاه گزارشی بودن ناگزیرانه، متن سرشار از تصویرهای شاعرانه است. نمیدانم چرا این كتاب دیگر تجدید چاپ نشد! آن هم حالا كه نام نزار دیگر بار به واسطه ترجمه اشعارش مطرح شده است. "در بندر آبی چشمانت" منتخبی از آثار نزار است كه توسط احمد پوری ترجمه شده است. پوری زیبا ترجمه میكند و ساده. ترجمه او سادگی و صمیمیت شعر نزار را كاملا بیان میكند. در واقع نزار با این کتاب در ایران شناخته شد و محبوبیت یافت: یك مرد برای عاشق شدن به یك لحظه نیاز دارد برای فراموش كردن به یك عمر! در این كتاب قطعه درخشانی به نام دوازده گل بر قبر بلقیس وجود دارد كه شاعر در سوگ همسر عراقیاش ـ كه در یك بمبگذاری گویا توسط خود اعراب كشته شده است ـ سروده است: وقتی تو نیستی تمام خانه ما درد میكند! این شعر عاشقانهای اجتماعی، سرشار از درد و فریاد و سوگواری است. نوازشهای مغموم عاشقانه به فریادهای سیاسی از سر درد چنان آمیخته که معجونی مردافکن را پدید آورده است. "بلقیس و عاشقانههای دیگر" منتخبی دیگر است با ترجمه موسی بیدج كه به دنبال استقبال از كتاب اول به بازار آمد. اشعار این كتاب نسبت به كتاب اول بلندتر است. اشعار زیبایی چون: "هر وقت شعری "، "پیوند زن وشعر"، "فال قهوه" و. انصافاً ترجمه بیدج هم زیباست و در حین سادگی، شاعرانگی در كلام را نیز حفظ كرده است: یكشنبه طولانی یكشنبه سنگین لندن سرگرم طلاق دیاناست و از جنون گاوی هراسان! اتوبوس باید بیاید و نمیآید شعر هم! وگوشواره بلند طلاییات به گردشم نمیخواند در این كتاب نیز مرثیهای دیگر برای بلقیس میبینیم كه علیرغم طولانی بودن بسیار تاثیرگذار و زیباست و شاعر بارها عشق و سیاست را به هم میآمیزد: بلقیس! این سخن مرثیه نیست! عرب را دست مریزاد! 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 تیر، ۱۳۹۱ نزار شاعری است كه به خرق عادت در شعر معتقد است. او میگوید: شعر انتظار چیزی است كه انتظار نمیرود! در اشعار او این رویه آشكار است چه در قلمرو واژگانی: استفاده از كلماتی مثل آسپرین، ماهواره، سانسور، میكل آنژ وچه در قلمرو معنا و درون مایه و تصویر. از سوی دیگر شعرهای كوتاه نزار پایانبندیهای شگرفی دارند و شعرهای بلندش نیز با تقسیم شدن به چند قطعه كوتاه دقیقاً همین پایانبندیها را حفظ میكنند و به این ترتیب شاعر با ضربههای پیاپی حضور مستمر خواننده را طلب میكند و به آن دست مییابد. طنز لطیف و گاه گزنده در آثار نزار نكته دلنشین دیگری است كه همراهی خواننده را برمیانگیزد. مثلاً در حین خواندن شعر بلند بلقیس با وجود سوگواره بودن در بعضی از قسمتها، بیشك، لبخندی تلخ بر لبانتان خواهد نشست: اگر از كرانه فلسطین غمگین برای ما ستارهای یا پرتقالی میآوردند اگر از كرانه غزه سنگریزهای یا صدفی اگر در بیست و پنج سال زیتون بنی را آزاد كرده بودند یا لیمویی را بازگردانده بودند و رسوایی تاریخ را میزدودند من قاتلان تو را سپاس میگفتم! اما آنان فلسطین را رها كردند و آهویی را از پا در آوردند! نزار از شعر به عنوان رقص با كلمات یاد میكند: "شاعران رقصی وحشی را اجرا میكنند كه در آن رقصنده از پیكر خویش و نیز از آهنگ تجاوز میكند تا این كه خود به صورت آهنگ درآید. من شعر میگویم ولی نمیدانم چگونه؟! همچنان كه ماهی نمیداند چگونه شنا میكند!" از سوی دیگر نزار در پاسخ به اینكه شعر از كجا میآید چنین میگوید: "اما شعر در كجا سكونت دارد؟ بعد از سی سال تعقیب شعر در همه خانههای سرّیای كه وی به آنها پناه میبرد و در همه نشانیهای دروغی كه به مردم میداد كشف كردم كه شعر حیوانی است افسانهای كه مردم خود او را ندیدهاند ولی رد پایش را بر زمین و اثر انگشتهایش را بر دفترها دیدهاند." نزار توضیح درباره ماهیت سرایش شعر را غیر ممكن میداند: "شاعرانی كه درباره تجربههای شعری خود سخن گفتهاند همیشه فقط پیرامون شعر گشتهاند و آن را مانند شهر تروا در محاصره گرفتهاند و در برابر آثار بازمانده از قصیده عمر بهسر آمده، یعنی بعد از خاكستر شدنش، درنگ كردهاند. هر بحثی درباره شعر بحث از خاكستر است نه آتش!" از سوی دیگر او معتقد است كه: "ادب فرزند آسانی و تصادف نیستذادبیات از رحم شكیبایی و زحمت و رنج و غم زاده میشود." چنانکه گفته آمد در زمینه ماهیت شعر این جمله تمام ذهنیت نزار را بازتاب میدهد: "شعر انتظار چیزیاست كه انتظار نمیرود!" نزار شاعری نوجو در شعر است. او از انقلاب همنسلانش بر علیه سنتهای رایج شعری به عنوان "حمله به قطار" نام میبرد. اما از سوی دیگر او نوجویی را تنها با شناخت صحیح دستاوردهای گذشته ادبی قوم خود و آشنایی با ادبیات ممكن میداند و به همین دلیل به جریانهای مدعی نیز حمله میبرد. از سوی دیگر او برای مخاطب ارزش بسیاری قائل است. او معتقد است: "آن كه میگوید من برای فردا شعر میگویم در حقیقت نشانی مردم را گم كرده است!" به عبارت دیگر معتقد است كسی كه در میان مردم هم عصر خودش مورد توجه قرار نگیرد عصری درخشانتر در انتظارش نخواهد بود. و اگر بخواهیم منصف باشیم باید اعتراف كرد كه نزار خود به تمام و كمال از این اصول پیروی میكند. هر بند شعر او مانند یك بمب در دستانت آماده انفجار است ... و منفجر هم میشود!! كتاب اول او به خاطر همه نوجوییاش غوغایی به پا كرد كه به قول خودش از آن بوی خون برمیخاست! و جالب اینجاست که او همان مردی است كه با دكلمه اشعارش به میان مردم رفت و بارها و بارها در چندین كشور عرب زبان هزاران نفر در جلسه شعر خوانیاش حضور یافتند و آنچنان محبوب مردم عرب شد که آنگاه كه درگذشت عزای عمومی اعلام شد! نزار در عشق نیز نظریات بسیار خیرهكنندهای دارد. او ماهیت سنتی جامعه عرب را چنین به نقد میكشد: "وقتی انسان دزدكی عاشق شود و زن به یكپاره گوشت بدل میشود كه با ناخن تداولش كنیم، جنبه معنوی عشق و نیز صورت انسانی رازونیاز عاشقانه از میان میرود و غزل به صورت رقصی وحشیانه به دور كشتهای بیجان در میآید!" او معتقد است: "بزرگترین گناهی كه انسان مرتكب میشود این است كه عاشق نشود!" *** در یک کلام میتوان گفت که نزار قبانی شاعری است به معنای واقعی کلمه شاعر! نوجوییهای او سبب نشده است که به بیگانگی با مخاطب برسد و در نتیجه توجهاش به اندیشگی و احساس به شکل توامان و نیز خلق موقعیتهای شاعرانه در عرصه مفهوم و تصویر توانسته است خصلتهای شعریاش را در ترجمههای متواتر به زبانهای گوناگون حفظ کند. متاسفانه علیرغم اقبال اخیر جامعه مخاطبین شعری ایران به آثار نزار، هنوز شاید تنها ده درصد از آثار این شاعر پرکار به فارسی ترجمه شده باشد. بهنظر میرسد اهتمام بیشتر در این امر، تاثیر مناسبی بر درک هنری جامعه شعری از مفهوم شعر جهانی و نیز سیراب ساختن ذائقه هنر دوست مخاطب ایرانی داشته باشد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده