NYC 20977 ارسال شده در 1 فروردین، 2012 تو این چند روز اخیر چندتا تاپیک (چرا باید زنده بمونم، وقتی حالت خیلی بده ....،) با مضمون حال و هوای این روزای جوونای مملکت اینجا دیدم که واقعاً آدمو میبره تو فکر! ببین جوونای مملکت به کجا رسیدن! یعنی امید به زندگی صفر! من فکر کردم فقط خودم اینجوری ام، چند روزه از یه دوره افسردگی بیرون اومدم، اومدم اینجا میبینم واقعا همه همین شکلی هستن! آخه چرا؟ واقعاً چرا تو این مملکت لعنتی نباید یه برنامه ریزی واسه این همه جوون باشه؟ دلیل این همه سرخوردگی، ناامیدی، افسردگی، بدبینی نسبت به آینده تو جوونای این دوره چیه آخه؟ همش میگم درست میشه، واقعاً فقط همین امید به فردای بهتر نبود نمیدونم حال و روزم چی بود. 16
Neutron 60966 ارسال شده در 1 فروردین، 2012 میراث عدم شفافیت سازمانی در رسیدن به یک چشم انداز مشخص و آنستیبل بودن زندگی! واسه من یه مدت کابوس بود... تو این مملکت باید به همون شعار معروف ایرانی "دنیا دو روزه" اقتدا نمود! چون برنامه ریزی به نتیجه نمیرسد! و جالا چرا ما باید تو ایران به دنیا بیایم که همون جبرجغرافیاییه خودمونه بماند اما من میگم همه دنیا فساد هست کلاه برداری هست دست های پشت پرده گروه های انحرافی و جنبش های اموی ماهواره و فیلمای بدبد و دخترپسرای بدتر هم هست ... اما یه چیزی که اینجا هست اونجا نیست غیرقابل پیش بینی بودنه! هر آن ممکنه بهت زنگ بزنن بگن پروژه خوابید! این یک دو! و صد البته کنش و واکنشه و تعامل با محیطه و اینکه جبرگرا که نیستیم! احتمال گرایی می گه باید خودت هم آره ... تو م اندازه خودت سهم داری ... فکرتو عوض کن... اصولا این پروسه توی کشور ما به سختی انجام میشه ---> تلاش ===> هدف / تلاش ===> هدف / تلاش ===> هدف/ تلاش ===> هدف و ... بیشتر اینجوریه ---> دعا و رمز و اسطرلاب ===> خودش یه چی میشه ===> قسمت بود دیگه! 13
Neutron 60966 ارسال شده در 1 فروردین، 2012 آهان راستی اینم بگم فصل امتحانا کلا دانشجوها افسرده میشن، طبیعیه 4
کتایون 15176 ارسال شده در 2 فروردین، 2012 وقتی رو زندگی دقیق میشی افسرده میشی...من که هر وقت به دنیا و آدماش فکر می کنم دچار یاس فلسفی میشم...و میگم که چییییییییییییییییییییییی.... اما دلیل عمده ی درصد بالای افسردگی تو ایران عدم ضمانته...تو هر زمینه ای که فکر کنی... 5
Neutron 60966 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 اوضاع داره خیلی بد میشه دیگه چیزی واسه دفاع از این اوضاع باقی نمونده هرکسی رو هم که می بینم از این وضعیت دفاع می کنه، یه آدم متعصبه، چیزی نیست آخه که ازش دفاع بشه! همه چیز داره به شدت میره سمت سراشیبی سقوط به ضرر ملت! توی حوزه خودم روز به روز دارن شرکت های معماری و شهرسازی ورشکسته می شن. شرکت های بزرگ دارند تعدیل نیرو می کنند. به دوستای من گفتند که فقط یه نیمروز بیاین سرکار حقوق ما اگر به حساب دلار حساب کنیم در واقع نصف شده کسایی که دو نفره هستند و 1 میلیون تومان سرپرست خانوار حقوق میگیره از یارانه ها میان بیرون! در حالی که خط فقر اعلام نشده بالای 1 میلیون تومنه توی ایران. هیچ چیز شفاف نیست نه آمار بیکاری رو می دونیم نه آمار تورم رو همه چیز قایمکی داره اداره میشه. فقط امیدوارم سنگین زمین نخوریم. امیدوارم! 11
*Sanaz* 10640 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 برای افسرده نبودن،نیاز به بهانه هایی برای شادی هست. ما خودمون با دست خودمون داریم اونه بهانه ها رو همه جا نابود میکنیم. چه توی کشور چه توی دنیای مجازی و چه....... 8
eder 13732 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 اوضاع داره خیلی بد میشهدیگه چیزی واسه دفاع از این اوضاع باقی نمونده هرکسی رو هم که می بینم از این وضعیت دفاع می کنه، یه آدم متعصبه، چیزی نیست آخه که ازش دفاع بشه! همه چیز داره به شدت میره سمت سراشیبی سقوط به ضرر ملت! توی حوزه خودم روز به روز دارن شرکت های معماری و شهرسازی ورشکسته می شن. شرکت های بزرگ دارند تعدیل نیرو می کنند. به دوستای من گفتند که فقط یه نیمروز بیاین سرکار حقوق ما اگر به حساب دلار حساب کنیم در واقع نصف شده کسایی که دو نفره هستند و 1 میلیون تومان سرپرست خانوار حقوق میگیره از یارانه ها میان بیرون! در حالی که خط فقر اعلام نشده بالای 1 میلیون تومنه توی ایران. هیچ چیز شفاف نیست نه آمار بیکاری رو می دونیم نه آمار تورم رو همه چیز قایمکی داره اداره میشه. فقط امیدوارم سنگین زمین نخوریم. امیدوارم! عزیز یه میلیون تومان کجا بود؟ الان فقط دلتی ها اینقدر حقوق میگیرن اونم بعضی هاشون پرینت حقوق مادرم بعد از 30 سال معلمی میدونی چقدره ؟ 700 تومن! رفقام که الان با حقوق 330 تومن اداره کاری دارن میرن سر کار حقوق مهندس 330 تومن یه رفیق هم دارم که بنده خدا کار گیرش نیومده .... شاگرد دوم دانشکده مون بود الان داره میره نگهبانی میده تویه یه شرکت!! چون به پولش نیاز داره نمیتونه بیکار بمونه... خرجی خانواده رو داره با نگهبانی میده 9
Neutron 60966 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 عزیز یه میلیون تومان کجا بود؟ الان فقط دلتی ها اینقدر حقوق میگیرن اونم بعضی هاشون پرینت حقوق مادرم بعد از 30 سال معلمی میدونی چقدره ؟ 700 تومن! رفقام که الان با حقوق 330 تومن اداره کاری دارن میرن سر کار حقوق مهندس 330 تومن یه رفیق هم دارم که بنده خدا کار گیرش نیومده .... شاگرد دوم دانشکده مون بود الان داره میره نگهبانی میده تویه یه شرکت!! چون به پولش نیاز داره نمیتونه بیکار بمونه... خرجی خانواده رو داره با نگهبانی میده ای بابا دوروبرمون رو نگاه کنیم پر از بیکاره. رفیق داریم مهندس عمران داره واردات صادرات کود انجام میده. یه رفیق دارم مهندس برق بقالی داره! مهندس معدن دوست دارم هتلدار شده! اصن یه وضـــــی! من موندم چطور هم نرخ بیکاری بالاست هم تورم! چون معمولا اینا عکس همدیگه هستن. البته به مدد تعریف شاغل که عوض شده از دو روزه در هفته به یک ساعت درهفته نرخ بیکاری شدیدا کاهش یافته 9
eder 13732 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 ای بابادوروبرمون رو نگاه کنیم پر از بیکاره. رفیق داریم مهندس عمران داره واردات صادرات کود انجام میده. یه رفیق دارم مهندس برق بقالی داره! مهندس معدن دوست دارم هتلدار شده! اصن یه وضـــــی! من موندم چطور هم نرخ بیکاری بالاست هم تورم! چون معمولا اینا عکس همدیگه هستن. البته به مدد تعریف شاغل که عوض شده از دو روزه در هفته به یک ساعت درهفته نرخ بیکاری شدیدا کاهش یافته دو ساعتش کرده بودن الان شد 1 ساعت؟ اگه بیکاری نبود الان تورم چقدر بود ؟ ...... خدا رو شکر که بیکاری هست 3
Ha.Mi.D 8376 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 دقیقا منم الان این وضع رو دارم.حتی قید خوندن برا ارشد رو هم زدم و فقط فکرم رو کار هست و اینکه چجوری از این مملکت برم بعضیا که منو میشناسن میدونن ادم ناسیونالیست هستم(حالا خوب و بدش بماند)اما دیگه این وضع برام غیر قابل تحمل شده.اینقدر فکر تو سرم هست که تحمل هیچی رو ندارم.خودم احساس میکنم پرخاشگر شدم.از همه چی بریدم.حتی از خانواده.دلم یه تحول اساسی میخواد.واقعا دیگه تحملم تمام شده.دلیلش هم یکی و دوتا نیست.اره خودمم مشکل دارم.اما همش از من نیست بخدا.یه چیزای مسخره ای واسمون شده ارزو.حالا اسمش افسردگی یا هر چی که هست مهم نیست.تو کشور ما یه جوون که دانشگاهش تموم میشه اگه بگیریم 22 یا 23 ساله.تازه میفهمه که اول راهه.پسر باشی 2 سال میره واسه سربازی.هنوز از بابا باید پول گرفت.بخوای ارشد بخونی هم 2 سال دیگه.نخوای بخونی هم چقد کار کنی که مستقل بشی.یه مقدار بدبینانس اما بسیاری از جوان ها این وضع رو دارن.چون از پایه همه چی خرابه.نظام اموزشی هم که بدترین ضربه رو میزنه.نسل جدید رو وابسته بار میاره.الان یک ساله فارغ التحصیل شدم اما هیچ غلطی نکرده.دقیقا هیچ غلطی نکردم. 6
eder 13732 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 دقیقا منم الان این وضع رو دارم.حتی قید خوندن برا ارشد رو هم زدم و فقط فکرم رو کار هست و اینکه چجوری از این مملکت برمبعضیا که منو میشناسن میدونن ادم ناسیونالیست هستم(حالا خوب و بدش بماند)اما دیگه این وضع برام غیر قابل تحمل شده.اینقدر فکر تو سرم هست که تحمل هیچی رو ندارم.خودم احساس میکنم پرخاشگر شدم.از همه چی بریدم.حتی از خانواده.دلم یه تحول اساسی میخواد.واقعا دیگه تحملم تمام شده.دلیلش هم یکی و دوتا نیست.اره خودمم مشکل دارم.اما همش از من نیست بخدا.یه چیزای مسخره ای واسمون شده ارزو.حالا اسمش افسردگی یا هر چی که هست مهم نیست.تو کشور ما یه جوون که دانشگاهش تموم میشه اگه بگیریم 22 یا 23 ساله.تازه میفهمه که اول راهه.پسر باشی 2 سال میره واسه سربازی.هنوز از بابا باید پول گرفت.بخوای ارشد بخونی هم 2 سال دیگه.نخوای بخونی هم چقد کار کنی که مستقل بشی.یه مقدار بدبینانس اما بسیاری از جوان ها این وضع رو دارن.چون از پایه همه چی خرابه.نظام اموزشی هم که بدترین ضربه رو میزنه.نسل جدید رو وابسته بار میاره.الان یک ساله فارغ التحصیل شدم اما هیچ غلطی نکرده.دقیقا هیچ غلطی نکردم. الان دقیقا همین شرایط تو رو دارم یکساله رسما فارغ التحصیل شدم و بیکارم کلی دنبال خارج رفتن هم رفتم میبینم یا نمیشه .... یا باید با کلی پول هزینه کنم برم یه جایی از نو شزوع کنم درس خوندن که شاید بعدا پذیرش کنن و بگیرن اما اینو میدونم اگه 100 سال دیگه هم بیکار باشم نمیرم با پارتی و بسیج و هزار کثافت کاریه دیگه دستم رو یه جا بند کنم 4
Ha.Mi.D 8376 ارسال شده در 3 فروردین، 2012 الان دقیقا همین شرایط تو رو دارمیکساله رسما فارغ التحصیل شدم و بیکارم کلی دنبال خارج رفتن هم رفتم میبینم یا نمیشه .... یا باید با کلی پول هزینه کنم برم یه جایی از نو شزوع کنم درس خوندن که شاید بعدا پذیرش کنن و بگیرن اما اینو میدونم اگه 100 سال دیگه هم بیکار باشم نمیرم با پارتی و بسیج و هزار کثافت کاریه دیگه دستم رو یه جا بند کنم چرا من با پارتی میرم.اما با بسیج و اینا نه. 3
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 از نظر من زندگی تو این مملکت مثل این میمونه که سوار یه قطار شده باشی که داره تو سراشیبی و جاده ای پر از مه میره که انتهاش معلوم نیست بن بسته یا به دره میرسه. و البته راننده این قطار از سلامت عقلی و روانی برخوردار نیست. شما نمیدونی قراره چه اتفاقی بیفته. یه مسافری که آینده ات رو سپردی دست راننده قطار. حالا دو تا کار میتونی بکنی: راه اول و ارجح اینه که هر لحظه آماده پریدن باشی. یعنی چی؟ یعنی جای پاتو یه جای دیگه از این دنیا محکم کنی تا دیدی قطار داره از مسیر منحرف میشه یا به ته جاده رسیده، بپری بری. که البته بنده در حال حاضر امکاناتش رو ندارم. راه دوم اینه که تا میتونی از واگن های جلویی فاصله بگیری و بری قسمت عقب قطار. ته قطار امکانات نداره. یعنی تو قسمت توشه یا همون بار. ولی در صورت تصادف و تصادم قطار کمتر آسیب میبینی. یعنی چی؟ یعنی پاتو از هرچی معامله و کار و تحصیل و خرید و فروش و رهن و اجاره و کوفت و زهر مار بکشی بیرون. هرچی داری نقد کنی بری واسه خودت یه روستای خوش آب و هوا پیدا کنی همه پولتو بدی امکانات درست کنی واسه خودت. کشاورزی کنی، دامداری کنی، مرغداری کنی، زنت هم قالی ببافه و از این جور کارا. البته در حد مصارف خودت. برقتو خودت تولید کنه. یه انبار سوخت هم داشته باشی. شبها هم پیچ رادیو رو بچرخونی و اخبارو پیگیری کنی. بعد بگی ارز گرون شد؟ به جهنم! طلا گرون شد؟ به جهنم! هیوندا نمایندگی هاشو جمع کرد از ایران؟ به جهنم! سفارت اشغال شد؟ به جهنم! ما که جامون خوبه. هرکی هم میخواد بیاد پیش ما زندگی کنه. بیابون خدا مفت! کار کنه واسه خودش بخوره. به همین راحتی به همین خوشمزگی! 3
eder 13732 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 از نظر من زندگی تو این مملکت مثل این میمونه که سوار یه قطار شده باشی که داره تو سراشیبی و جاده ای پر از مه میره که انتهاش معلوم نیست بن بسته یا به دره میرسه. و البته راننده این قطار از سلامت عقلی و روانی برخوردار نیست. شما نمیدونی قراره چه اتفاقی بیفته. یه مسافری که آینده ات رو سپردی دست راننده قطار. حالا دو تا کار میتونی بکنی: راه اول و ارجح اینه که هر لحظه آماده پریدن باشی. یعنی چی؟ یعنی جای پاتو یه جای دیگه از این دنیا محکم کنی تا دیدی قطار داره از مسیر منحرف میشه یا به ته جاده رسیده، بپری بری. که البته بنده در حال حاضر امکاناتش رو ندارم. راه دوم اینه که تا میتونی از واگن های جلویی فاصله بگیری و بری قسمت عقب قطار. ته قطار امکانات نداره. یعنی تو قسمت توشه یا همون بار. ولی در صورت تصادف و تصادم قطار کمتر آسیب میبینی. یعنی چی؟ یعنی پاتو از هرچی معامله و کار و تحصیل و خرید و فروش و رهن و اجاره و کوفت و زهر مار بکشی بیرون. هرچی داری نقد کنی بری واسه خودت یه روستای خوش آب و هوا پیدا کنی همه پولتو بدی امکانات درست کنی واسه خودت. کشاورزی کنی، دامداری کنی، مرغداری کنی، زنت هم قالی ببافه و از این جور کارا. البته در حد مصارف خودت. برقتو خودت تولید کنه. یه انبار سوخت هم داشته باشی. شبها هم پیچ رادیو رو بچرخونی و اخبارو پیگیری کنی. بعد بگی ارز گرون شد؟ به جهنم! طلا گرون شد؟ به جهنم! هیوندا نمایندگی هاشو جمع کرد از ایران؟ به جهنم! سفارت اشغال شد؟ به جهنم! ما که جامون خوبه. هرکی هم میخواد بیاد پیش ما زندگی کنه. بیابون خدا مفت! کار کنه واسه خودش بخوره. به همین راحتی به همین خوشمزگی! :icon_gol: ببین کارمون به کجا رسیده آخرش هم باید برگردیم تو غار زندگی کنیم 2
Abolfazl_r 20780 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 :icon_gol: ببین کارمون به کجا رسیده آخرش هم باید برگردیم تو غار زندگی کنیم اتفاقا بد هم نیست. یه ری استارت میشیم و دوباره از نو. 2
eder 13732 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 اتفاقا بد هم نیست. یه ری استارت میشیم و دوباره از نو. اونوقت ابولفظل با بیلش میزنه امین رو میکشه 1
NYC 20977 مالک ارسال شده در 4 فروردین، 2012 دقیقا منم الان این وضع رو دارم.حتی قید خوندن برا ارشد رو هم زدم و فقط فکرم رو کار هست و اینکه چجوری از این مملکت برمبعضیا که منو میشناسن میدونن ادم ناسیونالیست هستم(حالا خوب و بدش بماند)اما دیگه این وضع برام غیر قابل تحمل شده.اینقدر فکر تو سرم هست که تحمل هیچی رو ندارم.خودم احساس میکنم پرخاشگر شدم.از همه چی بریدم.حتی از خانواده.دلم یه تحول اساسی میخواد.واقعا دیگه تحملم تمام شده.دلیلش هم یکی و دوتا نیست.اره خودمم مشکل دارم.اما همش از من نیست بخدا.یه چیزای مسخره ای واسمون شده ارزو.حالا اسمش افسردگی یا هر چی که هست مهم نیست.تو کشور ما یه جوون که دانشگاهش تموم میشه اگه بگیریم 22 یا 23 ساله.تازه میفهمه که اول راهه.پسر باشی 2 سال میره واسه سربازی.هنوز از بابا باید پول گرفت.بخوای ارشد بخونی هم 2 سال دیگه.نخوای بخونی هم چقد کار کنی که مستقل بشی.یه مقدار بدبینانس اما بسیاری از جوان ها این وضع رو دارن.چون از پایه همه چی خرابه.نظام اموزشی هم که بدترین ضربه رو میزنه.نسل جدید رو وابسته بار میاره.الان یک ساله فارغ التحصیل شدم اما هیچ غلطی نکرده.دقیقا هیچ غلطی نکردم. الان دقیقا همین شرایط تو رو دارمیکساله رسما فارغ التحصیل شدم و بیکارم کلی دنبال خارج رفتن هم رفتم میبینم یا نمیشه .... یا باید با کلی پول هزینه کنم برم یه جایی از نو شزوع کنم درس خوندن که شاید بعدا پذیرش کنن و بگیرن اما اینو میدونم اگه 100 سال دیگه هم بیکار باشم نمیرم با پارتی و بسیج و هزار کثافت کاریه دیگه دستم رو یه جا بند کنم خیلیا همین وضعیت من و تو و ... رو دارن. حالا من تو دوران سربازیه لعنتی ام، خداروشکر جام خوبه ولی هر لحظه اش داره با این فکر میگذره که عمرم داره تباه میشه که خیلی اذیت کننده است. مادرم بهم میگه کی بشه ما حقوق تو رو ببینیم! بخدا میخواستم زمین بازشه برم توش! دوستم امروز دوییده اومده پیشم میگه بابا حواست کجاست چند بار صدات کردم، خندم گرفته. آخ خیلیا اینو بهم میگن. دیونه شدیم رفت!:icon_pf (34): یه اعتقاد قوی هم ندارم اقلا آرومم کنه. ببینیم چی میشه دیگه، کار دیگه ای نمیشه کرد. 3
eder 13732 ارسال شده در 4 فروردین، 2012 خیلیا همین وضعیت من و تو و ... رو دارن. حالا من تو دوران سربازیه لعنتی ام، خداروشکر جام خوبه ولی هر لحظه اش داره با این فکر میگذره که عمرم داره تباه میشه که خیلی اذیت کننده است.مادرم بهم میگه کی بشه ما حقوق تو رو ببینیم! بخدا میخواستم زمین بازشه برم توش! دوستم امروز دوییده اومده پیشم میگه بابا حواست کجاست چند بار صدات کردم، خندم گرفته. آخ خیلیا اینو بهم میگن. دیونه شدیم رفت!:icon_pf (34): یه اعتقاد قوی هم دارم اقلا آرومم کنه. ببینیم چی میشه دیگه، کار دیگه ای نمیشه کرد. امروز تو تاکسی با راننده ی صحبت میکردم یه خوده حرف زدیم فهمیدیم فامیلیم (داستان داره) میگفت برو بسیجی شو هر جا بخوای برات کار هست میگفت من صبحا میرم شرکت الانم رو تاکسی کار میکنم میگفت اونجا همه ی همکارا بسیجی ان یه عکس آقا تو جیبشون همش ... میگن ولی خب حقوقش خوبه 2
ارسال های توصیه شده