saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ [h=2]خیلی وقته دیگه بارون نزده[/h] خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پر پر نشده دل آسمون سبک تر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثله بغضه توی سینه ی منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست حرف عشق تو رو من با کی بگم همه حرفا که آخه گفتنی نیست خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده... لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ درميان من وتو فاصله هاست گاه مي انديشم مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري تو توانايي بخشش را داري دست هاي تو توانايي آن را دارد که مرا زندگاني بخشد چشمهاي تو به من مي بخشد شورعشق ومستي و تو چون مصرع شعري زيبا ، سطر برجسته اي از زندگي من هستي لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ ارزو دارم فقط یک بار سرت را روی قلبم بگذاری تا تپش نامنظم قلبم را به هنگام دیدنت احساس کنی ولی از ان میترسم قلبم به احترامت بایستد لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست ، دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است ذهن من به لحظه در آغوش کشیدنت درگیر است ، تنهایی دیگر به سراغ من نیا که خیلی دیر است، ببین حال مرا ای تنهایی ، نگو به من که بی وفایی ، به خدا تا او را دیدم دلم لرزید! لرزید دلم ، خیس شد تنم، باز کردم چشمهایم را ، دیدم خواب تو را! دیدم همان رویا را در خواب ، گرفتم دستهایت را ، با تمام وجود حس کردم عشقت را! قطره قطره قطره میریخت بر روی زمین …. قطره قطره قطره میریخت بر روی گونه هایم این قطره های باران بود یا اشکهایم خدایا چرا نمیشوند حرفهایم…. آه ، عاشقیست ، نمیتوانم باور کنم که وجودم نیز دیگر مال خودم نیست ،با وجودی دیگر درگیر است ، قلبم دیگر مال خودم نیست جای دیگری اسیر است این باران است که می بارد بر روی من ، این من هستم که در زیر قطره هایش در آغوشی گرم ایستاده ام ، دیگر صدایم نمی لرزد برای یک فریاد ! برای اینکه دنیا بشنود ، برای اینکه قلبها بلرزد، برای اینکه بگویم عاشقم ، هم عاشق تو ، هم عاشق بارانی که مرا عاشق تو کرد… لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ شبیه چشمهای تو پر از گناه می شوم........... میان ظلمت شب قبیله ماه می شوم به آتش سکوت خود تو را مذاب می کنم........... و شعله شعله ی تن تو را پناه می شوم خدا,زمین,گناه,عشق,من وتو,ببین چطور..........به خاطر غرور تو زیاده خواه می شوم هوا نمی رسد به خلوت زمین بدون تو...........نفس,نفس تو را کشیده ام که آه می شوم هزارو یک شب گناه من تویی و باز من.........که شهرزاد قصه های شام گاه می شوم در این قماربازی سیاه و روشن جهان...........فقط به خاطر رخ تو باز شاه می شوم همیشه اقتدا به حضرت جنون نموده ام........خیال کرده ای که با تو سر به راه می شوم! لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ من پذيرفتم شكست خويش را ... پندهاي عقل دورانديش را ...من پذيرفتم كه عشق افسانه است ... اين دل دردآشنا ديوانه است... ميروم شايد فراموشت كنم ... با فراموشي هماغوشت كنم ... آرزو دارم بفهمي درد را ... تلخيه برخوردهاي سرد را لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ عادت نکرده ام هنوز ... خیال می کنم روزی باز می گردی آرام از پشت سر می آیی، مرا که به انتهای خیابان خیره شده ام دوباره به نام کوچک صدا می زنی و عمر تنهایی ام به پایان می رسد... لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ نگاهم، جا مانده است، جایی بین دستهایت، نگاهم، جا مانده است، جایی بین لبهایت، نگاهم، جا مانده است، جایی بین زندگیت لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بداني نبودنت آزارم مي دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... كه از قلبم بر قلم و كاغذ مي چكد لمس کن گونه هایم را که خيس اشك است و پُر شیار ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که نمی داني من كه هستم٬ لمس کن این با تو نبودن ها را لمس کن لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ دلم برای دلم تنگ شده وقتی که دنیا_دنیای خوبی برای تو نباشد! وقتی انقدر سرد وبی خاصیت می شود که وجودت پر از نبودنش می شود! چقدر احساس آزادی می کنی! فقط باور نداری! که شاید تو هم آدم دربندی بودی که فکر میکردی سکوت و احترام همه چیز را حل میکند ! همیشه سکوت علامت رضا نیست اما باور کن در این دنیا هست ! قلب کوچکم دردش می اید_از روزهایی که فک می کردم فقط برای من و تو ساخته شده اما اشتباه میکردم ! زندگی پر از این لحظه هاست ! پر از روزهایی که هر روز با یکی پر می شود فقط من نمیدانستم!!! امروز روز بعد از توست_ خدا رو شکر_چشمانم اشک هایشان را ریختندو خالی شدند فکر کنم تمامت از تمام وجودم با اشکهایم خالی شدند و حالا خالی خالی خالی...! قلب کوچکم روزت مبارک تولد دوباره ات مبارک _عید است خالی کن خودت را _شاید امسال مهمان تازه ای وارد قلبت شود ! امسال تمام خاطره هایت را با نام عشق خاک میکنم شاید هیچ وقت این روز را باور نداشتم ! من در انتخاب تو اشتباه کردم _خیلی وقت بود که به این نتیجه رسیده بودم فقط باورش نداشتم ! ه ن وزم ن دارم _اما وقت باورش رسیده _من در انتخاب تو اشتباه کردم !!!! لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم برگی حکم داشتم و دیگر هر چه بود ضعیف و پایین بازی شروع شد حاکم او بود و من محکوم همه برگهایم رفتند و سربرگی بیش نماند برگی از جنس وفا رو کرد و من بالاتر آمدم بازی در دست من افتاد عشق آمدم و او با حکم عشوه و ناز برید حکم من پایین بود و باختم 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ بی تو امشب ، دارم آتیش می گیرم تو نباشی ، تک و تنها می میرم دل تنگم ، دیگه طاقت نداره با خیالت ، دوباره جون می گیرم تو نخواستی که به یادم بمونی تو سکوت شب سردم بخونی تو می خواستی پا بذاری روی قلبم که شکستی ، دلمو ، خوب می دونی کاش تو رو باز ندیده بودم ، دل از عشقت بریده بودم 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ اگه فکر میکنی که رفتنت باعث شکستنم میشه ؛ اگه فکرمیکنی که بعد ازرفتنت اشک میریزم ؛ اگه فکرمیکنی که بانبودنت لحظه هام خالی میشن؛ اگه فکرمیکنی که هرلحظه دلم برات تنگ میشه؛ اگه فکرمیگنی که بی تومیمیرم؛ درست فکرمیکنی تو که میدونی نبودنت رو تاب نمیارم پس بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــمــون 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ يک بار ديگر عشق ، يک بار ديگر تو شور مجدد تو ، شوق مکرر تو اي ذات معناها ! پنهان پيداها ! جان مجسم تو ، روح مصور تو جز تو نفهميديم ، ديديم و سنجيديم هم قهر را از تو ، هم مهر را در تو اي جان هر واژه در جمله ي دريا ساحل تو ، توفان تو ، کشتي تو ! لنگر تو ! تو برکت باغ و بيداري جنگل صبح گشايش را شبنم تو ! شبدر تو ! اي آتش پنهان در زير خاکستر شهريوري سوزان با نام آذر تو 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ تو يه معناي قشنگي واسه خنديدن چشمام تو سرابي واسه لبهام تو بيابون غزلهام نگو كه ميخواي بري تو دل من راضي نميشه اي بهانه نوشتن تو بمون تا به هميشه ته چشماي قشنگت تا خدا ستاره داره هديه رفتن تو اينه يه قلب پاره پاره پولك ناز تنت رو دست كي ميخواي بدي تو به خدا دلم ميگيره وقتي كه بخواي بري تو تو.ي بن بست سكوتت چي بگم كه لال لالم دلرباي نازنينم بي تو من شكسته بالم 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ اگر به خانه*ی من آمدی برایم مداد بیاور مداد سیاه می*خواهم روی چهره*ام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم! یک مداد پاک کن بده برای محو لب*ها نمی*خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند! یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم شخم بزنم وجودم را ... بدون این*ها راحت*تر به بهشت می*روم گویا! یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد و بی*واسطه روسری کمی بیاندیشم! نخ و سوزن هم بده، برای زبانم می*خواهم ... بدوزمش به سق ...اینگونه فریادم بی صداتر است! قیچی یادت نرود، می*خواهم هر روز اندیشه* هایم را سانسور کنم! پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی! مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند تا آرمان*هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت. می*دانی که؟ باید واقع*بین بود ! صداخفه *کن هم اگر گیر آوردی بگیر! می*خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب، برچسب فاحشه می*زنندم بغضم را در گلو خفه کنم! یک کپی از هویتم را هم می*خواهم برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد، فحش و تحقیر تقدیمم می*کنند، به یاد بیاورم که کیستم! ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می*فروختند برایم بخر ... تا در غذا بریزم ترجیح می*دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم! سر آخر اگر پولی برایت ماند برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند، بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم: من یک انسانم من هنوز یک انسانم من هر روز یکانسانم 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ بعد تو دلم میخواد سر به بیابون بذارم روز اول به تو گفتم بی تو آروم ندارم توی این غربت تیره دلم آروم نمیگیره دل عاشقم نباشی به خدا بی تو میمیره میخوای اشکامو ببینی سرمو بذار رو شونت مرد تنهای شب من ببرم به آشیونت تو نگفتی سفری هست که باید بری به زودی دل بیچاره خسته تا ابد باید بسوزی مگه عاشقی گناهه واسه دلهای مرده عزیزم تا به همیشه دل تو دلم رو برده بعد تو قلب شکستم غزل وداعو خونده مهربونم به سلامت اگه فرصتی نمونده 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ اون حلقه که تو دستته/طناب اعدام منه ستاره غرق به خون/تو سفره شام منه تو اونجا غرق زندگی/من اینجا غرق مردنم مثل یه دیوونه دارم/اشک میریزم جون میکنم از خونه بیرون میزنم/طاقت موندن ندارم باید بیام ببینمت/یه هدیه ای برات دارم چقدر شلوغه کوچتون/ببین چه شور و حالیه اما تو سفره عقدتون/جای یه چیزی خالیه مگه میشه نبینمت/تو این لباس* رویای من فقط بذار نگات کنم/چیزی نگو حرفی نزن بی دعوت اومدم ببخش/مهمون ناخونده منم خواستم کنار تو باشم/لحظه پرپر زدنم چیزی برام نمونده که/وصلم کنه به این زمین غیره یه رگ که بعد تو /پاره میشه فقط همین چشماتو روی من نبند/نترس دارم تموم میشم تو سفره عقدت می خوام /گلای قرمز بپاشم این دم آخر بذار تا/نگات کنم یه عالمه عزیزکم ببخش اگه/چشم روشنیم برات کمه 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود، ما دیده ایم اگر خون دل بود، ما خورده ایم اگر دل دلیل است، آورده ایم اگر داغ شرط است، ما برده ایم اگر دشنه دشمنان، گردنیم اگر خنجر دوستان، گرده ایم گواهی بخواهید، اینک گواه همین زخم هايی که نشمرده ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده