saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ ای قهرمان خسته تن و خسته جان من ! دانم تو کیستی دانم تو چیستی یک عمر در سراچه دلتنگ زندگی ـ مردانه زیستی در پیش خلق، خنده به لب داشتی ولی ـ پنهان گریستی . در چشم من مسیح بزرگ زمانه ای ای مرد پاکزاد بر جان پاک تو ـ از من درود باد ـ از من درود باد 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ عشق من به تو مانند رود كوهستاني است پيوسته و پايدار عشق من به تو شبيه تابش ابدي خورشيد است يا مانند دريا كه هرگز نمي آسايد امواج قوي و نجيبش كه از آغوش بازش پيوسته مي گذرد عشق من به تو مانند درختي است كه در قلب ريشه كرده است عشقي بي قيد و شرط حقيقي و ابدي و خاموش نشدني ... 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از غم خبری نبود اگر عشق نبود دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود این دایره کبود اگر عشق نبود از آینه ها غبار خاموشی را عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟ دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ یارا دلم کسی به غیر رخت را نظر نکرد غم ها بدیدم و غم زدگان ر ا خبر نکرد گفتم به رسم دلبری امشب مرا تو مهمان باش افسوس دمی به کلبه فقیرانه قلبم گذر نکرد هر دم خیال روی چو ماهت به جان افتاد صبر از کفم ربود و ز جانم حذر نکرد دلدار من شدی و به خوابم نیامدی گویی شب وصال دلم را سحر نکرد 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ اي يار من، دلدار من، اي مونس و غمخوار منتا كــي تمنايت كنم، اي غايت افكــار من از هر كه پرسيدم نشان، دادم نشاني بي نشان رحمـي نما بر حال من اي دلبـر و دلدار من ترسـم نيائي سوي من آشفتـه گردد روي من اي خسرو دور از نظر اين حال و اين احوال منهر جمعـه مي آئي ز در بر من نما يك دم نظرآشفتــه روي توام فالي بزن در كــار منشايد نبيــنم روي تو، ره مي برم بر كوي توفرمان بده جانم ستان اي سرور و سالار مـنديدم كه مي آيي زدر، كردي دمي بر من نظردر خواب چون اين ديده ام اي بهترين ابرار من دور از خيالم نيستــي، جانم فداي جـان تواي صاحـب تيغ دو سر اي مخزن اسـرار من 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ گل عشق را در دست ميگيرم و هي زير لب زمزمه ميکنم دوسم داره .... دوسم نداره... با ترس تک تک گلبرگهارا يواش يواش ميکنم و همچنان زمزمه ميکنم ... براي ادامه دادن مردد هستم ، ولي نه ميترسم!! چشمهايم را بسته نيت ميکنم "دوسم داره" و همه ي گلبرگ ها رو يهو ميکنم 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ دلم پر می زند,عشق است شاید به تو سر می زند,عشق است شاید شکست آخر سکوت خانه ی من کسی در می زند,عشق است شاید 2 لینک به دیدگاه
dokhtare sahra 57 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ هر وقت خواستی بفهمی کسی چه‌قدر عمیق دوستت دارد، و ارزشت برایش را محک بزنی، وقتی تو دلگیری و ناراحت، مخصوصا از چیزی مربوط به او، ببین آیا رضایت می‌دهد به لبخند لب‌هایت، و یا، می‌کوشد چشم‌هایت را بخنداند؟… 2 لینک به دیدگاه
dokhtare sahra 57 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ دلـــم سَختــ مــیگیرد... از ایــن روزهـــا... از ثــانیه های تــکراریـــ... از خاطــرات تــُهــی.. از دود هـــای بی هــدف سیگــار.. ... و از نگاهیـــ که مَــرا میبینـــد... امــــا مَــرا، نمیبیـــند... 2 لینک به دیدگاه
dokhtare sahra 57 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ سکوت و صبوری م را به حسابِ ضعف و بی کسی ام نگذار دلم به چیزهایی پای بند است که تو یادت نمی آید...! تلنگری بزنی، آوار می شوم.... شکستنی تر از آنم که محتاجِ سنگی باشم... 2 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ گل من ! تو ، یک بار دنیا آمدی اما، یک بار هم با عشق شروع می شوی و این هجرتِ تا عشق؛ سالِ میلادیِ توست و تازه در چند سالگی است که می دانی: آتش، عشق است باد، عشق است آب، عشق است خاک، عشق است « ... و عشق، خاصیتِ خاک است .» 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ تپیدن ، سوختن، در خاک و خون غلطیدن و مردن بحمدالله که درد عاشقی تدبیرها دارد به خود آهسته می گویم که یا رب بی خبر باشد 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ هرچه را دوست بداری همان خواهی شد عشق کیمیاگری است! هرگز دوست دار چیزهای نادرست مباش چون وجود تو را تغییر می دهند زیرا هیچ چیز چون عشق توانایی تغییر ندارد! عشق چیزی است که می تواند تو را بالا ببرد و به عروجت برساند! پس چیزی فراتر از خودت را دوست بدار!!! 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ یادم باشد قلب کسی را نشکنم یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ وقتی تو آمدی به دنیا عریان عالم همه خندیدند و تو بودی گریان کاری کن ای دوست به وقت رفتن جمعی به تو گریند و تو باشی خندان........ 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ سخت است هنگام وداع آنگاه که در می یابی چشمانی که در حال عبور است پاره ای از وجود تو را نیز با خود خواهد برد... 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ شک کرده بـودم کسی بین ماست ! حالا: یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام ! چقدر تفاوت وجود داشت ; بین واقعیت و طرز فکر من! 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در می زند در را گشودم روی او دیدم غم است در می زند ای دوستان بی وفا از غم بیاموزید وفا غم با آن همه بیگانگی هر شب به من سر می زند 1 لینک به دیدگاه
saba mn 20993 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ دلخوشم با غزلی تازه همین هم کافیست تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده