Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ در شانزدهمين نشست «عصر روشن» كه عصر روز (پنجشنبه، هفدهم شهريورماه) برپا شد، موضوع «سرقت ادبي» مورد بررسي قرار گرفت. اين نشست با شعرخواني هادي خورشاهيان، سينا عليمحمدي، محسن بوالحسني و فاضل تركمن همراه بود. همچنين سينا كمالآبادي چند شعر ترجمه خواند. در ادامه، ميزگرد نشست با موضوع «سرقت ادبي» و با حضور بنفشه حجازي و علي عبداللهي برپا شد. در اين ميزگرد، عليرضا بهرامي، دبير نشستهاي «عصر روشن»، كه اجراي برنامه را هم بر عهده داشت، درباره موضوع «سرقت ادبي» عنوان كرد: چند وقتي است بحثهايي در اين زمينه درگرفته است. ما سعي كردهايم با فاصله از بحثهايي كه به اين موضوع ميپردازند و با پرهيز از ورود مصداقي به موضوع، بيشتر به اين بپردازيم كه چگونه ميتوانيم تبيين كنيم «سرقت ادبي» چيست و در چه شريطي گفته ميشود سرقت ادبي اتفاق افتاده است. مخصوصا اينكه در برخي از نمونههايي كه مطرح شد، شخصا معتقدم سرقتي اتفاق نيفتاده و اين اتهام وارد نيست. همان وقت فكر كردم حقوق كسي كه به او اتهام وارد شده، چگونه درنظر گرفته ميشود؟ اما مورد ديگري بود كه به طرز عجيبي شباهتهايي وجود داشت. اينجا هم اين طرح ميشود كه سارق و مسروق كيست؟ همچنين در جامعهي ما اتصال به كنوانسيون كپيرايت وجود ندارد. حقوق مؤلفين و مصنفين هم قانون مرجعي ندارد كه با اتكا به آن، از حقوقتان دفاع كنيد. او در ادامه گفت: ميدانم خانم حجازي تحقيقاتي در اين زمينه داشته است. از او ميخواهم از اين منظر وارد شود كه ما در كشورمان تا كنون چقدر با بحث سرقت ادبي مواجه بودهايم. در ادامه، بنفشه حجازي كه سخنانش گاهي با طنز همراه بود، در توضيحاتي گفت: اين مال دزدي كه به خود صاحب اثر فايدهاي نميرساند؛ مگر لحظهاي كه به روح هستي نزديك ميشود؛ حالا چه چيزي دارد كه دزديده هم ميشود؟! اين شاعر و پژوهشگر افزود: من در موردي كه سربسته اشاره شد، داور جايزه بودم؛ اما با دقتهايي كه انجام شد، متوجه شدم كه مسألهي دزدي و سرقت ادبي محلي از اعراب ندارد. حجازي همچنين عنوان كرد: از نظر روانشناسي، همهي ما كه اينجا هستيم، يك بار دزدي كردهايم. فهم معناي مالکيت در گرو برداشتن بياجازهي چيزي است که تنبيه پيآمد آن به ما ميفهماند اين مداد، اين کاغذ و اين اسباببازي مال ما نيست و مالک دارد؛ پس اگر طبق برنامهاي درست بزرگ شده باشيم، بايد در همان کودکي معناي مالکيت را فهميده باشيم. ولي گويا نميشود و همچنان غصب و دزدي و تصاحب غيرقانوني و چه و چه و بعد هم کپيرايت لاينحل ميماند. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ او در ادامه متذكر شد: در مورد «سرقات ادبي»، وجود اين واژه نشان ميدهد كه در گذشته، چنين چيزي بوده و قدماي ما درباره آن حرف زدهاند. اگر به دهخدا مراجعه كنيم، چهار تا مورد براي آن اسم برده است كه الآن هم اتفاق ميافتد؛ انتحال، سلخ و المام و نقل. انتحال يعني تمام بيت يک شاعر يا يک فرد از او دزديده شود؛ المام يعني اينکه معني شعر شاعر اول دزديده شود؛ سَلَخ يعني دزد لفظ را دگرگون کرده ولي همان معنا را ايجاد کند؛ نقل يعني کل کار شاعر اول بدون ذکر نام او در اثر شاعر دوم نقل شود. او سپس عنوان كرد: بحث توارد و اثرپذيري اينجا بحثهاي مهمي هستند. ديوان حافظ نشان داده كه 17-18 نفر روي حافظ تأثير گذاشتهاند. اگر آن دوست عزيز در اتهام وارد مبحث تأثيرپذيري شده بوده و فضل تقدم قضيه را توانسته بود اثبات كند، خيلي محترمانهتر بود؛ وگرنه من شعري گفتهام «ايران ابريست»، نميشود گفت، بايد ابري را بگذارم توي گيومه، چون نيما گفته است، «خانهام ابريست». اينها از شعر خارج شده و به نثر آمده؛ نميشود براي يك كلمه اينقدر خودمان را اذيت كنيم. او در ادامه يادآور شد: نگاه مشابه به يك موضوع سبب شده سبك ايجاد شود. نگاه مشابه افراد يك دورهي زماني به جهان بيرون، سبك را ايجاد كرده و مثلا سبك خراساني اينگونه آمده است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ حجازي افزود: در زمان قديم، كاتبها شعرهاي يك فرد را به چند نفر منسوب ميكردند و اين افراد هميشه در مظان اتهام هستند. يكي از اين شعرها كه همه آن را جزو شعرهاي حافظ ميدانند و مال حافظ نيست، اين است: «امشب ز غمت ميان خون خواهم خفت». او همچنين گفت: يكي ديگر از دزديهايي كه شده، دزدي جنسيت است. اسمهاي آقايان طوري بوده كه فكر كردهاند، اينها زن هستند. حدود 11 نفر از قدما هستند كه گلچين معاني ثابت كرده كه مرد بودهاند و شاعراني بودهاند كه شاعره درنظر گرفته شدهاند. حجازي سرقت ديگر را جاسازي خواند و گفت: اينجا افراد شعر ميگويند، بعد ميگذارند در ديوان خيام؛ چون جرأت نميكنند حرف بزنند. بنابراين جاسازي يعني تو بخشي از احساس خود يا جامعهي الآنت را بدزدي و منسوب كني به ديگري تا بتواني حرف بزني. اين از ويژگيهاي سرزمين ماست. او يكي ديگر از سرقتها را دزديدن بخشي از شخصيت شاعر خواند و گفت: يونسكو ترجمهاي را از خيام انجام داده است؛ اما مترجم آمده شعرهاي شاد و خوشحال خيام را ترجمه كرده است؛ ولي آن بعدي را كه هدايت به آن پرداخته و آن نگرش خيام به جهان را ارائه نكرده است. او ترجمه كرده و به خارجيها ارائه كرده؛ اما بخشي از هويت خيام را دزديده و او را مثله كرده است. البته علاوه بر شخصيت، گاهي شاعران را هم ميدزدند. شاعران ما را يكي، يكي ميدزدند. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ او يكي ديگر از سرقتها را دزديدن بخشي از شخصيت شاعر خواند و گفت: يونسكو ترجمهاي را از خيام انجام داده است؛ اما مترجم آمده شعرهاي شاد و خوشحال خيام را ترجمه كرده است؛ ولي آن بعدي را كه هدايت به آن پرداخته و آن نگرش خيام به جهان را ارائه نكرده است. او ترجمه كرده و به خارجيها ارائه كرده؛ اما بخشي از هويت خيام را دزديده و او را مثله كرده است. البته علاوه بر شخصيت، گاهي شاعران را هم ميدزدند. شاعران ما را يكي، يكي ميدزدند. اين شاعر در ادامه متذكر شد: حالا از اين بحثها به دعوايي ميرسيم كه كلمهدزدي و تصويردزدي است. به نظر من، كلمهدزدي جايي از اعراب ندارد؛ زيرا براي اين كار بايد هر كلمهمان را ثبت كنيم و هيچكس نميتواند حرف بزند. اينجا گيومه مسألهاي است. در ادامهي اين نشست، بهرامي اين سؤال را خطاب به علي عبداللهي مطرح كرد كه در جامعههاي غير از ايران، سرقت ادبي چقدر موضوعيت دارد و چه تفاوتهاي احتمالي ميان آنچه ما به عنوان سرقت ادبي ميشناسيم و آنها با آن مواجهاند، وجود دارد. علي عبداللهي در جواب اين سؤال گفت: من نگاهي تاريخي به اين مسأله داشتهام و برخلاف خانم حجازي، به اين مسأله سختگيرم و به نظرم، هرپاراگرافي، هر جملهاي كه آدم از كسي ميگيرد، بايد بگويد مطلبش را از كجا گرفته، نقل قول كند و گيومه بگذارد. عكس كسي توي روزنامه ميآيد يا شعري نقل ميشود، بدون اجازه گرفتن. اينها به مسائل تربيتي ما برميگردد. بايد در مدرسه ياد بدهند كه نقل قول بدهيم و منبع بياوريم. در تلويزيون هم هست، تصوير كسي بدون اجازه ميآيد. به خاطر همين، من نفع را اينگونه كه خانم حجازي گفت، درنظر نميگيرم. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ اين شاعر و مترجم ادبيات آلماني افزود: اولين كسي كه دربارهي اين موضوع در ايران كار كرده، در كتاب «ترجمان البلاغه» بوده است. بعد قاضي جرجاني و عبدالقادر جرجاني در اين زمينه كار كردهاند. در نقد ادبي ما روي اين موضوع با ريزهكاري كار شده است. اينكه شما مطلب را مستقيم برداري، بخشي را برداري و يا تصويري از آن را برداري، تقسيمبندي شده و مخالفاني هم داشته است. او همچنين گفت: سرقتهاي ادبي كه تا كنون بحث شده، دربارهي تكبيت بوده است و دربارهي لغت و تصوير نبوده است. البته روح زمانه و شعر از بركردن هم مهم است. شايد شاعري كه بيش از 60هزار بيت در ذهن دارد، شعري بگويد كه فكر كند مال خودش است؛ در حاليكه اينطور نيست. عبداللهي عنوان كرد: از ميان كتابها، «بوف كور» صادق هدايت يك صفحه كامل دارد كه از يادداشتهاي ريلكه است. اين كتاب را آقاي غبرايي ترجمه كرده است. اين نشان ميدهد هدايت اين صفحه را جايي نوشته و منبع نگذاشته، بعد يادش رفته و فكر كرده مطلب خودش است؛ درحاليكه «بوف كور» بدون اين صفحه هيچ لطمهاي نميخورد. در كتاب «شهباز و جغدان» اسماعيل فصيح هم مطلبي از كتاب دشيل همت گرفته شده است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ اين شاعر و مترجم سپس به بررسي موضوع «سرقت ادبي» دربارهي ادبيات جهان پرداخت و گفت: در ادبيات جهان موضوع دقيقتر است. در غرب براي اولينبار در قرن اول بعد از ميلاد مسيح در رم، شاعري گفت، شاعر ديگري حرفهاي او را دزديده است. اين مسأله در قرون وسطا خيلي زياد شد؛ چون دوران جمود فكري بود و توليد فكر وجود نداشت. بيشتر هم اين موضوع در موسيقي اتفاق افتاده است. او افزود: در موضوع سرقت ادبي، يك كلمه، پارگراف، صفحه و الهام را شامل سرقت ادبي ميدانند. اگر شما در شعرتان بيتي از گوته را بياوريد و نگوييد، سرقت ادبي است، حتا اگر همه بدانند اين بيت از گوته است. وي همچنين گفت: سرقت ادبي با نقل قول فرق دارد. وقتي نقل قول بياوريم، ديگر سرقت نيست. اما اين نقل قول نبايد خيلي طولاني باشد، اگر خيلي طولاني شود، حقوقي را متوجه مؤلف قبلي ميكند. عبداللهي با اشاره به بحث احترام به منبع در علوم، گفت: اين موضوع در علوم بسيار دقيقتر است. كشفيات علمي و غيره را اگر كسي بردارد، حكمهاي زيادي دارد. در آلمان اين موضوع خيلي دقيق بيان شده و عبارات متعددي براي آن دارند؛ تمامدزد، بخشدزد، ايدهدزد، دزدي از خود هم هست؛ اينكه كسي از خودش بدزد. دزدي با تقلب هم فرق دارد و قانون ديگري دارد. دزدي با جعل هم فرق ميكند. برخي هم معتقدند براي پيشرفت علم ما نياز داريم دزدي كنيم؛ چون هميشه نميشود اينقدر دقيق بود. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ او به يك تحقيق در آلمان اشاره كرد و گفت: در سال 2006 يك تحقيق دانشگاهي بر روي 226 پاياننامهي رشتهي جامعهشناسي انجام شده و مشخص شده كه 5/19 درصد كارهاي دانشگاهي دزدي هستند. در مدرسهها يكپنجم افراد اعتراف كردهاند كه ما مطلبي را جايي بدون منبع و به نقل از خودمان آوردهايم. وي همچنين به زياد شدن سرقتهاي ادبي اشاره كرد و گفت: به دليل امكان كپي پيست كردن، سرقت ادبي بيشتر شده است؛ زيرا به سادگي ميشود متني را كپي و ايميل كرد كه دست افراد زيادي بچرد و منبع اصلي گم شود. عبداللهي در ادامه گفت: در آلمان، آنها براي ترجمهها هم دقتهايي دارند كه اگر در ترجمه هم سرقتي انجام شود، پيگيري ميشود. همچنين نه تنها دانشجويان سرقت ميكنند؛ بلكه استادان هم ماهرانه اين كار را انجام ميدهند و از كار دانشجويان خود ميدزدند. در اينترنت، نرمافزارهايي هست كه اين سرقتها را ميتواند بيابد؛ اما اين نرمافزارها اشكالي دارند كه ميان سطرها را نميتوانند ببينند و اگر كسي مطلب را به هم ريخته و استفاده كرده باشد، متوجه نميشوند. او سپس به شاعران غرب كه سرقت ادبي كردهاند، اشاره و عنوان كرد: گوته را به سرقت متهم ميكنند. شكسپير هم مطرح شده است، برشت هم شعري از فرانسوا ويون را به عنوان شعر خودش آورده و آن را بازسرايي كرده است. گوته در 70سالگي عاشق دختري 17ساله ميشود و آنها نامههايي را با هم رد و بدل ميكنند. اين خانم براي او شعر مينوشته؛ اما گوته شعرهاي آن خانم را در زليخانامهي «ديوان شرقي - غربي» چاپ كرده است كه خيلي از منتقدها گفتهاند كار خوبي كرده؛ زيرا اگر اين كار را نميكرد، اين شعرها هيچ جا ديده نميشدند؛ چون آن دختر به عنوان شاعر شناخته نميشده است. در مورد موسيقي پاپ هم اين سرقتها بسيار زياد است. اين موضوع در سياست هم اتفاق افتاده است. ولاديمير پوتين پاياننامهاش را در سال 1987 از يك كتاب برداشته و بخش اعظم كارش را از روي آن نوشته است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ در ادامهي نشست، بنفشه حجازي در پاسخ به پرسش مجري برنامه دربارهي مرز بين توارد و تأثيرپذيري و سرقت ادبي و اينكه چه زماني ميشود گفت سرقت ادبي اتفاق افتاده است، عنوان كرد: ما ابتدا بايد اين دزدي را معنا كنيم. من در كارهاي قدما دزدي در نثر را نديده بودم كه اينجا بحث هدايت مطرح شد. گاهي آدم لذت ميبرد كه قدما چيزي براي ما نگذاشتهاند. انتحال وقتي است كه شاعر شعري را كاملا دزديده و المام وقتي است كه معنا را ميگيرد و با كلمات خودش بيان ميكند. حالا اين براي من سؤال است كه وقتي شاعري نتوانسته ايده را بپروارند و كسي ديگر آن را ميگيرد و ميپروراند و زحمت ميكشد، چه اتفاقي ميافتد؟ او سپس گفت: خود من يك دزدم. آنكه با چراغ آيد، گزيدهتر برد كالا. وقتي قلب من به عنوان يك شاعر بسته است و شعرم نميآيد، نرودا ميخوانم. شعر من شباهتي با پابلو نرودا ندارد؛ اما وقتي او مرا ملهم ميكند و قلبم فشرده ميشود و شعري ميگويم،؛ شعري كه بيرون ميآيد، مال كيست؟ مال من است؛ اما اگر نرودا نبود، اين شعر خلق نميشد. حجازي در ادامه گفت: من شعري دارم كه زماني فكر كردم بخشي از آن مال سيدعلي صالحي است. از او پرسيدم، گفت كه مال او نيست. هنوز هم آن را توي گيومه گذاشتهام. اما وقتي لفظ دگرگون ميشود و معنا دگرگون ميشود، ديگر دزدي نيست. من كاري انجام دادهام كه بررسي كلمهي «بنفشه» در شعر فارسي است. تشبيهات، استعارهها و غيره را بيرون آوردهام. نرسيدهام به اينكه كسي از ديگري بدزدد؛ توارد بوده است. يكي از غرب و يكي از شرق گفتهاند بنفشه سوگوار است، سر بر زانو دارد. مگر نگاه به اين گل به چند صورت ميتواند باشد؟ لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ اين شاعر و نويسنده سپس درباره تأثيرپذيري خاطرنشان كرد: ميگويند بعد از سعدي، شعر گفتن سخت است. اما بعد از سعدي، حافظ شعر گفته است. خيلي كلمات مشابه دارد؛ اما غزل حافظ، يك غزل پاشان است. ساختارشكني كرده است. همه از هم گرفتهايم. معرفت بشري لايه لايه آمده است بالا. حالا ما دعوايمان بر سر يك كلمهي پلنگ است. ما مديون گذشتگانمان هستيم و مسؤول در مقابل آيندگان. هي بدزديم؛ آخرش معلوم ميشود دزديم. حجازي در ادامه گفت: من يك اعتراف ديگر دربارهي دزديهاي خودم ميكنم! من يك رمان نوشتهام و ديالوگهاي شخصيتهاي من در اين رمان، گفتههاي آدمهاي مشخص در مطبوعات و در كتابهايشان است. به جاي اينكه نقل كنم، خلاصه كردهام. آخر كتاب هم تشكر كردهام از كساني كه از حرفهاي آنها استفاده كردهام. آيا من به عنوان يك رماننويس بايد به صورت زيرنويس ميگفتم مثلا اين گفتوگوي دولتآبادي است و آن گفتوگوي بهبهاني؟ در ادامه، بهرامي با توضيحاتي درباره اگزوتيسم، از عبدالهي دربارهي مقالههاي اخير خسرو سينايي در ويژهنامه «شوكران» دربارهي اگزوتيسم يا پراكندهگزيني، پرسيد و گفت: پراكندهگزيني اثر هنري هست يا نه؟ علي عبداللهي دربارهي اين موضوع گفت: من اين مقالهها را نخواندهام. اما هر اثر هنري اگر معناي جديدي بدهد، خلاقيت است؛ اما اگر زين دوچرخهي پيكاسو را دوباره در اثرمان بگذاريم، سرقت است. اگر شما يك مفهوم و متن ديگر توليد كنيد، خلاقيت است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۹۰ حجازي هم در ادامهي اين بحث گفت: الآن از نظر ادبيات و هنرهاي ديگر، تدوين مجدد جهان خلاقانه است كه گويا همه چيز گفته شده است و جهان را بايد دوباره خلق كرد. اگر خلق دوباره جهان اگر اتفاق بيفتد، فرد ميتواند از خودش هم بدزدد. من شعري را در 25سالگي گفتهام، حالا در 55سالگي ميخواهم آن را جور ديگري بگويم. آيا اين بازتوليد خودم، تصيح خودم و تزريق بنفشهي خودم، دزدي است؟ در ادامه، بنفشه حجازي در پاسخ به پرسشي دربارهي نسبت اين اتفاقها و سرقت ادبي با اخلاق، گفت: دزدي كار بدي است؛ اما ما در فرهنگمان سر هر چيز بدي، يك اما داريم. دزدي بد است. معلوم است كه دزدي بد است و اين كار از نظر اخلاقي بد است. اما من فكر ميكنم كلمه مال كسي نيست. برخي چيزها آنقدر بديهي هستند كه رفرنس نميخواهند. مثلا گوينده راديو هي نميتواند بگويد يك تركيب مال چه كسي بوده است؛ وقتي زبان آنقدر روست كه ديگر شعر نيست و نثر است. وقتي ديگر بازگشايي اتفاق نميافتد، شما از شعر به نثر رسيدهايد. كلمهها، تركيبها و رنگها مال كسي نيستند. هر كس هر كاري ميخواهد، بكند؛ اما بايد جهان ذهني خودش را با استفاده از اين المانها و موتيفها طوري بگويد كه تازه باشد؛ اين ادبيات ميشود. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده