p mehdi q 6226 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ بازم سلام خوبین؟ در حال رانندگی بودم و داشتم به یک موسیقی مطبوع گوش میکردم. ناگهان صدای قرچ قرچ چیزی زیر چرخ های ماشین موسیقی رو به سکوت تبدیل کرد! از آینه ی عقب ماشین نگاه کردم و دیدم که یک بطری بی زبون داره بالا و پایین میپره. دوباره ضبط ماشین رو روشن کردم و به حال خودم برگشتم. یکم که جلو تر رفتم یک تکه شی آبدار به شیشه ی جلوی ماشین اصابت کرد و نمای زیبایی به ظاهر ماشینم داد! حتی هسته های اون سیب نیمه کاره هم روی شیشه دیده میشد! ======================================================= میخواستم در مورد آشغال پرت کردن باهم صحبت کنیم... آیا شما شده گاهی آشعال رو به بیرون از اطراف خودتون پرت کنید؟ به نظرتون دور کردن آشغال از طرف خود یعنی نبودن آشغال ؟ وقتی یک نفر یک تکه آشغال رو به جایی پرت میکنه چه پیامد هایی برای شخصیت خودش میتونه داشته باشه؟ آیا برای پرت کردن آشغال به بیرون تبصره هایی هم وجود داره که به ما در برخی مواقع اجازه ی این کار رو بده؟ 18 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ برای پاسخ به شما گریزی میزنیم به فرهنگ شهروندی. پاسخی که من زمانهای گذشته در یکی از تاپیک های سجاد نوشته بودم. قسمتی از آن را اینجا میگذارم. ببنید پیشگامان نظریه پرداز شهری و شهرشناسان ایرانی نظریاتی را پیرامون شهرنشینی ایرانی ها بیان کرده ند.ما متوجه شدیم که در واقع ما ایرانی ها با پدیده ای به نام شهر و به دنبال آن با پدیده ای به نام شهروند بیگانه ایم و هنوز در پس ذهن خود فرهنگ روستایی را حمل میکنیم. اما اینکه چرا اروپایی ها سالهای سال شهر داشته اند و ایرانی ها نه میتوان در فرهنگ اسکان و فرهنگ کوچ نشینی اروپائیان جستجو کرد. اروپائیان به علت آب و هوای مناسب (به اورپا قاره سبز گفته میشود. مهمترین عنصر یکجا نشینی آب در همه جا یافت میشود) یکجا نشینی را انتخاب کرده است. در حالیکه ایرانی ها به علت وجود آب و هوای گرم و خشک در سرزمینشان فرهنگ کوچ نشینی را انتخاب کرده و زندگیشان را وابسته به دام میدیدند. در واقع در زندگی ایرانی فرهنگ مردمان اتکاء به یک فرد ریش سفید قبیله یا پدر سالار بوده و تمامی تصمیمات توسط وی گرفته میشده. پس چیزی به نام حق شهروندی و شهروند معنی پیدا نمیکرده و تمامی حقوق متعلق به رئیس قبیله بوده. و وی به ساکنین مشروعیت میداده. (ریشه های استبداد پذیری هم میتوان در اینجا دید- بحث های قومی قبیله ای مثل محله ی حیدری ها و نعمتی ها در دوران صفوی نمونه ی بارزی است!) اما در اروپا به دلیل یکجا نشینی ، مفهومی به نام شورا شکل گرفته و هر فرد به عنوان یک شهروند به حاکم شهر مشرعیت می داده. (در اروپا شوراهای شهر قدمتی 1000 ساله دارند، در حالیکه در ایران از زمان دولت دوم آقای خاتمی شوراهای شهر شکل گرفته اند!!!!!) و اما هنوز این فرهنگ کوچ نشینی در پس اذهان ما سنگینی میکند. هنوز خانواده ای و قبیله ای زندگی میکنیم و پارتی بازی میکینم ، از خودرو انتظاری داریم که از یک اسب یا الاغ داریم، با پدیده ها و اختراعات جدید که محصول نوگرایی و مدرنیسم هستند روستایی برخورد میکنیم، تلویزیونی که در فرهنگ اروپایی در اتاق خواب یا حال قرار میگیرد برای پز دادن در پذیرایی قرار میدهیم، جداره های پنجره نواری طراحی میکنیم اما جلوی آن پرده میکشیم، بالکن برای ساختمانهایمان تعبیه میکنیم اما در آن لباسهای زیرمان را پهن میکنیم، از تلفن به عنوان وسیله ای برای غیبت استفاده میکنیم، حس مشارکت در ما وجود نداریم چون فرد یا نهاد دیگری را در قبال مسائل بیرون از خانه مسئول میدانیم و ... و اینها همه به خاطر این است که ما هنوز شهروند نشدیم. و هنوز طعم مشارکت واقعی را نچشیده ایم و هنوز دوست داریم جانمان را فدای ریش سفید قبیله مان که کمی بزرگ تر شده بکنیم. (آخرش یه ذره سیاسی شد ببخشید. دی:) بله. ما هنوز شهروند نشده ایم. به خاطر اینکه شهر را از آن خود نمیدانیم. مشارکت نمی کنیم. و نسبت به آن تعلق خاطر نداریم. این یک موضوع دوطرفه است. محیط و انسان با هم در تعاملند. یکی از دلائل عدم توجه به محیط شهری (به طور کلی محیط خارج از عرصه خصوصی) این است که ما آن را متعلق یه خودمان نمیدانیم و متعلق به دولت یا شهرداری می دانیم. عدم شفافیت ساختار مالیاتی ما هم به این قضیه دامن میزنه. مردم ما هنوز نمیدونن که مالیتی که به عنوان عوارض نوسازی میدن کجا صرف میشه؟ یکی از شهرهای آمریکا شهرداری ماهانه ریز به ریز خرج خودش رو اعلام میکنه و به هر شهروند میگه که پولی ک شما دادین کجا صرف شده. خب به نظر شما من اگه بدونم برای پاکیزگی شهرم دارم پول خرج میکنم، بازم آشغال میریزم؟ این از بعد اجتماعی فرهنگی اش و البته بعد کالبدی هم داره که وجود مبلمان شهری مناسب برای استفاده ملت مثل سطل آشغال ضریب ریختن زباله توی شهر رو به شدت میاره پائین که اون خودش یه بحث جدا می طلبه و در حوزه تخصصی رشته من هم هست. 9 لینک به دیدگاه
p mehdi q 6226 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۰ برای پاسخ به شما گریزی میزنیم به فرهنگ شهروندی. پاسخی که من زمانهای گذشته در یکی از تاپیک های سجاد نوشته بودم. قسمتی از آن را اینجا میگذارم. بله. ما هنوز شهروند نشده ایم. به خاطر اینکه شهر را از آن خود نمیدانیم. مشارکت نمی کنیم. و نسبت به آن تعلق خاطر نداریم. این یک موضوع دوطرفه است. محیط و انسان با هم در تعاملند. یکی از دلائل عدم توجه به محیط شهری (به طور کلی محیط خارج از عرصه خصوصی) این است که ما آن را متعلق یه خودمان نمیدانیم و متعلق به دولت یا شهرداری می دانیم. عدم شفافیت ساختار مالیاتی ما هم به این قضیه دامن میزنه. مردم ما هنوز نمیدونن که مالیتی که به عنوان عوارض نوسازی میدن کجا صرف میشه؟ یکی از شهرهای آمریکا شهرداری ماهانه ریز به ریز خرج خودش رو اعلام میکنه و به هر شهروند میگه که پولی ک شما دادین کجا صرف شده. خب به نظر شما من اگه بدونم برای پاکیزگی شهرم دارم پول خرج میکنم، بازم آشغال میریزم؟ این از بعد اجتماعی فرهنگی اش و البته بعد کالبدی هم داره که وجود مبلمان شهری مناسب برای استفاده ملت مثل سطل آشغال ضریب ریختن زباله توی شهر رو به شدت میاره پائین که اون خودش یه بحث جدا می طلبه و در حوزه تخصصی رشته من هم هست. موافقم مسلما همه چی باید باهم جور باشه تا ایده آل ما رو رقم بزنه اما به هرترتیب یه دستمال کاغذی رو میشه گذاشت تو جیب تا هر جا که سطل آشغال پیدا شد اونو بندازیم توش ======= من میگم وقتی یه نفر آشغالی میندازه روی زمین باید به این فکر بکنه که حتما یکی باید وجود داشته باشه که اونو برداره! وگرنه شهر قابل زندگی نیست اما وقتی کسی یه چیزی میندازه و انتظار داره که یکی بر داره این شخصیت در فرد نشون دهنده ی این نیست که این فرد تو سایر ابعاد شخصیتیش هم همین انتظار رو داره ؟ 7 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ واقعا خیلی زشت و زننده هست دیدن صحنه هایی که مردم آشغالهای خودشونو میریزند تو کوچه وخیابون من که خودم به شخصه الان چندین ساله دیگه این حرکت زشت و انجام نمیدم........ آشغال یا پوست اون مواد غذایی رو که خوردم تا میکنم میذارم تو کیفم تا یه جایی که رسیدم و سطل بود بندازمش داخل سطل و سطح شهر کثیف نشه..... اتفاقا چند روز پیش یه صحنه خیلی شنیع دیدم که فقط موندم چی بگم یک پراید داشت رد میشد یه دفعه بعد از عبورش یک صدای شکستن مهیبی بلند شد و کف خیابون شد پر از خرده شیشه یعنی کافی بود کسی نزدیک تر میبود تا حتما صدمه ای جسمی ببیند........... بعضی ها که حدود 80درصد مردم شهر نشین میشوند بویی از شهروند بودند نبردند متأسفانه 4 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ کلا ریختن اشغال در سطح معابر شهر کاری بس بد و کثیف هست 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده