.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] در پی انتشار یادداشت لزوم تدوین تئوری معماری، مطلبی در هنر و معماری به رشته تحریر درآمده است و در آن پیشنهاد گردیده بجای واژه تئوری از لفظ معیارهای نقادی استفاده شود. در این خصوص و برای روشن شدن مطلب، ذکر نکاتی چند ضروری به نظر میرسد: مبانی نظری معماری مجموعه و نظامی از دادهها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده یا گروهی از پدیدههای معماری (شامل آثار ساخته شده و اندیشههای مکتوب) میپردازد. به کمک مبانی نظری باید بتوان به دو هدف مهم دست یافت: 1. تولید معماری جدید (Architectural Production) 2. نقد معماری موجود (Architectural Criticism) در یادداشت مذکور نیز اشاره بر این شده بود که مجموعه مطالب مدون و روشنی وجود ندارد که به کمک آنها بتوان به طراحی معماری پرداخت. پس با توجه به اهداف مبانی نظری معماری، وقتی صحبت از تئوری معماری میشود، لزوماً بحث نقد معماری مورد نظر نیست. بدیهی است اگر هدف از تدوین تئوری معماری، نقد معماری باشد، به گفته جناب یوسفی واژه معیارهای نقادی برازندهتر و بهتر است، لیکن تئوری یا نظریه معماری شامل زیرمجموعههای متعددی است که یکی از مهمترین شاخههای آن نقد معماری (Architectural Criticism) است. نقد مقولهای است که به توصیف، سنجش و ارزیابی پدیدهها میپردازد و هدف آن آشکار ساختن حقیقت است. هدف نقد معماری نیز به عنوان زیرمجموعه تئوری معماری، تفسیر، سنجش و ارزیابی اندیشهها و آثار معماری و جستجوی حقیقت مستتر در آنها میباشد و زیربنایی برای تدوین نظریه و تحقیق در رشتههای مختلف معماری محسوب میشود. برای نقد معماری باید به مجموعهای از معیارها و ضوابط متکی بود تا بتوان بر اساس آنها آثار معماری را تجزیه و تحلیل نمود. شیوه نقد و معیارهای آن خود مبحث جداگانهای است که حتی در غرب با وجود سابقه دیرینه آنها در مبحث نقد و نقادی، همیشه از مقولات بحثانگیز بوده است. برای داوری در مورد یک اثر و نقد آن، بر اساس مکاتب و سبکهای متعدد موجود در جهان معماری و نیز نظریههای نقد ادبی، معیارهای مختلفی برای نقد تاکنون مطرح گردیده است. مثلاً برخی معتقدند نقد یک اثر، داوری درباره کیفیت زیبایی شناسانه آن است و یا برخی دیگر از کیفیات کالبدی، کارکردی به عنوان معیار نقادی نام میبرند و ... . با توجه به مطالب یاد شده، لازم است بین مبحث تئوری معماری به عنوان یک مقوله فراگیرتر و مبحث نقد معماری به عنوان زیر مجموعه تئوری معماری، تفکیک قائل شد. همچنین باید به این موضوع نیز اشاره نمود که مبحث نقد در کشور ما مبحث نسبتاً نوپایی است و لازم است که بحثهای بیشتری در این زمینه بین صاحبنظران معماری صورت گیرد تا بتوانیم به دیدگاههای روشنی در این خصوص دست یابیم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 14 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] نقد توصیفی بیش از دیگر انواع نقد بر حقایق استوار است؛ این نوع نقد به بیان آن دسته از حقایق در مورد بناها یا مجموعههای شهری میپردازد که ارتباطی مستقیم با فرایند دیدن و مواجهه با بنا دارند. فرض منتقدان توصیفی بر این مسئله استوار است که مخاطب زمانی معماری یک بنا را درک میکند که بداند آن بنا در واقع چیست و چگونه به وجود آمده است.نقد توصیفی ذاتا بر اساس فهم اثر (معماری)، از طریق صورتهای مختلف تاویل (قرائت) اثر، بنا شده است. این نوع نقد درگیر قضاوت یا حتی تفسیر نیست، بلکه تنها به مخاطب کمک میکند تا آنچه را واقعا وجود دارد، ببیند.به طور کلی، سه گونه نقد زیرمجموعه نقد توصیفی قرار میگیرند: 1. نقد تشریحی (Depictive Criticism) 2. نقد زندگینامهای (Biographical Criticism) 3. نقد زمینهای (Contextual Criticism) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 12 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] نقد تشریحی از دیدگاه بسیاری اصلا نقد نیست، چرا که کاری به مقوله قضاوت در مورد خوبها و بدها ندارد و در این نوع نقد، ساختمانها فقط به سادگی توصیف میشوند. اما با توجه به اینکه مردم عادت دارند جهان را از ورای دیدگاههای ثابت و غیر قابل تغییری که بر پایه تجربههای محدود گذشته آنها شکل گرفته است، بنگرند، نقد تشریحی به دلیل بیان ساده حقایق موجود و با وادارکردن ما به دیدن وجوه خاصی از اثر و پدیده مورد نقد و تمرکز روی آن وجوه، میتواند حداقل امکان شکلگیری تجربهای تازه و فهمی جدید از اثر را برای ما فراهم آورد. آنچه به منتقد در نقد تشریحی یک اثر، بهتر از سایر مردم، کمک میکند، حساسیت فوقالعاده نسبت به جزییات و وسعت تجارب اوست. اگرچه نقد تشریحی ظاهر توصیفی دارد و در آن، منتقد نگاه مخاطب را به مشاهده جایی یا چیزی هدایت میکند، اما این نوع نقد، صرف توصیف نیست و بر پایه دریافت و فهم خاص منتقد از اثر و در نتیجه تفسیر، داوری و قضاوت پیشین او استوار است، زیرا اگر منتقد خود متوجه اهمیت نکتهای در اثر نشده و آن نکته معمارانه را به درستی درک نکرده باشد، دیگر هدایت نظر مخاطب نقد به آن نکته وجهی ندارد. به بیان بهتر، او چیزی را پیشاپیش تفسیر و تحلیل کرده است، منتها در مقاله و نوشته خود چیزی از آنچه خود دریافته است، بروز نمیدهد، بلکه مخاطب را به نحوی وادار به توجه به نکاتی خاص در اثر میکند تا او خود به نتیجهای مشابه و همسان ناقد برسد. بدینترتیب، نقد تشریحی توجه مخاطب را به پارهای از وجوه ساختمان جلب میکند و البته به تبع آن، وجوه دیگری را مورد غفلت قرار میدهد. این نوع نقد در جلب توجه خواننده به نکتهای خاص، ممکن است کار را تا آنجا ادامه دهد که نوعی نقد تفسیری القایی و جانبدارانه نیز از میان کار سر برآورد. با وجود این، باید توجه داشت که این نوع نقد بر خلاف انواع نقدها به طور مستمر به خود ساختمانها رجوع میکند و از ارائه استعارههای عریض و طویل اجتناب میورزد.نقد تشریحی خود به سه روش جزییتر تقسیم میشود: 1. نقد تشریحی وجوه ایستا 2. نقد تشریحی وجوه پویا 3. نقد تشریحی روالی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 11 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] 1. نقد تشریحی وجوه ایستا نقد تشریحی ناظر بر وجوه ایستا تنها به تشریح و توصیف مستقیم جنبههای ایستای ساختمانها، یعنی جنبههای مادی و فیزیکی آنها، میپردازد. به عبارت دیگر، این نوع از نقد تشریحی به شکل، کالبد و اصولا ظاهر بنا توجه دارد و در مورد ویژگیهای فرم، مصالح و بافت دقت خاصی از خود نشان میدهد. به عنوان نمونهای از نقدهای تشریحی وجوه ایستا، میتوان به یکی از نقدهای ژورنالیستی هاکستیبل اشاره کرد: «بنا به صورت یک مکعب شیشهای به وسیله ستونهای گرانیتی محکم شده و توسط دیوارهای جانبی گرانیتی احاطه شده است. ساختمان دارای یک باغ در فضای داخلی مشتمل بر دوازده طبقه است. این پارک تراسدار بسیار بزرگ، با 160 فوت ارتفاع، دارای امکاناتی نظیر نورپردازی مناسب، سیستم تهویه مطبوع و تراسهای بهارخواب است. درختان تنومندی نظیر اقاقیا، مگنولیا، اکالیپتوس و به طور کلی 999 درخت در این پارک سرپوشیده وجود دارد. ...» هاکستیبل نیز مانند منتقدان ژورنالیست معتقد است نقد باید نخست به توصیف ساده واقعیات موجود بپردازد تا بدینترتیب مخاطب نیز شناخت اولیهای نسبت به پدیده مورد نقد به دست آورد و سپس با منتقد همراه شود. البته با چنین روشی، تفسیر خود منتقد از اثر نیز خواه ناخواه به مخاطب منتقل خواهد شد. از آنجا که نقدهای تشریحی وجوه ایستا چندان بحثبرانگیز نیستند و توصیف کلامی پدیدههای فیزیکی به ندرت تا آن حد محرک و اغواگر است که قادر باشد توجه عمومی جامعه را نسبت به خود جلب کند، معمولا در مجلات و روزنامههای عامهپسند و پرطرفدار یا حتی مجلات علمی دانشگاهی، به ندرت شاهد چاپ نقدهای مفصلی از این دست هستیم. در نتیجه، توصیفات بسیار دقیق و توام با جزییات از تکبناها چندان متداول نیست و فقط به تحقیقاتی نظیر مطالعه بناهای تاریخی منحصر میشود که هدف اغلب این نوع مطالعات، ایجاد بایگانیهای کامل دقیق و علمی در مورد بناهای تاریخی است. در انجام این مطالعات تلاش میشود که بناها همانگونه که هستند، ثبت شوند، چرا که اینگونه مطالعات در راستای یک برنامه درازمدت، با این هدف که بعدها بتوان از مدارک و پروندههای حاصل از آن برای حفظ نگهداری و مرمت صحیح بناهای تاریخی استفاده کرد، تنظیم شدهاند. نوع سطحیتر و غیردقیقتری از شرح و توصیف بناها را میتوان در کتب راهنما نیز یافت. تنها هدف چنین کتابهایی که از نقد تشریحی استفاده میکنند، این است که اطلاعاتی کافی برای ایجاد انگیزه و علاقه در کشف و شناخت بیشتر بنا در خواننده ایجاد کنند و پاسخگوی سوالات وی در مورد بنا ـ قبل یا بعد از مواجه شدن با آن ـ باشند. چرا که بر اساس این هدف، هرکدام از ما باید پس از خارج شدن از بنا، دست کم یک روایت قابل بیان از آن داشته باشیم. ارائه شرح و توصیف کامل و دقیقی در مورد یک بنا، نه به یک روش واحد، بلکه به گونههای متفاوتی از روشها و واسطهها، شامل تصاویر، عکسها، دیاگرامها، کمیات فیزیکی و توصیفات کلامی، نیاز دارد. گاه از طریق صور غیرکلامی و واسطههای تصویری و گرافیکی، اطلاعات بیشتری در مورد ساختمانها جمعآوری و بیان میشود. به عنوان مثال، نمودارها نشان میدهند که سمتهای مختلف یک ساختمان چگونه کنار هم قرار گرفتهاند، چه روابطی در بنا وجود دارد یا اینکه ضرورت عملکردی یک بنا چه بوده است. از بین واسطههای تصویری نیز، عکس (ولو اینکه بدون تعصب هم نباشد) معمولا واقعیترین (غیرانتزاعیترین) و به تبع آن، آموزندهترین نوع اطلاعات را دربردارد. البته باید توجه داشت که هرچند عکس و تصویر عناصر و اجزای یک بنا را به خوبی مستند میکند، اما لزوما به شرح روابط میان آن اجزا نمیپردازد. ادامه دارد... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 10 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ 2. نقد تشریحی وجوه پویا نقد تشریحی وجوه پویا که علیرغم اهمیت فراوان، معمولا کمتر از نقد وجوه ایستا مورد توجه واقع شده است، به ما نمیگوید که ساختمانها از چه ساخته شدهاند، بلکه از شیوه استفاده از آنها سخن میگوید. در این گونه نقد، پرسشهایی از این قبیل مورد توجه قرار میگیرد: «مردم چگونه در فضا حرکت میکنند؟ آنجا چه رخ میدهد؟ در تجربه یک نفر در مواجهه با محیط فیزیکی چه مراحلی پیش میآید؟ چگونه بنا از وقایع درون یا اطراف خود اثر میپذیرد؟» در واقع، تشریح وجوه پویای هر اثر این امکان را فراهم میآورد که با توجه به واقعیت آن اثر، موفقیت یا شکست آن و اصولا شیوه رابطهاش با زندگی مردم معلوم شود. برای دستیابی به دیدگاههایی در مورد چگونگی کارکرد بناها، باید در مرحله اول به اطلاعات ارائهشده توسط ژورنالیستها و دانشمندان علوم رفتاری متوسل شد، چرا که منتقدان معماری و مورخان به بحث در زمینه کالبد ساختمان علاقه بیشتری نشان دادهاند. به عنوان یک نمونه از توصیفات ژورنالیستی در مورد وجوه پویای محیط مصنوع، میتوان به نقد مرکز خرید میلواکی توسط Jay Scriba، یکی از نویسندگان برجسته مجله میلواکی، اشاره کرد که او در این نقد، استفاده از این بنا و الگوی فعالیتی آن را به پناهگاه عمودی تشبیه میکند: «همانگونه که روباه در سرما به پناهگاههای عمودی شکارچیان پناه میبرد و به دام میافتد، مشتریان سرمازده هم به مراکز خرید پناه میبرند و در دام فروشندگان میافتند.» Grady Clay، نویسنده مجله پیک لوییس ویل، نیز در بحثی راجع به چگونگی استفاده مردم از فضاهای مختلف شهر لوییس ویل، بر این نکته تاکید میکند که با وجود توسعه ارتباطات الکترونیکی، هنوز رابطه نفر به نفر اهمیت ویژهای دارد و دقت به نحوه استفاده از فضاها و این نوع روابط متقابل انسانی، برای طراحان نیز هدایتگر خواهد بود: «یک قطعه خاص از پیادهروها، ورودیها و راهروها در هر بلوک شهری به میزان فوقالعاده زیادی قابلیت برانگیختن شایعات، واکنشها، پیشنهادها، اخطارها، مخالفتها، تعارضها، برخوردها و نظریات متفاوت را دارد.» به نظر میرسد که در نقد تشریحی وجوه پویا، از نگاه ژورنالیستها به محیط مصنوع، نوعی وابستگی به یک استعاره کلیدی وجود دارد که این وابستگی در عملکرد دانشمندان علوم رفتاری کمتر به چشم میخورد، چرا که آنها بیشتر بر حقایق رفتاری تکیه دارند و تمایل کمتری به استفاده از تشبیهات و استعارههای مرتبط با زندگی روزمره از خود نشان میدهند. به عنوان مثال، یک دانشمند علوم رفتاری در مورد عملکرد بازی کودکان در یک مجتمع مسکونی چنین میگوید: «اغلب بازیها در سه حیاط داخلی مجتمع که خود فضای سبز نیز دارد، انجام میشد. متناوبترین فعالیت بیرونی، قدم زدن یا دویدن در طول سه بلوک از مجموعه و قابلتوجهترین مکانها برای بازیهای غیرساکن، مسیرهای سنگفرش مجموعه بودند.» البته باید توجه داشت که روشهای متفاوت اهداف متفاوتی را نیز دنبال میکنند و این طرز تلقی و نگاه هیچگونه تاثیری، اعم از مثبت یا منفی، در نتیجه کار ندارد و فقط میزان استقبال و تصدیق عمومی، هر دیدگاه و نظریه را تحتالشعاع قرار میدهد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ ٣. نقد تشریحی روالی (رویهای) نقد روالی یا رویهای، نوع دیگری از نقد تشریحی است که در مورد روند و مسیر به وجود آمدن محیط فیزیکی مصنوع (معماری) سخن میگوید. اغلب نقدهایی که اطلاعاتی در مورد یک اثر به خواننده ارائه میکنند، بعد از وقوع آن اثر نوشته میشوند، به همین دلیل از قدرت چندانی در تاثیرگذاری بر تصمیمگیریهای اولیه و اساسی مراحل طراحی و تولید اثر (پیش از ساختهشدن اثر) برخوردار نیستند. در واقع، ساختمان پیش از نقد طراحی و اجرا شده است و لذا میتوان گفت منتقد خیلی دیر پا به عرصه میگذارد. از اینرو، نقدی که به مسیر کار توجه کند، شاید بتواند در ایجاد اصلاحات موثرتر باشد، چرا که اگر ما بدانیم ساختمانها چگونه ساخته میشوند، چگونه تغییر میکنند و چگونه ویران میشوند، بهتر میتوانیم در به وجود آمدنشان مداخله کنیم. هرگاه نقد به تشریح مسائلی از قبیل جریان مطرحشدن موضوعی برای طراحی، تصمیمها، قضاوتها، نظرها و مداخلات اجتماعی دخیل در انتخاب طرح، مسائل برنامهریزی، روند توسعه و بازسازی، و حتی اتفاقاتی که برای بناهای موجود رخ میدهد، بپردازد، در زیرمجموعه نقد رویهای قرار میگیرد. هرچند اگر به طور سطحی به نقد تشریحی بنگریم، این نوع نقد را به دلیل آنکه تنها به توصیف آنچه هست، میپردازد، کسالتآورترین شیوه نقادی خواهیم یافت، اما اگر با تعمق بیشتر به این نوع نقد بنگریم، درمییابیم که نقد تشریحی توان تحت تاثیر قرار دادن آینده را نیز دارد، چرا که صحبتکردن در مورد آنچه واقعا موجود است، در زمان مناسب و برای مخاطبی مناسب، میتواند تاثیرات مهمی به همراه داشته باشد. هاکستیبل، منتقد مشهور آمریکایی، در یکی از نوشتههایش، نتایج تاثیرگذار یکی از نقدهای روالی خود را، در جلوگیری از تخریب بناهای باارزش، چنین شرح میدهد: «در سال ١٩۶۵، با نوشتن مقالهای داغ و پرحرارت، مدعی شدم که شهر سلم در ماساچوست، تحت نام بازسازی، مورد تجاوز و بیحرمتی قرار گرفته است، چرا که مسئله ترافیک و ساختوساز در این به اصطلاح بازسازی جایی نداشت و ویژگی بارز این بازسازی، تخریب و انهدام بناهای شهری بود. ارائه این مقاله، باعث رسوایی عاملان این برنامه و بروز تحولات موثری در اجرای آن شد و اعضای شورای شهر را واداشت که دیداری از روند حفاظت و نگهداری بناهای تاریخی شهر به عمل آورند.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ از زمان رنسانس تا به حال، توجه خاصی در ارتباط با خلق آثار هنری و ساختمانها، به زندگی خصوصی هنرمندان و معماران و رویدادهای زندگی آنان مبذول شده است تا بتوان با درک منطق پیشرفت یک هنرمند، به نیت او در هر یک از کارهایش پی برد، چرا که این تشخیص پسزمینههایی را معلوم میدارد که بدون دانستن آنها، داوری و قضاوت کور و تحمیلی خواهد بود. نقد زندگینامهای، مانند دیگر نمونههای نقد تشریحی، به دلیل کمک به فهم و دیدن وجوه بیشتری از بنا توسط مخاطب، بسیار ارزشمند است. این نوع نقد برای مخاطب زمینهای فراهم میآورد که بر پایه آن نکات بیشتری از ساختمان را میفهمد و تجربه غنیتری در مواجهه با بنا به دست میآورد. توجه به نکاتی چون اشتغال دوم لوکوربوزیه به حرفه نقاشی، ارتباط ارو سارینن با پدر معمارش، کار با بازیهای پازلی توسط رایت و امثال این اطلاعات در مورد رویدادها و زمینههای مرتبط با زندگی افراد، میتواند فرصتهای بهتری برای درک و دستیابی به بناها را برای ما فراهم کند. اگر بدانیم که یک معمار چه واکنشهایی در طول دوران مختلف زندگی خود نسبت به پدیدهها و موارد مختلف بروز داده است، آنگاه میتوانیم در مواجهه با ساختمان طراحیشده توسط او، بفهمیم که آیا او خود در طراحی این بنا، تحت تاثیر یا تاثیرگذار بوده است. همچنین میتوانیم بفهمیم که معمار چگونه تخیلات خود را راهبری کرده، آنها را تعالی بخشیده، تضادها را خنثی کرده و در نهایت همه را در قالب یک عنصر هنری واحد شکل داده است. از آنجا که تعمیمدادن دیدگاهها و نیات وابسته به زندگینامه یک معمار در مورد همه ساختمانهای او، توسط منتقد، کار چندان آسانی نیست، به همین خاطر، در صورت انجام بسیار جالب خواهد بود. کشف اینکه آیا معمارهای منزوی و غیراجتماعی از گنجاندن فضاهای اجتماعی در ساختمانهایی که در برنامه فیزیکیشان چنین فضاهایی پیشبینی نشده است، اجتناب خواهند کرد یا اینکه آیا طراح معماری که در امر تعلیم و تربیت بچههای خود مشکل دارد با توجیهاتی بر این نکته پافشاری خواهد کرد که کلاسهای درس باز نباید چندان هم باز و آزاد برگزار شوند، خالی از لطف نیست. البته گفتنی است که نقد زندگینامهای در مورد معماران نسبت به ادیبان و شاعران کمتر بوده است، شاید به این دلیل که معماران، بر خلاف شاعران، چندان اهل کلام نیستند و از اینرو، کمتر به بیان خاطرات، نامهها و رویدادهای زندگی خصوصیشان در جراید میپردازند. نقد زندگینامهای در معماری، بیشتر در زمینههای تاریخی (شرح حال یا سرگذشت) وارد شده است تا در نقدهای روزنامهای یا مطالعات ارزیابیکننده بناها. به عنوان مثال، در شرح حال فرانک لوید رایت، رویدادهای زندگی شخصی او با رویدادهای زندگی حرفهای وی در هم آمیخته و این بررسی و گزارش با توجه به هر دو زمینه انجام میشود. اما در آتلیه یا دفتر طراحی، شواهد زیادی در مورد تاثیر رویدادهای زندگی خصوصی افراد بر تصمیمات طراحیشان دیده نمیشود و اگر چنین مسائلی در نقدها دیده شود، نشاندهنده خبرچینی و کنجکاوی بیش از حد نویسندهای است که ظاهرا از مسیر واقعی خود منحرف شده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ نقد زندگینامهای، در خالصترین شکل خود و در اکثر نمونهها، عینی و گزارشی است و اجازه نتیجهگیری و قضاوت را به مخاطب نمیدهد، چرا که در این روش، حقایق خام مربوط به وقایع یک زندگی، فقط به سادگی بیان میشوند، بدون آنکه الگوهای برتر رفتاری برجسته شوند یا رفتارها و کردارها مورد تفسیر قرار گیرند. اما باید توجه داشت که این نوع نقد میتواند در حد نقد تفسیری به ارزیابی، برآورد یا تصورات و تشبیهات نیز نزدیک شود. یکی از روشهای نقد زندگینامهای، شناسایی الگوهای محرک و تاثیرات وقایع گذشته بر وقایع کنونی یا بعدی زندگی هنرمند است، چون ارزشهایی که یک هنرمند در دوران کودکی آموخته یا وقایع مهمی که در طول دوره پیشرفت شخصی یک هنرمند روی داده است، نظیر بازیهای پازل دوران کودکی فرانک لویدرایت یا تجربیات دوران کودکی میس وندرروهه، در کارهای بعدی هنرمندان تاثیر بسزایی دارد: پیتر بلیک: «بازیهای پازلی، نه تنها برای رایت، آشنایی ملموس و سریعی با انواع مختلف شکلها را به وجود میآوردند، بلکه او را با روشهای مختلف نظمدهی و نحوه چیدن قطعات کوچک وابسته به یک گروه بزرگتر از فرمها و شکلها نیز آشنا میکردند.» چارلز جنکز: «به احتمال قوی، میس بر پایه تعلیمات مدرسه کاتدرال آخن ـ مبنی بر اینکه همه پدیدههای ظاهری این جهان تنها نشانههایی هستند از حقایق پیچیدهای که در پشت آنها قرار گرفتهاند ـ به این عقیده رسیده که تنها هندسه دربرگیرنده تمام کلیات لازم و ضروری است که در ورای پدیدههای ظاهری و فناپذیر این جهانی نهفتهاند.»نوع دیگری از نقد زندگینامهای نیز وجود دارد که بسیار شبیه نقد جانبدارانه است. در این نوع نقد، منتقد از استعارههای کلیدی که از حقایق و رویدادهای شکلدهنده زندگی معمار به دست میآورد، برای تفسیر زندگی و نقش او بهره میبرد. به عنوان مثال، چارلز جنکز، زندگی لوکوربوزیه را به عنوان نمادی از تناقضها یا تناقضهای غمانگیز مورد بررسی قرار میدهد: «تناقضهای موجود در زندگی لوکوربوزیه بسیار زیادند؛ هویت دوگانه خود او (نیمی بر اساس شخصیت اولیه او، یعنی همان ژانره روستایی و نیمی دیگر، لوکوربوزیه شهرنشین) یا ساختمان کنایهآمیز او (نیمی هندسی و نیمی دیگر ارگانیک) یا حتی شخصیت متناقض او (نیمی پلید و اهریمنی و نیمی دیگر انسانی) همه نشان از دوگانگیهای موجود در زندگی وی دارند.» دلایل متفاوتی برای ارائه تفاسیر در بیان زندگینامه هنرمندان، توسط برخی زندگینامهنویسان، وجود دارد: ـ حقایق خام زندگی هنرمندان به خودی خود دارای جذابیت زیادی نیست. از اینرو، شناسایی الگوهای محرک و فشارها و کشمشکشهایی که در طی زندگی آنها رخ میدهد، زندگینامه را شبیه یک رمان میکند و با افزودن بر جذابیت آن، مخاطب را درگیر ماجرا میگرداند. ـ اصولا تفاسیر، وقایع زندگی را در اذهان ماندگار و به یادماندنی میکند، چرا که مخاطب مجزا از هزاران حقیقت گسسته و خام گفتهشده در مورد هنرمند، ذهنیت خاصی نسبت به او پیدا میکند که همواره به خاطر خواهد داشت. ـ تفسیر زندگی هنرمند به نویسنده اجازه میدهد تا از زندگی و زندگینامه، به عنوان محملی برای تبلیغ یک نظریه استفاده کند. به عنوان مثال، روایت فرویدی یا مارکسیستی یا کاپیتالیستی از داستان زندگی یک فرد، وقایع را در قالب تفاسیر خاصی قرار میدهد که بیش از هر چیز موید ادعاهای مستتر در آن نظریات است.گاهی اوقات، زندگینامه معمار، ممکن است همانند نقد ذوقی، به دستاویزی برای خلق اثری ادبی تبدیل شود. در این صورت بسیاری از حقایق مورد غفلت واقع شده و معمار به موجود دیگری تبدیل میشود. به عنوان مثال، این راند (Ayn Rand)، در سال 1968، از زندگینامه فرانک لویدرایت، برای خلق یک رمان ادبی به نام «سرچشمه» بهره برده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ نقد زمینهای، نوع دیگری از نقد توصیفی، برای فهم کامل یک بناست که به طور خاص، اخباری را در زمینه مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیرامون بنا شامل میشود. در این نوع نقد، پرسشهایی از این دست نقد را رهبری میکنند: چه فشارهایی به طراحان و کارفرمایان وارد شده است؟ چه امکاناتی فراهم بوده است؟ چه مشکلاتی در پیش بوده است؟ چه موانعی از میان برداشته نشده است؟ این دقتهای نقادانه کمک میکند که آثار تصمیمهای خارج از حوزه معماری و در واقع، اثر عوامل ناشی از زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... در اثر معماری، توضیح داده شود. نقد زمینهای بر این اندیشه استوار است که نقد معمارانه مقولهای محدود به تفکر و تعمق در یک اثر مصنوع تمامشده نیست و ارائه یک نقد معمارانه خوب، بدون توجه به مشکلاتی که در طی خلق این اثر حل یا محدودیتهایی که بر خلق آن تحمیل شده، غیرممکن است. از آنجا که برنامهریزیهای پیچیده و برطرف کردن موانع، مشکلات و تناقضها، از اصلیترین پیشنیازهای انجام هر کار برجستهای محسوب میشود، اگر یک منتقد نتواند مشکلاتی را که طراحان بر سر راه طراحی یک بنا پیش رو داشتهاند یا خواستههای کارفرمایان و مجریان طرح را دریابد و سپس آنها را در فرم معمارانه حاصل (بنا) پیدا و ارزیابی کند، نمیتواند نقدی صحیح ارائه کند و باید نسبت به اظهارنظرهای وی شک کرد. چنین منتقدی که آگاهیهای کافی درباره شرایط و امکانات معمار، در زمان طراحی و ساخت بنا، ندارد، گمانهایش معمولا به دور از واقعیت است و در نتیجه باید در زمینه مورد تحسین قرار دادن یا ندادن بناها، بسیار محتاطانه عمل کند. به عنوان نمونهای از نقد زمینهای، میتوان به نقد بنای اجلاس ملل متحد در نیویورک، توسط لوئیز ممفورد اشاره کرد که او با ذکر محدودیتها و موانعی که بر سر راه طراحان این بنا وجود داشت، درصدد بود مخالفتها و جبههگیریها در برابر آن را ملایمتر کند، مشکلاتی از قبیل عدم وجود زبان مشترک بین اعضای مجمع 10 نفره مشاوران معماری که از سراسر جهان گرد هم آمده بودند، کمبود نمونههای مشابه از این قبیل ساختمانهای مدرن و مشکل برنامهریزی فیزیکی و تصمیمگیری در مورد ساختمانهایی که تازه پا به عرصه وجود گذاشته بودند، با در نظر گرفتن محدودیتهای فضا، زمان و هزینهها. نمونهای از مسائل سیاسی موثر در روند طراحی را نیز میتوان در بخشی از نوشتههای مایکل باوم، در مورد طرح و اجرای ساختمان اپرای سیدنی، جستجو کرد. او نشان میدهد چگونه تعجیل کارفرما (نخستوزیر) برای اجرای بنا که ناشی از پارهای مصلحتبینیهای سیاسی بود، سبب شد که پیریزی بنا، علیرغم توصیه اوتزن و مهندس طرح، پیش از اتمام طراحی آغاز شود، کاری که خسارات جبرانناپذیری از قبیل اتلاف وقت و سرمایه و نیز تیره شدن روابط بین کارفرمایان و مسئولان پروژه در اثر تغییرات زیاد طرح، داشت. بایستی توجه داشت که بیشتر منتقدان تا زمانی که خود درگیر کار عملی معماری نشدهاند، از عواملی که ممکن است روند طراحی را مورد تاثیر خود قرار دهند، اطلاع چندانی ندارند. از طرف دیگر، این منتقدان زمانی هم که از چنین مسائلی آگاهی داشته باشند، از ترس اقدامات مراجع قانونی علیه خود، نمیتوانند به چاپ این مسائل و مشکلات در جراید عمومی بپردازند. البته اطلاعات معمول در مورد روند طراحی یک ساختمان که چندان بحثبرانگیز نباشد، در جراید قابل دسترسی هستند و اغلب به چاپ میرسند. با توسعه و رواج نقدهای زمینهای، میتوان در آینده منتظر مطالعات موردی بیشتری در زمینه روند طراحی بود. همچنین انتظار میرود در سایه توجه به این نوع نقدها، توجه بیشتری به تلطیف عوامل تحمیلی و فشارها در طراحی بناها معطوف شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ زبان نقد نیز همانند هر شاخه دیگری از زبان، پر از مشکلات فراوان و مبهم و شخصی است، تا حدی که نیکولاس پوزنر ادعا کرد نقد معماری غیرممکن است، چرا که هیچ توافقی در مورد معنی الفاظ وجود ندارد. به طور کلی، زبان نقد، چه توصیفی و چه تفسیری، زبان مقایسههای پنهان است و بر پایه سابقه ذهنی منتقد از مجموعهای از معیارها و استانداردها استوار است. البته گاه منتقد در بیان این معیارها آنقدر مبهم عمل میکند که زبان وی چیزی فراتر از احساس تایید یا عدم تایید به مخاطب منتقل نمیکند. به عنوان مثال، در نقدی که توسط مور و کانتی در مورد مرکز لینکلن نوشته شده است، به مخاطب چنین القا میشود که این ساختمان، امروزی و قادر به گفتگو با محیط اطراف خود نیست، چرا که در این بنا نمایش رفتارها و بازیها به نمایش پول تبدیل شده است. اما به راستی، نشانه امروزی نبودن بنا چیست؟ و این بنا چه نوع گفتگو و رفتاری را نسبت به محیط اطراف خود بروز میداده که نداده و به امروزی نبودن متهم شده است؟ اینها همه نامشخص و مبهم است.بلاغت و فصاحت زبان نقد، یکی از ابزارهایی است که میتواند در ایجاد ارتباط با مخاطب یا بهبود درک او کارساز باشد. برخی از تدابیر و فنون بلاغت یا صنایع ادبی که امکان دارد در نقد معماری به کار روند، عبارتند از: þاستعاره þطنز þتشخصگرایی þدوگانگی þمجاورت þاغراق þکنایه þاصطلاحسازی برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ 1. استعاره منتقدان، به منظور سازماندهی تفکر خود، تمایل شدیدی به استفاده از یک استعاره کلیدی، برای بیان ویژگیهای یک ساختمان یا مجموعه شهری، دارند. برای مثال، «رینر بنهام»، در نقد ساختمان «دانشکده هنر و معماری دانشگاه ییل» مینویسد: «این ساختمان، یکی از معدود بناهایی است که بعد از اتمام شبیه یک تابلوی نقاشی به نظر میرسید. این بنا، آنقدر دوبعدی به چشم میآید که با وجود همه سایههای بیرونی و پر و خالیهای کارشده روی نما، مانند این بود که با یک مداد آن را به صورت خمیری مسطح درآوردهاند.» در نقد معماری با استفاده از فن استعاره، منتقدان برای دیده شدن ساختمانها، چیزهایی را به آنها نسبت میدهند. به عنوان مثال، «ولف وان ایکارت»، با استفاده از استعارههای خشن، تلاش کرد تا به شیوهای مخصوص، مخاطب خود را به دیدن «تالار گاند» در دانشگاه هاروارد تشویق کند؛ از نظر او، این ساختمان یک بمب اتمی غربی، یک وحشیگری مدرن، یک کارخانه و بالاخره یک دیگ بخار است. در نمونهای دیگر از نقد استعارهای، «هاکستیبل»، فراوانی بانکهای همسان در خیابانهای نیویورک را به بیماری بانکزدگی تشبیه میکند که باعث کندی خفقانآور جریان حرکتی در مفاصل اصلی خیابانها میشود. همچنین از نظر او، «هتل هیلتون نیویورک» نوعی شیزوفرنی حاد است. هاکستیبل در نقد «مرکز لینکلن» نیز از استعارههایی نظیر کاغذ کادو استفاده کرده، در حالیکه به نظر «جان لهر»، این مرکز مانند ملکهای بر تکیهگاهی لمیده است. مطالعه و مقایسه استعارههای بهکاررفته در نقدهای مختلف، مفید و حاوی اطلاعات آموزنده و گاهی نیز سرگرمکننده است. البته هیچ راهی برای پیبردن به منابع و انگیزههایی که زمینهساز بهکارگیری چنین استعارههایی در نقدهای مختلف بوده است، وجود ندارد. شاید موافقت و تایید استعارهای برای بیان ویژگیهای یک ساختمان، با توجه به مفاهیم و معانی آن، واقعا نشاندهنده رضایت و موافقت عمومی و شاید هم عدم موافقت و تایید یک استعاره خاص، نشاندهنده رقابت بین منتقدان مختلف باشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ ٢. طنز مقوله طنز، به عنوان نوع دیگری از فنون بلاغی نقد، آنقدر وسیع و نافذ است که میتواند مسائل بسیار کلی را نیز در قالب خود بیان کند و حتی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. البته این ابزار ممکن است در نقد بسیار خطرناک و ویرانگر عمل کند، چرا که طنز به خاطر دامنه وسیع خود، میتواند به جای بخشی از یک دیدگاه خاص، کل آن دیدگاه را نیز در خود جای دهد و زیر سوال ببرد، لذا در استفاده از آن باید کاملا محتاط بود.به عنوان نمونهای از کاربردهای طنز در نقد معماری، میتوان به نقد Montgomery Schuyler اشاره کرد که در سال 1897، مجموعهای از موارد مهم فراموششده حرفه معماری در روزگار خود را، در قالب طنز، جمعآوری کرد و بر پایه آن، به نقد کیفیتهای رو به زوال جزییات معمارانه پرداخت. او این کار را در قالب دو نامهای که به سردبیر مجله Architectural Record نوشت، انجام داد. اولین نامه او حاوی کاریکاتوری از آثار معماری، به همراه پیشنهاد یک برنامه زمانبندی شده برای اجرای جزییات معماری و دومین نامه، پاسخی طنزآمیز به نامه اول خودش است: «اکنون معماران به این نتیجه رسیدهاند که نیمی از وقت با ارزششان روی میزهای رسم به طراحی و نیمی دیگر به مشاوره با نقشهکشها اختصاص یافته است. اما این شیوه هرگز درست نیست. از آنجا که هر معمار باید به فکر گذران زندگی خود نیز باشد، باید بیشتر وقت خود را صرف جستوجوی کارهای سودآور و پولساز کند و برای زندگی زور بزند. اگر او مثل روزگار قدیم، در دفتر کار خود بنشیند و وقت خود را صرف نظارت بر کار نقشهکشهای خود بکند، بدون شک از زندگی عقب خواهد افتاد. تمام سابقه حرفهای او در گرو تمام کردن ساختمان در سریعترین زمان ممکن است. از دیدگاه حرفهای، هر یک ساعتی که او پشت میز رسم خود (به طراحی) میگذراند، از دست رفته محسوب میشود. برای یک معمار پرمشغله، هیچ چیز مضحکتر از تقاضای مصرانه ارباب رجوع برای ایجاد یک سبک ابتکاری معماری نیست. واقعا که! انگار او هیچ موضوع بهتر دیگری برای فکر کردن ندارد و فقط باید به طراحی بیندیشد! مردمی که توقع دارند یک معمار به جزییات معمارانه ساختمانهای خود بیندیشد، نمیدانند که از چه ضرری سخن میگویند.» شایلر، در ادامه، با تمسخر، اظهار میدارد که وجود جزواتی با جزییات آماده، برای سرعت بخشیدن به طراحی جزییات معمارانه، ضروری است، به خصوص جزییات سبک کلاسیک که همیشه با شتابزدگی انجام میشود: «تنظیم نظامنامهای تحت عنوان مقررات معماری مدرن که دربرگیرنده همه جزییات کلاسیک متداول مورد استفاده در ساختمانهای امروزی باشد، یکی از بزرگترین خدمات به حرفه معماری خواهد بود. وجود چنین جزوهای برای جزییات معماری کلاسیک، باعث صرفهجویی در وقت و نیروی کار نیز میشود، چرا که جزییات مورد نیاز به صورت آماده در اختیار طراح قرار میگیرد و نیازی به طراحی آنها نیست.» در بخش دوم، شایلر خود به نامه اولش پاسخ میدهد. او در این نامه، خبر از تاسیس شرکت «طراحی جزییات کلاسیک» میدهد، شرکتی که هدف آن، ارائه جزییات آماده به معماران و به تبع آن کمکردن هزینههاست.«دیگر برای طراحی جزییات معمارانه، اتاق خاصی به عنوان آتلیه طراحی وجود نخواهد داشت. از این پس، پلان هر ساختمان فقط یک بار تهیه و سبک آن بنا معین میشود. نقش معمار این است که از میان جزییات معماری استاندارد موجود در آن سبک، گونه استاندارد خاصی را انتخاب و پس از تنظیم و تبدیل این جزییات استاندارد به مقیاس مناسب، دستور کپی آنها در نقشه اصلی را به نقشهکشها صادر کند. کار معماران این نیست که ساختمانها را طراحی کنند، بلکه این است که ساختمانها را به طرحهایی از پیش تعیین شده نزدیک کنند. با توجه به چنین حقایقی، انجمن طرحهای کلاسیک و شرکت طراحی جزییات کلاسیک بنا شده است. ما میتوانیم از یک نوصیف ساده کلامی، به طراحی پلانها، فضاها و مقاطع کامل و پیچیده نیز برسیم. ما یک طرح کوچک مدادی از پلان و نمای یک ساختمان را به مجموعه کاملی از طرحهای لازم برای اجرای آن ساختمان تبدیل میکنیم. بایگانی کارهای حرفهای و مجموعه تصاویر کارهای ما در این کشور کاملا بینظیر است. ما میتوانیم جزییات تصویبشده در دورهها و سبکهای معماری مختلف را، با مقیاس دلخواه، در هر طرحی استفاده کنیم. بازسازی کامل ساختمانها، بزرگ کردن، کوچک کردن و انجام هر نوع تغییری در آنها، برای ما امکانپذیر است. البته ما به ضرورت پیشرفت معماری نیز معتقدیم؛ نمایندگی ما در پاریس هر ماه عکسها و طرحهای اندازهگذاری شدهای از جدیدترین و بهروزترین بناها و جزییات اجراشده در آنها را برای ما ارسال میکنند که ما آنها را برای استفادههای بعدی در بایگانی معماری خود قرار میدهیم. همچنین زمینهای فراهم شده تا هر سال چندین دانشجوی معماری به نیروهای دفتری ما اضافه شوند تا مشتریان ما اطمینان یابند که کار ما کاملا بهروز است. کار ما حتی اگر به جزییات شاهکارهای کلاسیک وفادار نباشد، دست کم به مدهای روز پاریس وفادار خواهد بود.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ 3. تشخصگرایی تشخصگرایی، یکی از شیوههای طنزآمیز نقد معماری و مبتنی بر تجسم شخصیت برای بناهاست. به عنوان مثال، A. Trystan Edwards برای اینکه بتواند جریان غالب معماری را به تمسخر بگیرد، ساختمانها را موجودات زندهای دارای قدرت تکلم و احساسات در نظر میگرفت. در مقالهای از او، ساختمان بیمه خود شروع به توصیف خود به عنوان زشتترین ساختمان لندن میکند و نویسنده بدینوسیله معماری آن را مورد نقد قرار میدهد: «من ترجیح میدهم به عنوان زشتترین ساختمان لندن مورد توجه قرار گیرم تا اینکه اصلا توجهی به من نشود. چرا که تنها آرزوی من این است که شاخص و متفاوت (حالا از هر لحاظ) به نظر برسم و ساختمانهای مجاورم را، هرطور که شده، با زور یا کلک، تحتالشعاع قرار دهم. هنگامی که برای اولین بار در این محل قرار گرفتم، نه تنها برای مصالح ظاهری نما، از رنگها و بافتهایی استفاده کردم که به شدت با ساختمانهای اطرافم تفاوت داشته باشد، بلکه برای خود نصف دوجین منارههای مخروطیشکل نیز در نظر گرفتم تا حقیقتا به یک کلیسای جامع کاتدرال شبیه شوم. این یک ایده کاملا جدید در زمان خود بود. ... و من در روزهای نخست ساخته شدن، بسیار محبوب و مورد تحسین همگان بودم. اما آیا شما میدانید درست همین هفته قبل چه ترس ناگهانی به سراغ من آمد؟ ... من خواب دیدم که در سمت راست و چپ من و در حقیقت در سرتاسر شهر هالبورن، مجموعهای از ساختمانهای کاملا شبیه به من وجود داشت. ... بسیار دور از احساس خوشبختی بودم و احساس میکردم زیر فشار لعن و نفرین قرار دارم. میدانید، غرور و شکوه خاص من در این خلاصه شده بود که در نوع خود بینظیر و همانند باشم. ... یکی از شادیهای من این بود که تاثیر و برتری باشکوه خود را نسبت به بناهای بیروح و کمحرف اطرافم ببینم. اما تصور کنید که من در خواب دیدم تمامی مغازهها و ادارههای سرتاسر هالبورن با سقفهای شیب دار درست مثل خودم پوشانده شده بودند. ... و من در آن میان چه بودم؟ فقط یک رقم بیمقدار صفر. من هم درست یکی از آن همه عناصر شبیه به هم بودم. ... اما وقتی بیدار شدم و فهمیدم که من هنوز (در زشتی) بینظیر هستم و میتوانم بر بناهای مجاورم فخر بفروشم، نفس راحتی کشیدم.» برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ 4. دوگانگی دوگانگی، به معنی توصیفکردن یک پدیده به صورت «این یا آن» (انتخاب یکی از دو گزینه موجود) است که همواره نیمی از دوگانگی، درست و نیمی دیگر، نادرست فرض میشود. این صنعت ادبی، یکی از نیرومندترین شیوههای بلاغی بهکار رفته در نقد معماری است، چرا که تقسیمکردن تجارب به صورت دوتایی بسیار آسان است و ساز و کار روشن و واضحی برای ادراک و قضاوت، در اختیار ما قرار میدهد. در واقع، با استفاده از شیوه دوگانگی، ما میتوانیم به ماهیت چیزی به این طریق پی ببریم که بدانیم آن چیز، چه چیزهایی نیست. نیکولاس پوزنر در کتاب «خلاصهای از معماری اروپا»، ملاحظات نقادانه خود را بر پایه دوگانگی بین عقلانیبودن یا عقلانینبودن بنا استوار میکند و با بهرهبردن از این شیوه، اغلب ساختمانهای ساختهشده را مورد بیاعتنایی قرار میدهد. همچنین از نظر وینسنت اسکولی، معماری منعکسکننده نوع برخورد بشر با طبیعت است: انسان در برابر طبیعت (سنت یونانیها) یا انسان با طبیعت (سنت آمریکاییها). از نظر رابرت سامر نیز، معماری یا لطیف است یا خشن. البته باید در نظر داشت که از طرفی، صحت تقسیمبندیهای دوتایی همواره قابل تردید است و از طرف دیگر، در شرایط و زمانهای مختلف، نیمه مناسب دوگانگی میتواند تغییر کند. به عنوان مثال، نیکولاس پوزنر در سال 1936، در کتاب «پیشگامان جنبش مدرن، از ویلیام موریس تا گروپیوس»، به دفاع از نظریههای عقلانی طراحی، از دوره ویکتورین تا سال 1914، میپردازد، اما در سال 1973، در مجموعه مقالاتی، از نظریات قبلی خود عدول میکند و با طرفداری از وجه دیگر دوگانگی عقلانیبودن یا عقلانینبودن، به حمایت از طراحی غیرمنطقی میپردازد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۰ 5. مجاورت مجاورت (قیاس)، یعنی کنار هم قرار دادن پدیدههای متضاد، برای نشاندادن اینکه آن پدیدهها چندان هم متضاد نبوده، بلکه حتی در مواردی نیز به هم شبیهاند یا برعکس، کنار هم قرار دادن چیزهایی به ظاهر مشابه، برای نشاندادن اینکه آن پدیدهها چندان مشابه نبوده و حتی در تعارض و تضاد با یکدیگر نیز هستند. صنعت مجاورت اغلب در نقدهای تصویری به کار میآید، چرا که تضادها یا شباهتها، با استفاده از یک تصویر یا عکس، خیلی سریع، خود را نشان میدهند. منتقد، با استفاده از صنعت مجاورت، میتواند مخاطب را از ابتدا در مسیری به ظاهر مطمئن و منطقی پیش ببرد و بعد ناگهان او را به سمت مسیری کاملا متضاد پرتاب کند. به عنوان مثال، هاکستیبل در بخشی از نوشتههای خود، به معرفی دادگاههای جدید و قدیم هوستون و نیوجرسی، به صورت کلامی و تصویری، میپردازد و در حالی که ما به علت یکی بودن عملکرد دو ساختمان و همینطور مکان آنها، منتظر تشابهاتی بین دو ساختمان هستیم، او نشان میدهد که این دو ساختمان با هم تفاوت دارند.یکی از موارد ویژه کاربرد صنعت مجاورت در نقد معماری، "قیاس قبل و بعد"، یعنی مقایسه شرایط قبل از وقوع یک رویداد خاص یا بعد از وقوع آن، است. این شیوه زمانی کاربرد بیشتری مییابد که خواسته باشیم زوال، نابودی یا تغییرات نامطلوبی را نشان دهیم. به عنوان مثال، نیکولاس پوزنر، از عکسهای قیاس قبل و بعد، برای معطوفداشتن نگاهها به معماریهای در حال ویرانی لوکوریوزیه و زیر فشار قرار دادن انجمن فرانسوی حفظ و احیای بناهای تاریخی، برای حفظ و نگهداری این بناها، استفاده کرده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ 6. اغراق فن اغراق، گاه میتواند با بزرگنمایی نیز همراه باشد. نوع دیگری از بزرگنمایی، پیرایش (زدودن بخشهای اضافه) است، بدینترتیب که عناصر فرعی منحرفکننده حواس حذف میشوند و فقط الگوی اصلی، با قدرت جلب توجه زیاد (به دلیل حذف الحاقات)، باقی میماند. 7. کنایه بیان مسائل به گونهای طنزآمیز و در لفافه، یکی از فنون نقد بلاغی است که در تضاد با اغراق قرار میگیرد. در این شیوه، موضوع اصلی تصویر، در پسزمینه یا پیشزمینههای قوی و شدید محو و لذا قدرت تاثیرگذاری آن نیز کمتر میشود. این فن، با وجود قدرت کم تاثیرگذاری، گاهی تنها روش ممکن عملی و بدون خطر نقد است. 8. اصطلاحسازی در فن اصطلاحسازی، منتقد عبارت یا اصطلاحی را ابداع میکند و در صورتی که این اصطلاح مناسب باشد، اول در اذهان عمومی ماندگار و به تدریج، به تکیهکلام روزمره مردم تبدیل میشود. به عنوان مثال، هاکستیبل با بهرهگیری از این صنعت، اصطلاح "مانهاتانیشدن" را در مورد توسعه بیرویه شهرها باب کرد یا بعد از اینکه مجله Architectural Review، از واژه "ساپتوپیا" (ترکیب دو واژه Sub و Utopia، به معنی حومهنشینی در اتوپیا یا آرمانشهر)، به عنوان تیتر اصلی یکی از مقالههای خود استفاده کرد، این واژه به سرعت بین مردم رواج یافت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ موقعیتهای گوناگون و متنوع نقد را میتوان بدین ترتیب دستهبندی کرد: 1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) 2. نقد مقتدرانه (نقد از موضع قدرت و نفوذ؛ نقد کارفرمایان، استادان و ...) 3. نقد کارشناسانه (نقد توسط افراد متخصص و آگاه) 4. نقد همکاران (توسط دوست و شخص همرتبه) 5. نقد عوامانه (توسط افراد غیرحرفهای و غیرمتخصص) این دستهبندی هم دربرگیرنده موقعیت حادثشده برای نقد و هم دربرگیرنده نقش منتقد است. به عنوان مثال، نقد در جایگاه کارفرما، شایسته مدیر دفتر یا مدرسی است که به تفسیر یا قضاوت در مورد آثار افراد مبتدی یا شاگردان خود میپردازد. برعکس، یک متخصص، به هنگام نقد، هیچ قدرت و نفوذ خاصی بر کسانی که کار آنها را مورد نقد قرار میدهد، ندارد؛ نفوذ او تنها بستگی به تاثیرگذاری دیدگاهها و آگاهیهای خاص او بر دیگران دارد. نقدی که توسط شخص متخصص انجام میگیرد، سعی در متقاعد کردن دیگران دارد، در حالی که نقد کارفرمای صاحب قدرت فقط از تسلط و نفوذ او بهره میگیرد. شخص مبتدی، کارآموز یا زیردست کارفرما، معمولا به گونهای تحت نفوذ و تسلط کارفرمای خود قرار دارد و از همین منظر نیز مورد نقد واقع میشود، چرا که او فقط باید تابع باشد. در عوض، در نقد توسط همکار و دوست، صاحب اثر تحت هیچ گونه قدرت و تسلطی قرار نمیگیرد، چرا که احتمالا منتقد و صاحب اثر، به دلیل رابطه نزدیک، از دانش مشترک و تمایلات مشترکی نیز برخوردارند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ 1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 1 در نقد توسط خود شخص (صاحب اثر) که بعضی از مراتب بالاتر، نظیر نقد کارفرما، نقد متخصص، همکار، تازهکار و نقد عوام را نیز در برمیگیرد، طراح در جریان روند طراحی، خود (و طرح خود) را مورد نقد قرار میدهد. انتقاد از خود، سیمایی از تفکر آگاهانه را نشان میدهد و هر چند این حقیقت مورد قبول بسیاری از هنرمندان خلاق است، اما تحقیقات جدی چندانی به منظور روشنتر کردن آن صورت نگرفته است. الیوت (Thomas Stearns Eliot): "قسمت اعظم تلاش یک نویسنده برای نگارش و تصنیف یک اثر، تلاشی نقادانه است. این تلاش نقادانه، شامل وارسی کردن، ترکیب کردن، برپا کردن، حذف کردن، اضافه کردن، اصلاح کردن یا آزمودن بخشهایی از اثر است. این تلاش خستگیناپذیر به همان میزان که خلاقانه است، نقادانه نیز هست. نقدی که یک نویسنده ماهر و فرهیخته از کار خود ارائه میدهد، کاملترین و والاترین نوع نقدی است که ممکن است در مورد کار او ارائه شود. بعضی از نویسندگان خلاق تنها به این دلیل بر برخی دیگر برتری دارند که استعداد نقادی آنها بیشتر است." شاهن (Ben Shahn): "هر هنرمندی که روی یک تابلو نقاشی کار میکند، تنها یک متخصص و هنرمند نقاش نیست، بلکه وی در آن واحد، نقش دو نفر را دارد. او باید همزمان در نقش دو نفر رفتار کند؛ این هنرمند از یک طرف سارنده و به وجود آورنده اثر است و از طرفی دیگر، خود منتقد کار خود نیز هست. ..." کالینز (Peter Collins): "هر دانشجوی طراحی معماری باید بداند که گفتوگوهای میان او و استادش در مورد روند طراحی، فقط به جنبههای خاصی از این روند میپردازد و او خود باید قادر باشد در پایان تحصیلاتش، این کار را به تنهایی در مورد آثار خود انجام دهد، چرا که هیچ تفاوتی میان نقد دیگران و نقد توسط خود شخص نیست و حتی نقد توسط خود شخص مفیدتر نیز است." برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۰ 1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 2 نداهای درونی در فرایند انتقاد از خود از زمانی که من نسبت به آنچه کریستوفر الکساندر، "ترسی مبهم در خلق یک اثر" مینامید، دلمشغولی پیدا کرده بودم، مدام به هنگام طراحی در خلوت خود، صداهای ناشناختهای میشنیدم. سه نوع مختلف از نداهای درونی که ممکن است در فرایند انتقاد از خود، برای هر شخصی اتفاق بیفتد، عبارتند از: 1. نداهای توصیهکننده (شامل نداهای تحمیلی و تذکرات دوستانه) 2. نداهای بازدارنده (دلسردکننده، ترساننده) 3. نداهای هوشیارکننده 1. نداهای توصیهکننده برخی از صداهایی که در تنهایی به نظرم میرسند، سعی میکنند مرا متقاعد کنند که انجام دادن کدام کار، "این" یا "آن"، بهتر است. صدای پرابهتی میگوید که من خام و بیکفایت هستم و هنوز باید بهتر شوم. صدای دوستانهای میگوید که ما معماران مسئولیتهای بزرگی به دوش داریم که باید آنها را مهم بدانیم. تکیه بر کلمه "باید" در این صداها، مرا به نوعی دلهره و نگرانی مبتلا میکند که میتوان آن را حالتی از "دلمشغولی اجباری" نامید. تجربه این دلمشغولی اجباری توسط هنرمند، او را تحت فشار قرار می دهد و تخلیه بیرونی این فشار، به صورت بیان عباراتی تشرگونه و توام با افسوس و شماتت و بازپرسی از خود، مثل "من باید این کار را میکردم، اما ..." یا "شاید من باید ..." بیان میشود. توصیهکنندههای درونی، علیرغم ایجاد نگرانی و تشویش، تاثیر زیادی بر روند طراحی میگذارند که این تاثیر چندان مشکلساز نیست و بیشتر جنبه مثبت دارد. مشکل تنها زمانی بروز میکند که این نداهای درونی چنان بر شخص مسلط شوند که ادامه کار و زندگی عادی را برای او ناممکن سازند. اما به هر حال این خود شخص است که با اتخاذ واکنش مناسب در برابر این گونه نداهای درونی، ادامه کار را ممکن ساخته و نوع تاثیر مثبت یا منفی آنها را مشخص میگرداند. تجربه نشان داده انسانهای تکاملیافته میتوانند ضمن بهرهمندی و پذیرش تاثیرات مثبت هر پدیدهای، در برابر تاثیرات منفی آن مقاومت کنند. پس این صداهای امر و نهی کننده درونی، همیشه ما را از انجام و ادامه کار باز نمیدارند، بلکه گاهی نیز ـ در تعادل با سایر نیروها ـ فقط عامل موثری برای ترغیب ما به جستجوی راهحلهای بهتر دیگر هستند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۰ 1. نقد توسط خود شخص (انتقاد از خود) ـ 3 1.1. نداهای توصیهکننده نوع اول: تحمیلی اینگونه امر و نهیها، اغلب مشابه امر و نهیهای پدر و مادرها هستند، با این تفاوت که به جای منبعی بیرونی (در خارج از وجود)، با درون و وجدان آدمها سر و کار دارند. این صداهای درونی، معمولا بقایای تجارب دوران کودکی هستند، همان روزهایی که یاد گرفتیم، بعضی کارها خوب و بعضی دیگر بد هستند. همان روزهایی که آموختیم، کس دیگری غیر از خودمان، به این خوب و بدها آگاه است، همان روزهایی که فرا گرفتیم، همواره باید منتظر رد یا تایید کارمان توسط شخصی دیگر باشیم. تمام آنچه ما قادر به انجامش بودیم، آزمودن هر یک از کارها و اغلب به خطا رفتن و متعاقب آن، مواخذه شدن بود (روش آزمون و خطا). من هم چنین منتقدی در درون خود دارم: ـ وقتی در ساختن یک بنا، حساسیت زیادی از خود نشان میدهم، به خاطر هدر دادن مصالح و نداشتن اندازه دقیق عناصر ساختمانی از قبل، مورد سرزنش و مواخذهاش قرار میگیرم. ـ زمانی که میخواهم از ایدههای طراح دیگری در کارهایم استفاده کنم، چون ایدههای وی بهتر به نظر میآیند یا وقتی فریفته ایدههای طراح دیگری شدهام، این صدای درونی مرا غیرخلاق و مقلد میخواند یا به خاطر استفاده بد یا ادراک نادرست ایدههای شخص دیگر، مورد مواخذه قرار میدهد. ـ زمانی که ایده خاص و بیهمانندی به ذهنم خطور میکند، «نخبهگرا» یا «شخصی که قصد دارد زیرفرهنگهای نامتناسب ایجاد کند» خوانده میشوم. ـ حتی زمانی که میخواهم خودم باشم و از ایدههای خود استفاده کنم، به «خودمحوری» متهم میشوم. خطر بزرگی که حرفشنوی زیاد از این صدای تحمیلی درونی هنرمند را تهدید میکند، این است که این حرفشنوی ممکن است باغث شود که وی هرگز نتواند کاری انجام دهد. چرا که میداند ممکن است شکست بخورد یا اینکه ممکن است تصمیم درستی اتخاذ نکند، به همین خاطر از اقدام به هر کاری سر باز میزند. خطر دیگر این است که امکان دارد هنرمند در تلاش برای خشنودی این ندای درونی، خواستههای مشروع افراد دیگر، نظیر کارفرما، مشتری یا استفادهکنندگان از بنا را به فراموشی بسپارد. هنرمند ممکن است چنان مشغول ناتواناییها و نواقص شخصی خود شود که حتی قادر به انجام قسمتهای ساده کار ـ که همیشه به خوبی از عهده آن برمیآمده ـ نیز نباشد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده