sookut 13735 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 دی، ۱۳۹۰ [h=4]واگذاری مناطق چهارگانه/ گل بود به سبزه نیز آراسته شد:icon_pf (34)::icon_razz: میترا البرزی منش [/h] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام " بر اساس ماده2 آئين نامه اجرائي قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست" پارك ملي به محدوده اي از منابع طبيعي كشور اعم از جنگل و مرتع و بيشه هاي طبيعي و اراضي جنگلي و دشت و آب و كوهستان اطلاق مي شود كه نمايانگر نمونه هاي برجسته اي از مظاهر طبيعي ايران باشد و به منظور حفظ هميشگي وضع زندگي طبيعي آن و همچنين ايجاد محيط مناسب براي تكثير و پرورش جانوران وحشي و رشد رستني ها در شرايط كاملا طبيعي تحت حفاظت قرار مي گيرد. مناطق چهارگانه ایران مدت هاست که بی توجه به قوانین موجود با تهاجم ساخت و سازهای مغایر با قانون و تصرف بخش هایی توسط سایر سازمان ها و ارگان های دولتی، تعاونی ها و حتی بخش خصوصی برای فعالیت های غیر مجاز مواجه هستند. ساخت جاده از میان پارک ملی گلستان، تالاب میانکاله، پناهگاه قمیشلو، پارک های ملی خجیر و سرخه حصار و پارک ملی دریاچه ارومیه، کاهش حق آبه تالاب های حفاظت شده که برخی در زمره پارک های ملی محسوب می شوند مانند دریاچه ارومیه، پریشان، بختگان و بسیاری مسایل دیگر مانند برداشت شن و ماسه و برداشت های غیر اصولی از معادن در مناطق، انتقال خطوط نفت و گاز، احداث دکل های انتقال نیرو، توسعه بندر گاه های چند منظوره در مجاورت بوجاق، میانکاله، تالاب انزلی، نای بند و ایجاد مناطق نظامی، واگذاری به تعاونی های مسکن و بسیاری از این گونه اقدامات، یکپارچگی و حیات مناطق چهارگانه کشور را به شدت با تهدید های جدی مواجه نموده است. این اقدامات سال هاست که از جانب کارشناسان و محیط بانان دلسوز سازمان حفاظت محیط زیست و دوستداران و متخصصان محیط زیست کشور با مخالفت مواجه بوده است و نتایج ناگوار آن نیز در افت کیفیت و کاهش تنوع زیستی این مناطق به وضوح مشاهده می شود. به دلیل این مشکلات، دیریست که چشم انتظار اقدامات جدی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست برای نجات مناطق چهارگانه تحت مدیریت آن سازمان هستیم. اقدامی که چشم انتظار آن هستیم بر اساس تجارب جهانی چیست؟ تمامی تجارب جهانی نشان داده است که این گونه مناطق تنها زمانی می توانند ارزش های حفاظتی و زیستگاهی خود را حفظ نمایند که به جای شیوه های سنتی حفاظت، از شیوه حفاظت مشارکتی در مدیریت آن استفاده شود. در شیوه های سنتی حفاظت ،مديريت، محدوده پارك را براي مردم مشخص نموده و براي آن ها دستورالعمل هائي در زمينه فعاليت هاي مجاز و غير مجاز تدوين مي نمايد. در چنين شرايطي بيشترين تمركز بر اعمال مقررات و ايجاد فشار براي اجراي آن مبذول مي شود. در شيوههاي سنتي كمترين توجه به علاقمندي هاي مردم مستقر در پارك و اطراف آن مي شود. در اغلب اوقات هيچگونه تلاشي براي مشارکت مردم ساکن در منطقه درطراحي و مديريت پارك به عمل نمي آيد، در حالي كه بسياري از مقررات تدوين شده توسط مديريت پارك بر زندگي جوامع محلي تاثير مستقيم دارد. نتيجه چنين روشي ارتباط بسيار ضعيف جامعه محلي با مديريت دولتي پارك، تقابل و خلا در حمايت از حفاظت از منطقه مي باشد. اما در شیوه مدیریت مشارکتی پشتيباني جامعه محلي كليد اصلي موفقيت است. طراحي استفاده چند جانبه از منطقه و بهره برداری در حد توان و پایدار، زماني به موفقيت نزديكتر خواهد بود كه تمايلات جامعه محلي، به درستي درك و بر آن تاكيد شود. جامعه محلي بايد در طراحي برنامه های پايدار مشاركت داشته باشد. به عنوان فهرستي از توانمندی های مورد نیاز جامعه محلي برای مشارکت، ميتوان به موارد زير اشاره نمود: - جامعه محلي كه به خوبي شكل گرفته و متشکل شده است - آموزش دیده و توانائي ارائه خدمات با كيفيت و پایدار اقتصادی را داراست در حقیقت باید دانست که هدف از توسعه فعاليت هاي اقتصادي سازگار با محيط زيست در مناطق، منتفع ساختن ساكنان منطقه برای علاقمند نمودن آنها به حفاظت و بقاي توسعه پايدار در منطقه مي باشد و نه کسب درآمد صرف. از سوی دیگر باید دانست که فقط فعالیت هایی در مناطق تحت مدیریت مجاز هستند که با روح حفاظت از طبیعت و توسعه پایدار هماهنگ و همخوان باشند. جامعه محلي به همراه محیط بانان سازمان پيام آوران موثري در انتقال اطلاعات در مورد فرهنگ، تاريخ و ويژگيهاي محیط زیستی منطقه تحت مدیریت ميباشند. دانش سنتي حفاظت از منطقه كه توسط جامعه محلي مورد استفاده قرار ميگرفته است ميتواند به عنوان الگوی حفاظت توام با بهره برداری پایدار مورد استفاده قرار گيرد.اما در کشور ما به دلیل دشواري هاي ايجاد زمينه هاي مشترك همكاري با جامعه محلی و رفع عدم اعتماد که نیازمند کاری پیگیر و طولانی مدت است، متاسفانه تا کنون شاهد برنامه های حفاظت مشارکتی در هیچ یک از مناطق سازمان نبوده ایم. تجارب مديريت مشارکتی در مناطق تحت مديريت و حفاظت شده در سراسر دنيا اثبات نموده است كه هر گونه تلاش براي حفاظت و توسعه پايدار در اين مناطق ، بدون مشاركت فعال جامعه محلي به همراه محیط بانان امكان ناپذير است. اما باید گفت که خبر اخیر در مورد واگذاری یا تصدی گری مناطق به بخش خصوصی، می تواند کاملا با حفاظت مشارکتی متفاوت و مغایر باشد. به نظر می رسد در این آیین نامه بخش خصوصی از خارج از منطقه و یا حتی خارج از کشور وارد شده و برنامه های اقتصادی سودآوری را برای کسب درآمد برای خود مد نظر دارد. در این جا نقش محیط بانان، سازمان محیط زیست و جامعه محلی نامشخص می باشد و اصولا مشخص نیست مکانیسم های اعمال شده برای حفظ همیشگی وضع طبیعی محیط زیست چگونه اعمال می شود. متاسفانه در ایران طرح های واگذاری به بخش خصوصی مانند طرح طوبی، طرح بهره برداری از جنگل های هیرکانی و طرح های مشابه به دلیل تسلط منافع اقتصادی، عدم آشنایی با مقوله توسعه پایدار و حفاظت از محیط زیست، نظارت نادرست و نبود ضوابط کافی، همیشه به تخریب محیط زیست منجر شده است. در این جا سوال این است که سازمان حفاظت محیط زیست چرا برنامه تایید شده جهانی حفاظت مشارکتی با همکاری جامعه محلی را در پیش نمی گیرد و چرا اقدام به واگذاری این مناطق به بخش خصوصی را در برنامه فعالیت خود قرار داده است؟ 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده