رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 4

2.1. نداهای توصیه‌کننده نوع دوم: تذکرات دوستانه

توصیه‌های دوستانه، بسیار متنوع و شامل گونه‌های متفاوتی است. این‌گونه تذکرات، معمولا در خیال ما، از جانب کسانی که با آنها کار می‌کنیم یا کسانی که با آنها زندگی می‌کنیم، به ما داده می‌شود. این افراد، معمولا هم‌سن خود ما و البته گاهی نیز استادان مسن‌تری هستند که ما به ابراز دوستی یا تایید آنها نیاز داریم: "من باید به سخنان دوستانم گوش کنم و به نظریات‌شان احترام بگذارم، در غیر این صورت، آنها کاری با من ندارند و مرا تنها می‌گذارند."

تذکرات دوستانه همکار من، معمولا به این صورت که "تو باید این کار را انجام دهی" یا "نباید آن کار را انجام دهی" نیست، بلکه معمولا به صورت جملات ملایمی از قبیل "مسئولیت ما این است که این کار را انجام دهیم" یا اینکه "ما مسئولیم که آن کار انجام نشود» و ... است. فرانک لوید رایت، معمولا در بیان جملاتی از این قبیل، به مسئله "هدف معماری" اشاره و بدین‌ترتیب، توصیه خود برای همکارانش را موجه می‌کرد.

از نظر موریس لپیدوس (Morris Lapidus)، حتی تصور قضاوت‌های احتمالی دوستان، نوعی احساس گناه، عذاب وجدان و دلهره در هنرمند به وجود می‌آورد: "از خلال صحبت‌های موریس، احساس کردم مغازه‌هایی که طراحی کرده بودم، از نوع معماری نبودند. موریس ساندرز به من گفت: تو معماری را کنار گذاشته‌ای و وارد حرفه بساز و بفروشی مغازه‌های تجاری شده‌ای تا پول بیشتری به دست بیاوری؛ این کار معماران نیست."

البته بایستی توجه داشت که صداهای توصیه‌کننده دوستانه با صداهای توصیه‌کننده تحمیلی متفاوت‌اند؛ این صداها، مانند صداهای تحمیلی، امر و نهی کننده، مستبد و مطلق‌گرا نیستند، بلکه فقط مسئولیت‌های مبرم تقبل‌شده را یادآوری می‌کنند. از این‌رو، این صداها بر من تاثیری از جنس استدعا و پیشنهاد دارند، نه سرزنش و توبیخ. به همین دلیل، واکنش من نسبت به آنها توام با دلهره نبوده و راه خلاقیت را بر من نمی‌بندند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 5

2. نداهای بازدارنده (دلسردکننده، ترساننده)

گاهی اوقات، وقتی منتقدان درونی من در دسترس نیستند، حس می‌کنم که قادر به انجام هیچ کاری نیستم، چون می‌ترسم هر آنچه بدون حضور او انجام دهم، با شکست مواجه شود. از این‌رو، سعی می‌کنم خود را با امور دیگری که برای انجام آنها به خودم اطمینان کامل دارم، مشغول کنم. اما خودم هر لحظه متوجه هستم که در حال خودداری از انجام آن کار مهم می‌باشم.

ترس از شکست وقتی به وجود می‌آید که من بتوانم نصیحت‌های "پدر و مادر گونه" منتقد درونی‌ام را پیش‌بینی کنم و همچنین مطمئن باشم که این احتمالات به حقیقت خواهد پیوست. بله، در این صورت مطمئنم که کار من بیهوده یا بی‌ارزش خواهد بود. به همین دلیل، با عباراتی نظیر "به نظر می‌رسد ...، که این راه به نتیجه نخواهد رسید" و ... کار را متوقف می‌کنم.

به من گفته شده که نه تنها باید از شکست ترسید، بلکه حتی می‌توان از پیروزی و موفقیت نیز بیم داشت. اگر من در کاری موفق شوم، خود آن موفقیت برای من مسئولیت‌های جدیدی به وجود می‌آورد و توقع اطرافیان از من بیشتر می‌شود. در نتیجه، ملزم به ارائه کارهای بهتری در آینده خواهم بود یا اگر کار من یک بار خلاقانه و ابتکاری باشد، باید همواره تلاش کنم تا کارهای ابتکاری ارائه دهم. اگر یک بار کارم اقتصادی باشد، باید تا ابد اقتصادی کار کنم. اگر یک بار استاندارد یا معیاری ارائه دهم، بعد از آن باید مدام تلاش کنم تا بتوانم معیارهای جدیدی ارائه دهم. بنابراین، انجام کار "تا حدی که فقط کافی باشد و نه عالی" آسان‌تر است؛ نباید خود را برای کار زیاد تحت فشار قرار دهم و خسته کنم. به همین دلیل، در حین کار، صداهایی مدام مرا از ادامه کار باز می‌دارند و می‌ترسانند، گاهی به خاطر ترس از شکست و گاهی به خاطر ترس از موفقیت!

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 6

3. نداهای هوشیارکننده

صدای دیگری نیز در درون من وجود دارد که مرا در مورد کار نگران یا دلسرد نمی‌کند و به من نمی‌گوید چه کاری را باید انجام دهم و چه کاری را نباید انجام دهم. این صدا، صدای هوشیارکننده است که مدعی است مرا بهتر از خودم می‌شناسد و گویا برخاسته از نوعی حس درونی است که در طول تجربیات زندگی به وجود آمده و درونی شده است. در واقع، این صدای آگاهی‌دهنده سعی می‌کند به نوعی تجارب طول زندگی را با تجارب زندگی‌کردن در هم آمیخته و از این ترکیب به عنوان ابزاری برای قضاوت استفاده کند. این حس درونی، لزوما شناخته‌شده نبوده و بحث در مورد آن بسیار دشوار است. گاهی می‌گوید: "آرام باش، تو داری خودت را اذیت می‌کنی" یا اینکه "صبر کن، هنوز درست نشده" یا گاهی "بله، بالاخره تو موفق شدی".

من گاهی اوقات قضاوت انجام‌شده توسط صداهای آگاه‌کننده درونی‌ام را می‌آزمایم، بدین ترتیب که آثار مورد تایید این صدای درونی را مورد بررسی و کنکاش دوباره و چندباره قرار می‌دهم. گاهی نیز انجام این آزمون‌ها و بررسی‌ها را به دوستان و کارفرمایان محول می‌کنم. اما به هر حال پس از تایید این صدای درونی، عقاید و پیشنهادهای کارفرمایان و دوستان تاثیرات همیشگی خود را نداشته و قادر به تغییر طرح نیستم، چرا که ندای درونی من، کار را مورد تایید و پذیرش قرار داده است.

تا به حال، مطالب زیادی در مورد روند نقادانه نوشته شده، اما در مورد روند انتقاد از خود کمتر نوشته شده است. شاید دلیل این بی‌توجهی، ابهام و پیچیدگی این روند است، چرا که فعالیت انتقاد از خود، به واسطه "درونی و شخصی بودن"، چندان روشن نیست. به عنوان مثال، ما هرگز نفهمیدیم که چرا فرانک لوید رایت، 33 طرح اولیه (اتود) خود را رد کرد: "این سی‌وچهارمین طرحی است که ارائه می‌شود و واقعا 33 اتود متفاوت لازم بود تا به این نتیجه دلخواه برسم. متاسفانه، این همه تلاش و زحمت، در پس معماری بد هزاران ساختمان دیگر پنهان می‌ماند. ای کاش همه آن اتودها را نگه داشته بودم. ..."

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

2. نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان، ...) ـ 1

گاهی، به جای "اعماق وجود هنرمند"، نفوذ و قدرت وابسته به موقعیت‌های اجتماعی خاص، پایه و اساس نقد واقع می‌شود که این نوع نقد را در اصطلاح، "نقد کارفرمایی" نامیده‌اند. معمولا روابط با اشخاصی که در راس امور قرار دارند و تصمیم‌گیری و قضاوت در امور مهم بر عهده آنهاست، به صورت روابط سلسله مراتبی یا رئیس و مرئوسی تعریف شده است. این نوع روابط در بعضی موارد، پایه و اساس نقد آموزشی و آتلیه‌ای نیز قرار گرفته است:

"در طول بازدید کارها توسط استاد، سکوت عمیقی بر فضای آتلیه حاکم شده بود. او از میزی به میز دیگر می‌رفت و نظریات و انتقادات خود را در اختیار همه قرار می‌داد. اگر استاد از میزی بدون ابراز نظر و انتقادی عبور می‌کرد، این بدان معنا بود که آن کار حتی شایستگی و استحقاق قضاوت و اظهار نظر استاد را نیز نداشته است."

حتی اگر بر این باور باشیم که نقش آموزشی استاد در روند آموزشی معاصر بیش از آن که استبدادی باشد، یاری‌رسان است، یک استاد (در مشاوره‌های آموزشی) ـ هر چقدر هم که به تمایلات اشخاص احترام بگذارد ـ با چهره‌ای نیمه‌مستبد شناخته شده است. البته این مسئله در مورد همه استادان دانشکده‌های معماری صدق نمی‌کند و نمی‌توان با پیش‌داوری و بدون هیچ توجیهی، همه استادان مدارس معماری را در جایگاه منتقدان استبدادی فرض کرد. نقد استادان را می‌توان به نوعی در زمره نقد کارشناسانه افراد متخصص نیز قرار داد، متخصص با توجه به مطلع و مستبد بودن و با توجه به معیارهای ثابت حرفه‌ای و آموزشی. اصولا یک منتقد طراحی سنتی اهداف سه‌گانه‌ای برای نقد خود دنبال می‌کند: آگاه کردن، قضاوت کردن و در نهایت رسوا کردن کسانی که کارشان را به خوبی انجام نمی‌دهند، تنبل هستند یا دردسرسازند.

متاسفانه ما چیز زیادی در مورد آنچه در نقدهای طراحی اتفاق می‌افتد، نمی‌دانیم و ارزیابی پروژه‌ها که ژوژمان نامیده می‌شود، بدون نشانه‌ها و معیارهای مخصوص هر یک انجام می‌شود:

"به یاد دارم روزی در چهارمین سال تحصیل در دانشکده معماری، دانشجویی پس از اینکه پروژه وی به صورت جدی توسط یک منتقد مورد استهزا و تمسخر قرار گرفت، غش کرد و بیهوش شد. منتقد متوجه این مسئله نشد تا اینکه بالاخره سکوت وحشتناکی او را مجبور کرد دقایقی بعد برگردد و از این واقعه مطلع شود. شنیده‌ها حاکی از آن است که گاهی اوقات در شرایط مشابه، دانشجویان دختر دانشگاه آکسفورد به گریه کردن پناه برده و خود را در دستشویی حبس کرده‌اند. در مدرسه بوزار، بعضی دانشجویان دست به خودکشی زده‌اند."

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

2. نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...) ـ 2

داوری در مدارس معماری (ژوژمان)، معمولا به همراه خود، آگاهی دادن و اطلاع‌رسانی به اطرافیان (حداقل یک یا دو نفر) را نیز در بر دارد و بنابراین در یک جو مهندسی دلهره‌آور با حضور افراد ثالث، داوری دیگر فقط یک قضاوت ساده (بین صاحب اثر و منتقد اثر) نیست، بلکه پدیده‌های متعددی را در بر می‌گیرد.

یک داوری، در حقیقت، یک ابزار آموزشی، جلسه‌ای برای متتقدان (دعوت‌شده)، عاملی برای بررسی توانایی‌های دانشجو و استاد، و جلسه‌ای برای نمود قدرت سیاسی بخش مربوط است. این کارکرد آخر چنین جلساتی (کارکرد سیاسی) مهم‌ترین نقش این‌گونه جلسات است. کمتر مسئله‌ای در مدارس معماری اتفاق می‌افتد که به جلسات ژوژمان (داوری) کشیده نشود. به دلیل همین ویژگی‌ها، موضوعات و بحث‌های این جلسات به منبع خوبی برای انواع شایعات، اراجیف، اساطیر یا حتی سرگرمی‌ها تبدیل می‌شوند.

جان وید (John Wade) بر پایه تجربیات فراوانی که خود، هم به عنوان دانشجو و هم به عنوان عضو هیات داوری، داشته، برخی مشکلات نقد از طریق جلسات داوری را بدین‌شکل دسته‌بندی کرده است:

1. اصول نقد ژوژمانی، تحولاتی در اصول نقد ایجاد می‌کند، چرا که داوری هم ابزار قضاوت است، هم ابزار آموزش.

2. انعطاف‌پذیری خاصی در ارزش‌های نقادانه به کار رفته وجود دارد. منتقدان نسبت به پروژه، واکنش‌هایی بر اساس اصول گشتالت نشان می‌دهند.

3. قضاوت‌ها، به خاطر طبیعت اختیاری و دلخواه پروژه‌های دانشکده‌ای و همچنین آزادی دانشجو به لحاظ زمان مقرر برای انجام هر پروژه، اندکی با ابهام مواجه می‌شوند.

4. بیان صریحی از ارزش‌های مورد قضاوت وجود ندارد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

2. نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...) ـ 3

سامی حاسید (Sami Hassid)، در تلاش برای پی‌بردن به آنچه واقعا در روند قضاوت‌های مدارس معماری اتفاق می‌افتد، مطالعه‌ای را سازماندهی کرد که به سوالاتی از این قبیل، در مورد داوری‌های دانشگاه کالیفرنیا (برکلی)، پاسخ دهد: ـ منتقدان به هنگام ارزیابی یک طرح معمارانه، واقعا در مورد چه مسائلی صحبت می‌کنند؟

ـ نظریات کلی آنها چگونه به حوزه‌ای از ویژگی‌های مورد علاقه‌شان تعمیم می‌یابد؟

ـ آیا می‌توان عوامل مورد علاقه آنها را در سیاهه‌ای که بر اساس میزان اهمیت هر مورد، از زیاد به کم، مرتب شده است، جمع‌آوری کرد؟

بر این اساس، نظریاتی که توسط منتقدان در جلسات داوری، در همه سطوح، در طول یک ترم، ارائه شده بود، به طور دقیق و کامل، توسط گزارش‌گران مورد اطمینان ثبت شد و گزارش‌های آنها مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. حاسید بعد از تکمیل این مطالعه و بررسی، نتایج خود را به این ترتیب بیان کرد:

1. ترتیب عوامل مهم ذکرشده در سیاهه، به طرز چشم‌گیری، برای پروژه‌های مختلف و سطوح مختلف طراحی، متفاوت به نظر می‌رسد. این مسئله ثابت می‌کند که کفایت این سیاهه، به عنوان فهرست قابل اطمینانی برای بررسی هر نوع پروژه‌ای، اندکی زیر سوال می‌رود و این سیاهه فقط برای بعضی موارد قابل استفاده است، مثلا در این مورد، فقط برای ارزیابی‌های معماران از پروژه‌های دانشجویی.

2. چهار زمینه بین همه منتقدان، صرف نظر از ماهیت پروژه و شخصیت خود منتقد، از محبوبیت بیشتری برخوردار بود: توجه به اصل وحدت و پیوستگی، در عین تنوع و گوناگونی یا وحدت در عین کثرت، توجه به سایت، ارائه گرافیکی و روابط پلان.

3. همبستگی خاصی بین ویژگی‌های مورد انتظار از یک پروژه مد نظر بود. همچنین تاکید خاصی نیز بر تعمیم ویژگی‌ها ـ البته به غیر از چند استثنای موجه ـ در همه قسمت‌های یک پروژه وجود داشت، به این معنی که پروژه‌ها باید دارای ویژگی‌ها و ارزش‌های مرتبط و سلسله مراتبی نیز باشند.

4. موارد اختلاف زیادی نیز بین اعضای هیئت داوری به وجود می‌آمد. این مسئله نشان می‌دهد که خصیصه‌ها و ویژگی‌های فردی هر کس می‌تواند به میزان زیادی در جهت‌دهی به قضاوت‌های نقادانه وی تاثیرگذار باشد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

2. نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...) ـ 4

یک دهه بعد از

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
، در دانشگاه ویسکانسین در میلواکی، رویه متفاوتی برای بررسی نحوه ارزیابی پروژه‌های دانشجویی انجام گرفت، بدین‌ترتیب که به دانشجویان خلاصه‌ای از بخش‌های دوم تا چهارم مطالعه حاسید داده شد تا بر اساس آن طبقه‌بندی، نقدها و قضاوت‌های انجام‌شده توسط استادان در مورد طرح‌های دیگر دانشجویان را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهند. به نمونه‌ای از تحلیل‌های آنها توجه کنید:

"نقد آقای x، با توصیفات مشروحی در مورد ویژگی‌های کالبدی و ظاهری ساختمان و همچنین ساختار و جهت‌گیری آن آغاز می‌شود. با اینکه، آقای x طرح را از نگاه خود می‌دید، اما به هر حال، برای دانشجوی صاحب طرح توصیف جدیدی از طرحش بود و من فکر می‌کنم که او توانست دیدگاه‌ها و ایده‌های جدیدی نسبت به طرحش پیدا کند.

آقای x در توصیفات خود یک قدم فراتر رفت و به ذکر جنبه‌های پویای پروژه و اینکه مردم چگونه از این طرح استفاده لذت‌بخش خواهند کرد، پرداخت. در اینجا، این نوع نگاه برای دانشجو، توصیفی تازه از طرحش بود که به عقیده من، منظر تازه‌ای برای وی نسبت به طرحش پدید آورد.

آقای x پس از ارائه توصیفی نقادانه که به ضرورت باید انجام می‌شد، به بیان اشکالات و مشخص‌کردن اجزایی پرداخت که احساس می‌کرد می‌بایست تصحیح شوند. لازمه رسیدن به چنین تشخیصی، قضاوت بود و او با تمسک به انواع روش‌های نقد معیاری، به بیان قضاوت‌های شخصی خویش می‌پرداخت.

وی با استناد به اصول کلی و عمومی، قدم در راه بیان قضاوت درونی خود و در نهایت، تبدیل آن به کلام می‌گذاشت. توجه او بیشتر به اصولی بود که احساس می‌کرد در طرح دانشجو مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند. به عنوان مثال، اینکه وظیفه معمار فقط پاسخگویی به عملکردهای خام نیست، بلکه وظیفه مهم او تبدیل شرایط و محدودیت‌ها به امکانات، بدون تحمیل هر گونه هزینه اضافی به پروژه، است. آقای x در اصل، با یادآوری این مسئولیت، به نوعی دکترین (نظریه) بیرونی تمسک جسته بود.

آقای x در مرحله بعد، برای استفاده از سه روش دیگر نقد معیاری در قضاوت‌های خود، وجوه خاصی از اثر را مورد توجه قرار داد. به عنوان مثال، برای استفاده از نقد معیاری گونه‌ای، به قیاس شکلی سقف طرح دانشجو با اشکال سقفی مشابه آن، نظیر کمپ‌ها، مرغدانی‌ها یا خوابگاه‌ها پرداخت. سپس به بحث در مورد عملکرد اتاق‌های زیر شیروانی و بررسی کمی ابعاد و اندازه‌ها و کاربرد و نقش چنین فضاهایی در رابطه با نیازهای انسانی روی آورد. او در مرحله بعد، توجه مخاطب را به تناقض‌های موجود در بنا، نظیر ناهماهنگی پنجره‌های دیواری با نورگیرهای سقفی جلب کرده و در این راستا، از نوع فرمالیستی روش نقد معیاری منظومه‌ای باری گرفت.

روش‌های مختلف نقد معیاری که آقای x در مراحل مختلف قضاوت از آن استفاده کرد، برای او مجموعه‌ای جامع و فراگیر از معیارها و قوانین فراهم آورد.،مجموعه‌ای که در هر شرایطی، دست‌کم یکی از اعضای آن (یکی از این قوانین و معیارها) قادر خواهد بود برای بیان هر گونه نقصانی که او در طرح تشخیص دهد، به یاریش شتافته و به عنوان واسطه‌ای برای بیان قضاوت و احساسات او به کار رود. به طور خلاصه، می‌توان گفت آقای x با یهره‌مندی از این روش‌ها و صنایع در زمینه نقد، کاملا پرمایه و مبتکر است. او دامنه لغات بسیار وسیعی از روش‌های نقد در اختیار دارد که می‌تواند در موقعیت‌های خاص، با تدبیر و مهارت، با حالتی ملایم و باوقار از آن استفاده کرده و مخاطب خود را متقاعد کند که او منتقدی است متعهد و ملزم به چنین اصلی که «نقد باید یاری‌رسان باشد، نه تهدیدکننده»." اگرچه این تمرین به گونه‌ای تنظیم نشده بود که بتوان از طریق آن میزان موفقیت یا عدم موفقیت هر نقد آتلیه‌ای (هر کرکسیون) را اندازه‌گیری کرد، اما انتظار می‌رفت که دانش‌آموزان با مشاهده دقیق و تحلیل متفکرانه این مباحث، به فهم بهتری از ماهیت این روند نقادانه و نیز ماهیت عملکرد منتقد نایل شوند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

2. نقد مقتدرانه (نقد کارفرمایان، استادان و ...) ـ 5

روند کار یک معلم ـ منتقدِ نوعی، در یک جلسه ارزیابی، ترکیبی است از:

1. توصیف، که دانشجوی طراح می‌تواند به وسیله آن طرح پروژه خود را از دید شخص دیگری ببیند،

2. قضاوت، البته با این آرزو که قضاوت در قالب اصول مستدل و قابل بحث ارائه شود،

3. تفسیر، مرحله‌ای که می‌توان در آن به بحث در مورد مفهوم اصلی بنا پرداخت.

نایل شدن دانشجویان به چنین بینش و بصیرتی در مورد ماهیت جلسات ارزیابی، تا حد زیادی دلهره و در نتیجه حالت تدافعی آنها را در این جلسات کاهش می‌دهد. از آنجا که منتقدان در چنین جلساتی، در جایگاه نیمه‌مستبدانه و نیمه‌مقتدرانه‌ای قرار دارند، آگاهی دانشجویان از میزان و حدود این قدرت به آنها کمک می‌کند تا از این پس، به اظهارنظرهای معلم منتقد، فقط در حد همان اظهارنظرهای ساده، و نه در حد یک حکم و قضاوت نهایی، بنگرند.

زمانی که دانشجویان متوجه واقعیت نقد بشوند، به جای اینکه فقط دریافت‌کننده اظهارنظرهای معلم باشند، به سادگی می‌توانند نقد مطلوب خود را از وی مطالبه کنند. در چنین شرایطی، دانش‌آموز می‌تواند از معلم خود انتظار داشته باشد که نقد کار وی در قالب تحلیل واضح و روشنی از نکات مثبت یا منفی طرح، و نه فقط به صورت بیانات کنایه‌دار و دوپهلوی احساسی، برای تایید یا تکذیب نظریات شخصی، ارائه شود. اگر طرحی به نظر دانشجوی طراح آن بسیار خلاقانه و ابتکاری است، اما در نظر معلم منتقد چنین جلوه نمی‌کند، لازم است این نظر و عقیده مخالف، به وضوح و از روی دانش و منطق برای دانشجو توجیه شود. از طرفی دیگر، اگر نوآوری‌های دانشجو، آشکارا، نامناسب و غیر قابل اجراست، معلم باید برای فرونشاندن شور ایجاد چنین بدعت‌هایی، با ارائه مباحثی متقاعدکننده و ماهرانه، به توجیه او بپردازد.

بایستی توجه داشت که استفاده مداوم از شیوه سنتی و مقتدرانه پدر و فرزندی در نقد بی‌نتیجه بوده و حتی گاه نتیجه معکوس در بر خواهد داشت. تا زمانی که نقد مقتدرانه در مجبور کردن دانشجویان به پیشبرد کارها موثر باشد، این تداوم در وابستگی و اتکا به قدرتی دیگر، زمان رشد فردی دانشجویان و به استقلال رسیدن آنها در تصمیم‌گیری‌ها و برقراری روابط صحیح و موثر با دیگر منتقدان را به تاخیر خواهد انداخت.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) ـ 1

منتقد متخصص از جایگاه مقتدرانه معینی ـ نظیر یک معلم یا کارفرما ـ به نقد نمی‌پردازد، بلکه نقد خود را با اتکا بر دانش و اطلاعات تخصصی و حساسیت حرفه‌ای خود انجام می‌دهد. او تسلطی بر صاحب اثر ندارد و امر و نهی نمی‌کند، اما از استعداد خاصی برای متمایل کردن افکار به سمت نظریات و عقیده‌های خاص برخوردار است.

منتقدانی که در مطبوعات عمومی به نگارش می‌پردازند، نمونه‌های آشکاری از نقد کارشناسانه را ارائه می‌دهند. چنین منتقدانی به این دلیل متخصص محسوب می‌شوند که اغلب از استعدادهای ویژه ژورنالیستی برخوردارند و احتمالا به همین دلیل، مهارت انتشار اخبار و مباحث به گونه‌ای جالب و قابل توجه برای عموم و تحمیل حقایق به آنان را نیز دارند. این منتقدان متخصص، توانایی خود در فهم و ادراک موضوعات مرتبط با طراحی محیطی را نیز از طریق برخی دیگر از تجارب و سوابق بر جامانده نشان داده‌اند.

نقد مطبوعاتی به دو صورت انجام می‌پذیرد:

1. نقدهای معمول ستون‌های ثابت مجلات و روزنامه‌ها که همیشه توسط منتقد معینی نوشته می‌شود.

2. نقدهایی که با همان حکایت معروف شایعه‌سازی خبری سر و کار دارند. نوع دوم نقدهای مطبوعاتی ـ شاید به این دلیل که بیش از آنکه ماهیت نظریه‌ای داشته باشد، ماهیت خبری دارد ـ تمایل زیادی به بحث و جدل ندارد و لزوما به حفظ ماهیت تبلیغاتی خود پایبند است، از این‌رو، نقدهای خبرساز در مورد ساختمان‌ها و املاک، مرز میان اخبار و تبلیغات را از بین برده است.

از آنجا که بیشتر ستون‌های خبری مربوط به ساختمان‌ها، نه نشان‌دهنده و نه حتی منعکس‌کننده بحران موجود در مناطق شهری است، هفته به هفته با بی‌توجهی و شکست بیشتری مواجه می‌شوند. به طور مثال، بر اساس الگوی خبری مربوط به املاک و ساختمان‌ها در مطبوعات، وقتی قرار است یک ساختمان اداری بزرگ و چندطبقه به جای یک بلوک ساختمانی قدیمی احداث شود، طرح معمار به همراه فضای سبز اطراف آن، دو یا سه ستون از مجله را به خود اختصاص می‌دهد و نوشته‌های این تصاویر نیز حداکثر به ذکر اخباری در زمینه قیمت تمام‌شده بنا، سرمایه‌گذار، طراح و امکانات رفاهی در نظر گرفته شده برای استفاده‌کنندگان جدید می‌پردازد. اما من می‌خواهم به عنوان یک مخاطب بدانم قبل از اینکه بولدوزرها برای تخریب آن بلوک ساختمانی بیایند، در آن بلوک چه ساختمان‌هایی قرار داشته است؟ اگر آنجا خانه‌های مسکونی مردم بوده، چند نفر آواره شده‌اند و چه تمهیداتی برای آنها در نظر گرفته شده است؟ ساختمان جدید چگونه با ساختمان‌های اطراف ارتباط برقرار خواهد کرد؟ آیا برای شهر مشکلات ترافیکی جدید یا کمبود فضای پارکینگ به ارمغان خواهد آورد؟ آیا مدرسه‌ای در نزدیکی این خانه‌ها قرار دارد؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) ـ 2

توجه مستمر و جدی به مباحث طراحی محیطی در مطبوعات آمریکا، توسط گریدی کلی (Grady Clay)، در مجله پیک لوییس ویل، پایه‌گذاری و بعدها توسط مک کیوو (George McCue) در مجله سنت لوئیس دنبال شد. ولف وان ایکارت و آدا لوئیز هاکستیبل، نیز به ترتیب، ستون‌های ثابت نقد در مجلات واشنگتن‌پست و نیویورک تایمز را، در حدود سال‌های 1963، بنیان نهادند.

از آن زمان تا به حال، نقد در مطبوعات همه شهرهای آمریکا، به میزان رو به رشدی ظاهر و از جایگاه مهمی برخوردار شده است، چنان که اغلب منتقدان مطبوعات، به جای اینکه کارمند مجله باشند، در سمت شریک و سهام‌دار مجله قرار دارند. دلیل دیگر بر اینکه نقد مطبوعاتی، نه تنها در حال پیشرفت، بلکه در حال به دست آوردن ارزش و اعتبار عمومی نیز است، جوایزی است که به آن اختصاص داده می‌شود.

هر چند نقد مطبوعاتی در آمریکا، هم به لحاظ مقدار و هم به لحاظ ارزش و اعتبار، در حال رشد است، اما لازم است بدانیم خود منتقدان نیز بدون منتقد نیستند، از جمله، محتوای برخی از نامه‌های ارسال‌شده به روزنامه‌ها به قرار زیر است:

ـ من واقعا نمی‌دانم آیا اصلا خود او (منتقد) برای قضاوت در مورد معماری خوب صلاحیتی دارد یا نه؟

ـ جناب آقای منتقد، مقاله شما در مورد معماری به وضوح نشان داد که سلیقه سطح پایین و مبتذلی دارید.

ـ معماری بسیار مهم‌تر از آن است که اظهار نظر در مورد آن به منتقدان معماری سپرده شود.

ـ وقتی شخصی بنایی را با شدت و تندی مورد نقد قرار می‌دهد، احتمالا نقد وی، بیشتر بیان برخی مشکلات شخصی خواهد بود تا بیان شفاهی از احساسات و نظریات او در مورد بنا.

چنین اظهارنظرهایی بیان‌کننده نکاتی است که باعث ایجاد تردید در حقانیت نقد و منتقدان شده است. برخی از این‌گونه اظهارات، صلاحیت و اعتبار منتقدان را زیر سوال برده و برخی دیگر به مسئله عدم بی‌طرفی منتقدان در قضاوت و وجود علایق شخصی در آنها می‌پردازد.

از آنجا که برای منتقدان معماری، هیچ‌گونه آموزش حرفه‌ای در زمینه نقد وجود ندارد، متخصصان نقد معماری باید در رشته‌های مرتبط دیگری، نظیر طراحی معماری، روزنامه‌نگاری، تاریخ معماری و ...، به کسب دانش پرداخته باشند. مادام که اعتبار منتقدان، بدین‌ترتیب از طریق تجارب و سوابق پیشین آنها در سایر رشته‌های مرتبط حاصل می‌شود، برطرف کردن شبهات و تردیدها در مورد بی‌طرفی و عدم پیروی آنها از علایق شخصی چندان آسان نیست.

برخی از منتقدان، متهم به تبلیغ برای خود (خودنمایی) و مورد نوازش قرار دادن پروژه‌ها (به جای نقدشان) هستند. بعضی از منتقدان به اصطلاح توسری خورده، بدون بررسی همه جوانب، همواره به حمایت از طرف ضعیف‌تر یک مباحثه می‌پردازند. شاید بهترین کاری که منتقدان می‌توانند برای برطرف کردن چنین شبهات و تخفیف شدت چنین انتقادهایی در مورد کار خود انجام دهند، این است که قبل از اقدام به نقد، خود صادقانه به تمایلات و تعصبات خاص و نوع نگرشی که نسبت به آینده دارند، اعتراف کنند.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 5 هفته بعد...

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) ـ 3

از دیگر رسانه‌های عمومی دربرگیرنده نقد تخصصی، می‌توان از مجلات نام برد که در این زمینه، نسبت به روزنامه‌ها از اهمیت دیرینه‌تری برخوردارند. اولین تلاش منظم و مستمر برای ارزیابی و بحث در مورد معماری آمریکا و توسعه شهری، هر هفته بین سال‌های 1931 تا 1963، در ستون ثابتی با عنوان "خط آسمان"، در مجله نیویورکر، توسط لوئیز ممفرد صورت گرفت. مهم‌ترین کمبود این نخستین تلاش حائز اهمیت در نقد مطبوعاتی آمریکا، نبود تصویر یا عکس از موضوع مورد نقد، در کنار نوشتار بود.

نقد کارشناسی در مجلات تخصصی، سابقه‌ای طولانی‌تر از مجلات معمولی دارد. مونتگمری شایلر که در آمریکا، به عنوان اولین منتقد معماری شناخته شده است، کار خود را در سال 1891، در مجله Architectural Record آغاز کرد.

علاوه بر همکاری‌های معمول و مداوم بین مجلات و منتقدانی نظیر ممفرد و شایلر، و نیز مقالاتی که گه‌گاه توسط سایر منتقدان نوشته می‌شد، برخی مجلات تخصصی، حضور نقد را در قالب‌های دیگری نیز تجربه کرده و آزموده‌اند. به عنوان مثال، مجله Architectural Record، از سال 1981، به مدت 20 سال، مجموعه مقالاتی تحت عنوان "انحرافات معمارانه" منتشر می‌کرد که در آنها، به معرفی ساختمان‌هایی که از دیدگاه زیبایی‌شناسی، به طرز معمول و غیرعجیبی، بد ساخته شده بودند، می‌پرداخت و نواقص آنها را مورد بررسی قرار می‌داد. در اغلب موارد، نام معماران چنین انحرافاتی، به دلیل ادب و تواضع حرفه‌ای، ذکر نمی‌شد.

نوع قابل‌توجه دیگری از قالب‌های متفاوت نقد مطبوعاتی که مورد تجربه قرار گرفته، مجموعه مقالات تریستان ادواردز است که در آنها، بناهای مورد بحث، خود دارای شخصیت‌های زنده هوشیار و صاحب‌نظری تصور می‌شوند که قدرت بیان دارند و نسبت به معانی و ویژگی‌های خود دلواپس نیز هستند. "آنچه خود بنا می‌گوید"، به نویسنده اجازه می‌دهد حضوری بی‌تکلف و بی‌غرض داشته و به بنا فرصت دهد تا خود بیان‌کننده همه موضوعات و مباحث ضروری باشد.

تجربه‌ای دیگر در مورد قالب‌های غیرمتداول نقد مطبوعاتی، پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد؛ آن‌هنگام که رشد بی‌رویه شهرنشینی خارج از کنترل بود، قالب رایج نقد مطبوعاتی که به صورت انتشار گاه و بی‌گاه مقالات انتقادی در مجلات بود، چندان موثر واقع نمی‌شد. به همین دلیل، چاپ مجلات به صورت "شماره مخصوص" پدیدار شد، چرا که با تمرکز همه‌جانبه یک نسخه کامل از مجله بر موضوعی خاص، احتمال تاثیرگذاری مقالات انتقادی در مورد آن موضوع خاص بیشتر خواهد بود. به عنوان مثال، "آمریکای ساخته دست بشر"، نام اولین شماره مخصوص مجله Architectural Review در دسامبر 1950 بود که به افشای آشفتگی موجود در رشد بی‌رویه و غیر قابل کنترل شهرنشینی در نزدیکی شهرهای بزرگ آمریکا و پیشنهاد راه‌حل‌هایی برای بهبود آینده می‌پرداخت.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • 2 ماه بعد...

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) ـ 4

 

مهم‌ترین اقدام برای بهبود کیفیت و افزایش تاثیرگذاری نقد در مجلات تخصصی، رواج نقد به صورت ارزیابی‌های آینده‌نگری بود که توانایی تحت تاثیر قرار دادن ساخت‌وسازهای آینده را نیز داشت. این مجموعه مقالات به جای آنکه پس از ساخت و اتمام یک بنا، به قضاوت ساده‌ای در مورد آن بپردازند، بر آن بودند تا با ایجاد و تکیه بر بازخوردهایی حاصل از نقد هر بنا، روند طراحی بناهای متعاقب بعدی را تحت تاثیر قرار دهند.

در سال 1946، مجله Progressive Architecture اقدام به چاپ مجموعه مقالات کوتاهی از این دست کرد که طی آن به مطالعه گونه‌های خاص معماری، از طریق بررسی نمونه‌های متعدد تازه طراحی شده‌ای از هر یک می‌پرداخت. گروه‌های متخصص مختلفی برای نقد گونه‌های مختلف، نظیر خانه‌ها، بیمارستان‌ها، فروشگاه‌ها و مجموعه‌های مسکونی تشکیل شده بود که هر یک از گروه‌ها، به بررسی و ارزیابی حداقل چهار یا پنج راه‌حل طراحی اخیرا ارائه شده در زمینه این گونه‌ها می‌پرداخت. هر کدام از این مقالات، علاوه بر بیان نظر اعضای هیئت‌منصفه، به بیان نظریات و مقاصد طراح از زبان خود و دفاعیات او در برابر اظهارنظرهای هیئت و واکنش استفاده‌کنندگان هر یک از بناها نیز می‌پرداخت. توجه همزمان به چندین راه‌حل متفاوت برای یک موضوع طراحی واحد، باعث می‌شد که شبهه و اتهام تبلیغاتی یا محاکمه‌ای بودن کمتر به مقاله وارد شده و مقاله بتواند بر فرایند معماری، به عنوان تلاشی در جهت ایجاد یک سرپناه معقول، تاکید ورزد.

[TABLE=align: center]

[TR]

[TD][/TD]

[TD=width: 35][/TD]

[TD=width: 235][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) ـ 5

 

مجله Architectural Journal، در سال 1957، با برداشتن گامی دیگر به سوی بهبود وضعیت نقد مطبوعاتی و ایجاد دیدگاه‌ها و آگاهی‌های مقتضی در مخاطب، انتشار مجموعه مقالاتی تحت عنوان "نقد"، توسط "جی. ام. ریچاردز" را آغاز کرد. هر چند انتشار این مقالات تا مدت کوتاهی ادامه یافت، جامعیت و انصاف به کار رفته در آنها ستودنی است. این مجموعه، با مقدمه‌ای مبنی بر اینکه هدف این مقالات، کمک به "بالا بردن سطح استانداردهای معماران" و به دست آوردن "مخاطبانی آگاه که معماری بدون آنها امکان رشد و پیشرفت نخواهد داشت"، است، آغاز به کار کرد.

اولین مقاله از این مجموعه، به سادگی، به نقد و توصیف یک ساختمان، به همراه تصاویری از آن، پرداخته بود. در شماره بعدی مجله، دفاعیات معمار بنا در پاسخ به نقد شماره قبل ریچاردز و همچنین دیدگاه‌های خوانندگان به چاپ رسید. این واکنش باعث شد تا قالب متداول این مقالات، به تدریج دستخوش تغییراتی شود، به طوری که در اواخر دوران چاپ این مجموعه، هر مقاله متشکل از قسمت‌های مختلفی از قبیل نقد ریچاردز، توصیفات و و تصاویر کاملی از بنا، برنامه فیزیکی طرح، نیات و بیانات طراح، واکنش‌های استفاده‌کنندگان و در خاتمه، نظر سایر خوانندگان بود.

تجربه ارزشمند دیگری در زمینه نقد، در سال 1957، توسط مجله Architectural Review، با چاپ مقالاتی تحت عنوان "حمله متقابل" حاصل شد. ستون ویژه این مجموعه مقالات، به عنوان تصفیه‌خانه‌ای عمل می‌کرد که با جلب توجه عمومی به خرابکاری‌های قریب‌الوقوع (نظیر ویرانی‌ بناهای قدیمی، عریض‌سازی خیابان‌ها، طراحی بناها و فضای سبز به گونه‌ای نامطلوب و ...)، قبل از اجرا یا دست کم زمانی که هنوز فرصتی برای اعمال تغییرات وجود داشت، از وقوع آنها جلوگیری می‌کرد:

"قرار است پایه‌های بتنی جایگزین پایه‌های سبک ویکتورینی چراغ‌های خیابان کیوگرین شوند. براستی چرا؟ این خیابان راه‌بندان چندانی ندارد و حتی می‌توان در صورت لزوم، از لامپ‌های فلورسنت روی همین پایه‌های قدیمی هم استفاده کرد. هزینه تعویض لامپ‌ها 18 پوند و هزینه استفاده از پایه‌های بتنی جدید 22 پوند است. دلیل این تعویض چیست؟ آیا هیچ‌کس این قدرت تشخیص معمولی را ندارد که تشخیص دهد کیوگرین برای شهر بسیار باارزش‌تر از مقررات و جزییات اداری و قانونی است؟"

[TABLE=align: center]

[TR]

[TD][/TD]

[TD=width: 35][/TD]

[TD=width: 235][/TD]

[/TR]

[/TABLE]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...