*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ اتخاذ تصمیم درست؛ کلید موفقیت در بازار بورس به گزارش پولنیوز، سرمایه گذاری در بازار بورس همواره به عنوان یکی از راه های پرطرفدار کسب درآمد و پول در میان مردم جهان شناخته شده است. البته فعالیت و کسب موفقیت در این بازار کار آسانی نبوده و کسب آگاهی در رابطه با ابعاد مختلف سرمایه گذاری و خطراتی که می تواند آن را تهدید کند از اهمیت بسیاری برخوردار است. به ویژه در شرایط فعلی و بخران های مالی ایحاد شده این مساله از اهمیت بیشتری نیز برخوردار شده است. اگر قصد دارید که از طریق بازار بورس کسب درآمد کنید، در ابتدا باید نسبت به ارزش سرمایه گذاری توجه داشته و آن را فرا بگیرید. بدین ترتیب قادر خواهید بود تا ایده های مختلف را از منابع گوناگون مانند کتاب ها و یا حتی وب سایت ها کسب کنید. به طور معمول سرمایه گذاری در بازار بورس می تواند در بلند مدت درآمدهای خوبی را برای سرمایه گذاران به همراه داشته باشد. از سوی دیگر فعالیت در این حوزه از نظر مالیاتی نیز در مقایسه با دیگر گونه های سرمایه گذاری به صرفه تر است. اما اگر قصد دارید در کوتاه مدت و به سرعت صاحب سرمایه و پول خوبی از طریق سرمایه گذاری در بازار بورس شوید باید فعالیت خود را اصولی و درست آغاز کنید. می توانید فعالیت خود را به صورت مستقیم و یا از طریق شرکت هایی که در این زمینه به فعالیت می پردازند، آغاز کنید. سرمایه گذاری در بازار بورس به زمان، صبر و ظرفیت خطرپذیری بالایی نیاز دارد. قبل از شروع سرمایه گذاری در این بازار باید به دقت گزارش های مالی و اقتصادی را مطالعه کرده و نسبت های مالی مختلف را مورد بررسی و کنترل قرار دهید. این عوامل می توانند در جهت دهی و هدایت شما در مسیر درست بسیار موثر باشند. آشنایی با تکنیک های موثر در انتخاب سهام های مختلف از دیگر نکات مهم در این زمینه محسوب می شود. از این رو تا حد امکان باید از خبرهای جدید نسبت به جریان بازار آگاهی داشته باشید. آگاهی از ارزش واقعی هر سهم قبل از خرید و یا سرمایه گذاری از اهمیت بسیاری برخوردار است. پس از جمع آوری اطلاعاتی جامع از منابع مختلف نسبت به هر سهام و مطالعه آنها در نهایت باید تصمیم آخر خود را اتخاذ کنید. اگر انتخاب و تصمیم گیری درستی انجام شود می توانید امیدوار باشید که درآمد خوبی از سرمایه گذاری خود کسب خواهید کرد. یکی دیگر از نکاتی که باید در مورد بازار بورس مورد توجه قرار بگیرد انتخاب زمانی مناسب برای انجام سرمایه گذاری است. در غیر این صورت به احتمال بسیار زیاد با ضرر و یا از دست دادن سرمایه خود مواجه خواهید شد. برای موفقیت در بازار بورس باید تمام تلاش خود را انجام دهید تا با فراز و نشیب های مختلف آن آشنا شده و در بهترین زمان، بهترین نتیحه ممکن را کسب کنید. همان گونه که اشاره شد انتخاب سهام شرکتی مناسب برای موفقیت در بازار بورس از اهمیت بسیاری برخوردار است. کنترل جریان های مالی و نوسان های قیمتی شرکت های مختلف طی یک دوره زمانی مشخص به عنوان مثال یک دوره سه ماهه می تواند در این زمینه بسیار موثر باشد. شرکت هایی که با فروشی مناسب مواجه بوده و سودآوری بالایی داشته اند مسلما گزینه های مطمئن تری برای سرمایه گذاری محسوب می شوند. تا حد ممکن باید از تصمیم گیری های احساسی در بازار بورس جلوگیری شود. این مساله می تواند به شدت فعالیت های مالی و سرمایه گذاری افراد را تحت تاثیر قرار دهد. سرمایه گذاری در هر زمینه ای به نظم و قوانینی مشخص برای کسب بالاترین سود و درآمد نیازمند است. همانطور که اشاره شد با کمی صبر و کنترل بازار، می توان بهترین گزینه ها را در بازار بورس انتخاب کرده و به موفقیت های مالی مناسبی نیز دست پیدا کرد. در مجموع می توان گفت اتخاذ تصمیم مناسب کلید موفقیت در بازار بورس است. از این رو پیش بینی شرایط آینده بازار و نحوه فراگیری آن، یکی از موارد مهمیست که افراد تازه کار باید مورد توجه قرار دهند. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ 10روش برای کنار آمدن با استرس اقتصادی بحران اقتصادی کنونی برای خیلیها به یک نگرانی دائم تبدیل شده است. بعضی میتوانند این بلاتکلیفی جو اقتصادی را بدون استرس زیاد تحمل کنند و برای بعضی این مشکل به طرق مختلف بر کیفیت زندگی آنها اثر میگذارد، ازجمله روابط اجتماعی و عملکرد کاری آنها و فعالیتهایی که روزمره از آن لذت میبرند. در زیر به 10 راه موثر برای کنار آمدن با استرس ناشی از بحران اقتصادی اشاره میکنیم. 1. استرستان را بررسی کنید – سطح کلی استرستان را بررسی کنید و به هر علامت هشداردهنده مثل پایین آمدن انرژی، مشکل خواب، فشارعضلانی و سردرد، افزایش زمان نگران بودن، آسیبپذیری، مریض شدن و سایر نوسانات روحی خود دقت کنید. 2. روشهای مقابله ناسالم را محدود کنید – مراقب روشهای ناسالمی که برای کنار آمدن با این استرسها پیش میگیرید مثل مصرف بیشتر الکل یا کافئین باشید و آنها را محدود کنید. 3. رفتارهای بررسیکننده را محدود کنید – افزایش اضطراب ناشی از استرس مالی میتواند موجب شود که مدام حساب بانکیتان را چک کنید، اخبار اقتصادی را دنبال کنید، با مشاور مالیتان تماس بگیرید یا از دوستان و خانواده تایید بگیرید. خیلی مهم است که این رفتارها را محدودتر کنید زیرا اضطرابتان را رفتهرفته بیشتر میکند. 4. رویکردی متعادل داشته باشید – بخاطر نوسانات روزانه استرس پیدا نکنید درعوض رویکردی آیندهنگرانهتر داشته باشید. 5. از افکار منفی دوری کنید – افکار “مصیبتبار” که شامل فکرهایی مثل “هیچوقت نمیتوانم بازنشست شوم” یا “بچههام نخواهند توانست به دانشگاه بروند” و از این قبیل را تشخیص داده و با آنها مقابله کنید تا افکار واقعگرایانه متعادلتری پیدا کنید. 6. خودتان را دستکم نگیرید – بدانید که ما همیشه تواناییهای خودمان را برای مقابله با عوامل استرسزا دستکم میگیریم. این فرصت خوبی است که تواناییهای خودتان را برای کنار آمدن با استرس بیشتر بشناسید. 7. مثبت بمانید – وضعیت اقتصادی کنونی واقعاً بلاتکلیف است. با بالا رفتن اضطراب سختی تحمل این مشکلات بیشتر خواهد شد و باعث میشود که همیشه بدترینها و منفیترینها را ببینیم و نتایج محتمل مثبت را نادیده بگیریم. 8. به دنبال حامی و پشتیبان باشید – اضطراب موجب تنهایی و جدایی اجتماعی میشود. در زمانهای استرس و اضطراب باید به دنبال حامی باشید. میتوانید از دوستان و خانوادهتان کمک بگیرید یا برای مشاوره پیش روانشناس و مشاور بروید. 9. حل مشکل – اگر برای بودجه و خرج و مخارجتان مشکل دارید، میتوانید با مشاوره با بانک، یک برنامهریزی یا مشاور مالی مشکلتان را تاحدی رفع و رجوع کنید. 10. خودتان را قبل از هر چیز قرار دهید – در زمان استرس خیلی مهم است که برای خودتان اولویتبندی کنید. این یعنی خودتان را در بالاترین حد اولویت قرار دهید، از خودتان بیشترین مراقبت را انجام دهید، یعنی یک رژیمغذایی سالم داشته باشید، ورزش کنید، منفیگرایی را دور کنید و سعی کنید خوب بخوابید. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ انجام معاملات در بحبوحه بحران افکار، دشمن معامله گران زمانی که شما با فرایند انتخاب فکر، انرژی گرفتن از افکار و تاثیر متقابلی که این دو موضوع بر هم دارند آشنا شوید، آن وقت راحتتر میتوانید اقدام به انتخاب افکار مثبت و منفی خود نمایید. معاملات تجاری نیز زمینه مناسبی را برای پرورش افکار منفی فراهم میآورند. در صورتیکه ما به این افکار اجازه رشد و نمو بدهیم، این افکار منفی تبدیل به دشمن ما شده و کلیه انرژی مثبت درونی ما را ضایع میگرداند. با شناسایی و درک حقیقت این افکار، یک معاملهگر بهتر میتواند به انرژی ذهنی خود جهت دهد. در زیر به چند مثال در این زمینه اشاره مینماییم: ترس متداولترین اهریمن انتخابی یک معاملهگر ترس است. غالباً معاملهگران بازار با افکار ترس آور مواجه میشوند. در صورت اجازه دادن به این افکار، ترس باعث سردرگمی احساسی معاملهگر شده و او را فلج میکند. در زمان تجربه ترس چه به صورت خودآگاه و یا به صورت ناخودآگاه، خلاص شدن از دست ترس بسیار مشکل به نظر میرسد. ترس میتواند تبدیل به پوششی برای زندگی حقیقی ما شود، زیرا این ترس است که تعیین میکند چه کاری را انجام دهیم و یا از کاری اجتناب نماییم. در واقع ترس عکس العمل ما در قبال خاطرات بد گذشته است. آیا تا به حال به خودتان گفتهاید "من دیگر این کار را انجام نمیدهم"؟ ترس همچنین میتواند پیشبینی یک آینده ناشناخته باشد. آنجایی که ما از عباراتی همچون "ممکن است" این کار را انجام دهم، استفاده میکنید. ترس حالتی است بین بیم و هراس. شدت ترس مستقیماً به میزان انرژی که ما به آن اختصاص میدهیم، بستگی دارد. افکار خاصی که موجب تقویت ترس میشوند مثال خوبی برای نشان دادن این مسئله است که ما چگونه واقعیت خود را شکل داده و تجربه مینماییم. برای مثال، معاملهگری را در نظر بگیرید که با یک موقعیت عالی معامله مواجه است اما به دلیل ترس از انجام این معامله سر باز میزند. ترس او به خاطره تلخ معاملات گذشته باز میگردد. با این حال، چیزی که یک معاملهگر آن را درک نمیکند اینست که زمانی که او به دلیل ترس فلج شده، دقیقاً همان چیزی را تجربه میکند که از آن بیم دارد (دردی احساسی در آن مقطع زمانی خاص). وی ترس را در درون خود تجربه میکند و ترس او عاملی کاملاً احساسی است که به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه با آن درگیر است. این درد احساسی موجب فلج شدن وی شده و توان درست فکر کردن را از او میگیرد. بسیار مهم است که به هنگام ترس به تنفس خود توجه نماییم. اغلب زمانی که یک شخص ترس را تجربه میکند، نفس خود را حبس میکند یا بسیار کوتاه تنفس میکند. هر دو شیوه تنفس موجب تشدید تنشهای درونی و ترس میشوند. تکنیک تنفس در Relaxation کمک شایانی به کنترل شیوه نفس کشیدن می کند. نکته مهم این است که چگونه یک معاملهگر با ترس خود مواجه میشود. بگذارید به چند عامل مهم ترس معاملهگران اشاره ای داشته باشیم: از دست دادن پول اگر معاملهگری ترس از دست رفتن سرمایه خود را دارد، باید دو مورد را مد نظر داشته باشد: 1- زمانی که از پول برای ایجاد سرمایه استفاده میشود، احتمال ضرر وجود دارد. هدف نهایی هر شغلی این است که با سرمایه و پول، پول بسازیم. بنابراین همیشه احتمال از دست رفتن پول نیز در این امور وجود دارد. در صورتیکه فکر از دست رفتن پول برای معاملهگری خیلی ناراحت کننده باشد، باید مسئله ترس را مد نظر داشته باشد. اگر معاملهگر نتواند با ترس خود کنار بیاید، ممکن است نتیجه عقلانی این باشد که از انجام معامله خودداری نماید. 2- در هر کسب و کاری، همه تصمیمگیریها پول ساز نخواهند بود. این موضوع در بازار معاملات ارزی نیز صدق میکند. این احتمال وجود دارد که حتی در صورت استفاده از بهترین تکنیکها، تصمیمگیریها منتهی به پول نشوند. بنابراین با توجه به ماهیت هر معامله، یک معاملهگر باید ضرر را نیز مد نظر قرار دهد. به یاد داشته باشید این سود یا ضرر معامله نیست که موفقیت یک معاملهگر را مشخص میکند، بلکه در مجموع سود کلی معاملات است که وضعیت یک معاملهگر را در بازار تعیین مینماید. از آنجایی که هر تصمیمی منتهی به سود نمیشود، کلید موفقیت استفاده از پارامتر مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک است. از آنجایی که یک معاملهگر هرگز به طور 100 درصد نمیداند که معامله وی سودآور است یا خیر، تنها باید اقدام به انجام معاملاتی نماید که احتمال به سود رسیدن آنها زیاد باشد. بدین ترتیب، در هر معامله 50 درصد احتمال سوددهی وجود دارد. عدم کنترل معاملات معاملهگری که تفاوت میان جنبههای مختلف معاملهای که کنترل میکند و آنهایی که کنترل نمیکند را نمیداند، از بینش درستی برخوردار نیست. به طور کلی، مردم به منظور رسیدن به آنچه که میخواهند یا برای اجتناب از غافلگیر شدن و داشتن تجربهای از ترس، درصدد کنترل شرایط برمیآیند. این رویکرد هنگامیکه وارد معامله میشود کارایی خاصی ندارد. در اینصورت، معاملهگر به زودی درمییابد که کنترلی بر روی رفتار بازار ندارد. حتی تأثیر بزرگ معاملهگران نیز بر بازار به صورت موقتی است. حقیقت این است که هیچ معاملهگری قادر به کنترل بازار نیست و این عدم کنترل بر بازار برای برخی معاملهگران ناراحت کننده است. ممکن است معاملهگر درباره وارد شدن به یک معامله تردید داشته باشد یا احساس کند که آن معامله از کنترل وی خارج شده است و نمیداند مرحله بعدی معاملهاش را چگونه انجام دهد. به عنوان یک معاملهگر، باید بر روی آنچه تحت کنترل شما قرار دارد تمرکز نمایید، نه آن چیزی که در کنترل شما نیست. اصول زیر، عواملی هستند که در فرآیند یک معامله قادر به کنترل آنها نیستید: 1) نمیتوانید کنترلی بر واکنش بازار نسبت به اخبار فاندامنتال داشته باشید. 2) بر روند حرکت نرخ در بازار هم کنترلی نخواهید داشت. اصول زیر، عوامل تحت کنترل شما در معامله هستند: 1) کنترل میزان ریسک موجود در یک معامله بر عهده شماست. 2) با شناسایی تکنیکهایی که احتمال موفقیتتان در بازار را افزایش میدهند قادر به کاهش ریسک معاملات خواهید بود. 3) با تشخیص میزان سرمایهای که میتوانید در یک معامله وارد نمایید، میتوانید سطح ریسک معامله خود را کنترل کنید. 4) زمان ورود به بازار تحت کنترل شما است. 5) کنترل زمان بستن یک معامله با سود یا ضرر بر عهده شماست. 6) زمان افزودن بر یا کاستن از حجم یک پوزیشن در کنترل شما قرار دارد. 7) انتخاب گزینه شما برای جابجایی ریسک با استفاده از hedge یا تکنیکهای spread در کنترل شما قرار دارد. 8) کنترل عدم انجام معامله به منظور اجتناب از زدودن ریسک آن بر عهده شما قرار دارد. 9) کنترل واکنش احساسی شما در مقابل معاملات سودآور و معاملاتی که ضرر در آنها اجتنابناپذیر است نیز بر عهده خودتان است. همانطور که ملاحظه میکنید، تعداد عواملی که کنترل آنها بر عهده شما میباشد بسیار بیشتر از آنهایی است که در کنترل شما قرار ندارند. برای معاملهگر ضروری نیست که به منظور ایجاد یک کسب و کار سودآور، در کنترل بازار قرار داشته باشد. ناکامی در نظر بسیاری از معاملهگران، ناکامی از دست دادن یک معامله یا ضرر مالی است. آنگونه که این افراد تعریف میکنند، ترس از شکست موجب میشود تا در مورد انجام دادن یا ندادن یک معامله تردید داشته باشند. برخی از معاملهگران هم حتی در صورت داشتن یک معامله شخصی بیحاصل، خود را شکست خورده قلمداد میکنند. حقیقت این است که معاملات از دست داده شده و ضررهای مالی بخشی از معامله هستند. ناکامی حقیقی یک معاملهگر حاصل دنبال کردن طرحهای معاملاتی وی نیست. بر مبنای رویکرد اینگونه افراد، این مسئله به معنای وارد نشدن به معامله، کسب سود یا ضرر در صورت لزوم میباشد. معاملهکنندهای که میخواهد نتایج معاملهاش را شخصاً مشاهده کند، انرژی خود را بر روی این اعتقاد گذاشته است که بازتاب یک تصمیم کاری تنها به یک نفر بازمیگردد. این اعتقاد به ویژه برای یک معاملهگر اشتباه است. خبر خوب این است که همه اینها تحت کنترل شما قرار دارند. این درک شما از ریسک مربوط به معامله است، آگاهی شما از اینکه هر معامله یک تصمیم کاری است و نه بیشتر، و روش و سازگاری شما در به کارگیری استراتژی معاملاتی است که بهرهوری و موفقیت کسب و کارتان را تعیین میکند. دردهای احساسی بعضی از معاملهگران به جای احساس مسئولیت در قبال معامله خود، اعتقاد دارند که بازار مصمم است تا با هر شکست در معامله موجب بروز دردهای احساسی آنها شود. آنها فراموش کردهاند که مهم نیست برای تصمیمگیری درباره یک معامله از چه منابع خبری استفاده میکنند (کارگزار، روزنامهها، توصیههای مهم یا سیستم معاملاتی خودشان)، بلکه خود معامله است که هنگام ورود به آن برای آنها مسئولیت به همراه دارد. حقیقت امر این است که تنها درد احساسی را خود معاملهگر به خودش اعمال میکند. هیچگونه رابطه احساسی با بازار وجود ندارد، این رابطه را تنها معاملهگر در تصوراتش میپرورد. بازار نهادی است که خریداران و فروشندگان را گردهم جمع میکند. بازار هرگز نمیداند که شما بهعنوان یک معاملهگر وجود خارجی دارید. به اینکه چه کسی هستید، احساس شما چیست، وضعیت اجتماعی شما چگونه است یا چه مقدار پول دارید نیز توجهی ندارد. این امر بازار را به یک شریک تجاری بدون غرض تبدیل میکند. قبول مسئولیت در قبال تصمیمهای تجاری و تبعیت کردن از طرح معاملاتی، نکات مهمی هستند که پتانسیل وارد آمدن ضربه احساسی توسط شما را از بین میبرند. معاملات از دست رفته بسیاری از معاملهگران همواره ترس از دست دادن یک معامله را دارند. مهم نیست معاملهای که آن معاملهگر از دست داده چقدر خوب بوده است، همیشه یک معامله خوب دیگر وجود دارد؛ فقط زمان آن فرق میکند. اگر یک معاملهگر در زمان حال معامله کند و همیشه در مقابل بازارها هشیار باشد و از استراتژی معاملاتی خود پیروی نماید، احتمال از دست دادن معامله برای وی به طرز چشمگیری کاهش خواهد یافت. مردد بودن برای ورود به معامله ممکن است معاملهگر به دلیل داشتن ترس نسبت به ورود به معامله تردید پیدا کرده یا از آن اجتناب کند. تعبیر آگاهانه یا ناآگاهانه وی بدین ترتیب است: "اگر احساس ترس داشته باشم، نمیتوانم این معامله را انجام دهم." علت اساسی تردید معاملهگر اینست که وی به طور کامل به خود یا استراتژی معاملاتی خود اعتماد ندارد. او میتواند این احساس را با تحقیق و بررسی درخصوص استراتژی معاملاتی خود و تمرین تکنیکهایی که در این مبحث به آنها اشاره شده است، در خود افزایش دهد. باقی ماندن طولانی مدت در یک معامله سودآور موجب ضرر میشود دلایل اصلی که موجب میشوند ترس معاملهگران منجر به باقی ماندن طولانی مدت آنها در یک معامله و به ضرر رساندن یک معامله سودآور شوند، عبارتند از: 1) معین نکردن معیار خروج از سود. معاملهگر هرگز معین نمیکند که تحت چه شرایطی به سود خواهد رسید. چه شاهد تغییر عوامل فاندامنتال، قرار دادن تارگت بزرگ یا تغییر پارامترهای تحلیل تکنیکال باشیم، تصمیمگیری درخصوص زمان خروج از معامله باید پیش از ورود به آن صورت گیرد. به عبارت دیگر، معاملهگر با روی آوردن به ریسک موجب خروج سود از دست خود و نیز ایجاد احساس پشیمانی به خاطر درگیر احساسات شدن میشود. 2) ترس از اینکه در صورت خروج وی از معامله سودآور، روند بازار ادامه یافته و وی از کسب "همه سود حاصل از آن معامله" باز بماند. این معاملهگر فراموش کرده است که با در نظر گرفتن پارامترهایی برای ورود مجدد به معامله، در صورت ادامه روند بازار، میتواند به آن معامله بازگردد. وی همچنین فراموش میکند که معامله سودآور در نتیجه پیگیری مداوم استراتژی معاملاتی وی ایجاد میشود، نه صرفاً با خرید در نرخهای پایین و فروش در نرخهای بالای بازار. 3) معاملهگر تنبل و راحتطلب بوده و با معامله با احساسات برخورد میکند. وی فراموش میکند که معامله یک تصمیمگیری تجاری است و نه چیز دیگر. زمانی که نرخ به معیار خروج برسد، معامله بسته میشود؛ و دیگر زمانی برای فکر کردن و تبادل نظر باقی نمیماند. 4) معاملهگر پوزیشن خود را از طریق سایر روندهای بازگشتی حفظ کرده و در نهایت معامله در جهت خواسته وی به پیش میرود. دیدگاه این معاملهگر کارساز بوده، زیرا روندهای بازگشتی تشکیل شده و روند به حرکت خود در جهت قبلی ادامه داده است. بدین ترتیب، کسب سود حاصل میشود. البته، زمانهایی وجود دارد که روند بازگشتی منجر به کسب سود نمیشوند و بازار تغییر جهت میدهد. معاملهگر باید برای روبرو شدن با همه احتمالات آمادگی داشته باشد. 5) طمع باعث میشود معاملهگر ترید خود را حفظ کند. معاملهگر حریص هیچگاه موفق نخواهد بود، زیرا سودهای حاصل شده هرگز برای وی راضیکننده نیستند. این معاملهگر برای مدتی طولانی در معامله باقی میماند، زیرا میخواهد بیش از آنچه بازار میتواند در هر لحظه به وی بدهد، از آن بگیرد. 6) معاملهگر شروع به تفکر درباره نحوه خرج کردن سود حاصل از معامله میکند و از خروج از آن امتناع میورزد. وی فراموش میکند که سود معامله حاصل نمیشود، مگر اینکه پوزیشن خود را ببندد. 7) معاملهگر استراتژی معاملاتی خروج به هنگام سود خود را به امید کسب سود بیشتر آنچه استراتژی معاملاتی وی در اختیارش میگذارد، کنار میگذارد. این معاملهگر فراموش میکند که امید وی به معامله ارتباطی ندارد. تغییرات نرخ و استراتژی معاملاتی راهنمای وی هستند، نه امید او. اضطراب و باقی ماندن در یک معامله در حال ضرر برای مدت طولانی دلایل اصلی اضطراب معاملهگران و باقی ماندن در معامله در حال ضرر برای مدت طولانی عبارتند از: 1) نداشتن مدیریت ریسک و معیار خروج از ضرر. معاملهگر هرگز معین نمیکند که تحت چه شرایطی از یک معامله در حال ضرر خارج خواهد شد. درست مانند خروج با سود، در صورت تغییر عوامل فاندامنتال، تارگت بزرگ یا تغییر پارامترهای تحلیل تکنیکال، تصمیمگیری درخصوص زمان خروج از معامله باید پیش از ورود به آن صورت گیرد. بدترین زمان برای تصمیمگیری درخصوص زمان خروج از یک معامله در حال ضرر هنگامی است که معامله به ضرردهی رسیده باشد. اگر تغییرات بازار کند یا سریع باشند، معاملهگر از لحاظ احساسی درگیر آن میشود و با مشاهده خارج شدن پول از حساب خود، در بیحرکتی باقی میماند. 2) معاملهگر از لحاظ احساسی درگیر معامله میشود و نمیتواند با ضرر مواجه شده، از آن درس بگیرد و وارد معامله بعدی شود. معاملهگر فراموش میکند که همه معاملات وی با سود همراه نخواهند بود. وی به امید اینکه ضرر وی تبدیل به سود شود، در معامله باقی میماند. وی فراموش میکند که معامله یک تصمیم تجاری است و نه چیز دیگر. زمانی که نرخ به معیار خروج برسد، معامله بسته میشود؛ و دیگر زمانی برای فکر کردن و تبادل نظر باقی نمیماند. 3) معاملهگر فکر میکند که خروج از معامله به معنای آنست که وی "اشتباه کرده است"، بنابراین همچنان پوزیشن در حال ضرر خود را حفظ میکند. معاملهگر فراموش میکند که معامله کردن با درست و غلط بودن رفتار شما کاری ندارد. معامله یک تصمیم تجاری سودآور یا بدون سود است. 4) طمع معاملهگر را وادار میکند در معامله باقی بماند. معاملهگر حریص هرگز موفق نمیشود، زیرا سود حاصل از معامله هرگز وی را راضی نمیکند. 5) معاملهگر به امید اینکه معامله وی به خوبی انجام شود، از استراتژی معاملاتی خود دست میکشد. وی استراتژیهای معاملاتی و مدیریت ریسک خود را به طور جدی دنبال نمیکند و بدین ترتیب در معرض ناامیدی، یاس و پیامدهای بد معامله قرار میگیرد. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ 7عادت یک معاملهگر موفق 1) مسئولیت کامل معاملات خود را به عهده بگیرید اگر روندهاي بلندمدت را پيگيري مي كنيد، دليلي براي پيروي از معامله گران روزانه نداريد و اگر سرمايه گذاري هستيد كه با قيمت سرو كار داريد، دنباله روي از معامله گراني كه بر روي تغييرات روند كار مي كنند جز تلف كردن وقت چيز ديگري نيست. چيزي كه مي خواهم بگويم اين است كه هيچ دو نفري عقيده مشابه ندارند. چرا شما عقيده داريد كه شخص ديگري بايد قوانين معاملات شما را تنظيم كند؟ اين واقعيت زندگي و حتي معاملات است كه اغلب افراد دوست دارند به آنها گفته شود چه بكنند تا اين كه با اتكا به خودشان حركت كنند. اين علت اصلي ضرر اغلب افراد در بازارها مي باشد. يا مسئوليت كامل معامله خود را به عهده بگيريد و يا اصلاً دست به معامله نزنيد. اگر قانون شماره يك شما اين است كه "از قوانين خود پيروي كنيد"، ديگر نيازي نداريد از معلم خود بپرسيد كه درباره پوزيشن شما چگونه فكر مي كنند. اگر فكر مي كنيد بايد از شخص سومي درباره پوزيشن خود سوال كنيد، به شرح زير عمل نماييد: پوزيشن خود را ببنديد طرح و قوانين خود را مرور كنيد. تلاش كنيد ضعف عدم پذيرش مسئوليت دنبال كردن طرح خود را از بين ببريد. زماني كه دريافتيد نيازي به نظر شخص سومي نداريد، معامله خود را آغاز كنيد. معامله گر چگونه مي تواند مسئوليت پذيري را بياموزد؟ يك سري قانون تنظيم كنيد و بدانيد كه مهم ترين نكته در معامله پيروي از آن قوانين است. زماني كه قوانيني داريد كه با نظم تهيه شده اند، در مي يابيد که ديگر نيازي به دنباله روي از نظرات ديگران نداريد. من سعي مي كنم هرگز به نظرات خارجي توجه نكنم. دليل آن اين است كه من مي دانم با پيروي از قوانين خودم تا 95 درصد در جهت صحيح بازار حركت خواهم كرد و هرگز يك تغيير بزرگ را از دست نخواهم داد. اين نوع آمار بسيار بهتر از منابع خارجي به شما كمك مي كنند. بنابراين، از امروز ياد بگيريد كه مسئوليت كامل تصميمات خود در معامله را بپذيريد. براي خود قوانيني تعريف كرده و سپس از قوانين معاملاتي خود پيروي كنيد. دانستن اين موارد براي پيروي از قوانيني كه در نهايت تعيين كننده سود يا ضرر شما در بلندمدت مي باشند، بسيار حائز اهيمت است. با تفكر عميق درباره اين دو عبارت، يعني "آنها باعث آن بودند" يا "بازار موجب ضرر من شد"، به جاي آنها اين عبارت را بر زبان خواهيد آورد: "آیا از قوانين خود پيروي كرده ام؟" اگر پاسخ شما مثبت باشد، بايد بدانيد كه در مسير درست رسيدن به موفقيت در بازار قرار گرفته ايد (يعني يكي از معامله گراني هستيد كه در گروه اقليت قرار دارند. اگر پاسخ شما منفي باشد، علت آن را بيابيد و سعي كنيد كه هرگز آن اشتباه را تكرار نكنيد. از امروز مسئوليت كامل و نهايي معاملات خود را بپذيريد تا دريابيد كه معامله كردن در حقيقت بسيار ساده است. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ عادت یک معاملهگر موفق............ادامه 2) در اختیار گرفتن سیستمی سازگار با شما هر معاملهگر موفق، سرمایهگذار، مدیر سرمایه و هر فرد دیگری سیستمی در اختیار دارد که کاملاً با آن سازگاری دارد. بعضی از آنها بلندمدت، برخی دیگر مکانیکی، برخی نیز حسی میباشند. سیستم به نوبه خود عامل مهمی نیست. پس چه سیستمی است؟ آیا سیستمی است که با شخصیت بینظیر آنها سازگاری دارد؟ سیستم چندان اهمیتی ندارد. من در مورد سرمایهگذاران ارزشمندی شنیدهام ( وارن بافت) که میلیون ها ناگفته از بازار سهام را به دیگران یادآور شدهاند. من درباره معاملهگران روزانهای شنیدهام که سالانه 2 میلیون دلار کسب سود کردهاند. همگی آنها در چه چیز مشترک میباشند؟ همانگونه که شما مشاهده میکنید آن یک سیستم نیست ولی آنها شیوه معاملاتی را دنبال میکنند که همگی آنها با آن خوشحال و خشنود میباشند. آنها در رویاهای خود به شیوه معامله دیگری فکر نمی کنند. هیچ فردی نیز به آنها این شیوه معاملاتی را آموزش نداده است. بسیاری از معاملهگران سعی می کنند از معاملات روزانه استفاده کنند. ولی آن شیوه معاملاتی مناسب هر فردی نیست. برای آن که معاملهگر روزانه موفقی باشید، باید در طی روز روند صعودی و نزولی کوتاه مدت بازار را بشناسید. با نرخهایی که همزمان با هم و هر ساعت اعلام میشوند در تماس باشید. بله، معاملهگران بسیاری هستند که بواسطه معاملات روزانه درآمدهای بسیار خوبی دارند. ولی بسیاری از معاملهگران ظرف چند ماه سرمایه خود را از دست دادهاند و هنوز متوجه نشدهاند که آیا معاملات روزانه مناسب آنها هست یا خیر. برای برخی از معاملهگران خرید یک سهام و نگاه داشتن آن برای مدت یک سال به منظور دوبرابر شدن قیمت آن رنج آور است. سرمایهگذاری بلندمدت با انجام تلاش بسیار اندک، سودهای جالب توجهی عایدتان میکند که البته شما باید صبور بوده و طبق اصول مشخص سودهای خود را به حد کمال برسانید که استفاده از این متود به هیچ وجه شما را موفق نخواهد کرد. گویی شما یک حرفه را انتخاب کردهاید. بخاطر می آورم چندی پیش کتابی را مطالعه میکردم که در مورد بهترین مدیران سرمایه بود و یکی از ویژگیهایی که نویسنده بر آن تاکید میکرد عشق آنها به انتخاب چنین حرفههایی بود. اکثر آنها اذعان میکردند که نمیتوانند باور کنند به چیزی که عاشق آن بودهاند دست یافتهاند. در معامله کردن هیچ تفاوتی نمیکند. اگر شما با سیستمی معامله میکنید که دوست دارید معامله کنید، شما یک تریدر ممتاز و برجسته خواهید بود. شما هرگز نمی توانید آن شیوه معامله را تغییر دهید و سودی که شما کسب میکنید، همان شکر و تخم مرغ روی کیک است. چگونه میتوانید از سیستمی استفاده کنید که شما نسبت به آن خشنود هستید؟ پیش از هرچیز برای نیل به اهداف خود تدبیری بیاندیشید. این ها را از خود سوال کنید: - سود سالیانه ای که خواهان کسب آن هستم چه مقدار است؟ - آیا تمایل دارم که تمام وقت ترید کنم یا به صورت نیمه وقت یا تمام زمانها؟ - آیا می توانم استرس معاملات روزانه و معاملات کوتاه مدت را مدیریت کنم؟ - آیا برای انجام معاملات بلندمدت صبر و تحمل کافی دارم؟ - چه نوع شخصیتی دارم؟ آیا عملکردهای متعددی باید داشته باشم. آیا باید تمام وقت در حال تصمیم گیری باشم؟ - چه نوع کتاب هایی درخصوص معامله کردن مطالعه کردهام و کدام یک از معاملهگران برجسته را بیشتر تحسین کرده و به چه دلیل؟ آیا میتوانید شیوه معاملاتی آنها را به سهولت کپی کنید؟ هرآنچه که انجام میدهید را ادامه دهید ولی اگر معاملات روزانه را دنبال نکردهاید در مورد یک تریدر روزانه مطالعه نکرده و از او تقلید نکنید. تلاش کنید به دنبال شیوهای باشید که با آن احساس آرامش و راحتی می کنید و هدف شما بکارگیری این شیوه معاملاتی و تبدیل شدن به بهترین تریدر جهان میباشد. من دوست دارم تا سهمی به ارزش 30 دلار خریده و آن را 9 ماه بعد به قیمت 130 دلار بفروشم. مطمئن باشید که این امر همیشگی نبوده و همیشه اتفاق نمی افتد. و تنها یک یا دو بار در سال روی خواهد داد. من بسیار صبور هستم. نه تنها زمانی که در حال معامله هستم بلکه حتی هنگامی که برای ماه ها معامله کنم. اگر شرایط برای من مهیا نباشد، معامله نخواهم کرد. ایدههایی وجود دارد که مبتنی بر آن است که طی روز لحظاتی را صرف کرده و نمودارها را چک کرد و بقیه زمان ها نیز به خود من تعلق دارد تا بتوانم مطالعه کرده و بنویسم. از نظر من لازمه کسب سود بالا، حرکت و تکاپویی بزرگ است نه نوسانات و تغییر و تحولات شخصی. این شیوه معامله مناسب هر فردی نیست اما نکته مهم آن است که پس از سال ها سعی و خطا سیستمی را کشف کرده ام که کاملاً مناسب من بوده و هدف من تبدیل شدن به بهترین تریدر جهان میباشد. شما نیز باید همین کار را انجام دهید. اگر با یک سیستم در حال معامله هستید که مناسب شما و درخور شما نیست، شما نخواهید توآن است نه اطمینان و نه نتایج خوبی بدست بیاورید و در نتیجه سود زیادی هم نخواهید کرد. اگر تریدر تازه کار و جدیدی هستید یا این که چندان موفق نبودهاید، به شما پیشنهاد می کنیم که از خود سوال کنید: چه نوع معاملاتی درخور و شایسته شخصیت من میباشد. یا میتوانید مبنا و پایه و اساس مستحکمی برای خود ایجاد کنید بدین نحو که سیستم معاملاتی شما بسیار قدرتمند بوده است و یا اینکه مبنای شما ضعیف بوده و سیستم تجاری شما هم راستا با سوددهی شما از بین خواهد رفت. این چیزی است که اکثر معاملهگران به اشتباه دنباله رو آن میباشند. آنها هیچ ایدهای از اینکه چه نوع شیوه معاملاتی شایسته و مناسب حال آنهاست ندارند. آخرین و جدیدترین نرم افزار را خریداری کرده یا این که به راهنمایی استادان جدید گوش میکنند و امیدوارند که بتوانند نتایج معاملات خود را تغییر دهند. اکثر معاملهگران هرگز نمیدانند معاملات موفق چه نوع معاملاتی است چرا که اکثر معاملات 6 ماه به طول خواهد انجامید. من معتقدم که هر معاملهای با عمر بیش از 2 سال در بازار احتمالاً یکی از انواع معاملات نادر خواهد بود: برنده بازار سهام. چرا؟ زیرا پس از دو سال آنها شروع به گسترش یک سری قوانین مناسب خود می کنند. آنها شروع به معامله می کنند به نحوی که کاملاً مناسب حال آنها بوده و با آن احساس راحتی و آرامش میکنند. متاسفانه ضمن تعجیل برای کسب سود بسیار، اکثر معاملهگران پیش از متضرر شدن یا از دست دادن سودشان تجربه دو ساله نیز ندارند. آنها با خود می گویند: " سیستمی را کشف خواهم کرد که مناسب بوده و با این شیوه معاملاتی بهترین معاملهگر جهان خواهم شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ عادت یک معاملهگر موفق............ادامه (3) یک ترید طراحی کرده یا بر پایه یک طرح (plan) ترید کنید بدون تردید، اگر معاملهگر برای ترید خود (plan) برنامهای نداشته باشد، دوام نخواهد آورد. البته، روشن است که اگر برای پیگیری plan ترید خود نظم نداشته باشید، نمیتوانید هیچ نوع طرحی نیز داشته باشید. یک plan باید همه احتمالات را در بر داشته باشد. همانگونه که ریچارد دنیس (معروف به لاک پشت) میگوید: "نگران قیمتها نباشید. نگران این باشید که هنگام دستیابی قیمتها به یک سطح معین شما چه باید بکنید." به آنچه در اینجا بدان اشاره شد بیندیشید. زمانی که پول خود را وارد معاملهای کردید، دیگر نمیتوانید قیمتها را کنترل نمایید. پس بهتر است نگرانی درباره اتفاقات احتمالی را کنار گذاشته و بر نقاط ورود به معامله و آنچه هنگام شکسته شدن این نقاط باید انجام دهید، تمرکز کنید. با انجام این کار، حد ضررهای شما هیجانی، بسیار سیستماتیک و عاری از استرس خواهند شد. به مثال زیر توجه کنید: 1) سهام XYZ Corp. را در نظر بگیرید. این سهام با قیمت فعلی 40 دلار داد و ستد میشود و شما به میزان 100 حجم از آن را با قرار دادن حد ضرر در نرخ 42 دلار خریداری میکنید. البته این شروع کار است و شما باید سوالات زیر را پرسیده و به آنها پاسخ دهید. • نخستین حد ضرر خود را کجا باید قرار دهم، یعنی اینکه "چه میزان از سرمایهام را قرار است از دست بدهم؟" • چقدر سود خواهد کرد؟ حد ضرر خود را تا چه اندازه میتوانم حفظ کنم؟ و برای خروج از چه استراتژیهایی باید استفاده کنم؟ • در صورتیکه معامله در جهت اراده من پیش رود، آیا میتوانم سهام بیشتری به آن اضافه نمایم؟ • در صورتیکه پس از X هفته سهام مزبور نشانهای از سوددهی نداشته باشد، آیا باید از معامله خارج شوم یا اینکه اجازه دهم تا حد ضرر من مرا از این ترید خارج نماید. • اگر از این ترید خارج شدم، آیا بار دیگر میتوانم به آن بازگردم یا اینکه به طور کامل آن را کنار گذاشته و ترید دیگری را آغاز کنم؟ 2) پس از تکمیل plan (طرح) خود و پیش از ورود به ترید، order خود را برای خرید 100 XYZ corp در نرخ 42 دلار قرار دهید. 3) Order شما در 4/1 42 دلار تکمیل میشود و به طور خودکار توقف order شما در 39 دلار قرار میگیرد. نیازی به حدس زدن نیست، زیرا این کار به طور خودکار انجام میشود. 4) ترید در جهت خواست شما پیش میرود و دومین order خرید شما در نرخ 50 دلار قرار میگیرد. 5) اگر 100 پیپ دیگر به قیمت 50 دلار خریداری کنید حد ضرر شما تا 45 دلار افزایش میابد. 6) معامله آنطور که شما میخواهید ادامه میابد و شما حد ضرر را در فاصله امنی تعیین مینمایید. 7) حد ضرر پوزیشن فروش شما در 130 دلار زده میشود و با سود زیادی از معامله خارج میشوید. میبینید که با داشتن یک طرح مناسب همه چیز به صورت خودکار انجام میشود. با داشتن طرح و نقشه میدانید نقطه ورود شما به بازار در کجا قرار دارد، حد ضرر را در چه سطحی باید تعین کنید و در چه نقطهای از بازار خارج شوید. خلاصه اینکه اکنون با داشتن طرح معاملاتی به صورت حرفهای و نه به صورت احساسی اقدام به معامله مینمایید. اگر برای معامله خود نقشه و ترتیبی برای دنبال کردن آن داشته باشید هرگز نیاز به گشتن به دنبال ایده نخواهید داشت و هیچگاه در ترس از بین رفتن سودها و افزایش ضررهای خود نخواهید بود. تنها پوزیشن خود را باز کنید و به سادگی و بدون استرس معامله خود را انجام دهید. در سالهای زیادی که به انجام معامله مشغول هستم نکتهای که سعی میکنم همیشه معامله گرهای تازه کار بفهمانم این است که بازار همیشه نهایت تلاش خود را به منظور خارج کردن شما از معامله همراه با ضرر انجام خواهد داد. در زمانهایی حرکت بازار همچون یک اسب وحشی میباشد. نوسانهای بسیار شدید قیمت همه معاملهگرهای ترسو و احساسی را به لرزه میاندازد. در این هنگام تنها آنهایی که برای معامله خود دارای طرح و برنامه مدونی هستند میتوانند از حرکت کلی بازار کسب سود نمایند. اگر به جایی رسیدید که برای انجام معاملهای که در دست دارید از فرد دیگری تقاضای ایده معاملاتی نمودید تنها به این دلیل ایت که یا برای معامله خود نقشهای ندارید، یا اینکه باید طرح جدیدی بیاندیشید. در هریک از این شرایط در وحله اول به سراغ کس دیگری نروید. برنامهریزی برای یک معامله با برنامهریزی برای یک مسافرت تفاوتی ندارد. باید برای همه کارهایی که قصد انجام آنها را دارید و بویژه اتفاقهای پیشبینی نشده برنامه داشته باشید. در بیشتر اوقات روند معامله طبق خواست شما پیش میرود و به ندرت پیش میآید که نیاز به بازبینی طرح خود داشته باشید، اما اگر روند نزولی شد چه؟ اگر صعودی شد چه؟ اگر روزی روند بازار sideways شد، بازار با کاهش مواجه شد و شرکتها بیانیههای غافلگیرکنندهای منتشر کردند که سود سهام آنها را 30 دلار کاهش داد چه؟ اگر خود را برای این مواجهه با این رویدادهای غافلگیر کننده آماده نکرده باشید، هرگاه یکی از آنها به وقوع بپیوندد نخواهید دانست چه کاری باید انجام دهید. و اگر بدون هدف اقدام به انجام معامله کنید و برای این کار طرح و برنامهای نداشته باشید، نتایج معاملات شما امیدوار کننده نخواهد بود. داشتن طرح و نقشه برای معامله همه ایدهها و احساسات را از معامله شما برمیدارد و همه خبرها برای شما خوب خواهند بود. در سمینارها و نشستهای مختلف، بارها و بارها با پرسشهای مشابهی مواجه شدهام: این سوالات از این قراردند: مثلاً من چند ماه قبل سهام ABC را به قیمت 25 دلار خریدم به نظر شما هنوز هم باید این سهام را نگاه دارم؟ زمانی که من با یک چنین سوالاتی مواجه می شوم با احتیاط سر تکان می دهدم. از خود سوال میکنم که چطور ممکن است کسی به این شیوه دست به معامله بزند؟ این وسط طرح و برنامه چه جایگاهی دارد؟ چه موقع دست به معامله میزند و یا کجا از معامله خارج می شود؟ اساساً یک چنین فردی برای چه دست به معامله می زند؟ آیا او براستی انتظار دارد در حالی که از نفر سوم در خصوص خرید و فروش های خود سوال می کند در این بازار به سود برسد؟ درصورتی که این فرد دارای برنامه بود و از همه مهم تر دارای نظمی بود که بر اساس آن حرکت کند هرگز یک چنین سوالی را مطرح نمی کرد. مهمترین علن این موضوع این است که افراد دوست دارند از عقاید دیگران پیروی کنند. افراد اکثراً دوست دارند به جای آن که خودشان فکر کنند به آنها گفته شود چه کاری را انجام دهند.اخیراً از خواندن یک مجله اینترنتی بسیار شگفت زده شدم. زیرا دیدم تعداد نفراتی که از برخی مطالب این مجله تبعیت می کنند بسیار زیاد است. برخی از عناوین بین 15000 تا 80000 نفر اجرا کننده داشتند. اما آیا این دنبال کنندگان معاملات خوبی انجام می دهند؟ شکی ندارم که تعداد اندکی بله اما قسمت اعظم آنها خیر. اما چرا؟ زیرا با پیروی کردن از شخص دیگر آنها عملاً اصول این کتاب را نقض می نمایند. هیچ سیستمی وجود ندارد. از همه مهمتر این که این افراد طرح و برنامه خاصی هم ندارند. زمانی که شما شروع به طرح برنامه خود می نمایید می بینید که علاقه ای به شنیدن نظرات خارجی ندارید. درصورتی که سهام ADF را نگاه دارید و در 60 دلار اقدام به خرید نمایید و دستور حد ضرر نیز در 56 دلار باشد دیگر چه اهمیتی می دهید اگر مشاور شما بگوید " سهام ADF را بفروشید زیرا قیمت خیلی بالا رفته و احتمالاً تا 20 دلار کاهش می یابد". همه میدانند که این یک نظربه است و همان گونه که ممکن است درست از آب در آید ممکن هم هست غلط باشد و دوم این که در صورتی که دستور حد ضرر در 56 دلار باشد بگذار این مسئله باعث ضرر شما گردد اما حداقل وقتی از خودتان سوال می کنید که آیا من طرح و برنامه داشتم ؟ جواب مثبت است. من میتوانم به جرات بگویم قبل از آن که افرادی مانند جورج سوروس یا وارن بافت اقدام به خرید 50000000 دلار سهام بنمایند آنها به خوبی می دانند که در صورت نوسان قیمت چه خواهند کرد. می توانید تصور کنید که وان بافت با خود بگوید" ای دل غافل 20000000 دلار سهام DFG خریدم و 15 درصد ضرر کردم حالا چکار کنم؟ امکان ندارد. خب حالا چرا شما از این قانون پیروی نمی کنید. فرقی نمی کند که معامله 5000 دلاری انجام دهید یا معامله 50000000 دلاری. قانون برای هر دو یکی می باشد.شما باید احساسات را کم کرده و از برنامه مدون خود پیروی نمایید. برای موفق بودن در بازار هرگز نباید از روی احساسات اقدام به انجام معامله نمود و تنها راه محدود نمودن احساسات نیز داشتن یک برنامه مدون می باشد. گفته می شود بسیاری از معامله گران بازار هرگز برنامه خاصی ندارند.مهم نیست! اگر شما تمایل دارید جزء یکی از موفق ترین معامله گران بازار باشید " برای هر یک از معاملات خود برنامه ریزی کرده و بر اساس برنامه خود عمل نمایید". 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ عادت یک معاملهگر موفق............ادامه 4) سخت کار کنید تا یاد بگیرید چگونه کار کنید و همچنان به تلاش کردن ادامه دهید این موضوع به هنگام انجام معاملات نیز صدق میکند. آیا امکان دارد کسی با یک هفته شرکت در سمینار و خواندن چند کتاب تبدیل به جراح مغز و اعصاب شود؟ بنابراین چگونه بسیاری از مردم انتظار دارند که در طول چنین مدت کوتاهی تبدیل به یکی از معاملهگران قهار بازار شوند. در صورتی که تاکنون این امکان را داشتهاید که از معاملهگران موفق بازار سوال نمایید، حتماً متوجه شدیدهاید که آنها چقدر تلاش، زمان، اراده و سرمایه را صرف نمودهاند تا به این مرحله برسند. یک معاملهگر موفق در بازار بودن هیچ فرقی با یک دکتر یا یک وکیل موفق بودن ندارد. در ابتدا شما باید تصمیم بگیرید که یک معاملهگر واقعی باشید. از خود سوال کنید آیا معامله در بازار همان چیزی است که من به آن علاقه دارم؟ آیا سود این فعالیت مرا راضی میکند؟ به یاد میآورم که کتابی به نام "ثروتمند شدن با آرامش خاطر" نوشته ناپلئون هیل را خواندهام. در این کتاب نویسنده با افراد مختلفی در مشاغل گوناگون مصاحبه کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که این افراد به زمینه کاری خود عشق میورزیدهاند. آنها آن کار را به خاطر پول آن انجام نمیدادهاند. معامله نیز یک چنین وضعیتی دارد. در صورتی که هدف اول شما از انجام معامله پولدار شدن باشد، در این صورت شک دارم که شما تبدیل به یک معاملهگر برتر شوید. در صورتیکه فقط به دنبال پول هستید، میتوان گفت تا زمانی شما به یادگیری علاقه دارید و بر آن اساس کار میکنید انگیزه خوبی خواهید داشت. البته، این موضوع بستگی به این دارد که کار کنید و دانستههای خود را به کار اندازید نه آن که صرفاً کارتان این باشد که روشهای جدید را امتحان نمایید. من از معاملهگرانی که تاکنون حتی یک بار کتابی در مورد اصول اولیه معاملات در بازار نخواندهاند تعجب میکنم. انگار که خواندن این کتاب و یادگیری اصول اولیه معاملات خیلی سخت است. همین افراد یک حساب 10000 دلاری را ظرف کمتر از 6 ماه میسوزانند. باید واقعبین بود! یک معاملهگر موفق بودن مستلزم تلاش بسیار است. معاملهگران موفق بازار سالها تلاش میکنند و هرگز خسته نمیشوند. همانگونه که برای یک وکیل یا یک پزشک حاذق شدن باید سالها تلاش کرد و زحمت کشید، برای یک معاملهگر موفق شدن نیز باید تلاش کرد. هیچ تفاوتی وجود ندارد. در صورتیکه در این بازار تازه وارد هستید، انتظار نداشته باشید که فوراً به 80 درصد سود دست یابید. اگر به یک چنین مهمی دست یافتید، با من تماس بگیرید تا من دریابم شما چه شرایطی داشتهاید که دیگران ندارند. همیشه 3 سال اول معاملات را مانند سالهای دانشگاه در نظر بگیرید. بازار معلم شما خواهد بود و حساب اولیه شما نیز هزینه شما میباشد؛ پس تا حد امکان سعی کنید کم باشد. اکنون سخت تلاش کردن چگونه خواهد بود؟ من این مبحث را به دو بخش تقسیم کردهام. در ابتدا باید زمان زیادی را به تحلیل و آنالیز کردن خود بپردازید، سپس یک روش معاملاتی را که در آن تبحر دارید انتخاب نمایید و یاد بگیرید چگونه بر اساس آن اقدام به معامله نمایید. بخوانید، مطالعه کنید و سوال بپرسید. اساساً باید از صفر شروع کرده و سیستمی را پایهریزی کنید که مناسب شما باشد. حداقل چند سال طول خواهد کشید که این تلاشها به ثمر بنشیند. در این صورت، میتوانید تا حد زیادی جلو ضرر خود را بگیرید. زمانی که یک سیستم معاملاتی که مناسب شما میباشد را پایهریزی کردید و بر اساس نظمی خاص از برنامه خود تبعیت نمودید، آنگاه باید سعی کنید همیشه در رده بالا باقی بمانید. بهعنوان یک معاملهگر همیشه سعی شما این خواهد بود که موقعیت خود را حفظ نمایید. باید سعی در بهبود مداوم داشته باشید. هرگز از سیستم معاملاتی خود کاملا راضی نباشید. در عین حال مدام هم به دنبال عیب و ایراد نباشید. نکته اینجاست که هر سیستم و هر معاملهگری توان بهبود دارد. وضعیت بازار در طول زمان متغیر است، بنابراین بر روی تجارب جدید کار کنید و تا حد ممکن نظم را رعایت کنید و سعی نمایید تا از اشتباهات خود درس بگیرید. بله، حتی معاملهگران کهنه کار نیز اشتباهات کودکانهای انجام میدهند. کتاب جسی لیورمور را مطالعه کنید و به شما پیشنهاد میکنیم نه تنها این کتاب را بخوانید، بلکه آن را بررسی کنید و از راهی که این فرد اجرا کرده است هراس داشته باشید. لیورمور در اوایل دهه 1990 یک معاملهگر اوراق بهادار و کالا بود. وی یک حساب چندین میلیونی باز کرد، اما آن را از دست داد. از یک طرف او یکی از بهترین معاملهگرهای تاریخ بازار بود، اما از طرف دیگر به دلیل عدم توانایی در کنترل احساسات معاملهگری خطرناک به حساب میآمد. ممکن است باز کردن حسابی بالغ بر چند میلیون و از دست دادن آن تجربهای تلخ باشد که دیگر هرگز تکرار نشود. اما زمانی که به سختی با scratch آغاز کرد، حسابی چند میلیونی باز کرد و در یک معامله بد مجدداً آن را از دست داد زنگهای خطر به صدا درآمدند. همه میتوانند دچار اشتباه شوند، اما باید از آن تجربه کسب کنند. در کمال تأسف، زمانی که این اتفاق یکبار دیگر روی داد، لیورمور نتوانست آن را تحمل کند و اقدام به خودکشی کرد. بنابراین، در حالیکه لیورمور یک معاملهگر بسیار بسیار توانا بود، اما هرگز بر روی روانشناسی خود به اندازه کافی کار نکرد. اگر او یک نظام مدیدیت سرمایه مناسب داشت و برای انجام هر معاملهای به درستی از آن پیروی میکرد، هرگز به این سرنوشت دچار نمیشد. درسی که از این ماجرا میتوان گرفت این است که حتی اگر مبدل به یک معاملهگر موفق شده باشید، بازهم باید انتظار رویدادهای ناگوار را داشته باشید. تنها با تمرین کردن برای کنترل احساسات و ممارست بر روی معامله خود میتوانید از رخدادهای ناگوار جلوگیری نمایید. چقدر زمان لازم است تا یک نفر مبدل به یک معاملهگر کارکشته شود؟ زمان دقیقی برای این مسئله وجود ندارد، اما در اینجا برای راهنمایی شما چند قانون کلی را ذکر مینماییم: سال اول • یافتن اینکه آیا تمایل به صرف وقت و تلاش برای یافتن سیستمی که نه تنها کارآمد باشد بلکه شخصیت شما را نیز ارتقا بخشد دارید یا خیر. • خواندن تعدادی از کتابهای مرجع درباره بازار سهام. با خواندن این کتابها فقط به خود نگویید که "جالب است...". سعی کنید تا طرز فکر معاملهگران را بیابید. این امر را که چقدر وقت و انرژی صرف کردهاند تا به موفقیت دست یابند، چند بار تا مرز ورشکستگی پیش رفتهاند و چه ویژگیهایی آنها را مبدل به اینچنین معاملهگران کارکشتهای کرده است دریابید. • در چند سمینار شرکت کنید. اما نه سمینارهایی که درباره "رازهای بازارهای سهام" هستند. تنها رازی که وجود دارد این است که هیچ رازی وجود ندارد. به سمینارهایی که درباره مهارتهای خواندن نمودارهای مرجع، روانشناسی معامله، مدیریت سرمایه و غیره هستند بروید و اگر توانستید شماره تماس سخنران را به دست آورید و هرچه میتوانید از وی سؤال بپرسید. • از یک نمودار بسیار ساده استفاده کنید و بعضی از نمودارهای میلهای سهام و بازارها را نگاه کنید. فقط آنها را مورد بررسی قرار دهید، هیچ کار دیگری انجام ندهید. • یک کتاب راهنما خریداری نمایید. سعی کنید این کتاب اهداف مشوقانه داشته باشد و بر روی آن کار کنید. از زمانیکه بر روی خودم کار میکنم، معامله و زندگی من بسیار بهتر از پیش شده است. این امر به شما کمک میکند تا سیستمی بیابید تا کاملاً با شما سازگار باشد. در پایان سال اول باید بدانید که آیا آمادگی انجام معامله را به دست آوردهاید یا خیر. و باید تکنیکهای معاملاتی ویژه بیش از سایرین در شما مشاهده گردند. با این احساس پیش بروید، این راهی است که شخصیت شما را بارور میکند. اگر دریافتید که هنوز آمادگی انجام معامله را ندارید چه؟ بسیار خوب است، چون زمان و سرمایه بسیار زیادی را برای خود ذخیره کردهاید؛ به کار خود ادامه دهید. این امر برای همه اتفاق نمیافتد. من شخصاً معاملهگرانی را میشناسم که اگر بخواهند موفق شوند باید از ابتدا شروع به کار کنند و در حال حاضر تنها سرمایه خود را به بازار اعطا مینمایند. معلوم نیست چه زمانی متوجه میشوند که برای موفق شدن از چه راهی باید وارد شوند. سال دوم • حساب کوچکی باز کنید. این حساب در واقع هزینه آموزش شما میباشد. بهعنوان یک هزینه آموزشی انتظار از دست دادن کامل آن را دشته باشید. • به خواندن، مطالعه کردن، شرکت در سمینارها و پرسیدن سؤال از معاملهگران موفق ادامه دهید. • شیوه معاملاتی در پیش بگیرید که با آن راحت هستید. آن را امتحان کنید و در مورد حجم معامله، نظم و تعداد معاملاتی که سیستم شما انجام میدهد اطلاعات کسب کنید. سعی کنید تشخیص دهید سیستم شما چه تعداد سود و ضرر را مشخص میکند، مثلاً اینکه پنج ضرر یا هفت سود متوالی داشته است. بدین ترتیب، در بحبوحه معاملات زمانی که سیستم به شما می گوید پنج ضرر داشتهاید، میدانید که اشتباهی در کار نیست. مشخص کنید که این سیستم در چرخههای معین بازار چه واکنشی نشان میدهد. هر سیستمس در شرایط معین بازار بهتر از سایرین عمل میکند. • برای خود یک پلن (plan) طراحی کنید. خود را برای همه احتمالات آماده کنید. • همواره نمودارها را برسی کنید. من برای تشخیص میزان پیشرفت معامله به حساب مجازی اعقادی ندارم، زیرا هنگام انجام اینگونه معاملات هیچ احساسی ندارید و این کنترل احساسات است که برندگان را از بازندگان متمایز میکند. البته، چیزی که خیلی به آن اعتقاد دارم شبیهسازی معاملات است، بهنحوی که دریابید چه تعداد از مدیریتهای ریسک چنین نقش مهمی را ایفا میکنند و هر معاملهای چگونه پیش میرود. این کاری است که من گاهی انجام میدهم. یک کلاه یا شیشه بردارید و 100 عدد گوی شیشهای درون آن بیندازید. گویهای سود را به رنگ آبی و گویهای ضرر را به رنگ قرمز رنگآمیزی کنید. چهار عدد از گویها را برای سود بالا (HR) (ریسک سود * 10 در وحله اول، با حساب 10.000 دلاری و فقط 5/2 درصد ریسک کار خود را آغاز میکنید. بنابراین، ریسک هر معامله 250 دلار یا $250=R میباشد. اگر گوی ضرر را بردارید، 250 دلار از حساب شما کسر میشود و اگر گوی سود را بیرون بیاورید، بر اعتبار شما به میزان $1000 = $250 * 4 افزوده میشود. اگر گوی “HR” را بردارید، به اعتبار حساب شما $2500 = R * 10 افزوده میشود. از سویی دیگر، اگر گوی “BL” را بردارید، 1000 دلار از حساب شما کسر میشود. به کار خود ادامه دهید؛ خواهید دید که پس از 100 معامله پوزیشن شما میتواند حجمهای متفاوتی پیدا کند. همچنین، خواهید دید که حتی قرار گرفتن شما در سود و زیان 50/50 است. داشتن پنج سود یا ضرر متوالی امری کاملاً عادی است. بعلاوه، سعی کنید خود را هنگام انجام معامله با این سیستم فرض کنید. پس از پنج بار متضرر شدن چه احساسی پیدا میکنید؟ آیا احساس میکنید جایی اشتباه کردهاید؟ اگر در هر معامله 500 دلار خود را به خطر بیندازید و با یک "ضرر بزرگ" کار خود را آغاز کنید، چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت، 2000 دلار ضرر کردهاید. آیا میتوانید این ضرر را جبران کنید؟ پشتکار داشته باشید و با ارقام بازی کنید. این یک شبیهسازی بسیار خوب محسوب میشود. • اگر با این سیستم احساس راحتی میکنید، وارد معامله شوید. نکته اساسی معامله دنبال کردن قوانین خودتان است. بدست آوردن یا از دست دادن پول مسئله مهمی نیست. معامله کردن با پول کم ارزش چندانی ندارد. آنچه در اینجا باید بدانید اینست که: هنگام کاهش سرمایهام، چه واکنشی باید نشان بدهم؟ آیا میتوانم از قوانین خود پیروی کنم؟ آیا سیستم من در جهت صعودی پیش میرود؟ سال سوم شما باید سیستم مناسب خود را داشته باشید و سعی کنید سودهای کوچکی از بازار به دست آورید. اگر هنوز نظم کافی برای دنبال کردن سیگنالها در خود نمیبینید باید بپرسید چرا اینگونه است. به انجام معاملات شبیهسازی شده، حتی اگر در سیستم خودتان باشد، ادامه دهید و ببینید با وجود اینکه میتوانید ریسک را مدیریت کنید، چرا چهار یا پنج ضرر متوالی برایتان قابل پذیرش است. سال چهارم اکنون اگر هنوز معامله میکنید، باید از بازار سود ثابتی دریافت کنید و برای ادامه یادگیری خودتان را به اندازه کافی بشناسید. آموزش در معاملات را مانند گرفتن نمره در بازار سهام فرض کنید. آیا مایلید 4 سال از عمر و وقت خود را تلف کنید تا اینکه روش معامله کردن را بیاموزید؟ اگر پاسختان منفی است، همین حالا دست از این کار بکشید و اگر پاسخ شما مثبت است، وارد بازار معاملات شوید. اگر میخواهید به یک معاملهگر برجسته تبدیل شوید، باید تلاش بسیاری بکنید. هرگز فریب نشریاتی که میگویند میتوانید بدون هیچگونه تلاشی هر سال 100 درصد سود از بازار دریافت کنید را نخورید، زیرا این اتفاق هرگز روی نمیدهد؛ اما اگر تلاش کنید و پشتکار داشته باشید، پاداش آن را دریافت خواهید کرد. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ 7 عادت یک معاملهگر موفق............ادامه 5) اعتماد به نفس مثبت "تمامی طرحهای هوشمندانه هزاران بار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتهاند، اما ما هنوز هم نیاز داریم که در آنها اندیشه کنیم تا بلکه جزیی از تجربه ما شوند" گوته الگوی معاملاتی Iron clad نه تنها مبتنی بر سیستم معاملاتی شما میباشد، بلکه به نظم و انضباط شما در ورود و خروج از بازار بستگی داشته و این موضوع را برای معاملات موفق لازم میداند. معاملهگران بزرگ بازار میدانند که انضباط در معاملات بسیار مهم بوده و در درجه اول اهمیت قرار دارد و سپس در درجه دوم اهمیت سود مطرح است. در صورتیکه به هنگام ورود یا خروج از بازار از نظم خاصی پیروی نکنید، مجبور خواهید بود تمامی سودی را که به سختی به دست آوردهاید در این بازار از دست بدهید. اعتماد به نفس مثبت هر بار پس از اجرای قوانین ایجاد میگردد. در واقع این خصیصهای است که در اثر آزمون سیستم معاملاتی و تحلیل آن در درون شما ایجاد میگردد. اگر تردید داشته باشید، هرگز نخواهید توانست بر اساس یک سیستم عمل نمایید. به همین دلیل است که بسیاری از افرادی که از سیستم معاملاتی دیگران استفاده مینمایند عملاً موفق نمیشوند. وقتی این سیستم در یک دوران ضرردهی قرار گیرد، شخص خریدار آن را به کناری میگذارد و به دنبال سیستم دیگری میرود. با این حال معاملهگری که از اعتماد به نفس بالا برخوردار است، میداند که سیستمهای معاملاتی گاهی یک دوران ضرردهی نیز دارند. او یک چنین چیزی را از قبل پیش بینی کرده و با شکیبایی منتظر مساعد شدن مجدد شرایط میباشد. در زمان مساعد شدن اوضاع، او مجدداً بازگشته و سود خوبی نصیب خود میگرداند. اما شخصی که از سیستم دیگران استفاده مینماید و نه سیستم خود، مدام سرمایهاش را از دست میدهد. تنها با انجام دستورات بخش چهارم یک معاملهگر میتواند در بازار اعتماد به نفس کسب نماید. شما باید آنقدر بر روی آمارهای بازار کار کنید که بدانید چه شرایطی طبیعی و چه شرایطی غیرطبیعی میباشد. به همین دلیل است که حتی بزرگترین معاملهگران بازار نیز گاهی متضرر میشوند و اصلاً از این موضوع شکایتی نکرده و آن را جزئی از طبیعت کار میدانند. همه به این امر واقف هستند که در حال حاضر بزرگترین معاملهگر بازار جورج سوروس است، کسی که در سالهای 1980 و 1990 میلیاردها دلار به دست آورده است، اما او نیز در دورههایی چند اشتباه جالب انجام داده است. با این اشتباهات میلیارها دلار از سرمایه او نیز کاسته شده است. از میزان سرمایه این فرد نیز میلیاردها دلار کاسته شده است. اما آیا این مسئله او را با مشکل مواجه کرد؟ سوروس میدانست که روش معاملاتیاش در دورهای منجر به ضرردهی او خواهد شد. تنها همانند غروب آفتاب که پس از آن سپیده خواهد دمید، به دنبال یک دوره ضرردهی دوران کسب سود نیز خواهد آمد و برعکس. اما بسیاری از معاملهگران پس از چند معامله همراه با ضرر به کلی از معامله دست میکشند و هنگامی که زمان کسب سود آنها فرا میرسد، در بازار حضور ندارند. شما به چیزی که به آن اعتقاد دارید دست خواهید یافت. اگر به مناطقی که در آنها با مشکل مواجه هستید دقیق شوید خواهید یافت که آنها با روشی نادرست و نگرشی محدود تنظیم شدهاند. بنابراین، اگر با نتایجی که از معاملات خود به دست میآورید مشکل دارید، نگرش خود نسبت به معامله را مورد بازبینی قرار دهید. اگر احساس شما درباره انجام معامله یا کسب درآمد بسیار منفی است یا از اعتماد کامل به سیستمی که از آن پیروی میکنید و نیز به خود برخوردار نیستید، باید از معامله دست بردارید و با بازگشت به گذشته به دنبال راهکاری برای آن باشید. فردی که معتاد به قماربازی است هرگز قادر به انجام معامله در بازار نخواهد بود. مطمئن هستم زمانی که این افراد مقدار قابل توجهی از سرمایه خود را از دست بدهند همه را سرزنش خواهند کرد، اما اگر عقاید خود درباره معامله را به دقت مورد بررسی قرار دهند، احتمالاً درخواهند یافت که به معامله به چشم یک کازینوی بزرگ نگاه میکنند. اگر نگرش شما نسبت به کسب درآمد منفی باشد، چطور انتظار دارید که از اوراق سهام کسب درآمد کنید؟ معاملهگرانی را میشناسم که حساب بزرگی باز کردهاند (تقریباً 1 میلیون دلار) و همه آن را از دست دادهاند و پیش از آنکه درخواست کمک نمایند، این کار را بارها تکرار کردهاند. معمولاً، دیدگاه منفی این افراد منجر به از دست دادن سرمایه آنها شده است. همانگونه که اد سیکوتا (یکی از معاملهگران بسیار موفق) میگوید، هر کس آن چیزی را از زندگی دریافت میکند که طالب آن است. از معامله نیز آنچه را که میخواهید به دست خواهید آورد. باید از خود بپرسید که نگرش شما درباره معامله چگونه است؟ آیا مدام به خود میگویید که معامله یک بازی بدون برنده است؟ آیا به اعتقاد شما این کار یک نوع قمار است؟ آیا فکر میکنید که نمیتوانید برنده شوید؟ روندی که آن را دنبال میکنید کارآمد نیست؟ ... آیا به اینها اعتقاد دارید؟ اعتقادهای خود درباره انجام معامله را روی کاغذ بنویسید. به عقیده شما، احتمال چه نوع بازگشتهایی وجود دارد؟ همچنین، برای کسب سود چقدر وقت و انرژی در هر روز باید صرف کنید؟ زمانی که شروع به معامله کردم، احساس میکردم که باید هر روز ساعتها کار کنم. به طور مرتب قیمتها را چک میکردم، با بروکر خود تماس میگرفتم، گزارشها را میخواندم، به اخبار گوش میکردم و غیره... چرا؟ زیرا اعتقاد داشتم برای کسب سود باید سخت کار کنم. مدتها طول کشید تا این فکر از ذهن من خارج شود. اگر عقیده دارید که کسب 50 درصد سود از بازار سهام با تحمل ریسک بسیار اندک و فقط ده دقیقه کار کردن در طول یک روز امری شدنی است، باید گفت درست فکر کردهاید. این کاری است که شما باید انجام دهید (میدانم که غالب افراد با این نظر مخالفند، اما باید اول دید آیا این افراد در موقعیتی هستند که اظهار نظر کنند یا خیر). به عبارت دیگر، اگر فقط ده دقیقه کار کردن در هر روز برای بهدست آوردن سود روش احمقانهای برای دستیابی به موفقیت است و احساس خوبی درباره آن ندارید، پیش از رسیدن به این نتایج باید بر کشمکش درونی خود غلبه کنید. اعتقادات خود را بر پایه منطق برگزینید. در تمامی مشکلات معامله کردن، شما هم مشکل هستید و هم راه حل آن. معاملهگران برجسته این مسئله را میدانند. اگر مدتهای طولانی معاملاتشان همراه با ضرر باشد، باورهای خود را مورد بازنگری قرار میدهند. برای یافتن پاسخ، به خود رجوع کنید و دنبال عوامل خارجی نباشید. چگونه در خود ایجاد اعتماد به نفس مثبت میکنید؟ غالب افراد نیاز به تمرین بسیار دارند (به بخش قبلی مراجعه کنید). شما باید با پذیرش مسئولیت کامل معامله، کار خود را آغاز کنید و برای یافتن و آزمایش یک سیستم معاملاتی نهایت تلاش خود را بکنید. مابقی از راه تجربه به دست میآید. سالها تجربه لازم است تا بتوانید باور خود را پرورش دهید. اما چگونه میتوان در معامله تجربه بدست آورد؟ با باقی ماندن در بازی. در سالهای اول معامله با ریسک خیلی کم معامله کنید و به نظر میرسد این مسئله تا مدتی برای شما کارایی خواهد داشت. به معامله خود بهعنوان یک ریسک 20 ساله نگاه کنید و نه "برنامه ثروتمند شدن با سرمایه اندک". زمانی که به اطمینان کامل دست پیدا کردید، قادر خواهید بود معامله خود را به جای پول، در شرایط هدف مشاهده کنید. زمانی که به این سطح برسید، پاداشی وصف ناپذیر دریافت خواهید کرد. در بخش بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ 7 عادت یک معاملهگر موفق............ادامه 6) هدف کسب امتیاز باشد و نه پول در واقع چیزی که من سعی در گفتن آن دارم این است که "دنبالهرو برنامههایی باشید که برای آنها وقت صرف کرده و کاملاً به آنها اعتقاد دارید و تمام چیزهای دیگر را به فراموشی بسپارید". اما چگونه میتوان به این مهم دست یافت؟ از قوه تصور خود کمک بگیرید. تصور کنید که بحث پول مطرح نیست و این فقط یک بازی ساده است و حساب شما نیز جدول امتیازاتتان میباشد. از شمارش مداوم دلارهای خود بههنگام نوسانات بازار اجتناب کنید و فقط سعی در تمرکز داشته و قوانین خود را دنبال نمایید. وقتی که به این حد رسیدید، نه تنها میزان سود شما در بلندمدت افزایش مییابد، بلکه استرس معاملات نیز از شما دور میگردد. به این موضوع فکر کنید. دیگر هنگامی که به حساب خود نگاه میکنید با خود نگویید: "به به، حالا آنقدر پول درآوردهام که میتوانم یک ماشین نو بخرم" یا این که "ای بابا، پول تعطیلاتمان هم از دست رفت". این نوع معامله یک معامله فوق احساسی میباشد. هیچ کس در یک چنین شرایطی موفق نخواهد شد. این داستان من در روزهای نخست معاملات بود. وقتی حساب خودم را چک میکردم و میفهمیدم که 500 دلار ضرر کردهام به شدت مایوس و ناامید میشدم و یا روز دیگر وقتی حساب من 500 دلار در سود بود، انگار تمام دنیا را به من داده بودند. حتی اگر من میتوانستم به این شیوه موفق شوم، یک چیز مسلم بود و آن اینکه هرگز از انجام معاملات خود لذت نمیبردم و در نهایت کنار میکشیدم. این روزها با اجرای سیستم کمخطر و پرسود منحصر به خودم، نمودارها را فقط 5 دقیقه در پایان روز چک میکنم و همین و بس! به سادگی از خودم میپرسم: "آیا باید خرید کنم، بفروشم و یا بر اساس قوانینم پوزیشن خود را نگاه دارم؟" 10 ثانیه به خودم برای جواب دادن زمان میدهم و بعد کاری را که تصمیم گرفتهام به انجام میرسانم. من دیگر فقط یک معاملهگر صرف نیستم، بلکه همزمان یک اجراکننده دقیق قوانین هم میباشم. و این احساس من است (چرا فکر میکنید وقت من برای نوشتن این مطالب خیلی زیاد است؟) پس از خواندن کتاب "جادوگران بازار 1 و 2" متوجه شدم این خصیصه کلیه معاملهگران بزرگ بازار است. آنها هرگز به بازار بهعنوان یک صندوق پول نگاه نمیکنند، بلکه فقط به آن بهعنوان راهی برای فعالیت تجاری مینگرند. به بیان دیگر، راهی برای دنبال کردن قوانین خود و شمردن امتیازاتشان. در صورتیکه هر کندل نزولی را یک ضرر به حساب آورید، هرگز یک معاملهگر بزرگ بازار نخواهید شد. اگر بهدست آوردن پول و از دست دادن آن موجب مشوش شدن احساساتتان گردد، این مسئله یکی از مخربترین عوامل برای انجام یک معامله موفق خواهد بود؛ بنابراین به منظور قرار گرفتن در زمره معاملهگران موفق باید در معاملات از احساسات خود چشم پوشی نمایید. اما چگونه باید این کار را انجام دهید؟ بسیار ساده است، کافیست از قوانین زیر تبعیت نمایید. این قوانین را مهمترین فاکتورهای معاملاتی خود قرار دهید. پولی را که باید از آن محافظت کنید فراموش نمایید. اگر قصد دارید تنها یک کتاب درباره بازار سهام مطالعه کنید، بگذارید آن کتاب "چگونه 2 میلیون دلار به دست آورم" (How I Made $2 million) نوشته نیکلاس دارواس (Nicolas Darvas) باشد. من این کتاب را به این دلیل دوست دارم که وقتی شما هم به اندازه من (بیش از 50 بار) آن را مطالعه کردید، خواهید فهمید که چگونه این فرد خود را از یک معاملهگر احساسی به یک ماشین برنامهریزی شده کسب پول تبدیل کرد. چه چیزی این فرد را تبدیل به یک معاملهگر موفق کرد؟ گذشته از حس مسئولیت کامل، تهیه سیستمی که او را کنترل و معاملاتش را طرحریزی نماید، به وی کمک کرد. دلیل واقعی که درآمد زیادی برای وی به همراه داشت این بود که این فرد هیچگاه با احساس خود اقدام به شمارش پول نکرد. وی قوانینی برای خود داشت و هنگامیکه جرقه خریدی در ذهن او زده میشد، تنها درصدی از سرمایهاش را برای آن در نظر میگرفت. مهم نبود که این میزان 5000 دلار باشد یا 500.000 دلار، هیچکدام برای او فرقی نداشت. او شمارش پول را متوقف کرد و کاملاً از قوانین خود پیروی نمود. در اینجا بخشی که تأثیر بسزایی در معاملات من داشته است را برای شما توضیح میدهم. دارواس در یکی از معاملاتش سهامی به ارزش 350.000 دلار را به 2/531 دلار خرید. سپس، بیش از 100 دلار بر ارزش این سهام افزوده شد و کارگزار وی طی تلگرامی پیغام داد که در حال حاضر سود شما 250.000 دلار است. در این هنگام، دارواس فهمید در حالیکه به سختی مشغول تمرکز بر روی دنبالهروی از قوانینش بوده، از زیاد شدن سود سهامش غافل شده است. پس از دریافت تلگرام، وی دریافت که اگر سهام خود را بفروشد زندگیاش تا پایان عمر تامین خواهد شد (این مسئله در دهه 1950 روی داده است). تک تک اعضای وجودش به وی میگفتند: "بفروش. دست از قوانینت بکش و سود کن." بنابراین، در خیابانهای پاریس به راه افتاد و اندیشید که چه باید بکند. سوالات و افکاری از قبیل آیا این سهام سقوط خواهد کرد؟ آیا باید آن را بفروشم و سود سرشاری بهدست آورم؟ آیا فقط این بار قوانین خود را زیر پا بگذارم؟ بارها و بارها به ذهن وی خطور کرد. سرانجام، وی تصمیم گرفت که آن سهام را نفروشد و به قوانین خود پایبند بماند. وی کار درست را انجام داد. طی هفتههای بعد، قیمت آن سهام رو به افزایش گذاشت و وی با گرفتن تصمیم برای پایبندی به قوانین خود توانست سود بیشتری بهدست آورد. اگر وی هر روز درباره معامله خود به حساب و کتاب میپرداخت، بعید میدانم تحمل ادامه آن را پیدا میکرد. به نظر من این داستان جالب ارزش بیان کردن را داشت. نکاتی را که وال استریت میگوید در ذهن داشته باشید: "ضرر خود را کاهش دهید" "اجازه دهید سودتان افزایش یابد" "در جهت روند معامله کنید" و غیره.... و این مبارزهای است که باید به آن تن دهید. بارها و بارها زمانی که وارد معامله میشدم، وسوسه میشدم که قوانین خود را زیر پا بگذارم، "فقط همین یک بار." اما آنقدر تجربه کسب کردهام که بدانم هرگز نباید قوانین خود را نقض کنم. هیچ معاملهای نمیتواند استثنا باشد. من یاد گرفتهام که این کار را با کسب امتیاز انجام دهم و نه پول. چه چیزی برندگان را از بازندگان مجزا میکند؟ به طور قطع دانش نمیتواند باشد. به عقیده من، آنچه برندگان را از بازندگان جدا میکند، توانایی آنها برای پیروی از قوانین خود بدون در نظر گرفتن استثنا و بدون توجه به شرایط است. معاملهگران بسیار کمی توانایی انجام این کار را دارند. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ 7 عادت یک معاملهگر موفق............پایان (7 انجام معاملات و تقسیم زمان به صورت متوازن انجام معامله چه با موفقیت همراه باشد و یا نباشد، کار پراسترسی محسوب میشود. زمانی که کسی بر اساس قوه ادراک خود اقدام به کسب درآمد میکند، میزان استرس وارد شده به شخص بسیار قابل توجه است. بنابراین، تا میتوانید از استرس خود کم کنید. من هرگز یک معاملهگر موفق پراسترس ندیدهام و یا درباره چنین شخصی چیزی نشنیدهام. در حقیقت، دقیقاً برعکس اکثر معاملهگران موفق بازار که با آنها صحبت کردهام بسیار آرام و مطمئن به نظر میرسیدند. به نظرم این دلیل اصلی موفقیت اینگونه افراد است. پس از خواندن کتاب "جادوگران بازار" نوشته جک سواگر، متوجه شدم که یکی از خصیصههای مهم معاملهگران موفق اینست که در بازار غرق نمیشوند. انگار که نگران پوزیشنهای خود نیستند. صحبت کردن با این مردان و زنان که در هر معامله میلیونها دلار جابجا میکنند خیلی جالب به نظر میرسد. بیشتر افرادی که میشناسیم، وقتی چند صد دلار سود میکنند خیلی هیجان زده میشوند. من دقیقاً میدانم زمانی که وقت کمتری را در بازار صرف میکنم در نهایت چه نتیجهای خواهم گرفت. در حقیقت، در چنین مواقعی وقت کمتری صرف کنترل بازار میکنم و یا سعی در کنترل آن دارم. به این وسیله بسیار آرام بوده و در پایان روز به کارهای دیگر نیز رسیدهام. میتوانم طی این مدت تنیس بازی کنم، مطالعه کنم، قدم بزنم یا کارهای دیگری انجام دهم. با این شیوه، نه تنها نتیجه نهایی کار من بهتر شده، بلکه کیفیت زندگی من نیز دستخوش تغییرات مثبت گردیده است. اما معامله گران بزرگ بازار چگونه در این شرایط آرامش خود را حفظ میکنند؟ بار دیگر به این مطالب توجه نمایید: 1) آنها تصمیم گرفتهاند که مسئولیتپذیر بوده و بر اساس طرحی عمل نمایند که کارا باشد 2) آنها از سیستمی تبعیت میکنند که مناسب آنها است 3) آنها هر یک از معاملات خود را برنامه ریزی کرده و دقیقاً میدانند چه حرکتهایی باید در این راستا انجام شود 4) آنها بردبار بوده و با شکیبایی برنامه خود را دنبال میکنند 5) آنها هم به سیستمی که از آن تبعیت میکنند و هم به مهارت خود در اجرای آن اطمینان دارند 6) آنها به معامله به چشم یک بازی نگاه میکنند و مدتها قبل شمارش پول را کنار گذاشتهاند. بسیاری از معاملهگران قهار انسانهای ثروتمندی هستند، بنابراین اگر برای تفریح و برنده شدن اقدام به معامله ننمایند، به سادگی بازنشسته خواهند شد 7) در نهایت، مدتها پیش آموختهاند که به تنهایی قادر به کنترل بازارها نیستند. تنها نگاه کردن به یک ماشین و تمام روز منتظر ماندن برای توصیههای “guru” یک سیستم بازنده است. بیشتر معاملهگران حرفهای غیر از معامله به زندگی روزمره خود نیز میپردازند و میدانند که متعادل کردن این دو از اهمیت بسیاری برخوردار است. معامله کردن با دیگر جنبههای زندگی تفاوتی ندارد. اگر همه توجه شما تنها به یک جنبه آن باشد، هرگونه فراز و نشیبی در آن بسیار بزرگ جلوه خواهد نمود. این نوع معامله احساسی نه تنها نتایج حاصل از معاملات شما را از بین میبرد، بلکه موجب نابودی خود شما نیز میگردد. آیا حتی اگر موفق به کسب میلیونها دلار ثروت از بازارها شوید هم ارزش هرگونه اقدامی را دارد؟ مطمئناً این خود معامله است که مهم است و نه رسیدن به هدف که کسب سرمایه میباشد. برای اینکه معاملهای موفق انجام دهید باید برای آن زمان صرف کنید. حواس خود را جمع کنید و چشماندازی برای خود ترسیم نمایید. چند سال نخست آغاز به کار خود به عنوان معاملهگر بازار سهام را به خوبی به یاد دارم. در تمام طول مدت روز، شب و تعطیلات به خواندن و مطالعه، خیره شدن به نمودارها، امتحان کردن سیستمهای مختلف و غیره میپرداختم. صادقانه بگویم برای هیچکس آن روزها را آرزو نمیکنم. بله، چیزهای بسیار زیادی یاد گرفتم، بدون این فشار مطالعاتی نمیتوانستم در فاصله کمی (5 سال) موفق باشم، اما اگر قرار باشد دوباره وارد بازار شوم یا اگر بخواهم به یک معاملهگر تازهکار نصیحتی بکنم، ابتدا تعادل را در زندگی خودم برقرار خواهم کرد. "سخت کار کردن و خوب تفریح کردن"، "نه فقط کار و کار و کار". استرسهای بازار به تنهایی برای چیره شدن بر زندگی شما کافی هستند. یک چشمانداز 10 ساله برای عملکرد خود ترسیم کنید. بدانید که اگر بتوانید هر سال تنها 30 درصد از بازگشت بازار سهام را به دست آورید، بهتر از قبل عمل کردهاید. به معامله هم مانند سایر کسب و کارها نگاه کنید. از ساعت 9 صبح تا 5 بعدازظهر کار کنید و سپس خود را ملزم به ترک کار و پرداختن به زندگی روزمره نمایید. اغلب، بهترین معاملات من با قرار دادن یک buy order در بازار و تنظیم stop loss توسط بروکر من انجام شدهاند. یک ماه به تعطیلات میروم، بدون اینکه به تغییرات قیمت سهام توجه کنم. هنگامیکه به منزل بازمیگردم، متوجه میشوم سهام من 40 درصد افزایش یافته است. هرگز نمیتوانستم تصور کنم که معامله کردن میتواند به همین راحتی باشد. اگر احساس کنید که میتوانید بازار را کنترل کنید، معامله کردن میتواند ناامیدکننده باشد. این احساس وجود دارد که با کنترل کردن قیمتها چهار بار در روز عملکرد بهتری خواهید داشت، اما این کار فقط اتلاف وقت است و موجب میشود دست به یک اقدام غیرمنطقی بزنید. مادامی که از قوانین خود و سیستمی که طراحی کردهاید پیروی میکنید، دلیلی وجود ندارد که در طول روز مرتب قیمتها را چک کنید. با زیرکی از زمان بهره ببرید تا زمان آزاد بیشتری داشته باشید. آیا این کار باعث نمیشود که شما به سمت معاملات سهام جذب شوید؟ معامله سهام روشی اعجابانگیز برای کسب سود فراوان است. ما به این باور رسیدهایم که برای بهدست آوردن سود روزانه باید روزها تلاش کرد. البته اگر سهامی به ارزش 50.000 دلار را به قیمت 50 دلار خریداری کرده و یک سال بعد آن را به قیمت 200 دلار بفروشید، 150.000 دلار سود کردهاید. باید بدانید که اگر فقط یک دقیقه در روز قیمتها را چک کرده و از قوانین خود پیروی کنید، انجام این کار فقط 30 دقیقه زمان میبرد. به نظر شما چه کار دیگری باید انجام دهید؟ هنوز بیشتر افراد با کسب سود به روش پیشنهاد شده مشکل دارند. من اطمینان دارم زمانی که قیمت سهام به 70 دلار میرسد، بیشتر معاملهگران سود اندک آن را کسب میکنند، زیرا میخواهند از سود آن مطمئن باشند؛ و در نتیجه سودی را که دیگران بهدست میآورند، از دست میدهند. معاملهگر متعادلی که از زمان خود به طور معقول استفاده میکند و به قوانین خود پایبند است، همیشه پول زیادی بهدست میآورد. بنابراین، همیشه این مسئله را مد نظر قرار دهید. بدانید که هیچ راهی برای کنترل قیمتها ندارید. اگر فکر میکنید آمادگی فعالیت بیشتر را دارید، سود بیشتری از بازار نصیب شما خواهد شد. هرگز سعی نکنید معامله شما خیلی جالب و هیجان آور باشد. در این صورت، بازار را مجبور کردهاید کاری را انجام دهد که وجود خارجی ندارد. اگر فردی هستید که بیش از 15 دقیقه در روز را به بررسی وضعیت معامله خود میپردازید، باید بدانید که زمان زیادی صرف میکنید. از خود بپرسید، آیا در تلاش برای دیدن چیزی هستید که وجود ندارد؟! یک معامله موفق و سودآور: * کسلکننده * بینیاز به تلاش * ساده * عاری از استرس است. زمانی که "7 عادت معاملهگر موفق" را به ذهن سپردید، آیا وقت خود را صرف آن خواهید کرد تا این موارد ملکه ذهن شما شده و به عادت شما تبدیل شوند؟ عادت کاری است که شما بدون فکر کردن انجام میدهید. این امر مستلزم صرف زمان و کوشش بسیار است، اما ارزش تلاش کردن را دارد. 2 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ نکته که در سرمایه گذاری نباید فراموش کنید صرف نظر از این که از کدامیک از روش های سرمایه گذاری استفاده می کنید و اینکه میزان سرمایه شما چقدر است رعایت این شش نکته برای رسیدن به هدف اصلی سرمایه گذاری که کسب سود بیشتر است ضروری است: 1. هرگز بر روی آنچه از آن اطلاعات ندارید سرمایه گذاری نکنید اغلب کسانی که در سرمایه گذاری شکست می خورند مهم ترین علت این امر را بی اطلاعی یا کم اطلاعی از سوژه سرمایه گذاریشان می دانند و حسرت می خورند که کاش مطالعه بیشتری کرده بودم. این به این معنی نیست که بر روی تکنولوژی های جدید یا آنچه در آن تخصص ندارید سرمایه گذاری نکنید بلکه به آن معناست که در مورد آنچه درآن سرمایه گذاری می کنید مطالعه کنید و یا از مشاوران آگاه در آن زمینه استفاده کنید. 2.ریسک پذیر باشید چشم بسته عمل کردن به معنای ریسک پذیر بودن نیست بلکه ریسک پذیری بدان معناست که در عین اینکه عاقلانه عمل می کنید جسارت گرفتن تصمیم های قاطع را داشته باشید چراکه ترس بیش از اندازه موفقیت شما را به تاخیر می اندازد و حتی ممکن است آن را غیرممکن سازد. 3. رازدار باشید یک سرمایه گذار حرفه ای رازهای حرفه ای اش را فریاد نمی زند و در هر محفلی از راز و رمز تجارتش سخن به میان نمی آورد چراکه در عصر اطلاعات آنچه سبب تمایز شما از دیگران می شود اطلاعاتتان است بنابراین برگ برنده خود را به رایگان حراج نکنید. 4.اجتماعی باشید این اصل به هیچ وجه با رازداری در تضاد نیست بلکه دقیقا مکمل اصل پیشین است . یک سرمایه گذار خوب با سایر همکاران , دست اندر کاران مورد سرمایه گذاری و حتی رقبای خود در ارتباط است چراکه حضور درفضا های حرفه ای معلومات شما را خواهد افزود و اعتماد به نفستان را دوچندان می کند. 5.برای سرمایه گذاری پول اصل نیست بسیاری بر این تصور اند که برای آنکه یک سرمایه گذار موفق باشیم می بایست حتما ثروتمند باشیم. درحالی که این تصور به هیچ عنوان صحیح نیست بلکه یک سرمایه گذار موفق از کمترین سرمایه بیشترین سود را می برد و به این ترتیب به صورت مستمر به سرمایه اش می افزاید. بسیاری از سرمایه داران مطرح معاصر افراد ثروتمندی نبوده اند بلک افرادی بوده اند که از موقعیتشان بهترین بهره را برده اند. 6. طمع نکنید بسیاری از سرمایه گذاران به این آسیب طمع دچار شده اند و حتی کل دارایی خود را از دست داده اند. بنابر این وسوسه های سود عالی را با دیده تردید بنگرید و تلاش کنید معقولانه تصمیم بگیرید. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۹۰ سرمايهگذاران خبره چگونه ريسك ميكنند؟ داشتن معيار براي سرمايهگذاري، كنترل ريسك، پذيرش خطا، عكسالعمل سريع و... عبارتهاي مهمي است كه در بازار سرمايه و ديگر بازارهاي مالي به يك «كليد واژه» تبديل شدهاند.واژگاني كه البته در پس پرده آن دانش و تجربه نهفته است و در واقع كساني كه توانستهاند موفقيتهاي چشمگيري در بازارهاي مالي به دست آوردند، كم و بيش با همه اين مفاهيم مهم دست و پنجه نرم كردهاند. در مطلب پيشرو، درباره اهميت اين كليد واژهها كه البته اين روزها به استراتژيهاي مهم در بازار سرمايه تعبير ميشوند، سخن گفته شده است: سرمايهگذاران خبره بر معياريهايي متمركز ميشوند كه قطعا منجر به سود ميشوند يعني معيارهاي سرمايهگذاري شان. وارن بافت هيچ سهامي را به اين دليل كه همه انتظار بالا رفتن ارزش آن را دارند، نميخرد. او در حقيقت اولين منتقد سهام پرسر و صداي بورس است. او به شما ميگويد كه قيمت سهام داغ امروز ميتواند فردا به راحتي سقوط كند.بافت سهم (يا كل يك شركت) را هنگامي ميخرد كه به معيارهاي سرمايهگذاري خود دست يافته باشد، زيرا او با توجه به تجربهاش، ميداند كه در صورت پايبندي به استراتژياش، نهايتا از قيمت بالاتر آن سهم در آينده بهرهمند خواهد شد. اين معيارهاست كه ثروتآفرين است در فوريه ١٩٧٣، بافت شروع به خريدن سهام در شركت واشنگتن پست كرد كه قيمت هر سهم آن ٢٧ دلار بود. با سقوط قيمت آن، بافت سهام بيشتري خريد، و در ماه اكتبر بزرگترين سهامدار خارجي آن بود. در نظر بافت، واشنگتن پست شركتي ٤٠٠ ميليون دلاري بود كه در بازار تنها به قيمت ٨٠ ميليون دلار به فروش گذاشته شده بود. با وجود اينكه اغلب تحليلگراني كه خبرنامه منتشر ميكردند، در زمينه ارزش شركت با بافت موافق بودند، اما اين چيزي نبود كه والاستريت در ميدان عمل ميديد.در واقع والاستريت، در وحشت بود. شاخص داوجونز با ٤٠ درصد كاهش روبهرو شده بود و سهام 50 شركت بزرگ و پررونق از قبيل ibm، پولارويد، و زيراكس كه تنها چند سال پيش، والاستريت از خريدن آنها به علت كسب درآمدهاي كلان خوشحال شده بود، با كاهش ارزش ٨٠ درصدي يا بيشتر روبهرو بودند. اقتصاد در ركود و تورم رو به افزايش بود. هيچكس انتظار چنين رويدادي را نداشت؛ براي والاستريت شبيه اين بود كه پايان دنيا در راه است. به طور يقين زمان مناسبي براي خريد سهام نبود و با تورم در حال رشد، حتي نميتوانستيد اوراق قرضه مطمئن و كمخطر پيدا كنيد.هنگامي كه كارشناسان به شركت واشنگتن پست نگاه كردند، سهامي را ديدند كه از ٣٨ دلار به ٢٠ دلار براي هر سهم سقوط كرده است و همچون بقيه بازار ممكن بود كه ارزش آن پايينتر رود. ريسك خريد بسيار زياد بود. جالب اينجا بود كه واشنگتن پست ميتوانست تجارت روزنامه و مجله خود را در حدود ٤٠٠ ميليون دلار به ناشر ديگري بفروشد، اما والاستريت آن را ٨٠ ميليون دلار هم نميخريد!براي بافت، هنگاميكه ميتوان كسب و كاري جالب و بينقص را با تخفيف ٨٠ درصدي خريد، هيچگونه ريسكي وجود ندارد. بافت به بازار يا اقتصاد، نگاه نميكرد. او از معيارهاي سرمايهگذاري خود براي ارزيابي كيفيت كسب و كار و ارزش واشنگتن پست، استفاده كرد. چيزي كه او ديد، كسب و كاري بود كه آنرا ميفهميد: با توجه به امتياز انحصاري واشنگتن پست، اين شركت وضعيت اقتصادي مطلوبي داشت كه قابل حفظ كردن بود (و به دليل امتياز انحصاري خود، ميتوانست قيمتها را همسو با تورم افزايش دهد و به اينترتيب به نوعي در مقابل تورم مقاوم بود) و نيازي به سرمايه جديد نداشت، و به خوبي اداره شده ميشد و البته با قيمتي بسيار جالب در دسترس بود؛ پس براي خريد درنگ نكرد.در حالي كه والاستريت باترس از زيان، جلو ميرفت و آن را «ريسك» ناميده بود، بافت و ديگر سرمايهگذاراني كه ميدانستند چگونه ارزيابيهاي درست انجام دهند، پول زيادي به دست آوردند. به گونهاي جالب، اغلب اوقات كه بازار در حال سقوط است، افراد محافظه كار سياست «منتظر شدن و مشاهده كردن» را اتخاذ ميكنند؛ در حاليكه آن دسته از سرمايهگذاراني كه از اولين قانون سرمايهگذاري، «هرگز پول از دست نده» پيروي ميكنند، دقيقا برخلاف دسته اول عمل ميكنند و با تمام قدرت وارد صحنه خريد ميشوند.پس از آنكه بافت سرمايهگذاري خود را انجام داد، قيمت سهام واشنگتن پست همچنان به سقوط خود ادامه داد. در واقع، اين سرمايهگذاري بافت، دو سال پيش از آنكه بازار به ميانگين قيمت خريد اين سهم براي او يعني 75/22 دلار بازگردد، شكل گرفت. اما بافت توجهي به قيمت سهام نداشت. تمركز او بر معيارهاي سرمايهگذاري خودش، در ارزيابي كيفيت آن كسب و كار بود، و آن كيفيت در حال بهبود بود. راهبردهاي چهارگانه و اسراتژيك كنترل ريسك شوارتز، سرمايهگذار مشهور به شيوهاي كاملا متفاوت، به قطعيت در سرمايهگذاري ميرسد. او نيز همچون بافت به ارزيابي سرمايهگذاريهاي خود ميپردازد (تمام سرمايهگذاران موفق چنين كاري ميكنند) اما شوارتز از معيارهاي سرمايهگذاري كاملا متفاوتي استفاده ميكند.عامل حياتي در موفقيت شوارتز كنترل جدي و فعالانه ريسك است، بدين منظور از چهار راهبرد استفاده ميكند: ١ ـ عدم سرمايهگذاري،٢ ـ كاهش ميزان ريسك، ٣ ـ كنترل جدي ريسك،٤ ـ كنترل ريسك از طريق محاسبات آماري كنترل پنجمي براي اجتناب از ريسك وجود دارد كه از سوي اكثر مشاوران سرمايهگذاري به شدت توصيه ميشود: متنوع سازي. اما به عقيده سرمايهگذاران خبره، متنوع سازي كاري بيهوده است. هيچ سرمايهگذار موفقي، خود را تنها با يكي از اين راهبردهاي اجتناب از ريسك محدود نميكند. برخي (همچون شوارتز) از تمام اين راهبردهاي چهارگانه استفاده ميكنند كه در ادامه تشريح ميشوند. عدم سرمایهگذاری اين راهبرد را هميشه ميتوان انتخاب نمود: تمام پول خود را در (اوراق مشاركت) كوتاهمدت (سرمايهگذاري بدون ريسك) قرار دهيد و ديگر نگران نباشيد. گرچه ممكن است تعجب آور باشد، اما اين راهبرد توسط هر سرمايهگذار موفقي مورد استفاده قرار ميگيرد: هنگامي كه آنها نميتوانند سرمايهگذاري مناسبي پيدا كنند كه معيارهاي آنها را در بر داشته باشد، «به هيچ وجه» سرمايهگذاري نميكنند. اما اين قانون ساده نيز توسط بسياري از مديران حرفهاي صندوقهاي سرمايهگذاري، نقض ميشود. براي مثال در يك بازار رو به كاهش، آنها موجودي سهام خود را به موارد به اصطلاح امني همچون اوراق قرضه بلندمدت تغيير ميدهند، بر مبناي اين نظريه كه اين اوراق نسبت به سهام معمول با ريسك كمتري مواجه هستند. برعكس، در مواقع حبابي بازار به جاي كنار نشستن و خريد اوراق بدون ريسك، به خريد ديوانهوار سهام ميپردازند. چرا؟ چون نميتوانند در برابر سرمايهگذاران ظاهر شوند و به افرادي كه منتظرند بگويند كه نميدانند در اين لحظه چه كاري بايد انجام دهند. كاهش میزان ریسك اين راهبرد، مبناي اصلي رويكرد كلي وارن بافت در سرمايهگذاري است. بافت، مانند تمام سرمايهگذاران خبره، تنها در زمينهاي كه درك ميكند و در مورد آن مهارت خودآگاه و ناخودآگاه دارد، سرمايهگذاري ميكند.اما بافت از اين هم فراتر ميرود: روش او در اجتناب از ريسك، به صورت بخشي از معيارهاي سرمايهگذاري او است. او تنها هنگامي سرمايهگذاري ميكند كه بتواند با قيمتي بسيار پايينتر از تخمين خود در مورد ارزش آن شركت، خريد كند. بافت اين كار را «حاشيه ايمني» خود مينامد.با پيروي از اين رويكرد، تقريبا تمام كار پيش از آنكه سرمايهگذاري صورت پذيرد، انجام شده است. (به طوري كه بافت ميگويد: «هنگامي كه ميخريد، سود خود را بهدست آوردهايد.») اين فرآيند انتخاب منجر به چيزي ميشود كه بافت آن را «رويدادهايي با احتمال بالا» مينامد: سرمايهگذاريهايي كه در زمينه قطعيت در كسب سود در حد اوراق خزانه ايالات متحده هستند! ریسك را فعالانه مدیریت كنید اين راهبرد عاملي حياتي در موفقيت شوارتز به شمار ميرود. مديريت ريسك كاملا متفاوت از كاهش ريسك ميباشد. در صورتي كه به اندازه كافي ميزان ريسك را كاهش داده باشيد، ميتوانيد به خانه برويد و با خيال راحت بخوابيد، يا به تعطيلات بلندمدت برويد.مديريت جدي و فعالانه ريسك نيازمند توجه كاملا متمركز نسبت به نظارت دائم بر بازار (گاهي اوقات اين نظارت، دقيقه به دقيقه است) و همچنين نيازمند توانايي اقدام فوري با آرامش كامل در مواقعي كه روند امور بايد تغيير كند (هنگامي كه مشكلي تشخيص داده ميشود يا زماني كه راهبرد رايج از مسير خود خارج ميشود)، است.توانايي شوارتز در مديريت ريسك، در مدت اشغال بوداپست توسط نازيها در وجود او نقش بست، همان هنگامي كه ريسك هر روز او مواجه شدن با مرگ بود. پدر او كه بازماندهاي خبره از جنگ و اشغال بود، سه قانون در مورد ريسك به جورجي آموخت كه هنوز هم نيز راهنماي او هستند: ١. خوب است كه تا حد امكان متحمل ريسك نشوي. ٢. هنگامي كه ريسكي را پذيرفتي، هرگز تمام سرمايه خود را در آن وارد نكن. ٣. هميشه در هر اقدامي در زندگي ريسك خود را تشخيص بده و مديريت كن. غلبه بر كاهش شتاب زده قیمت شوارتز در سال ١٩٨٧، قصد داشت سهام صندوق كوآنتوم را بفروشد تا براساس فرضيهاش مبني بر اينكه فروپاشي مالي ژاپن بازار در راه است از طريق فروش سهام در توكيو و خريد آتي سهام در s&p نيويورك، سود كسب كند. اما در دوشنبه سياه، يعني ١٩ اكتبر ١٩٨٧، طرح او تحقق نيافت. شاخص داوجونز سقوطي 6/22 درصدي را به ثبت رساند، كه تا امروز بزرگترين سقوط يك روزه در تاريخ اين شاخص محسوب ميشود. در همين روز، در توكيو، دولت از بازار حمايت كرد. شوارتز در راهبرد خود از هر دو سو متضرر شد. به گفته استنلي دراكن ميلر كه دو سال پس از آن مديريت صندوق كوآنتوم را به عهده گرفت، «شوارتز از ابزار اهرم استفاده كرده بود و حتي حيات صندوق با تهديد روبهرو شده بود.» شوارتز هيچ گونهترديدي به خود راه نداد. او با پيروي از قانون سوم خود در مديريت ريسك، فورا اقدام به رها شدن از اين وضعيت كرد، اما از آنجا كه سرمايهگذاريهاي او بسيار زياد بود، فروش او باعث پايين آمدن بيشتر قيمت شد. شوارتز سهام معاملات آتي خود را به قيمت هر سهم ٢٣٠ دلار پيشنهاد كرد و هيچ كس تمايلي به خريد آن نشان نداد و حتي تا ٢٢٠، ٢١۵، ٢٠۵ يا ٢٠٠ نيز كاهش يافت. در نهايت آنها را در حدود ١٩۵ تا ٢١٠ به پول نقد تبديل كرد. عجيب اين بود كه با خروج شوارتز از اين وضعيت، فشار فروش از بين رفت و بازار به ناگاه به وضعيت سابق خود بازگشت و سهام مورد نظر با نرخ 50/244 در آن روز بسته شد.شوارتز تمام سود آن سال خود را از دست داده بود،اما ادامه دادن به حيات در درجه اول قرار داشت. هيچ چيز مهمتر از آن نبود. شوارتز از حركت نايستاد،ترديد نكرد، براي بررسي كردن مكث نكرد، رويدادهاي آينده را حدس نزد و حتي تلاش نكرد كه متوجه شود آيا با توجه به تغيير شرايط و امكان برگشت بازار به وضعيت بهتر بايد دست نگه دارد يا خير. تنها كاري كه انجام داد اين بود كه از اين وضعيت خارج شد.روش سرمايهگذاري شوارتز، طرح يك فرضيه در مورد بازار و سپس توجه به بازار براي تشخيص صحيح يا غلط بودن آن فرضيه ميباشد. در اكتبر ١٩٨٧، بازار به او ميگفت كه كاملا اشتباه كرده است. هنگامي كه بازار فرضيه او را از بين برد، شوارتز ديگر دليلي براي حفظ سرمايهگذاريهايش نداشت. از آنجا كه او در حال از دست دادن پول بود تنها چارهاي كه براي او وجود داشت، عقبنشيني شتابزده بود.فروپاشي مالي سال ١٩٨٧، سايهاي از تباهي و تاريكي بر والاستريت گستراند كه ماهها ادامه يافت. دراكن ميلر در اين مورد گفت: «تقريبا هر مديري كه ميشناسم گرفتار آن بحران مالي شده است، و پس از آن جريان دچار بهت و گيجي شده است»، «تمامي آنها ناكارآمد شدهاند، و منظورم اسامي مشهور در تجارت و معامله ميباشد.»به همينترتيب، مايكل اشتاينهارت، مدير برجسته يك صندوق صادقانه اذعان ميكند كه: «به حدي افسرده بودم كه ديگر نميخواستم ادامه دهم. مسووليت فروپاشي مالي را بيش از حد به خود مربوط دانستم. موضوع زمانبندي دائما به ذهنم خطور ميكرد. هشدارهاي پيشگويانه كه در اوايل سال ارائه كرده بودم، زيانها را برايم دردناكتر ميكرد. شايد درايت خود را از دست داده بودم. شايد ديگر به خوبي قبل نبودم. اعتماد به نفسم از بين رفته بود. احساس تنهايي ميكردم.»اما شوارتز اينگونه نبود. او متحمل يكي از بزرگترين ضربهها شده بود، اما اصلا تحت تاثير قرار نگرفته بود. شوارتز دو هفته بعد به بازار برگشت در حالي كه قصد فروش دلار در حجم قابل توجهي را در سر ميپروراند، زيرا كنترل ريسك را بلد بود، زيرا از قوانين خود پيروي كرد، و فورا اين بحران را پشت سر گذاشت. در نهايت، صندوق كوآنتوم با 5/14 درصد رشد آن سال به پايان رساند. عدم ارتباط احساسی راهبردي ذهني كه سرمايهگذاران خبره را متمايز ميسازد، اين است كه آنها ميتوانند ارتباط ميان احساسات خود با بازار را به طور كامل قطع كنند. بدون توجه به آنچه در بازار رخ ميدهد، آنها از لحاظ احساسي تحت تاثير قرار نميگيرند و هميشه به طور منطقي عمل ميكنند. البته ممكن است احساس شادي يا غم كنند و عصباني يا هيجان زده شوند، اما اين توانايي را دارند كه فورا آن احساس را كنار گذاشته و ذهن خود را آزاد سازند. قرار گرفتن در وضعيتي كه احساسات شما فرمان دهد، باعث ميشود تا در برابر ريسك بازار آسيبپذير شويد. سرمايهگذاري كه مغلوب احساسات خود شده است، حتي اگر از لحاظ عقلي و منطقي به خوبي بداند كه در هنگام بروز مشكل چه كاري بايد انجام دهد غالبا توان فكر كردن را از دست ميدهد، و دائما در تب و تاب است كه چه اقدامي انجام دهد و در نهايت تنها براي آسوده شدن از اين اضطراب، دارايي خود را با زيان ميفروشد. بافت در روش سرمايهگذاري خود اين فاصله ضروري از احساسات را حفظ ميكند. تنها موضوع مورد توجه او اين است كه آيا سرمايهگذاريهاي او با معيارهايش منطبق است يا خير. در صورتي كه آنها منطبق باشند، او شاد است بدون توجه به اينكه بازار چگونه آنها را ارزشگذاري ميكند. در صورتي كه هر يك از سهام او ديگر با معيارهايش منطبق نباشد، بافت آن سهم را ميفروشد بازهم بدون در نظر گرفتن اينكه بازار چگونه آن را نرخ گذاري ميكند. من خطاپذیر هستم همچون بافت، روش سرمايهگذاري شوارتز نيز به او كمك ميكند تا از لحاظ احساسي فاصلهاش را با بازار حفظ كند. شوارتز مبناي سرمايهگذاري را بر فرضيه خود درباره اينكه يك بازار خاص چگونه و به چه دليل پيش ميرود، قرار ميدهد. استفاده از واژه «فرضيه» به خودي خود نشانگر موضعي غيرقطعي در مورد يك تصميم سرمايهگذاري از سوي فرد است. با اين حال، همانطور كه پيشبيني عمومي او مبني بر اينكه «فروپاشي مالي سال ٨٧» از ژاپن شروع ميشود و نه از آمريكا، شاهدي بر اين امر است كه موارد بسياري وجود داشته كه شوارتز در مورد اقدام بعدي «آقاي بازار» مطمئن بوده است. هنگامي كه آن اتفاق منطبق با تصور او رخ نداده، او كاملا شگفت زده شده است.خصوصيتي كه ديگر باورهاي شوارتز را تحتالشعاع قرار ميدهد، يقين او در اين مورد است كه او خطاپذير است، همانطور كه مشاهده خواهيم كرد اين مورد مبناي فلسفه سرمايهگذاري او است.به اين ترتيب هنگامي كه بازار به او ثابت ميكند كه اقدام او صحيح نيست، او فورا متوجه ميشود كه مرتكب اشتباهي شده است. برخلاف بسياري از سرمايهگذاران، او نميگويد كه «روند بازار اشتباه است» و به سرمايهگذاري خود نميچسبد. تنها كاري كه انجام ميدهد اين است كه از آن سهم خارج ميشود.در نتيجه، او قادر است كه درگيري خود با سهم را به طور كامل متوقف كند، و به اين ترتيب در نظر ديگران بياحساس و خويشتن دار به نظر برسد. كنترل ریسك از طریق محاسبات چهارمين راه براي كنترل ريسك، عمل كردن مانند يك شركت بيمه است. شركت بيمه به صدور بيمه نامه عمر ميپردازد، بدون توجه به اينكه تاريخ پرداخت خسارت آن چه موقع فرا خواهد رسيد. اين تاريخ ممكن است فردا يا صد سال ديگر باشد. براي شركت بيمه تفاوتي ندارد. شركت بيمه در مورد تاريخ فوت بيمه شدگان يا اينكه خانه همسايه شما چه زماني طعمه حريق ميشود يا مورد سرقت قرار ميگيرد يا درباره هر مورد خاص ديگري كه بيمه ميكند، هيچگونه پيشبيني انجام نميدهد. شركت بيمه از طريق صدور بيمه نامههاي بسيار ميتواند با ميزان قطعيت بالا به پيشبيني ميانگين پولي كه هر سال بايد پرداخت كند، بپردازد.با در نظر گرفتن ميانگينها، و نه رويدادهاي خاص، شركت بيمه نسبت به متوسط انتظار وقوع يك رويداد، ميزان حق بيمه خود را تعيين خواهد كرد. بنابراين حق بيمهاي كه براي بيمه عمر شما در نظر گرفته ميشود، بر مبناي ميانگين طول عمر شخصي با جنسيت و وضعيت پزشكي و سن شما در زمان عقد قرارداد، تعيين ميشود. شركت بيمه هيچ گونه قضاوتي در مورد طول عمر شما نميكند. شخصي كه حق بيمهها و ريسكها را محاسبه ميكند، كارشناس بيمه ناميده ميشود، كه به همين دليل اين روش از كنترل ريسك را «كنترل ريسك از طريق محاسبات» مينامند. اين رويكرد بر مبناي ميانگين چيزي كه «انتظار وقوع ريسك» خوانده ميشود، استوار است. با وجود اينكه ممكن است سرمايهگذار خبره نيز از چنين اصطلاح پذيرفته شدهاي استفاده كند، اما آنچه سرمايهگذار خبره به دنبال آن است، ميانگين انتظار حصول سود ميباشد.براي مثال، اگر شما هنگامي كه با يك سكه شير يا خط مياندازيد، يك دلار روي شير آمدن سكه شرطبندي كنيد، شانس شما براي بردن يا باختن ۵٠ به ۵٠ است. ميانگين انتظار حصول سود براي شما صفر است. اگر هزار بار شير يا خط بيندازيد و هر بار يك دلار شرط بندي كنيد، بايد انتظار داشته باشيد كه تقريبا با همان ميزان پولي كه شروع كرديد، شرطبندي را به پايان رسانيد.شانس برد پنجاه- پنجاه نبايد براي افراد جالب باشد، به ويژه پس از آنكه هزينهها و كميسيون معاملات را پرداخت كردهايد. اما اگر شانس برد ۵۵ درصد به سود شما باشد، داستان فرق ميكند. از آنجا كه ميانگين انتظار حصول سود شما به 1/0 درصد ميرسد، مجموع مبلغي كه در مجموعهاي از رويدادها برنده شدهايد فراتر از مجموع زيانهاي شما خواهد بود، بنابراين روي هر يك دلار كه سرمايهگذاري ميكنيد، ميتوانيد به طور ميانگين انتظار بازگشت 1/1 دلار را داشته باشيد. سرمایهگذاری بر مبنای آمار و محاسبات هنگاميكه وارن بافت سرمايهگذاري را آغاز كرد، رويكردي بسيار متفاوت از آنچه امروز دنبال ميكند، داشت. او شيوه مشاور خود، بنجامين گراهام، را اتخاذ كرده بود؛ سيستم او بر مبناي محاسبات بود. هدف گراهام، خريد سهام معمولي با قيمتي كمتر از ارزش واقعي آنها بود، «هنگامي كه ميتوان سهام مورد نظر را به ميزان دو سوم يا كمتر از ارزش مشخص شده آنها خريد.» او ارزش مورد نظر را تنها از طريق تحليل و بررسي اطلاعاتي كه بطور عمومي در دسترس همگان بود، مشخص ميكرد، و منبع اصلي اطلاعات او گزارشات مالي شركتها بود.ارزش دفتري يك شركت، معيار اوليه او از ارزش ذاتي آنها بود. حوزه سرمايهگذاري ايدهآل او شركتي بود كه با قيمتي بسيار پايينتر از ارزش ذاتي آن شركت يا ارزش داراييهاي آن شركت، هنگام فروش، قابل خريداري باشد. اما يك سهم بنا به دلايلي منطقي ممكن است ارزان باشد. از جمله آن دلايل اينكه، آن صنعت ممكن است رو به زوال باشد، ممكن است مديريت بيكفايت باشد، يا اين امكان وجود دارد كه يكي از رقيبان محصول برتري ارائه كند كه تمام مشتريان شركت را به سوي خود جذب كند. احتمالا چنين اطلاعاتي را در گزارش سالانه يك شركت نمييابيد.گراهام تنها با تجزيه و تحليل اين ارقام نميتوانست دليل ارزان بودن اين سهام را دريابد. بنابراين، برخي از خريدهاي او با شكست روبهرو شد، برخي از آنها به سختي تغيير قيمت دادند، و برخي از آنها نيز به ميزان ارزش ذاتي خود و فراتر از آن رشد كردند. گراهام تقريبا از پيش نميدانست كه كدام سهام در كدام دسته قرار خواهد گرفت.به اين ترتيب چگونه ميتوانست منفعت كسب كند؟ او از خريد بسياري از انواع اين سهام، اطمينان حاصل ميكرد، بنابراين سودهايي كه از بالارفتن ارزش اين سهام بهدست ميآمد بيش از زيانهايي بود كه از سهام ديگر ناشي ميشد. اين روش، رويكرد محاسباتي در مديريت ريسك است. همان طور كه يك شركت بيمه خواهان صدور بيمه آتشسوزي براي تمامي اعضاي طبقه خاصي از ريسكها ميباشد، به همينترتيب گراهام نيز خواهان خريد تمامي اعضاي طبقه خاصي از سهام بود. شركت بيمه به طور خاص نميداند كه خانه چه كسي بر اثر آتش سوزي از بين ميرود، اما ميتواند در اين مورد كه هر چند وقت يك بار مجبور به پرداخت هزينه خسارت آتش سوزي ميشود، كاملا مطمئن باشد. به طرز مشابهي، گراهام نيز نميدانست كه كداميك از سهامش با افزايش قيمت روبهرو ميشود، اما ميدانست كه به طور ميانگين، چه درصد قابل پيشبيني از سهامي كه خريده است با افزايش قيمت روبرو خواهند شد.يك شركت بيمه تنها از طريق فروش بيمهنامه با قيمت صحيح و محاسبه شده ميتواند پول بدست آورد. گراهام نيز مجبور بود با قيمت درست خريد كند، و در صورتي كه بيش از اندازه پرداخت ميكرد، به جاي آنكه منفعت كسب كند، زيان ميكرد.رويكرد محاسباتي قطعا فاقد ويژگي رويايي سرمايهگذار خبره، كه به گونهاي سحرآميز تنها سهامي كه با افزايش قيمت تقريبا قطعي در آينده روبهرو هستند را ميخرد، است. با اين حال، اين روش بيش از هر روش ديگري از سوي سرمايهگذاران موفق مورد استفاده قرار ميگيرد. كسب موفقيت به اين بستگي دارد كه دسته كوچكي از سرمايهگذاريها تشخيص داده شود كه در مجموع، ميانگين انتظار حصول سود در مورد آنها مثبت باشد.بافت كار خود را با اين روش آغاز كرد و هنوز هنگامي كه به انجام معاملات ارز ميپردازد از اين روش پيروي ميكند. اين روش همچنين در موفقيت شوارتز دخيل بوده است و مبناي بيشتر سيستمهاي معامله كالا ميباشد. تفكر سنتي در مورد ريسك را تغيير دهيد اغلب سرمايهگذاران بر اين باورند كه با پذيرش ريسك بيشتر ميتوانيد انتظار منفعت بيشتري داشته باشيد.اما برخلاف اين تفكر عام، سرمايهگذار خبره اعتقادي به رابطه اين چنيني ميان ريسك و پاداش ندارد. او با سرمايهگذاري تنها در مواقعي كه انتظار حصول سود مثبت است، متحمل ريسك بسيار كمي شده يا متحمل هيچ گونه ريسكي نميشود. بنابراين، سرمايهگذار خبره تنها وقتي پول خود را رو ميكند كه با يك گزينه سرمايهگذاري با حداقل ريسك و انتظار سود بالا مواجه است. به قول يكي از سرمايهگذاران خبره: «موقعيت سرمايهگذاري بايد آنقدر خوب باشد كه روبهرويتان فرياد بزند؛ در غير اين صورت آن را فراموش كنيد!» دنیای اقتصاد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده