رفتن به مطلب

خاطرات نواندیشانی


* v e n o o s * مهمان

ارسال های توصیه شده

خاطرات جالبی دارم

مخصوصا" من که با همه شوخی میکنم

 

یه بار به یکی از بچه ها گفتم که ایلیا (علی) همسر منه و کسی نمیدونه که همسر منه

اون هی میگفت بابا ایلیا پسره... گفتم بابا همسر منه... چرا نمیخوای بفهمی.. :ws3:

طوری من جدی بهش میگفتم که اونم متقاعد شده بود.... میگفت باشه.. ولی من دیدمش یه بار هااا.. گفتم بابا اون ایلیا نبود...

میگم که ایلیا همسر منه...

خواهشا" به کسی نگوووو

 

اونم گفت باشه :ws3:

  • Like 27
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 71
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خاطرات جالبی دارم

مخصوصا" من که با همه شوخی میکنم

 

یه بار به یکی از بچه ها گفتم که ایلیا (علی) همسر منه و کسی نمیدونه که همسر منه

اون هی میگفت بابا ایلیا پسره... گفتم بابا همسر منه... چرا نمیخوای بفهمی.. :ws3:

طوری من جدی بهش میگفتم که اونم متقاعد شده بود.... میگفت باشه.. ولی من دیدمش یه بار هااا.. گفتم بابا اون ایلیا نبود...

میگم که ایلیا همسر منه...

خواهشا" به کسی نگوووو

 

اونم گفت باشه :ws3:

 

خیــــــــلی خوب بووووووووووود :ws28::ws28:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان

یکی از پستایی که دوست دارم، پست راپونزل تو تاپیک گیلانیا بیان پرچمو ببرن بالاست ... (279).gif

 

قبلش یه عکس از آزمایش گذاشت و گفت حالش بده و دیگه تو انجمن نمیاد ؛

 

بعد اومد و در موردش توضیح داد : :persiana__hahaha:

#222222]

715249]a2hznksker3wzzeso3b7.bmp

خوب میریم سراغ توضیحات اپزشک معالج و اینا که معلومه سپیده بود ولی اون پائین مهر و امضا دکتر آزمایشگا خودمم بقیه هم اسمای دوستای یونیمه 5 تا رفیقیم اون دکتر آخرم که عباس آقاست:ws28:

اون جنرال بیوچیمیستری به معنای آزمایش بیوشیمییی خون هست

ما 8 واحد درس بیوشیمی پاس میکنیم که توش میتونیم این آزمایشاتو کاملا متوجه شیم البته اینا بیشتر تخصص بچه های علوم آزمایشگاهیه ولی خوب به میکرو هام یاد میدن:persiana__hahaha:

اون تست که نام آزمایش هست مثلا تو اولی میزان توتال مینا چیقد حرف زنی کر:persiana__hahaha:دومی مخفف هست ینی خانداداش میلاد دوماد عباس آقا:ws28:سومی مخفف ونوس مرغانو جا بوکون:ws28:چهامی داداش امین گوزگا:ws3:بعدی سپیده شکر من:dancegirl2:بعدی بهرام فرست قزوین

اون بخش رزولت ینی مقدار اون ماده در خون که خوب اینجا واسه شوخی اعداد مثلا تولد یا سال و ...:w963:

اون بخش یونیت که واحد اون مادست اگه دقت کنید به واحدا واحد امین رو به جای میلی لیتر بر دسی لیتر

متر مکعب بر لیتر حساب کردم:persiana__hahaha:یا مثلا واحد میلاد ذره بینی نوشته میکروسکوپیک:ws3:واحد سپیده رو کریستال در نظر گرفتم:persiana__hahaha: واحد بهرامو باکتری:persiana__hahaha:

البته فقط همون ml/dlواسه آزمایش خونه ... :ws3:

اون آخرم که رفرنس رینجش هست گفته نرمالش چقد باس باشه

* علامت خطر هست که اگه یه ماده ای در خون کم یا زیاد باشه این علامتو میذارن و میگن چکد ینی باس برسی بشه

اون توضیح داخل نوت هم در آزمایشات راجب مشکل هایی که باید چک بشه هست منم اونجا نوشتم ینی میزان سپیده و میلاد و امین در خون بسیار پایین است به صورت روزانه توجه شود...:ws3:پایین آزمایش ها هم همینجوری مینویسه:ws3:

لینک به دیدگاه

قشنگترین خاطره من ازنو اندیشان مال همین امشبه

 

تاپیک موز!!

که فقط 4 تا شرکت کننده داشت . استار تر و من و اقای خاص و هادی

خیلی خندیدم جای همه شما که از دور میدیدین ولی داخل نشدین خالی .

و خیلی اموختیم و اموزش دادیم

و تنها تاپیکی بود که که در عمر نو اندیشان به نتیجه رسید و همه تاپیک را ترک کردیم چون کار دیگه نداشتیم

 

الان هم چون دیگه کارش تموم شده بود ابوالفضل هم قفلش کرد

:ws3:

  • Like 16
لینک به دیدگاه
منم اومدم مثل هیملر از تاپیک امشب بگم جدا خندیدم خیلی خوش گذشت:ws3:

 

قشنگترین خاطره من ازنو اندیشان مال همین امشبه

 

تاپیک موز!!

که فقط 4 تا شرکت کننده داشت . استار تر و من و اقای خاص و هادی

خیلی خندیدم جای همه شما که از دور میدیدین ولی داخل نشدین خالی .

و خیلی اموختیم و اموزش دادیم

و تنها تاپیکی بود که که در عمر نو اندیشان به نتیجه رسید و همه تاپیک را ترک کردیم چون کار دیگه نداشتیم

 

الان هم چون دیگه کارش تموم شده بود ابوالفضل هم قفلش کرد

:ws3:

تأیید میشه

جای همه خالی بود

پس برای مردا مجاز بود دیگه.. آره؟ :ws3:

بهار کیه؟ :ws38:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بهترین خاطره من از 4 دیواری و پاتوق خونه شهرسازاست:ws28::ws28:

یه شب منو حامی رفتیم توو پاتوق شهرسازا و نفت ریختیم بهش آتیشش زدیم:ws28::w58:

بعد خودمونم وایسادیم یه کنار هِر هِر بهش خندیدم:ws28::hapydancsmil:

خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی باحال بود

4 دیواری که دیگه تهش بود

منو مریم(anastazia) مرتضی محمد حسین.....:ws28:

آبــــــــــــاد کردیم اوونجارو:ws28:

یادش بخیر دمپایی مرتضی

پرتش کرد خورد توو چشم یکی از مهرازا سیاه و کبود شد:ws28::ws28:

یه سری این دوتا شهرسازه وروجک اوومده بودن....به مرتضی گفتم با همون دمپایی که زدی توو چشم یکی از بچه ها میام سیاهو کبودت میکنمااااااااااا:w000:

محمد حسینم گفت تو به یه چیزی گیر میدی دیگه ولش نمیکنی نه؟!!!:w58:

دیگه من بیهووووووش میشدم از خنده:ws28:

واقعا هیچ خاطره ایی بهتر از کل کل و اذیت کردن شهرسازا نیست:ws28::hapydancsmil:

  • Like 21
لینک به دیدگاه

بهترین خاطره من توی انجمن که با شادی همراه بود، برای تاپیک عروس گلم اسی بود، حیف که زود تموم شد.ای کاش باز هم تکرارشو نشون بدن……..شب میومدیم تاپیک رو 10 صفحه میبردیم جلو، تا میومد کُفری میشد،یک کم دعوا میکرد دوباره آروم میشد.باز همه میرختن سرش……….نگار و فروغ و لورنا هم خوب نقش بازی میکردن، البته آرخا و نوترون هم عالی بودن……..مخصوصا آرخا، چه قدر سر تعریف کردن فیلم هندیش خندیدم……..یه عده هم میومدن وسط پارازیت ول میدادن،هیچکی تحویلشون نمیگرفت. :ws3:حیف، دوران شادی بود،امیدوارم دوباره همه را جمع داشته باشیم.:ws37:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

خاطرات من بیشتر برمیگرده به سر کا رگذاشتن چند نفر طفلکی...

یه بار به یه نفر گفتم اسماعیل Mr. Specific عموی واقعیه من میشه...وسط یه بحث خیلی جدی بودیم...اون هم اول باور نکرد اول.. منم اینقدر با اطمینان گفتم که باور کرد...از اونجایی که میدونستم Mr. Specific پایه سرکار گذاشتن میشه بهش گفتم هر وقت اومد برو ازش بپرس...

اونم دیگه باور کرده بود...بعد دیگه آخر سر بهش گفتم شوخی بوده....

یه بار دیگه هم تو سی اف بودیم همه رفتن من و یکی از بچه ها موندیم نمیدونست من کیم الکی بهش گفتم یکی از مدیرهام قراره اخراجت کنم به این دلیل...:ws3:اون هم هی گفت...عععع نه من این کار رو انجام ندادم منم گفتم مدرک دارم..دیگه آخرش گفتم سر کار بودی...hanghead.gif

بچه ها رو زیاد سر کار گذاشتم الان یادم نیست...

اسپم تو پروفایل ادمینی و امین 202 هم همیشه خوب بود...خوش میگذشت....:gnugghender:

یه نفر هم بود...:ws28:خیلی یوزر درست میکرد....:ws28:منم سریع مچشو میگرفتم....پیداش میکردم..بهش پیام میدادم..خیلی تابلو بود....:ws28:

یه بار هم یکی دیگه از بچه ها خودش دلش خواست منم گذاشتمش سر کار...فکر میکرد من ایران نیستم....:ws52:منم گفتم نه نیستم...ولی خودم بهش گفتم که اشتباه فکر کرده...hanghead.gif

اسپم وسط تاپیک پروژه اجرایی آرمین هم خوب بود....قیافش دیدنی بود...:w02:

قبلن با بچه ها بیشتر میشد شوخی کرد...

جای عسل و خیلیهای دیگه هم خالی...

  • Like 22
لینک به دیدگاه

هدا این رو تعریف کرد

یاد یه چیزی افتادم

یه روز مینا(از کاربران گیاه شناسی) رو توی دانشگاهمون دیدم که با دوستش بود...

مینا من رو به عنوان عموش معرفی کرد.. دوستش یهو گفتم : چهرتونم شبیه به همه!!!! :ws28:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

خاطرات خوب و بدی در ذهن دارم ؛ ولی اکثرا کوچک هستن و ارزش گفتن ندارن :a030:

 

یعنی سعی کردم اینجا دیگه برای خودم خیلی خاطره سازی نکنم که بعدا باعث افسوس خوردنم بشه :w16:

 

بزرگترین خاطرات من از این انجمن مربوط به متینیگ هایی میشه که حضور داشتم :ws3: خصوصا این آخری ( کاخ گلستان ) که با حمید ( کدپلاس )( سی اف دی ) چقدر چرت و پرت گفتیم و خندیدیم :ws3:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

من همیشه از بچگی سختم یود خاطره تعریف کنم...:ws3:

تخریبا خیلی خوب بود تابستون یادش به خیر واقعا...منم همش درس داشتم...میرفتم میومدم میدیدم 4 صفحه رفته جلو:w58:

یه بارم یادمه یه تاپیک زد یکی از بچه ها تو تالار مذهبی همش اسپم...چه ذوقی میکردیم:hapydancsmil:

  • Like 17
لینک به دیدگاه
:banel_smiley_4:

حیف که فراموش کردم وگرنه زنده در نمیرفتی :banel_smiley_4:

 

یه خاطره هم من از میلاد تی یادم اومد. (طفلک همش یه پای اذیت شدنا بود sigh.gif ایشالا که تو کنکورش موفق باشه)

 

میلاد وقتی مدیر بود یه مدت بود زیاد نمی تونست بیاد. یکی از بچه های خبیث شهرسازی هم یه نقشه کشید و منم به شدت پایه :gnugghender:

یه متن کاملاً خشک و رسمی اماده کردیم. بعدش یه خصوصی زدم و اون متن رو واسش فرستادم که گفته شده بود به خاطر عملکرد نه چندان خوب و نارضایتی کاربرای تالار مجبوریم بازنشستت کنیم. بعد کل امتیازاشم صفر کردم :whistle: (ای کاش اون متن رو داشتم. اون فرد خبیث اگه هنوز متنی که تهیه کرده بود رو داره بفرسته که تو این پست اضافه کنم :ws3:)

وقتی اومد دید بابت اینکه بچه ها از دستش ناراضی بودن خیلی ناراحت شد و منم اولش به روم نیاوردم و بازم خشک جواب دادم. وقتی دیدم پروژه ناراحت کردنش و شوک وارد کردن با موفقیت انجام شد گفتم که شوخی بودش همش :w02:

 

فک کردم ، اما دقیق یادم نیومد چی بود متنش ، ولی فک کنم یه چیزی بود تو همین مایه ها : :ws3:

 

 

با سلام

 

کاربر محترم انجمن علمی و پژوهشی نواندیشان ، Miladt عزیز

ضمن تشکر از تلاش ها و فعالیت های مفید شما در این انجمن ، مدیریت سایت نواندیشان به اطلاع شما می رساند که ، پس از دریافت شکایت ها و انتقادات مکرر کاربران تالار شهرسازی ، مبنی بر فعالیت ناکافی شما و عدم رسیدگی مناسب به تالار مربوطه ، انتقادات کاربران در جلسه اخیر مدیران ارشد انجمن مطرح گشته و تصمیم بر آن شد که جهت احترام به حقوق کاربران انجمن ، زین پس شما را از ادامه فعالیت مدیریتی تان باز داشته و فرد دیگری را برای رسیدگی به امور تالار شهرسازی انتخاب نماییم .

بدین منظور ، جعبه امتیازات شما همچون روز اول ورودتان به انجمن ، خالی گشته و به عنوان کاربر عادی به فعالیتتان ادامه خواهید داد .

شما می توانید انتقادات خود را نسبت به رای صادره ، از طریق پاسخ به همین پیغام سیستم مطرح فرمایید .

شروع مجدد خوبی را برایتان آرزومندیم .

 

با تشکر ، انجمن علمی و پژوهشی نواندیشان

 

 

 

 

:ws28::ws28:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یادش بخیر این اولین خاطره من تو این سایته

اولین باری که باشگاه مهندسان ***** شد اومدیم اینجا اونم بصور گله ای من و شقی و شادروان مهرشاد و خیلیهای دیگه نزدیک 20 نفر. و شروع کردم معرفی و اینا که محمد کلی ذوق مرگ شد که تو یه روز چقدر ثبت نام داشته

 

بعد رفتم تو یه تاپیکی به اسم پاتوق نواندیشان و شروع کردم به اسپم و کلی صفحه رو خط خطی کردیم تازه محمد از اسپم ما کلی هم ذوق مرگ شد

 

بعد چند روز هم که مهندسان باز شد دوباره همه کوچ کردیم اونجا و تا مدتها نیومدیم .تا که جو خفقان تو مهندسان دوباره شروع شد و برای همیشه اونجا رو ترک کردیم

:ws3:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

این فقط یک خاطره است . خاطر ای که برای من جالب است ولاغیر ..

 

خاطره مربوط میشود به 111 روز پیش

 

یکی از دوستان یه تاپیک که از یه فاروم فیل...تر شده بود در نو اندیشان کپی پیست کرد

 

این تاپیک بدون هیچ توضیح یا دلیلی سر شار از توهین ها واضح و اشکار به ملت شریف ایران بود

اول و اخر جملات تاپیک هم با خط درست دو تا جمله توهین امیز را نوشته بود ( گویی خیلی هنر کرده که باید با فونت درشت بنویسه !!! )

 

 

چاره ای نبود با توجه به نبود مدیری در ان زمان فعلا باید جواب میگرفت از خط قرمز گذشته و گستاخی کرده بود

اما مشکل این بود که باید بگونه ای جواب میدادم که هدف از جواب نویسنده ای باشد که عضو سایت نو اندیشان نیست و نه استارتر خودی . دست بکار شدم

 

 

 

تیتر تاپیک این بود

 

***************************.

ننوشتم چون تکرار توهین حساب میشه

 

ومنم شروع کردم اول کار این را نوشتم

 

ببخشید خانم استارتر اصلا شما منظورم نیستی .

 

نویسنده ان متن هر کی بوده خود ادمی پست و کثیف و احیانا خود فروخته است دوست دارد که برای خودی نشان دادن مردم را وحشی و فرومایه میداند . فرقی هم نمیکنه چه مردم مسلمان و یا غیر مسلمان ویا خلق ایران و یا ملت غیور ایران و یا هر کس را خطاب کند. و قتی ادم در لجن افکار خود یا در باتلاق بلندگو های اجنبی و یا در دگم متعفن دهنیت خود غرق شود اینگونه یاوه بافی ها و دادن این القاب به ملتی باستانی و با فرهنگی سترگ کاری ساده است.

مهم اینست که پوزه ای بخوارانند و برای کسی خوش رقصی کنند . بعید نیست همین کثافت احمق خود در جایی دیگه در این دردندشت بی حساب و کتاب قصیده ها در جلال و جبروت این ملت سر افراز نوشته باشد . فرقی هم نمیکند ادم نمایانی مث این که معلوم نیست خود و بزرگتراشون در آخور کی می چرند این چنین ملت خود را به دیگران خوار بنمایانند .

...............................

 

................................... (طولانیه نمینویسم )

.................................

 

 

اینان هر چند فارسی حرف میزنند و مینویسند هیچ فرقی با هواداران دد منش بن لادن که برای انتقام گیری خون کثیف او هرروز مردم فقیر و بی گناه و بیچاره را در کوچه خیابان ها و دهات اقغانستان و عراق قنل عام میکنند ندارند . اینان باید یه جایی کینه ی خود را رها کنند.ترسو هایی که در جایی دیگه جرئت هیچ حرفی را ندارند به نت می ایند تا دهنیت خود را استفراغ کنند و اگر اینجا نتوانند مطمئنا بمب گذاری در محلات پر اذهام و کشتن عابرین بی گناه کار بعدی انهاست اگرچه عقده ی انها تمامی ندارد .

 

 

 

 

البته استار چیزی فرمودند و ما هم جواب دادیم ولی توهین اینا در کار نبود

 

 

نا گهان مدیری ظاهر شد

 

و من نامه ای خصوصی دریافت کرد با این عنوان

 

(( جناب Himmler,

 

شما یک تذکّر در انجمن نواندیشان دریافت کردید.

 

نوع:

-------

بی احترامی به کاربران و عقایدشان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

 

لطفا قوانین انجمن را رعایت کنید.

-------

با تشکر,

انجمن نواندیشان))

 

من هم جواب دادم که

 

.

به هیچ وجه من الو جوه توهینی به هیچ کار بری صورت نگرفته

 

از شما البته بعید نیست که حق را نا حق کنید چون نمیخونید

......

.....

......

....

 

من فقط به نویسنده ان نامه و نه استار تر چیز هایی گوشزد کردم اونم که کار بر این سایت نیست ومعلوم نیست سایتش مال کدوم پدر سوخته ی صهیونیست است

 

مطمئن هستم شما خوب پست رو نخوندی .

 

موفق باشی

 

 

 

 

ایشان هم جواب دادند که >>>>

 

بنده به ایشان ( یعنی استارتر ) هم اخطار دادم و در صورت تکرار مطمئنا حکم اخراج خواهند خورد.

من به وظیفۀ خودم آشنا هستم.

توهین و بکار بردن الفاظ نادرست در سطح عمومی انجمن بدون در نظر گرفتن شروع کننده و ادامه دهنده، خلاف قوانین انجمن هست

 

 

 

 

من جواب دادم که >>>>>

 

افرین . شما خیلی شجاع هستی . تبریک میگم

 

حالا دفاع از اینکه ایرانی متوحش نیست یه اخطار 3 ماهه داره ؟؟

این یه هفته هم بهش زیاده . :ws3:

 

جواب این شکلک بود >>>>>

:banel_smiley_4:

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 10
لینک به دیدگاه
Bahram Sh مهمان

مرسی از استارتر تاپیک .. من خاطراتم زیاده... ولی بهترین خاطرم به 2 سال قبل برمی گیرده....

جایی که من و محمد و امین و علی و مونا در تاپیک آلاچیق چایی می خوردیم... البته ابوذر و ستاره هم بودند.... یادش بخیر . انگار همین دیروز بود....:icon_pf (34)::icon_gol:

لینک به دیدگاه

قشنگ ترین خاطره من

 

تاپیک اومدیم یاد قدیما تو باشگاه مهندسان بود :ws3:

 

قدیما میدونن چی میگم :whistle:

 

 

رفتم دنبال تاپیک اما مدیر ها حذفش کرده بودن:sigh:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...