رفتن به مطلب

پل الـوار


ارسال های توصیه شده

زندگی ما

به سوی هدف،نه تک تک

بل دو به دو می رویم

چون دو به دو یکدیگر را می شناسیم

پس همه همدیگر را می شناسیم

ما همه ی یدیگر را دوست خواهیم داشت

و فرزندان ما

به افسانه ی سیاهی که در آن

مرد تنهایی گریه سر می دهد

خواهند خندید

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

تنها نيستم

پُر

از ميوه‏هايى كه در دهن آب مى‏شود

آراسته

به هزار گُل ِ گوناگون

غَرّه

در آغوش آفتاب

خوشبخت

از پرنده‏يى خودى

شاد

از يكى قطره باران

بسى زيباتر

از آسمان صبحگاهى.

وفادار.

از باغى سخن مى‏گويم

خواب مى‏بينم

اما به حقيقت، دوست مى‏دارم.

لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

بزرگ‏ راهى به خواب ديدم

كه تنها تو از آن مى‏گذشتى

پرنده‏ى سپيد از شب‏نم

با نخستين گام‏هايت بيدار مى‏شد

در جنگل سبز و خيس

دهان و چشم ِ سپيده باز مى‏شد

برگ‏ها همه برمى‏افروختند

تو روزى نو آغاز مى‏كردى

هيچ چيز نمى‏بايست آتشى بلند بر پا دارد

اين روز مى‏درخشيد همچون بسيارى روزها

من خفته بودم زاده‏ى ديروز بودم من

تو سخت پگاه از خواب برخاسته بودى

تا از براى چاشت

مرا كودكى ِ جاودانه ارزانى دارى.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

شب هيچ‏گاه كامل نيست

 

هميشه چون اين را مى ‏گويم و تأكيد مى ‏كنم

 

در انتهاى اندوه پنجره ‏ى بازى هست

 

پنجره ‏ى روشنى.

 

هميشه رؤياى شب زنده ‏دارى هست و ميلى كه بايد برآورده شود،

 

گرسنه ‏گى كه بايد فرونشيند

 

يكى دل ِ بخشنده

 

يكى دست كه دراز شده، دستى گشوده

 

چشمانى منتظر

 

يكى زندگى

 

زندگ‏يى كه انسان با ديگران‏اش قسمت كند

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...