*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۱ تنگی نفست را نینداز گردن آلودگی دلت را ببین کجا گیـــــر کرده ...! 6 لینک به دیدگاه
shamim _ thr 505 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۱ با تیشه خیال تراشیده ام تو را درهربتی که ساخته ام دیده ام تو را از آسمان به دامنم افتاده آفتاب؟ یا چون گل ازبهشت خدا چیده ام تو را 5 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۱ گــاه مـــے تــوان تمــامـِ زنـــدگــے را دَر آغوش گِـرفـتــــ ، اگـــَــــــــر ... تَمــامـِ زنــدگیـتــــــ "یکـــ نَفـَـر" بــاشـــد . . 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ خدا را دوســــــــت دارم !!! حــــــافظ را هم !!! ولی خــــــداحــــــــــافظ را نــــــــ ه . 3 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ عشق خدایا...!!! جای سوره ای به نام " عشق " در قرآنت خالیست که اینگونه آغاز میگردد :.و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ دِلــهُــره هــایَــت را بــه بــاد بــده ایـنــجــا دلــیــســت کــه بَــرای آرامِــشَــت دســتــی بــه آسِـمـان دارد. 3 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ کلافه که باشی دلتنگِ کسی هستی که نیست حوصله ی کسی رو نداری که هست .... 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ و امان از این بوی پاییز و آسمان ابری که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس دیگری ..... فقط میدانی که هر چه هوا سردتر ميشود ...... دلت آغوش ِگرمتری می خواهد..... 3 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ در کتابی که می جنبد یاس واژگان تردید رژه می روند در آستانه حضور تو سرت را بالا بگیر من کلمه ی گیج انشای تو ام .... 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ همه ی یهویی ها خوبن !! یهویی بغل کردن یهویی بوسیدن یهویی دیدن یهویی سوپرایز شدن یهویی بیرون رفتن یهویی دوست شدن یهوویی عاشق شدن . . اما امان از یهویی رفتن ها ... 4 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ دل است دیگر یا شور می زند یا تنگ می شود یا می شکند آخر هم مهر سنگ بودن می خورد به پیشانی اش ... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام پٌر مى كنم پياله ها را يكى پَس از ديگرى... سَر مى كشم شرابِ خيالت را مَست مى شَوَم...مَست! فِكرَش را بكٌن اگر دَر كِنارَم بودى مَست كه نه ديوانه ات مى شدم...ديوانه! 7 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ هر روز از کنار نیمکت های خالی پارک طوری با عجله عبور می کنم که انگار در نیمکت های آخرین ... کسی انتظارم را می کشد و وقتی به آنجا می رسم!!!! باید وانمود کنم که باز هم دیر رسیده ام.... 7 لینک به دیدگاه
shamim _ thr 505 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ شانه ات مجاب ام می کند در بستری که عشق تشنه گی ست زلال شانه های ات هم چنان ام عطش می دهد در بستری که عشق مجاب اش کرده است ... 8 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ میدانی تنم نبودنت را گریه میکند؟ 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ دوباره مرور شد دفتر خاطرات..بسته شد..و رفت در گنجه... تا نوبت دیگر که یادش کنی... 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ چطور حسود نشوم لعنتی!! عطر تو را به تن زده گل ِ بهاری! 4 لینک به دیدگاه
skalaskala 1624 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد یا باید خانه مان را عوض کنم یا پستچی را تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!! 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ بوی مهربانی می آید...تو کجا ایستاده ای؟ در مسیر باد؟ 4 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ ادم ها می ایند..زندگی می کنند... میمیرندومیروند..اما فاجعه زندگی ازانجا اغاز می شودکه ادمی میرودامانمی میرد. می رودورفتنش دروجودتوچنان ته نشیین میشود میمیری درحالی که زنده ای 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده