Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ خاطرات جالبی دارم مخصوصا" من که با همه شوخی میکنم یه بار به یکی از بچه ها گفتم که ایلیا (علی) همسر منه و کسی نمیدونه که همسر منه اون هی میگفت بابا ایلیا پسره... گفتم بابا همسر منه... چرا نمیخوای بفهمی.. طوری من جدی بهش میگفتم که اونم متقاعد شده بود.... میگفت باشه.. ولی من دیدمش یه بار هااا.. گفتم بابا اون ایلیا نبود... میگم که ایلیا همسر منه... خواهشا" به کسی نگوووو اونم گفت باشه 27 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ خاطرات جالبی دارممخصوصا" من که با همه شوخی میکنم یه بار به یکی از بچه ها گفتم که ایلیا (علی) همسر منه و کسی نمیدونه که همسر منه اون هی میگفت بابا ایلیا پسره... گفتم بابا همسر منه... چرا نمیخوای بفهمی.. طوری من جدی بهش میگفتم که اونم متقاعد شده بود.... میگفت باشه.. ولی من دیدمش یه بار هااا.. گفتم بابا اون ایلیا نبود... میگم که ایلیا همسر منه... خواهشا" به کسی نگوووو اونم گفت باشه خیــــــــلی خوب بووووووووووود :ws28: 7 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یکی از پستایی که دوست دارم، پست راپونزل تو تاپیک گیلانیا بیان پرچمو ببرن بالاست ... قبلش یه عکس از آزمایش گذاشت و گفت حالش بده و دیگه تو انجمن نمیاد ؛ بعد اومد و در موردش توضیح داد : :persiana__hahaha: #222222] 715249]خوب میریم سراغ توضیحات اپزشک معالج و اینا که معلومه سپیده بود ولی اون پائین مهر و امضا دکتر آزمایشگا خودمم بقیه هم اسمای دوستای یونیمه 5 تا رفیقیم اون دکتر آخرم که عباس آقاست اون جنرال بیوچیمیستری به معنای آزمایش بیوشیمییی خون هست ما 8 واحد درس بیوشیمی پاس میکنیم که توش میتونیم این آزمایشاتو کاملا متوجه شیم البته اینا بیشتر تخصص بچه های علوم آزمایشگاهیه ولی خوب به میکرو هام یاد میدن:persiana__hahaha: اون تست که نام آزمایش هست مثلا تو اولی میزان توتال مینا چیقد حرف زنی کر:persiana__hahaha:دومی مخفف هست ینی خانداداش میلاد دوماد عباس آقاسومی مخفف ونوس مرغانو جا بوکونچهامی داداش امین گوزگابعدی سپیده شکر من:dancegirl2:بعدی بهرام فرست قزوین اون بخش رزولت ینی مقدار اون ماده در خون که خوب اینجا واسه شوخی اعداد مثلا تولد یا سال و ...:w963: اون بخش یونیت که واحد اون مادست اگه دقت کنید به واحدا واحد امین رو به جای میلی لیتر بر دسی لیتر متر مکعب بر لیتر حساب کردم:persiana__hahaha:یا مثلا واحد میلاد ذره بینی نوشته میکروسکوپیکواحد سپیده رو کریستال در نظر گرفتم:persiana__hahaha: واحد بهرامو باکتری:persiana__hahaha: البته فقط همون ml/dlواسه آزمایش خونه ... اون آخرم که رفرنس رینجش هست گفته نرمالش چقد باس باشه * علامت خطر هست که اگه یه ماده ای در خون کم یا زیاد باشه این علامتو میذارن و میگن چکد ینی باس برسی بشه اون توضیح داخل نوت هم در آزمایشات راجب مشکل هایی که باید چک بشه هست منم اونجا نوشتم ینی میزان سپیده و میلاد و امین در خون بسیار پایین است به صورت روزانه توجه شود...پایین آزمایش ها هم همینجوری مینویسه لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ قشنگترین خاطره من ازنو اندیشان مال همین امشبه تاپیک موز!! که فقط 4 تا شرکت کننده داشت . استار تر و من و اقای خاص و هادی خیلی خندیدم جای همه شما که از دور میدیدین ولی داخل نشدین خالی . و خیلی اموختیم و اموزش دادیم و تنها تاپیکی بود که که در عمر نو اندیشان به نتیجه رسید و همه تاپیک را ترک کردیم چون کار دیگه نداشتیم الان هم چون دیگه کارش تموم شده بود ابوالفضل هم قفلش کرد 16 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ منم اومدم مثل هیملر از تاپیک امشب بگم جدا خندیدم خیلی خوش گذشت 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ منم اومدم مثل هیملر از تاپیک امشب بگم جدا خندیدم خیلی خوش گذشت قشنگترین خاطره من ازنو اندیشان مال همین امشبه تاپیک موز!! که فقط 4 تا شرکت کننده داشت . استار تر و من و اقای خاص و هادی خیلی خندیدم جای همه شما که از دور میدیدین ولی داخل نشدین خالی . و خیلی اموختیم و اموزش دادیم و تنها تاپیکی بود که که در عمر نو اندیشان به نتیجه رسید و همه تاپیک را ترک کردیم چون کار دیگه نداشتیم الان هم چون دیگه کارش تموم شده بود ابوالفضل هم قفلش کرد تأیید میشهجای همه خالی بود پس برای مردا مجاز بود دیگه.. آره؟ بهار کیه؟ 9 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ تأیید میشهجای همه خالی بود پس برای مردا مجاز بود دیگه.. آره؟ بهار کیه؟ مجازه تایید میشود بهار کیه؟ 7 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ بهترین خاطره من از 4 دیواری و پاتوق خونه شهرسازاست:ws28: یه شب منو حامی رفتیم توو پاتوق شهرسازا و نفت ریختیم بهش آتیشش زدیم بعد خودمونم وایسادیم یه کنار هِر هِر بهش خندیدم:hapydancsmil: خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی باحال بود 4 دیواری که دیگه تهش بود منو مریم(anastazia) مرتضی محمد حسین..... آبــــــــــــاد کردیم اوونجارو یادش بخیر دمپایی مرتضی پرتش کرد خورد توو چشم یکی از مهرازا سیاه و کبود شد:ws28: یه سری این دوتا شهرسازه وروجک اوومده بودن....به مرتضی گفتم با همون دمپایی که زدی توو چشم یکی از بچه ها میام سیاهو کبودت میکنمااااااااااا محمد حسینم گفت تو به یه چیزی گیر میدی دیگه ولش نمیکنی نه؟!!! دیگه من بیهووووووش میشدم از خنده واقعا هیچ خاطره ایی بهتر از کل کل و اذیت کردن شهرسازا نیست:hapydancsmil: 21 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ بهترین خاطره من توی انجمن که با شادی همراه بود، برای تاپیک عروس گلم اسی بود، حیف که زود تموم شد.ای کاش باز هم تکرارشو نشون بدن……..شب میومدیم تاپیک رو 10 صفحه میبردیم جلو، تا میومد کُفری میشد،یک کم دعوا میکرد دوباره آروم میشد.باز همه میرختن سرش……….نگار و فروغ و لورنا هم خوب نقش بازی میکردن، البته آرخا و نوترون هم عالی بودن……..مخصوصا آرخا، چه قدر سر تعریف کردن فیلم هندیش خندیدم……..یه عده هم میومدن وسط پارازیت ول میدادن،هیچکی تحویلشون نمیگرفت. حیف، دوران شادی بود،امیدوارم دوباره همه را جمع داشته باشیم. 18 لینک به دیدگاه
hamidbala 2844 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ بهترین خاطرم این بوده یک دوست خوب اینجا پیدا کردم که اصلا فکر نمی کردم... 13 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ خاطرات من بیشتر برمیگرده به سر کا رگذاشتن چند نفر طفلکی... یه بار به یه نفر گفتم اسماعیل Mr. Specific عموی واقعیه من میشه...وسط یه بحث خیلی جدی بودیم...اون هم اول باور نکرد اول.. منم اینقدر با اطمینان گفتم که باور کرد...از اونجایی که میدونستم Mr. Specific پایه سرکار گذاشتن میشه بهش گفتم هر وقت اومد برو ازش بپرس... اونم دیگه باور کرده بود...بعد دیگه آخر سر بهش گفتم شوخی بوده.... یه بار دیگه هم تو سی اف بودیم همه رفتن من و یکی از بچه ها موندیم نمیدونست من کیم الکی بهش گفتم یکی از مدیرهام قراره اخراجت کنم به این دلیل...اون هم هی گفت...عععع نه من این کار رو انجام ندادم منم گفتم مدرک دارم..دیگه آخرش گفتم سر کار بودی... بچه ها رو زیاد سر کار گذاشتم الان یادم نیست... اسپم تو پروفایل ادمینی و امین 202 هم همیشه خوب بود...خوش میگذشت....:gnugghender: یه نفر هم بود...خیلی یوزر درست میکرد....منم سریع مچشو میگرفتم....پیداش میکردم..بهش پیام میدادم..خیلی تابلو بود.... یه بار هم یکی دیگه از بچه ها خودش دلش خواست منم گذاشتمش سر کار...فکر میکرد من ایران نیستم....منم گفتم نه نیستم...ولی خودم بهش گفتم که اشتباه فکر کرده... اسپم وسط تاپیک پروژه اجرایی آرمین هم خوب بود....قیافش دیدنی بود... قبلن با بچه ها بیشتر میشد شوخی کرد... جای عسل و خیلیهای دیگه هم خالی... 22 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ هدا این رو تعریف کرد یاد یه چیزی افتادم یه روز مینا(از کاربران گیاه شناسی) رو توی دانشگاهمون دیدم که با دوستش بود... مینا من رو به عنوان عموش معرفی کرد.. دوستش یهو گفتم : چهرتونم شبیه به همه!!!! 20 لینک به دیدگاه
Matin.Gamer 2247 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ خاطرات خوب و بدی در ذهن دارم ؛ ولی اکثرا کوچک هستن و ارزش گفتن ندارن یعنی سعی کردم اینجا دیگه برای خودم خیلی خاطره سازی نکنم که بعدا باعث افسوس خوردنم بشه بزرگترین خاطرات من از این انجمن مربوط به متینیگ هایی میشه که حضور داشتم خصوصا این آخری ( کاخ گلستان ) که با حمید ( کدپلاس )( سی اف دی ) چقدر چرت و پرت گفتیم و خندیدیم 18 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ من همیشه از بچگی سختم یود خاطره تعریف کنم... تخریبا خیلی خوب بود تابستون یادش به خیر واقعا...منم همش درس داشتم...میرفتم میومدم میدیدم 4 صفحه رفته جلو یه بارم یادمه یه تاپیک زد یکی از بچه ها تو تالار مذهبی همش اسپم...چه ذوقی میکردیم:hapydancsmil: 17 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ حیف که فراموش کردم وگرنه زنده در نمیرفتی یه خاطره هم من از میلاد تی یادم اومد. (طفلک همش یه پای اذیت شدنا بود ایشالا که تو کنکورش موفق باشه) میلاد وقتی مدیر بود یه مدت بود زیاد نمی تونست بیاد. یکی از بچه های خبیث شهرسازی هم یه نقشه کشید و منم به شدت پایه :gnugghender: یه متن کاملاً خشک و رسمی اماده کردیم. بعدش یه خصوصی زدم و اون متن رو واسش فرستادم که گفته شده بود به خاطر عملکرد نه چندان خوب و نارضایتی کاربرای تالار مجبوریم بازنشستت کنیم. بعد کل امتیازاشم صفر کردم (ای کاش اون متن رو داشتم. اون فرد خبیث اگه هنوز متنی که تهیه کرده بود رو داره بفرسته که تو این پست اضافه کنم ) وقتی اومد دید بابت اینکه بچه ها از دستش ناراضی بودن خیلی ناراحت شد و منم اولش به روم نیاوردم و بازم خشک جواب دادم. وقتی دیدم پروژه ناراحت کردنش و شوک وارد کردن با موفقیت انجام شد گفتم که شوخی بودش همش فک کردم ، اما دقیق یادم نیومد چی بود متنش ، ولی فک کنم یه چیزی بود تو همین مایه ها : با سلام کاربر محترم انجمن علمی و پژوهشی نواندیشان ، Miladt عزیز ضمن تشکر از تلاش ها و فعالیت های مفید شما در این انجمن ، مدیریت سایت نواندیشان به اطلاع شما می رساند که ، پس از دریافت شکایت ها و انتقادات مکرر کاربران تالار شهرسازی ، مبنی بر فعالیت ناکافی شما و عدم رسیدگی مناسب به تالار مربوطه ، انتقادات کاربران در جلسه اخیر مدیران ارشد انجمن مطرح گشته و تصمیم بر آن شد که جهت احترام به حقوق کاربران انجمن ، زین پس شما را از ادامه فعالیت مدیریتی تان باز داشته و فرد دیگری را برای رسیدگی به امور تالار شهرسازی انتخاب نماییم . بدین منظور ، جعبه امتیازات شما همچون روز اول ورودتان به انجمن ، خالی گشته و به عنوان کاربر عادی به فعالیتتان ادامه خواهید داد . شما می توانید انتقادات خود را نسبت به رای صادره ، از طریق پاسخ به همین پیغام سیستم مطرح فرمایید . شروع مجدد خوبی را برایتان آرزومندیم . با تشکر ، انجمن علمی و پژوهشی نواندیشان :ws28: 24 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ خنده دار ترین خاطرم اینه یکی فکر میکرد من خضیم :ws28: 11 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ یادش بخیر این اولین خاطره من تو این سایته اولین باری که باشگاه مهندسان ***** شد اومدیم اینجا اونم بصور گله ای من و شقی و شادروان مهرشاد و خیلیهای دیگه نزدیک 20 نفر. و شروع کردم معرفی و اینا که محمد کلی ذوق مرگ شد که تو یه روز چقدر ثبت نام داشته بعد رفتم تو یه تاپیکی به اسم پاتوق نواندیشان و شروع کردم به اسپم و کلی صفحه رو خط خطی کردیم تازه محمد از اسپم ما کلی هم ذوق مرگ شد بعد چند روز هم که مهندسان باز شد دوباره همه کوچ کردیم اونجا و تا مدتها نیومدیم .تا که جو خفقان تو مهندسان دوباره شروع شد و برای همیشه اونجا رو ترک کردیم 22 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ این فقط یک خاطره است . خاطر ای که برای من جالب است ولاغیر .. خاطره مربوط میشود به 111 روز پیش یکی از دوستان یه تاپیک که از یه فاروم فیل...تر شده بود در نو اندیشان کپی پیست کرد این تاپیک بدون هیچ توضیح یا دلیلی سر شار از توهین ها واضح و اشکار به ملت شریف ایران بود اول و اخر جملات تاپیک هم با خط درست دو تا جمله توهین امیز را نوشته بود ( گویی خیلی هنر کرده که باید با فونت درشت بنویسه !!! ) چاره ای نبود با توجه به نبود مدیری در ان زمان فعلا باید جواب میگرفت از خط قرمز گذشته و گستاخی کرده بود اما مشکل این بود که باید بگونه ای جواب میدادم که هدف از جواب نویسنده ای باشد که عضو سایت نو اندیشان نیست و نه استارتر خودی . دست بکار شدم تیتر تاپیک این بود ***************************. ننوشتم چون تکرار توهین حساب میشه ومنم شروع کردم اول کار این را نوشتم ببخشید خانم استارتر اصلا شما منظورم نیستی . نویسنده ان متن هر کی بوده خود ادمی پست و کثیف و احیانا خود فروخته است دوست دارد که برای خودی نشان دادن مردم را وحشی و فرومایه میداند . فرقی هم نمیکنه چه مردم مسلمان و یا غیر مسلمان ویا خلق ایران و یا ملت غیور ایران و یا هر کس را خطاب کند. و قتی ادم در لجن افکار خود یا در باتلاق بلندگو های اجنبی و یا در دگم متعفن دهنیت خود غرق شود اینگونه یاوه بافی ها و دادن این القاب به ملتی باستانی و با فرهنگی سترگ کاری ساده است. مهم اینست که پوزه ای بخوارانند و برای کسی خوش رقصی کنند . بعید نیست همین کثافت احمق خود در جایی دیگه در این دردندشت بی حساب و کتاب قصیده ها در جلال و جبروت این ملت سر افراز نوشته باشد . فرقی هم نمیکند ادم نمایانی مث این که معلوم نیست خود و بزرگتراشون در آخور کی می چرند این چنین ملت خود را به دیگران خوار بنمایانند . ............................... ................................... (طولانیه نمینویسم ) ................................. اینان هر چند فارسی حرف میزنند و مینویسند هیچ فرقی با هواداران دد منش بن لادن که برای انتقام گیری خون کثیف او هرروز مردم فقیر و بی گناه و بیچاره را در کوچه خیابان ها و دهات اقغانستان و عراق قنل عام میکنند ندارند . اینان باید یه جایی کینه ی خود را رها کنند.ترسو هایی که در جایی دیگه جرئت هیچ حرفی را ندارند به نت می ایند تا دهنیت خود را استفراغ کنند و اگر اینجا نتوانند مطمئنا بمب گذاری در محلات پر اذهام و کشتن عابرین بی گناه کار بعدی انهاست اگرچه عقده ی انها تمامی ندارد . البته استار چیزی فرمودند و ما هم جواب دادیم ولی توهین اینا در کار نبود نا گهان مدیری ظاهر شد و من نامه ای خصوصی دریافت کرد با این عنوان (( جناب Himmler, شما یک تذکّر در انجمن نواندیشان دریافت کردید. نوع: ------- بی احترامی به کاربران و عقایدشان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1 لطفا قوانین انجمن را رعایت کنید. ------- با تشکر, انجمن نواندیشان)) من هم جواب دادم که . به هیچ وجه من الو جوه توهینی به هیچ کار بری صورت نگرفته از شما البته بعید نیست که حق را نا حق کنید چون نمیخونید ...... ..... ...... .... من فقط به نویسنده ان نامه و نه استار تر چیز هایی گوشزد کردم اونم که کار بر این سایت نیست ومعلوم نیست سایتش مال کدوم پدر سوخته ی صهیونیست است مطمئن هستم شما خوب پست رو نخوندی . موفق باشی ایشان هم جواب دادند که >>>> بنده به ایشان ( یعنی استارتر ) هم اخطار دادم و در صورت تکرار مطمئنا حکم اخراج خواهند خورد. من به وظیفۀ خودم آشنا هستم. توهین و بکار بردن الفاظ نادرست در سطح عمومی انجمن بدون در نظر گرفتن شروع کننده و ادامه دهنده، خلاف قوانین انجمن هست من جواب دادم که >>>>> افرین . شما خیلی شجاع هستی . تبریک میگم حالا دفاع از اینکه ایرانی متوحش نیست یه اخطار 3 ماهه داره ؟؟ این یه هفته هم بهش زیاده . جواب این شکلک بود >>>>> 10 لینک به دیدگاه
Bahram Sh مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ مرسی از استارتر تاپیک .. من خاطراتم زیاده... ولی بهترین خاطرم به 2 سال قبل برمی گیرده.... جایی که من و محمد و امین و علی و مونا در تاپیک آلاچیق چایی می خوردیم... البته ابوذر و ستاره هم بودند.... یادش بخیر . انگار همین دیروز بود....:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۰ قشنگ ترین خاطره من تاپیک اومدیم یاد قدیما تو باشگاه مهندسان بود قدیما میدونن چی میگم رفتم دنبال تاپیک اما مدیر ها حذفش کرده بودن 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده