sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۲ من چند واژه داشتم در گوشه ی دل... نیاز به دست چین کردن، نبود... همش را برای تو به صف کردم... "خوابِ لحظه هایت همیشه رقصان بر گهواره ی آرامش... " 6 لینک به دیدگاه
رُز 563 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۲ دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائمن یکسان نباشد حال دوران غم مخور 5 لینک به دیدگاه
رُز 563 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۲ زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد؟ یا که ما خود سایه های سایه های خود هستیم؟ فروغ فرخزاد 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۲ گیرم که آب رفته به جوی باز آید با آبروی رفته چه باید کرد؟ 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۲ نو که به بازار آمد.... نَفَسم... به شماره افتاد... انگار سینه ام به کهنگی عادت داشت.... 3 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، ۱۳۹۲ بی تو طوفان زده دشت جنونم صید افتاده به خونم بی من از کوچه گذر کردی ورفتی بی من از شهر سفر کردی ورفتی قطره اشک درخشید به چشمان سیاهم تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم 2 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ جمعه ها زمین ساکن و ساکت است و به شانه بالا انداختن های خورشید فکر می کند، من هم به تو . . . این شـــــــعرها را باید گذاشــت درکــــوزه و آب شـان را خــــورد وقتی هنـــوزعرضــــه ندارند تــــو را عــاشــــق کننــــد ! . . . آنلاین که می شوی انگشتانم بـه لکنت می افتند . . . ! . . . تـــــــو صـــــادقانـــه دروغ بـــگــو مـــن عــــاشقانـــه کـــاری خواهم کــرد “مـــــاه” همیشــه پشــت ابــر بمــاند ! . . . مى خواهم گره بخورم در برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ! آنقدر سخت که با دندان بازم کنى . . . از تـــو “شـراب” انــداخــتـه ایـن شعـــر ! نمــی تـــوانـــم بـــنـویــسمـت … بـس کــه مــــرا گـــرفــتـه ای … . . . زمین کَج است…! اما من هنوز هم خوش رقصی می کنم به سازِ تو…! . … . . خوابــــهایم بوی تن تـــو را می دهـــد نکنـــد آن دور تــر هــا نیمــه شب ، در آغوشم می گیـــری ! . . . جهانـــــــ جدیدم را دوســـــــت دارم مـــــــن…زمـــــــین…تـ ـــــو کجای قانــــــون طبیعـــــــت سخنی از ” مرکزیتــــــــــــــ” نداشتن چشمانت به میان آمده …! من و زمین هر دو گرد تو می گردیم منظومه شمســــــی بهانه اســـــــت….! لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ . هزاران دستـــــــ هم به سویم دراز شود ! پــــــــس خواهم زد… تنــــــــــها … تمنای دستان تـــــــــــو را دارم … . . . همه*ی کلمات معنای تو را می*دهند مثل گل*ها که همه بوی تو را پراکنده*اند . . . 1 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۲ ” دل ♥ “ تنهــــا عضــــوی اســــت کــــه , بــــا ” نگــــاه ” لمــــس می شــــود …….! 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۲ گلای یاس تو باغچه غروبا بونه میگیرن همشون یه عهدی بستن سر خاک تو بمیرن 1 لینک به دیدگاه
mosalman 294 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۲ تا به کی نازی به حسن عاریت...ما و من ایینه داری بیش نیست می رود صبح و اشارت میکند...که این گلستان خنده واری بیش نیست غرقه ی وهمیم ورنه این محیط ...از تنک ابی کناری بیش نیست 2 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۲ ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم آنجا که ناگهان یک روز نام کوچکم از دستم افتاد و لابه لای خاطره ها گم شد آنجا که یک کودک غریبه با چشم های کودکی من نشسته است از دور لبخند او چه قدر شبیه من است ! 1 لینک به دیدگاه
mosalman 294 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 فروردین، ۱۳۹۳ خانه تن گر شکند هین منال...خواجه یقین دان که به زندان دری...چونک ز زندان و چه ایی برون...یوسف مصری و شه و سروری 2 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۳ و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را هنوز را … 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۹۴ بر تار تو... من پود بسته ام... وقت بریدن دار قالی تو فقط تار دیده ای؟! 2 لینک به دیدگاه
Samira Naderi 386 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 مهر، ۱۳۹۴ نامه ای برایت نوشته ام از جزیره ای که پستچی دیوانه اش نامه ها را باز می کرد از آنها قایق می ساخت به دریا پرتاب می کرد و قاه قاه می خندید. 3 لینک به دیدگاه
luhrasp.kashvad 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ نفس نفس که فتادم ، سراغ ما نمی گیری ز پا گر که فتادم ، سراغ ما نمی گیری مرا به خاک فکنی ، سراغ ما نمی گیری جهان بی تو ندارم ، سراغ ما نمی گیری ..... فاصله فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 2 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ نفس نفس که فتادم ، سراغ ما نمی گیریز پا گر که فتادم ، سراغ ما نمی گیری مرا به خاک فکنی ، سراغ ما نمی گیری جهان بی تو ندارم ، سراغ ما نمی گیری ..... فاصله فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk آخر ما نفهمیدیم به نفر قبل شعر باید هدیه کنیم یا نفر بعد نفر بعدی بییا بگیر شعرتو برو تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری سر خود آینه را غرق تماشا ببری مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری بخورد توی سرم پیک سلامت بادت آه، از دست شرابی که تو بالا ببری زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم که همه وعده ی امروز به فردا ببری این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو به درک با خودت آن را نبری یا ببری 3 لینک به دیدگاه
luhrasp.kashvad 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ آخر ما نفهمیدیم به نفر قبل شعر باید هدیه کنیم یا نفر بعد نفر بعدی بییا بگیر شعرتو برو تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری سر خود آینه را غرق تماشا ببری مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری بخورد توی سرم پیک سلامت بادت آه، از دست شرابی که تو بالا ببری زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم که همه وعده ی امروز به فردا ببری این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو به درک با خودت آن را نبری یا ببری ای شعری که نوشتید برای نفر بعدی هست ، ولی خب ما که شانس آوردیم . ولی داداش این چیزایی که نوشتی مگر مدیر ایثار بخرج بده خودشو بندازه وسط وگرنه من بعید میدونم کسی بعد از شما برای نوشتن شعر داوطلب بشه . [emoji1] [emoji1] [emoji1] [emoji1] [emoji1] فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر، ۱۳۹۵ آمدم و نبودی تُحفه ای که برایت آوردم... شعری شد که نصیب نفر بعدی شد.... 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده