رفتن به مطلب

لطفا فرهنگ نسازید !


ارسال های توصیه شده

صغری : سال ها است که می خوانیم، ‌می شنویم و می گوییم که : مشکل ترافیک ما عمدتا ناشی از فرهنگ رانندگی، مشکل زندگی اجتماعی ما ناشی از فرهنگ زندگی جمعی ، مشکل آموزشی ما ناشی از فرهنگ آموزشی ما، مشکل جسمی مردم ما ناشی از فرهنگ ... ما است، مشکل ... ما ناشی از فرهنگ ... است و ... کبری : سال ها است که می خوانیم، ‌می شنویم و می گوییم " باید برای ... فرهنگ سازی شود."

 

نتیجه : ؟؟

 

 

همه ما می دانیم که واژگان تاثیر رفتاری بر ذهن دارند. بعضی واژگان حتی جنس دارند و گاه جهت دارند. بعضی لغات مثبت‌اند و بعضی منفی. بعضی وضعیتی عظیم را در ذهن تداعی می کنند و بعضی وضعیتی بحرانی و ...

 

 

وقتی می گوییم " خورشید خانم " به این معنی است که برای خورشید جنسیت مونث قائل هستیم. وقتی می گوییم " بالا " یعنی جهتی را نشان داده ایم، وقتی می‌گوییم " قوت " معنی مثبت و خوبی در ذهن تداعی می شود، خلاصه آن که در کنار سایر لغات بنشیند و به صورت " خدا قوت در" آید، وقتی می گوییم " اقیانوس" به پدیده‌ای عظیم اشاره داریم، و وقتی می گوبیم " وحشتناک " احساس وضعیتی بحرانی را ایجاد می کند.

 

شاید بتوان همین پیچیدگی را به مفاهیم نهفته در " فرهنگ" هم تعمیم داد. در " فرهنگ " هم به موضوعی اشاره داریم که هم پیچیده است، هم تعریف آن دشوار است، هم تعدد تعاریف در موردش وجود دارد، هم دیدگاه های متفاوتی در مورد آن وجود دارد، هم موضوعی عظیم را متصور می کند، هم پدیده ای مرتبط با سازمان های فراوان مسوول را تجسم می کند و ... حال ببینید سال ها است که می خوانیم، ‌می شنویم و می گوییم " باید فرهنگ سازی شود" چه اتفاقی می افتد؟

  • Like 19
لینک به دیدگاه

در مورد موضوعی پیچیده صحبت به میان آورده ایم که شناخت تمامی ابعاد، تعاملات، تاثیرات و تاثرات آن به سادگی ممکن نیست. افراد به سادگی نمی توانند به تمامی ابعاد این پیچیدگی نائل آیند. بنابراین نمی دانند چه برنامه ای، با چه شرایطی، چه بودجه ای، در چه بازه زمانی، چه امکاناتی و ... باید برای دستیابی به " فرهنگ " مورد نیاز تدارک ببینند.

 

این موضوع پیچیده را به سادگی نمی توان تعریف نمود. ارائه تعریفی جامع و مانع برای این موضوع پیچیده کاری بس دشوار است. عدم دسترسی به تعریفی جامع و مانع، باعث می شود که توان برنامه ریزی برای تمامی ابعاد، تعاملات و تاثیرات آن از بین برود. اگر هم برنامه ریزی انجام شود، شناسایی ابعاد جدیدتر این پدیده، پیچیده می شود و تمامی برنامه‌ریزی‌های انجام شده با تغییرات و در نهایت شکست مواجه خواهد شد. استمرار روند چنین شکست هایی موجب دلسردی برنامه‌ریزان و در نهایت هم، رها نمودن موضوع " فرهنگ سازی " را موجب می گردد.

 

 

تعریف واحدی در این مورد وجود ندارد و وقتی هم در مورد موضوعی اتفاق نظر وجود نداشته باشد نه می توان به اشتراک ذهنی رسید، نه می توان به برنامه ای مشترک برای تنظیم و مدیریت خواسته ها در موردش دست یافت.

 

علاوه بر این موارد، " فرهنگ" موضوعی عظیم است که صحبت در موردش دشوار می نماید چه رسد به برنامه ریزی و تدارک برای " ساخت" آن. عظمت چنین موضوعی اگر باعث ترس و واهمه نشود، باعث عقب نشینی افراد می گردد. آن ها ترجیح خواهند داد تا کسانی که در موقعیت و امکانات مناسب تری هستند به مقوله " فرهنگ سازی " رسیدگی نمایند. در این وضعیت به نظر می رسد که اشخاص حقیقی خود را در پس اشخاص حقوقی که دارای موقعیت، امکانات و شرایط بهتری برای مواجه شدن با چنین موضوعی عظیم هستند، پنهان می کنند و یا ترجیح می دهند بار مسوولیتی خود را نادیده انگارند.

 

موضوع پیچیده، دشوار و عظیم " فرهنگ "، متولیان فراوانی هم طلب می نماید. سازمان ها، نهادها، ارگان ها ، ادارات و وزارت خانه‌های متعددی در کشور وجود دارند که یا خود را مسوول امر" فرهنگ سازی " می دانند و یا به این موضوع کمک می نمایند. اما با همه این احوال احساس می شود که در طول سال ها تلاش، نتیجه‌ای مشخص و چشم گیر، آن چنان که شایسته و بایسته است و انتظار می رود عاید نشده است. البته این نه به دلیل ناتوانی است بلکه به دلیل نادیده گرفتن موضوعات مهم است. چرا که به نظر می رسد " فرهنگ سازی " سنگ بزرگی شده که نزدنی می نماید.

 

اما از سویی دیگر نمی توان انکار نمود که نیاز به حل مشکلات ناشی از فرهنگ و خرده فرهنگ‌ها هم چنان ضروری است و احساس می شود. آن چه در نظر نگارنده است این است که به جای تلاش برای " فرهنگ سازی" که موجب عوارض و عواقب فوق الذکر شده است، شاید بهتر باشد که اصولا استفاده از عبارت " فرهنگ سازی " را که نامانوس و نا مفهوم هم می نماید رها کنیم و به استفاده از واژه " آموزش " روی آوریم .

 

آموزش موضوعی لطیف تر و دلنشین‌تر است که هر کسی می تواند به نوبه خود آن را به اعضای خانواده و نزدیکانش منتقل کند و در حد بضاعت شخصی، اقدام نماید. بدیهی است که در چنین شرایطی سازمان های متولی فرهنگ می توانند به سیاست گذاری پرداخته، افراد جامعه را به نیازهای فرهنگی حساس نموده و حتی شیوه هایی برای آموزش بهتر را هم تدارک ببینند.

 

رامبد باران دوست

  • Like 14
لینک به دیدگاه

چون رشته ما خیلی با فرهنگ سروکار داره؛ کاملا این موضوع رو در ک میکنم و بارها هم توی پست های مختلف سعی کرده ام از عبارت "فرهنگ سازی" استفاده نکنم.

دو واژه ی فرهنگ و هویت واژگانی بس پیچیده هستند که پرداختن به این موضوعات هر کدام یک دوره کلاسهای جامعه شناسی را می طلبه. و اصولا عبارت های "فرهنگ سازی" یا "هویت سازی" کلماتی غلط هستند و شاید بتوان از کلمات "هویت بخشی" یا "فرهنگ بخشی" استفاده کرد. چون هیچ گاه نمی توان فرهنگ را ساخت یا ایجاد کرد. بلکه میتوان رفتار های فرهنگی را تغییر داد.

به همین جهت حتی من با تاثیر چیزی به نام آموزش مستقیم هم موافق نیستم! آموزش مستقیم الگوهای فرهنگی از دوره ی زمانی تاثیرگذاری کوتاهی برخورداره.

مثلا! به زعم بسیاری از شهرسازان آقای کرباسچی بهترین شهردار تهران بوده است. حالا از مسائل سیاسی بگذریم. اما یکی از کارهای جالبی که کرد رو براتون توضیح میدم. یه مدتی که ما بچه بودیم همون دهه 60 70 :whistle: کم کم بوستان های شهری مد شدن . پارکهایی که توش چمن کاری و گلکاری میشد. ملت اون موقع خوره ی گل کندن پیدا کرده بودن. خود من یکی از بچه شرهایی بودم که قاتل گل بودم. دی:

اولا خیلی برخورد میشد با این قضیه اون آقا پیرمرده مسئول پارک با سوتش می افتاد دنبال ما بهمون بدو بیراه می گفت. حالا بگذریم که چقدر فوتبال روی چمن های پارک حال میده. :whistle: کرباسچی اومد گفت آقا بذارید ملت گلارو بکنن. اما شما هی بکارید. اینقدر این کار انجام شد که ملت خودشون خسته شدن و واسشون عادی شد. هیچ کس با تابلو "لطفا وارد چمن نشوید" کاری نداشت. اما اینقدر این مسئله برای ملت عادی شد که الان کمتر کسی رو می بینید که گلای پارکارو بکنن. دی:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

من فقط یه مثال الان بذهنم میاد توضیح دادن اطاله کلام است تو این مقوله

سوار قطار بودم و یه لحظه چشمم افتاد به اهرم توقف اضطراری قطار دیدم به انگلیسی نوشته

in emergency condition use this lever to stop the train

یا چیزی با همین مضمون یعنی در شرایط اضطراری این اهرم را بکشید تا قطار بایستد

و در زیر ان بفارسی نوشته بود

در صورت کشیدن بدون دلیل ترمز اضطراری قطار مبلغ بیست هزار تومان جریمه میشوید و در صورت نمیدونم چیچی مدتی هم زندان دارد

 

تفاوت فرهنگها یه چیزی تو همین مایه هاست

بقیه کارامون هم به همین ترتیب

  • Like 5
لینک به دیدگاه

برای ساختن هر بنایی اول باید پی اون بنا ریخته بشه.

پی فرهنگ ایران چیه؟

الگوی اسلامی؟

الگوی اسلامی-ایرانی؟

الگوی ایرانی-اسلامی؟

الگوی ایرانی؟

ما هنوز تو تعریف فرهنگ برای خودمون به عنوان مبنا مشکل داریم،برای همین نمیشه چیزی ساخت.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
برای ساختن هر بنایی اول باید پی اون بنا ریخته بشه.

پی فرهنگ ایران چیه؟

الگوی اسلامی؟

الگوی اسلامی-ایرانی؟

الگوی ایرانی-اسلامی؟

الگوی ایرانی؟

ما هنوز تو تعریف فرهنگ برای خودمون به عنوان مبنا مشکل داریم،برای همین نمیشه چیزی ساخت.

جامعه ایرانو به سه گروه عمده فرهنگی تقسیم بندی میکنن:

1- فرهنگ ایرانی با ویژگیهای مربوط به ایران باستان تا کنون.

2- فرهنگ اسلامی با گرایش شیعی .

3- فرهنگ توسعه یا به عبارتی بعضیها بهش میگن فرهنگ غرب زدگی.

البته اینا همپوشانی هم داره و در بعضی مواقع مثل طیف عمل میکنه.

بطور مثال اگه یه خانم و آقایی با شرایط یکسان بخوان از یه راهرو یا دری عبور کنن ،در فرهنگ شیعی اول آقا میره بعد پشت سرش خانم ولی در فرهنگ توسعه اول خانم باید بره و بعد آقا....

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...