*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ چه زود به مقصد رسیدم و چه زود مقصد را عوض کردی ! روزها می خندی و شب ها از اشک ها می نویسی تو هنوز گرفتاری من نیز در بند خود ...! 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ جز روزگار من همه چیز را سفید کرده برف.... شمس لنگرودی 4 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۰ اشکهای من از غصه نیست فقط... چشمهای من خجالتیست چشمانم به وقت دیدنت " عرق " میکند ! ... اما... تو این را باور نکن... غصه از اشکهای من میبارد...! 5 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ مشتهای آسمان کوب قوی واشده ست و گونه گون رسوا شده ست. یانهان سیلی زنان، یا آشکار کاسه پست گدائی ها شده ست. 4 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بحررنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است... 4 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ نردبان این جهان ما و منی است ... عاقبت این نردبان افتادنی است لاجرم آن كس كه بالاتر نشست ...استخوانش سخت تر خواهد شكست لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ ما نگویم بد و میل به ناحق نکنیم جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او و ر بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم 4 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ خاطره ها به ابر می مانند دوست داشتنی و دور ... نه لمس می شوند و نه می شود بوسیدشان ! فقط افسوسی و اشکی و گاهی هم ، لبخندی ...! 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ در به دری در خیالت.....که شود روز واقعیت برسی یا که نرسی.... یقه ی دلت را می گیری که تو بودی در این دو راهی و چند راهی.....مرا به جای واقعیت به خیال رساندی 4 لینک به دیدگاه
Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ گفتي كه به احترام دل باران باش باران شدم وبه روي گل باريدم گفتي كه ببوس روي نيلوفر را از عشق گونه هاي او را بوسيدم گفتي كه ستاره شو،دلي را روشن كن من هم چو گل ستاره ها تابيدم گفتي كه براي باغ دل پيچك باش بر ياسمن نگاه تو پيچيدم گفتي كه براي لحظه اي دريا شو دريا شدم وتو را به ساحل ديدم گفتي كه بيا و لحظه اي مجنون باش مجنون شدم و زدوريت ناليدم گفتي كه شكوفه كن به فصل پاييز گل دادم و با تَرنُّمتْ روييدم گفتي كه بيا و از وفايت بگذر از لهجه ي بي وفاييت رنجيدم گفتم كه بهانه ات برايم كافيست معناي لطيف عشق را فهميدم... 3 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم ... من که مرداب شدم! کاش تو دریا بشوی ... مهدی فرجی 8 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ از پنجره من در بهار می نگرم که عروس سبز را از طلسم خواب چوبینش بیدار می کند. 5 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ کسی نبود خودم نوشتم کدوم غزل کدوم قصیده یی تو که پیش تو ترانه هام حقیره هوای تو٬ هوای تو چه تازه س آدم می خواد تو این هوا بمیره ترانه هام نجیب و عاشقا نه س تمام خوندنم فقط بها نه س بها نه یی برای با تو بودن بمون که موندنت چه مو منا نه س 4 لینک به دیدگاه
sogand_aryan 211 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ پشت شيشه برف ميبارد پشت شيشه برف ميبارد در سكوت سينه ام دستي دانه اندوه ميكارد مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجام چنين ديدي در دلم باريدي ... اي افسوس بر سر گورم نباريدي چون نهالي سست ميلرزد روحم از سرماي تنهايي ميخزد در ظلمت قلبم وحشت دنياي تنهايي ديگرم گرمي نمي بخشي عشق اي خورشيد يخ بسته سينه ام صحراي نوميديست خسته ام ‚ از عشق هم خسته 5 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ سراپا اگر زرد پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی ، لب پنجره پر از خطارات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم اگر خون دل بود ، ما خورده ایم اگر دل دلیل است ، آورده ایم اگر داغ شرط است ، ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم ! اگر خنجر دوستان ، گرده ایم ! گواهی بخواهید ، اینک گواه : همین زخمهایی که نشمرده ایم ! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم قیصر امین پور 7 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۱ یک جایی از زندگی که رسیدی می فهمی، رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمام شان کنی...! 6 لینک به دیدگاه
s a h a r 56 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۱ می دانم... یکی از آن روزهای مبهم دور وقتی جلوی تلویزیون روی کاناپه لم داده ای و بچه ها از سر وکولت بالا می روند درست در همان لحظه ای که قرار است احساس کنی خوشبخت ترینی ناگهان یاد من به سینه ات چنگ می زند! 5 لینک به دیدگاه
shamim _ thr 505 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۱ ای سراپا همه عشق گریه شمع کجا؟ تو کجا با دل تنگ! من که از اشک غریبانه چو دریا بودم تو ندانی که چه تنها بودم کاش میدانستی شب میلاد عزیزت ای یار من به اندازه چشمان همه مردم شهر گریه کردم در خویش گریه ام بدرقه راهت باد 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۱ منم كه ديده به ديدار دوست كردم باز چه شكر گويمت اي كردگار بنده نواز 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۲ وقتی كه نمی خندی از فشار لب هايت خوب می فهمم دلهره داری تا مبادا تنهایی ات را بالا بياوری ...! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده