سیندخت 18786 ارسال شده در 14 فروردین، 2012 دلم گرفته است دلم عجیب گرفته است لحظه دیدار شروع می شود ثانیه ها در گذرند دوان از گذر لحظه ها رو به جلو می گریزی در هجوم لحظه ها غرق می شوی می بینی و می شنوی......حس می کنی و از ادراک انسانیت لذت می بری غافل از عبور ثانیه ها به لحظه انتهایی می رسی خیلی ساده : برایتان آرزوی موفقیت می کنم قربان شما خدانگهدار خداحافظ چه راحت گفته می شود و چه سخت شنیده می شود حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه می کنی: وقت رفتن است بازهم همان حکایت همیشگی ! پیش از آنکه با خبر شوی لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود آی... ناگهان چقدر زود دیر می شود! ============================== مدتیست که راجع به علت رویا دیدن مطالبی می خوانم به نقل از مرجعی معتبر قسمتی رو درباره علت برخی از رویاها نقل قول می کنم : " رویاها گاهی با قدرت حیرت آور بازتولیدشان رویدادهای دور و حتی فراموش شده را از سال های اولیه زندگی ما به ذهن ما می آورند این وضع بیشتر حائز اهمیت است هنگامی که می بینیم چگونه رویاها گاهی از زیر آواری از تجربه های کودکی تصاویر مکان های خاص، چیزهای خاص و مردمان خاص را دست نخورده و با تمام طراوت نخستین اش بیرون می کشند...........این موضوع محدود به تجربه های نیست که هنگام وقوع دارای اهمیت بوده باشند....برعکس در اعماق خاطره ها در رویاها، تصاویر مردم، چیزها مکان ها و رویداد هایی از دوران های اولیه زندگی هست که نه در زمان خود اهمیت داشتند و نه اکنون از وضوح چندانی برخوردارند...........اما از بین نرفته اند و در ناخود آگاه ما و یکی از علل مهم دیدن رویا هستند " همه چیز و حتی بی اهمیت ترین اتفاقات اگر ثبت شود در ذهنمان چه طور حضور و بودن دو پا نامی به نام انسان، از یاد برود.........از انسانی که فقط کمک کرد تا در زمین خوردنی در خیابان دوباره بلند شویم........تا کسی که روزگاری حالی جویا میشد حتی به دروغ........تا هم زبان و هم فکری که حرف ها با او گفتیم و شنیدیم .......... و تا دوست در بودنش نمی دانی که چه قدر عزیز است اما با نبودش ناخودگاه جای خالیش بر تو هجوم می آورد و بغض راه گلویت را می بندد این دلتنگی ها شاید در زندگی گاهی لازم باشد تا قدر حضور سبز یکدیگر را بدانیم و چه عجیب است که خاطره هیچ کس حتی عابری که چند سال پیش در خیابانی از کنارمان رد شده و تنها برای ثانیه ای فکرمان را مشغول کرده از ذهنمان پاک نمی شود...... حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست.... خداوند در هر حضور جادویی نهان کرده برای کمال ما خوشا آن روزی که دریابیم جادوی حضور یکدیگر را [FLASH=width=10 heigh=10] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH][] 12
سیندخت 18786 مالک ارسال شده در 14 فروردین، 2012 وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها... مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم : باشد برای روز مبادا ! اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه می داند ؟ شاید امروز نیز روز مبادا باشد ! 12
هوتن 15061 ارسال شده در 18 فروردین، 2012 پروانه سوخت شمع فرو مرد شب گذشت ای وای من که قصه دل ناتمام ماند 4
ارسال های توصیه شده