رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

[h=4]صد در صد شکست

کوشان مهران

[/h]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

خبرگزاری ها به نقل از جناب آقای محمدی زاده ریاست محترم سازمان حفاظت از محیط زیست نقل قول کرده اند که «... میانکاله ۱۰۰درصد برای پذیرش ببرها از روسیه آماده است.»

بهتر است پیش از سنجش صحت این صد درصد نیم نگاهی به تجربیات چین و کره جنوبی به عنوان سرزمین هایی که روزگاری جولانگاه ببرانی پرشکوه بود بیافکنیم.

در سال 1900، چین به راستی کشورببرها بود. زیرگونه های سیبری، توران (خزر)، بنگال و هندوچین در کنار جد اعلای تمام زیرگونه های ببر آسیا یعنی ببر جنوب چین (ببر آموی) موجود بودند. در سال 1950 برآورد می شد که در حدود چهار هزار ببر جنوب چین وجود دارند. ولی به دلیل شروع برنامه نبرد با جانوران موذی که ببر و گرگ را هم ردیف ملخ و موش قرار داده بودند، تا سال 1979 که ببر جنوب چین بر روی کاغذ های سربرگ دار ادارات دولتی، «حفاظت شده» اعلام شد، تنها شاید 75 ببر آنهم در جمعیت های ایزوله و در زیستگاه های با حداکثر وسعت 30 هزار هکتار برجای مانده بود.

در کنار شکار تجاری و نابودی زیستگاه، جمعیت طعمه ببرها نیز شدیداً کاهش یافته بود برای نمونه در حال حاظر تنها یک هزار فرد از چهار زیرگونه گوزن «سیکا» در سرتاسر چین در طبیعت وجود دارند.

در سال 2001، هشت زیستگاه مهم در جنوب چین با یاری گرفتن از کارشناسان خبره و دوربین های تله ای برای یافتن ببر جنوب چین مورد کاوش قرار گرفت ولی از این گربه سان هیچ تصویر و یا سرگینی بدست نیامد و تنها شواهد غیر مستند بومیان دال بر احتمال وجود ببر می داد و اکنون به احتمال قریب به یقین ببر جنوب چین در مجامع علمی گونه ای نابود شده در طبیعت به حساب می آید.

در سال 2007 تعداد 75 ببر اصیل و پاکنژاد جنوب چین در باغ وحش های کشور وجود داشت که به دلیل آنکه نیای چهارم آنها تنها یک ببر ماده از یک استان و چهار ببر نر از استان دیگری بودند، اکنون این درون آمیزی ناخواسته اثر خود را به صورت درصد پایین تر از حد معمول زادآوری نشان داده است.

در سال 2000 بانو Li Quan که طراح برندهای جهانی پوشاک «گوچی» و «بنتون» بود تصمیمی جالب توجه گرفت. این بانو با ایجاد سازمان پایداشت ببر جنوب چین، مصصم به احیای نسل این گربه سان ملی کشور اژدهای زرد (نام کهن چین) شد.

به همین دلیل منطقه حفاظت شده Laohu Valley در ایالت Free State آفریقای جنوبی به مساحت 350 کیلومتر مربع برای پرورش ببرجنوب چین در یک محیط طبیعی و آموزش مهارت های شکار و زندگی در وحش به ببرهای متولد شده در نسل های دوم در نظر گرفته شد.

اکنون 10 ببر در این زیستگاه وجود دارد که برخی در طبیعت به دنیا آمده و تا حد امکان از دخالت مستقیم بشر به دور بوده اند. با این حال هدف غائی، معرفی مجدد این نمونه های خوگرفته به وحش، به چین است.

پژوهش های انجام شده حاکی از این واقعیت است که زیستگاهی جنگلی – کوهستانی با وسعت یک هزار کیلومتر مربع پس از احیای جمعیت طعمه های وحشی و معرفی آنها از مناطق دیگر (چون «بوفالوی آبی»، «گوزن سمبر»، «گوزن سیکا»، «گوزن منت جاک» و «گراز») پتانسیل پذیرایی یک جمعیت پویا و سالم 15 تا 20 ببر را خواهد داشت.

البته جزیره ای شدن زیستگاه ها و نابودی جنگل های جلگه ای به دلیل جمعیت میلیاردی کشور چین (به ویژه در نواحی روستایی) و اشتیاق زیاد به کشتار غیر قانونی و قاچاق اعضای پربهای بدن ببر را نباید از نظر دور داشت.

آخرین گزارش مستند وجود «ببر هندوچین» در مرز با ویتنام به سال 2007 محدود می شود که یک کشاوز آخرین نمونه ببر هندوچین کشور را تنها برای تغییر ذائقه و خوردن گوشت ببر شکار کرد.

به هنگام برگزاری بازی های المپیک در پکن، بحث هایی درگرفته بود که همزمان با افتتاحیه با شکوه، چند ببر ورزیده را از آفریقای جنوبی به جنگلی در حواشی پکن رها سازی کنند که خوشبختانه و یا سوگمندانه به دلیل آماده نبودن زیستگاه و مخالفت کارشناسان با این کار تبلیغاتی صرف و منطقی بودن مدیران تا حال پروژه انجام نشده است. مدیران چینی هرچند دنیا را فریب می دهند، ولی هیچگاه خودشان را در تاریخ معاصر کشور فریب نداده اند، می گویند در اواخر دوران مائو و افول انقلاب فرهنگی در اوایل دهه 1970 گفته شد که برای ما مهم نیست گربه سیاه و یا سپید باشد، مهم مهارت او در گرفتن موش است.

نمونه دوم داستان، «ببر منچوری» در شبه جزیره کره و به ویژه این غول کوچک اندام اقتصاد جهان یعنی کره جنوبی است.

در طول تاریخ، ببر در کره اهمیتی چون شیر در فلات ایران را داشت ولی از نیمه دوم قرن نوزدهم و رواج تفنگ های گلوله زنی غربی و سم «استریکنین» ببرهای کره ای رو به نابودی رفتند.

در مقایسه با ببرهای «سیخوت آلین» نمونه های کره ای دست و پای کوتاه تر و پوستی نارنجی تر و زیبا تر داشته و در اوایل قرن بیستم به افتخار امپراتور ژاپن «میجی» به عنوان زیرگونه «میکادو» شناخته می شد.

با استیلای مشت پولادین امپراتوری نوظهور ژاپن بر کره، ببر و پلنگ و گرگ و خرس به عنوان جانوران زیانکار به حساب آمدند.

در سال 1922 آخرین نمونه ببر در سرزمینی که اکنون کره جنوبی نام دارد در تله گرفتار شد. در طول جنگ کره (1950 تا 1953) چندین سرباز آمریکایی در مرز 38 درجه و در کوهستان توسط ببرکره ای دریده و بلعیده شدند. اکنون شاید بتوان تنها 10 ببری را که گهگاه در منطقه مرزی خاور دور روسیه، منچوری چین و کره شمالی رفت و آمد می کنند را در لیست گربه سانان شبه جزیره کره قرار داد.

از اواخر قرن بیستم و سربرداشتن ابر غول اقتصادی کره جنوبی، آرام آرام داستان معرفی مجدد گونه های نابود شده داغ شد. برای قرن ها تپه های خالی از درخت کره، یادآور شکوه از دست رفته جنگل های بلوط و کاج کره ای بود؛ ولی از سال 1970 برنامه های سترگ و کاربردی احیای پوشش جنگلی، زیستگاه های کره جنوبی را به شکوه کهن خود بازگرداند.

به هنگام آماده شدن برای المپیک 1988 در سئول، ببر کره ای نماد این بازی ها انتخاب شد و از همان هنگام زمزمه های معرفی مجدد ببر از روسیه بالا گرفت. در سال های 1990 دولت وقت روسیه سه توله ببر سیبری یک ساله به کره جنوبی اهدا کرد ولی به دلیل تعداد کم طعمه های ببر و محیا نبودن زیستگاه، این جانوران به باغ وحش سپرده شدند.

یکی از بکرترین زیستگاه های شبه جزیره کره مدار 38 درجه است که با طول 280 کیلومتر و قطر دو کیلومتر از سال 1953 عملا از دسترس فعالیت های انسان به دور بوده و اکنون بهترین زیستگاه پرندگان مهاجر در معرض نابودی چون «درنای سر سیاه» و «درنای سرسفید» و «گورال کره ای» و «خرس سیاه» است.

بنا بر نظر کارشناسان در صورت احیای جمعیت «شوکای سیبری»، «گوزن آبی کره ای»، «گراز»، «گورال» و معرفی مجدد «گوزن سیکا» که در سال 1924 نابود شده است، این نوار مرزی قابلیت احیای جمعیت گوشتخواران کره چون «ببر منچوری»، «پلنگ آمور»، «سیاه گوش» و «دهول» (سگ وحشی سرخ رنگ آسیایی) را خواهد داشت.

نکته بسیار مهم در بررسی این دو کشور، تفاوت آشکار آنها با ایران است. هم کره جنوبی و هم چین از لحاظ فناوری، دانش بوم شناسی و منابع مالی بسیار پیشرو تر از ما هستند ولی با این وجود در هیچکدام از این دو کشور به هنگام ورود دو ببر به فرودگاه، تازه کارشناسان به فکر جوش دادن میله های حفاظ محوطه نگهداری ببرها نمی افتند.

در هیچ کجای دنیا برای ببر در زیستگاهی چون میانکاله فنسی به ارتفاع دو و نیم متر آماده نمی کنند که حتی یک سگ هم از آن توانایی پرش را دارد.

در هیچ کشوری پیش از احیای جمعیت گیاه خواران، دست به معرفی گوشتخواران، چه گرگ و یا سیاه گوش، نمی زنند.

در تمام کشورها به این گونه برنامه ها همانند یک پروژه ملی و کشوری نگاه کرده و حداقل با ایجاد یک سایت به معرفی کارشناسان پروژه و بیان فعالیت های روزمره می پردازند.

این چه پیمانکار ناشناخته ای است و با چه پشتوانه علمی برای این برنامه انتخاب شده است. در چه مناقصه ای این پیمانکار انتخاب شده و شرایط در نظر گرفته شده چه بوده است.

در شرایطی که ایجاد پالایشگاه در جوار میانکاله و بحث بر سر جاده کشی در منطقه و ساخت و ساز و زمین خواری و وجود دام و زمین کشاورزی موجودیت کل منطقه را به زیر سوال برده است، آیا معرفی چند ببر در قفس تنها به ایجاد یک سیرک موقت منجر نخواهد شد؟

آیا کارشناسان این پروژه همان کسانی نیستند که به آقای محمدی زاده تلقین کردند که: ... قرار است از طریق تزریق DNA از پوست و موی ببر مازندران که به صورت تاکسیدرمی شده در پارک پردیسان نگهداری می‌شود به ببرهای وارداتی، کم‌کم نژاد ببر مازندران را احیا کنیم و برای انجام این کار تحقیقات وسیعی لازم است. ضمن اینکه این اقدام، اقدام مهمی در علم ژنتیک ایران است و قرار است شبیه این پروژه بین کارون و دز آماده شود تا شیر ایرانی را نیز احیا کنیم.

صلاح مملکت خویش خسروان دانند ولی اگر شرط مشاور شدن و اتلاف زمان و بودجه این است که همگان می بینند باید گفت: «... وای اگر از پس امروز بود فردایی»

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...