saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 شیشه میشکند و زندگی میگذرد نوروز می آید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 براي رسيدن به تو پا پيش گذاشتم خودم را قسمت كردم تو را سهم تمام روياهايم كردم انصاف نبود تو كه ميدانستي با چه اشتياقي خودم را قسمت ميكنم پس چرا زودتر از تكه تكه شدنم جوابم نكردي براي خداحافظي خيلي دير بود خيلي دير هــــوا آفتـــــابي سـت مرا زير چتــر خود ببر فقط زير چتـــر تـو 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 " زمونه" به كي بگم از اين زمونه ديگه من خسته شدم صبح تا شب جون بكن و قسم بخور، بعدش بيام شعري بگم به هر كي ميگم، همه ميگن، اي بابا اين درد توها درد منه درد همه است بي خيال زندگي كن بچسب به عشق و معرفت رفتم و ديدم يه عشق، گرفتمش، نشوندمش گفتم بهش هستم باهات تا آخرش، يا جهنم يا تو بهشت گرفت منو گفتش بهم ديوونتم، خاك پاتم بدون تو پوچمو عين يه جوئي بي آبم چند سالي از عمرم گذشت، نگاه كردم ديدم كه رفت هموني كه مي گفت بهم عاشقتم، خاطرخواتم كو كجا رفت هي گشتم و سراب ديدم، عشقمو تو حباب ديدم زار زدم و گفتم خدا، نيست تو دلم يه جرعه نا به كي بگم از اين زمونه ديگه من خسته شدم ناله كنم، زجر بكشم، تا آخرت عذاب و هي درد بكشم رسيد بهم يه مرد پير، هموني كه چند سال پيش بهم مي داد يكم اميد نگاهي كرد، لبخند دلنشيني زد با دست پير و لرزونش، شونه هامو گرفت و گفت بازم ميگم بهت جوون........... بي خيال زندگي كن اين درد تو درد منه درد همه است
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 و چه آسان انسان دست از نوشتن بر می دارد و چه مشکل است ننوشتن و نخواندن و نسرودن و چرا ننوشتم و نسرودم ؟ بماند! ولی خواندم خواندنی ها را و دوباره آغاز می کنم نوشتن را شاید خالی شود این ذهن پر شده از نوشته های نا نوشته. و بالاخره آغازی دوباره.....
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 3 فروردین، 2012 اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد، دل مي گفت مقدسه عشق اون برام بسه ،از نگاش نفهميدم كه دروغه وهوسه، غصه خوردن نداره ،گريه كردن نداره، به يه قلب بي وفا دل سپردن نداره، آخر قصه چي شد، قلب اون مال كي شد اون كه از من پر گرفت چي مي خواستيم وچي شد، اوني كه مال تو بود اگه لايق تو بود تورو تنها نمي ذاشت، با خودت جا نمي ذاشت... اوني كه يار تو بود، اگه غمخوار تو بود، قلبش رو پس نمي داد دل به هر كس نمي داد 1
ترانه18 8013 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 همه میگویند: چه مهربان است این مَرد! و کسی نمیداند لبخند تو است رووی لبهام وقتی آنسووی دریاها یادم میکنی. 2
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 اسمت را در دفتر يادداشتم مي نويسم روبروي جايي که با مدادم قرمزم نوشته ام راز کوچک دوست داشتني ام... تو اما مرا خط بزن از تنهايي از غم از کابوس هاي شبانه... 1
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 بگذاشتی ام، غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادار تر است
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 پای آمدنت که نباشد اگر تمام جاده های عالم هم به خانه ی من ختم شود باز هم نمی رسی!
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 تو ماه را بیشتر از همه دوست می داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد می خواهم فراموشت کنم اما این ماه با هیچ دستمالی از پنجره ها پاک نمی شود ..
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 امروز دلم دوباره شكست.... از همان جاي قبلي...! كاش مي شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوي.... كاش مي شد فرياد بزنم... پايان!
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 دروغ نگویم دلم برایت تنگ شده گاهی وقت ها یواشکی حالت را از آبِ چشم هایم می پرسم در این خشک سالی خدا را چه دیده ای شاید آسمان هم به هوای کسی سر بر سینه ی ابری سوخته بگذارد و گریه کند.
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2012 من تمنا كردم كه تو با من باشي تو به من گفتي : هرگز هرگز!!! پاسخي سخت و درشت و مرا غصه اين هرگز كشت!!!
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 به چه می اندیشی؟ به زمین یا به زمان؟ به نگاهم که در آن ... هاله ی غم چو پرستوی سیاهی ز کران تا به کران بال گسترده در این دشت سکوت به چه می اندیشی؟ به هم آغوشی من با غمها یا به این رشته ی مرواریدی که ز چشمم ریزد؟ به چه می اندیشی؟ کاش میدانستم به چه می اندیشی؟ که نگاه تو چنین سرد و صقیل به سراپای وجودم دلسرد خنده ات از سر زور و کلامت همه با فکر دلم بیگانه به چه می اندیشی؟ از تمنای دلم بی خبری؟ من و احساس دلم دشمن سختت هستیم؟ یا تقاصیست که باید به دلت پس بدهم بابت عاشق شدنم؟
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 دلم تنگ است برای شیشه ی قلبم که هم آغوش با سنگ است دلم تنگ است و این باور که رفتی با دلم همواره در جنگ است دلم تنگ است و در شهر شما ابراز دلتنگی بسی ننگ است
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 میـــــــان مانـــــدن و نمانـــــدن فاصـــــــــله تنها یك حرف ساده بود از قــــــول من به بــــــاران بی امان بگو : دل اگــــــر دل باشد ، آب از آسیاب علاقـه اش نــــمی افتــــــد...
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ... کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ... کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم... کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم... میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 خود را در آغوش بگیر و بخواب هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد این جمع، پر ازتنهاییست
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 من تو را نمی سرایم !.. تو ... خودت در واژه ها می نشینی ..! خودت قلم را وسوسه می کنی !! و شعر را بیدار می کنی !!
saba mn 20993 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 هنوز گاهی میان آدمها گم می شوم کوچه ها را بلد شدم خیابانها را بلد شدم ماشین ها را ؛ مغازه ها را ؛ رنگ چراغ های قرمزرا........ جدول ضرب را حتی ...دیگر در راه هیچ مدرسه ایی گم نمی شوم ولی هنوز گاهی میان آدمها گم میشوم آدمها را بلد نیستم ...
ارسال های توصیه شده