کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ گفتنی ها کم نیست... خنده داره که تو این وضع یه سری میرن سکه میخرن فلان قدر که شیش ماه دیگه بفروشن خدا تومان سود کنن... خنده داره که بحث ما تو این بی سر و سامونی شده گلشیفته... خنده داره که دوستایی دارم که هر هفته پارتی شون به راهه و آمار دادن فلان دختر به فلان پسر چند صباحی نقل مجلسشونه... اما اینا هیچکدوم به این معنی نیست که ما کودکان کار و خیابان رو نمیبینیم...نگاه های پرسشگر و دردمند ادما رو نمی فهمیم...درد ما چیز دیگه ایه...درد ما اینه که خودخواه شدیم...درد ما فراموشی چیزهاییه که ناخواسته نیست...میخوایم فراموش کنیم...چون همین پنج روز و شش زندگیمونو دوس داریم...نمی دونم چرا...اما اینو می دونم که از ماست که بر ماست... کاش میشد همه چیزو گفت....کاش میشد همه مون تصمیم بگیریم که از خودمون بگذریم...اما اینا همش فانتزیه...قابل اجرا نیست... 13 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ خدايا اين گاهواره رو به زوال است و انسان در اين درد دست و پا مي زند تو ياريمان نما. دزدان آزادند و دزدي مي كنند،قلدران انسانهاي نحيف را تكه پاره ميكنند و فرياد رسي نيست. هر كسي پول دارد و آشنا سخنش پيش، اما آن كه ياوري جز خدا ندارد همان به كه جان سپارد. براي ثابت كردن گناه يك دزد دليل بايد آورد كه دادگاه آن را بپسندد اما براي اينكه يك دختر جوان و يك پسر جوان را بيچاره كنند دليل لازم نيست. هر كس پست و مقام دارد هر كار دوستدارد مي كند و ياري كننده اي نيست. خدايا مگر نگفتي من نگاهبان راستي ام پس كو ؟ اين همه دزد آيا شايسته زندگي اند... 12 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ دیشب این شعر رو چند بار خواندم... _ _ _ _ _ به کوروش چه خواهیم گفت اگر سر بر آرد ز خاک؟ اگر باز پرسد ز ما چه شد دین زرتشت پاک؟ چه شد ملک ایران زمین؟ کجایند مردان این سرزمین؟ به کوروش چه خواهیم گفت؟ اگر دید و پرسید از حال ما 11 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ شوخی و تعارفی در کار نیست! اگر وضعیت مشابهی در خیلی از کشورهای دنیا رخ می داد و ارزش پول ملی در عرض 30 روز 30 درصد پایین می آمد ای بسا دولت ها استعفا و سقوط می کردند ولی این جا حتی به روی خودشان هم نمی آورند! واقعاً ما مردم ایران به کدامین سو روانه ایم؟ منبع عصر ایران!! واقعیت از این تلخ تر ؟؟ 4 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ اونا ملتشون میریزن تو خیابون ، اعتراض میکنن . ولی ماااا !! میریم بانک سکه 6 ماهه میخریم . اینه فرق ما با خیلی از کشور های دنیا . انگلیس رو یادتونه ؟ چند وقت به خاطر 2 سال سابقه بیمه اعتراض کردن ؟ ما هم خیلی راحت استخداممون از رسمی شد پیمانی ، چی کار کردیم؟ انقدر نگفتیم، حرف نزدیم ،اعتراض نکردیم و گفتیم بذار ببینیم بقیه چی کار میکنن که کار رسید به اینجا . کاشکی ملت رو با ملت مقایسه کنیم ، دولت رو با دولت . 9 لینک به دیدگاه
.Pa.Ri.Sa. 4116 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟ از اون آقای جوونی که اون روز توی مطب دکتر زار میزد که پول نداره جنازه دختربچه ی عقب افتاده ذهنیشو از تهران بیاره شهر خودش خاک کنه! از اون محله ی شهرم بگم که توش اعتیادمردا و خودفروشی زنها یه چیز عادیه؟که چاه فاضلاب خونه شون یه حوض روبازه وسط حیاط!که سقف خونه ها با نایلونه!که وقتی بارون میاد ظرف کم میارن بذارن زیر بارونی که از سقف چکه میکنه! از اون آقای شکم سیری بگم که دنیاش به اندازه پرشیای زیرپاش کوچیکه و معتقده ملت وضعشون خوبه چون ماشین 15 میلیونی سوارن همه! از اون پیرزنی بگم که نمیدونه حضرت عباس همون حضرت ابوالفضله ولی برای اینکه اسمش در بیاد مکه سفره امام حسن و ختم 14000 صلوات نذر میکنه؟ به قول فریدون مشیری از خدا چرا صدا نمیرسد؟ 11 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ حسین زمان که در صفحه فیس بوک خود همواره نسبت به مسایل روز اظهار نظر می کند و ابایی ندارد که با نام واقعیش از سیاست های جاری انتقاد کند، می نویسد: بیاییم صادقانه خودمان را محکی بزنیم و به قضاوت خود بنشینیم . چقدر حاضریم در فضای حقیقی همانی را بگوییم که در فضای مجازی میگوییم ، همان کاری را بکنیم که در فضای مجازی شعارش را میدهیم و در یک کلام همانی باشیم که در فضای مجازی از خود نشان میدهیم .اگر صادقانه به خودمان پاسخ دهیم ، خواهیم فهمید چقدر با مردم صادقیم ، یا چقدر شجاعت داریم و یا چقدر خود را باور داریم . حسین زمان می پرسد: آیا فکر کرده ایم اگر این فضای مجازی وجود نداشت ما در کجای این دنیای واقعی قرار داشتیم ؟ آیا اگر فضای مجازی نبود تا تصویر غیر واقعی از خودمان در فیس بوک قرار دهیم و نام مستعار بکار ببریم چگونه با واقعیت ها روبرو میشدیم ؟ آیا حاضریم در فقدان فضای مجازی آستین بالا بزنیم و برای احقاق حقوقمان در مقابل ظلم بایستیم ؟ هر کدام از ما قطعا برای این پرسش ها پاسخی داریم و امیدوارم پاسخ هایمان ما را در مقابل وجدانمان قانع کند. ازونا که شجاعت داشتن و حرف زدن چی موند؟ خیلی هاشونو میشناسیم خیلی هاشونم بدون که بفهمیم چی گفتن رفتن زیر خروارها خاک با همه ی اندیشه هاشون... دلیل حرف زدن شاید خیل عظیمی از ادما تو این فضا رو نباید به حساب ترسشون گذاشت...باید بذاریم به حساب این که اگه این جا هم حرفی زده نشه میشیم یه مشت صدای تو گلو خفه شده... 5 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ جواب این سوال رو پست های قبلی دادم کتی جون چون من و شما پشتشون رو خالی گذاشتیم اگه همه با هم بودیم اتفاقی نمیفتاد.. دقیقا مثل قرارهای توی دبیرستان و دانشگاه که میگفتیم بچه ها فردا هیشکی نیاد سر کلاس، اما هر کی فردا یه جا قایم شده بود تا ببینه کی میخواد بره یه وقت غیبت نخوره!!! اما یه چندتایی مرودنه میموندن خونه و به قولشون وفادار میموندن، به خیال اینکه من و تو هم بویی از وفاداری و استقامت بردیم!!!!!! در ضمن هر چیزی بهایی داره... اینو قبول دارم...اما الان بعد ازین همه اتفاقایی که افتاد و شاید خیلی هامون دیدیم...من لااقل به این نتیجه رسیدم که واسه این ملت هنوز خیلی زوده...هنوز خودخواه تر ازین حرفاییم...به قول یکی از دوستام، مردم ما دیگه کارد به استخوانشون نمیرسه...زود یادشون میره... با هر کی حرف میزنی میگه بهاشو دادم... توقع چی میشه داشت ازین مردم،ایستادگی...من خودمم جدا نمی کنم ازین ماجرا...منم عین بقیه...ترسو بودن تو جامعه ی ما جُرمه...اما مجرمیم...خیلی هامون مجرمیم... 4 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ خدا خیرت بده حرف منم همینه! زدن تاپیک هایی که باهاش فقط بخواییم درد و فقر و رنج رو عیان کنیم و تکرار مکررات کنیم واسه گذشته خوب بود الان باید روی همین مسایلی که گفتی کار کرد! و مهمتر از همه اینکه چه راهکارهای «عملی» برای غلبه بر این هراس که اپیدمی شده وجود داره باید از یکجا شروع کرد. با گفتن اینکه بقیه اما فلان هستن و بهمان هستن که کاری انجام نمیشه من و تو باید الگو باشیم..بقیه هم ادامه دهنده خواهند بود.. این قانون طبیعته ببین کیوان، بیان این حرفا این جا گاهی یه کمکه...یه کمک که حرفامونو بزنیم هرچند که پنهانی و در خفا...اینا واسه ما حکم سوپاپ رو داره...آره خب باید تغییر کنیم اما این نیازمند یه زمان طولانیه... 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟ از اونی که تو بانکای سوئیس میلیون میلیون دلار داره و خوشحاله که ثروتش 2 برابر شده یا از دانشجوی ایرانی تو هند که به خاطر 2 برابر شدن قیمت روپیه نمیتونه مخارج زندگی تو هند رو (که از ایران براش فرستاده میشد) تامین کنه و داره درس رو نیمه کاره ول میکنه جمع میکنه برگرده ایران؟ 13 لینک به دیدگاه
Neo 124 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ ای خدا عجب آهنگی بود.دلمو کباب کرد.نه داش نمیشه همینجور نشست دست رو دست گذاشت.باس یه کاری کرد.کی میدونه باس چیکار کرد؟من عمرا رای ندم دیگه تو این خراب شده.ببین چیجوری گند زدن به زندگیمون.تف به این حکومت که اینقدر قدرت واسش شیرینه که ما باس اینقدر بدبختی بکشیم.داش گلی که گفت یه کاری باس کرد.من میگم هر کی رای بده خائن به ایرانه. 6 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟از بهترین روزای عمرمون از جوونیمون که اینجوری خاکستر شد...... من مادر بزرگم شیمی در مانی میشه دیشب که بردمش مطب برای شیمی درمانی یه خانومه اونجا بود که خرج داروهاشو نمی تونست بده همه زندگیشو فروخته بود و خرج بیماریش و خرید داروهاش کرده بود حتما میدونید که هر نسخه داروهای شیمی در مانی بستگی به نوع داروش از 1 میلیون تا 3 میلیون تومان میشه.... وقتی تعریف می کرد اشک تو چشمات جمع میشد به جای این همه هیئت و نذری دادن بیاییم هزینه یکی ازین بیمارا رو تقبل کنیم تا اخر که مجبور نشن فرش زیر پاشونو بفروشن......ثوابشم خیلی بیشتره به خدا 12 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم که از هرچی بگم مصیبت داره میباره 4 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ از دلتنگی هایی از نوع درد ... از کجای این بدبختی ها شروع کنی؟؟؟ وقتی توی تلویزیون نشون میدن کشورهای دیگه رو دلم میخواد داد بزنم!!! اما داد زدن من چه سودی داره؟؟؟ چرا کشور خودمون ایرانو نشون نمیدن که داره رو به نابودی میره؟؟؟ از بهای بی ارزش پولمون بگم که دیگه حتی روشون نمیشه توی اخبار قیمت دلار و سکه رو اعلام کنن... بندگان خدایی بگم که توی جنوب کار میکنن و خانوادشون هر لحظه نگرانن که نکنه ناوهای جنگی امریکا یه موقع هوایی بشه و بریزه به سر عزیزاشون... از چی بگم که دلم آروم بشه؟؟؟ بخدا دارم میترکم... 4 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ از چی بگم؟از بهترین روزای عمرمون از جوونیمون که اینجوری خاکستر شد...... من مادر بزرگم شیمی در مانی میشه دیشب که بردمش مطب برای شیمی درمانی یه خانومه اونجا بود که خرج داروهاشو نمی تونست بده همه زندگیشو فروخته بود و خرج بیماریش و خرید داروهاش کرده بود حتما میدونید که هر نسخه داروهای شیمی در مانی بستگی به نوع داروش از 1 میلیون تا 3 میلیون تومان میشه.... وقتی تعریف می کرد اشک تو چشمات جمع میشد به جای این همه هیئت و نذری دادن بیاییم هزینه یکی ازین بیمارا رو تقبل کنیم تا اخر که مجبور نشن فرش زیر پاشونو بفروشن......ثوابشم خیلی بیشتره به خدا آخه نذری دادن چه ثوابی داره؟؟؟ هیچ بدبخت بیچاره ای تو این نذری ها چیزی بهش نمیرسه... این نذری ها همش واسه چشم دیگرانو درآوردنه... همونایی که نذری میدن اگه ببینن یکی با لباس ژنده اومده واسه گرفتن نذری اصلا راش میدن؟؟؟ دیروز میگفتن که بزرگترین نذری در فلان شهر کشور پخته شد ، آخه این چیزا همش واسه خر کردنه ... اگه همه این نذری هایی رو که تو طول این هفته ها و سال پخته میشه رو جمع کنی دیگه هیچ بد بختی نمی مونه... 3 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ همونطور که می دونید یکی از واحدهای درسی، انقلاب اسلامیه که جدیدا کتاب ایران ؛ دیروز؟،امروز،فردا برای تدریس این واحد انتخاب شده.یه قسمتی ازین کتاب رو براتون می ذارم : برای آشنا شدن با فضای استبدادی دوران پهلوی کافی ست به سخنان شاه در 11 اسفند 53 هنگام اعلام تاسیس حزب رستاخیز نظری بیفکنیم : کسی که وارد این حزب سیاسی جدید نشود ، یا فردی است که به یک سازمان غیر قانونی تعلق دارد،یا به حزب غیر قانونی توده وابسته است و یا به عبارت دیگر یک خائن است.چنین فردی یا جایش در زندان های ایران است و یا اگر مایل باشد، می تواند همین فردا کشور را ترک کند؛زیرا او ایرانی نیست؛وطن ندارد و فعالیت هایش غیر قانونی ست و بر اساس قانون می توان او را مجازات کرد! ایران؛دیروز ، امروز ، فردا-محسن نصری-صفحه ی 115 یه کم این حرفا آشنا نیست براتون؟!!! فکر می کنم تعریف استبداد هم -مثل خیلی از چیزای دیگه- تغییر کرده! :sigh: 6 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ همونطور که می دونید یکی از واحدهای درسی، انقلاب اسلامیه که جدیدا کتاب ایران ؛ دیروز؟،امروز،فردا برای تدریس این واحد انتخاب شده.یه قسمتی ازین کتاب رو براتون می ذارم :برای آشنا شدن با فضای استبدادی دوران پهلوی کافی ست به سخنان شاه در 11 اسفند 53 هنگام اعلام تاسیس حزب رستاخیز نظری بیفکنیم : کسی که وارد این حزب سیاسی جدید نشود ، یا فردی است که به یک سازمان غیر قانونی تعلق دارد،یا به حزب غیر قانونی توده وابسته است و یا به عبارت دیگر یک خائن است.چنین فردی یا جایش در زندان های ایران است و یا اگر مایل باشد، می تواند همین فردا کشور را ترک کند؛زیرا او ایرانی نیست؛وطن ندارد و فعالیت هایش غیر قانونی ست و بر اساس قانون می توان او را مجازات کرد! ایران؛دیروز ، امروز ، فردا-محسن نصری-صفحه ی 115 یه کم این حرفا آشنا نیست براتون؟!!! فکر می کنم تعریف استبداد هم -مثل خیلی از چیزای دیگه- تغییر کرده! :sigh: دقیقا همون حرفیه که آقایون امروز زدن... فقط اسم حزبشون عوض شده... کشورهای دیگه رو وقتی توی تلویزیون نشون میدن که همه ریختن تو خیابونها و در حال تظاهراتند خنده ام میگیره... چون اگه ملت ماهم مثل اونا امنیت جانی داشتن از این هم بدتر میکردن. 3 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ آخوندا واقعا وطن پرستن!کی گفته وطن پرست نیستن!هستن خوبم هستن ولی وطنشون ایران نیست..... 4 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۹۰ آخوندا واقعا وطن پرستن!کی گفته وطن پرست نیستن!هستن خوبم هستن ولی وطنشون ایران نیست..... پول پرست عنوان بهتر ولایقتری نیس؟؟؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده