رفتن به مطلب

خدا رویا یا حقیقت؟


ارسال های توصیه شده

سلام به همه

از اونجاییکه این بحث جاهای مختلف و تو تاپیکای غیر مربوط مطرح میشد و چون لابه لای بحثا مطرح میشد هیچ گاه به نتیجه نمیرسید واسه همین تصمیم گرفتم که این تاپیکو ایجاد کنم تا راحت بشه در موردش بحث کرد

  • Like 11
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 180
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سلام و خوشحالم از اینکه به جمعتون اومدم

قبل از شروع بحث باید چند مطلب رو بگم که مشخص بشه میخوایم چه کار کنیم روی چه روشی بحث کنیم و اینجور نشه که جواد مسی بیاد یه چی بگه بعد بگیم بابا این حرف عرفاست که قبلا پنبش زده شده یا شما دوست عزیز بیای و یه بحثی رو مطرح کنی و یکی بگه که اینا تو خود علم تجربی فرضیست چه برسه به اینکه شما بیای تو این بحث مطرحش کنی یا من اگه بخوام مطلبی بنویسم بگن آریوس تو هم که داری حرف فیلسوفارو میزنی که اونا خودشون نفهمیدن چی گفتن چه برسه به ما و....

پس باید چیکار کرد که دیگه وقتی وارد بحث شدیم از این حرفا در امان باشیم؟

من راهی رو پیشنهاد میدم اگگه ماییل بودین بر طبق همون بحث رو شروع میکنیم

از اونجاییکه انسان هم نوعی از حیوان به حساب میاد اما با یه چیز از اونا جدا میشه که این عنصر مشترک در همه انسانها هست که با اون از حیوانات متمایز میشن که اونم عقله. عقل تنها زبان مشترک بین انسان ها است. یا بگیم یکی از اون زبانها. مثلا کوچککی یا بزرگی در همه جا یه اصل مسلمه که 10 از 2 بزرگتره حتی اگر هر جای دنیا هم که بری باز همینه به زبان خودشون میگن که 10 بزرگتره و عقل هیچ کس قبول نمیکنه که بگه 1 بزرگتره. یا اینکه در همه جای دنیا این مسلم گرفته شده که نمیشه یک چیز در یک زمان واحد در مکان واحد و... هم باشه هم نباشه چون عقل میگه اون یا هست یا نیست. نمیشه که هم باشه هم نباشه.

و بر همین اساس هست که من سعی کردم در مسایل اعتقادی تقلید نکنم چون هر چند شخص آدم بزرگی باشه اما برای من این مهمه که حرفش چقدر با عقل من جور در میاد البته طبق مبانی ای که میگه. مثلا کانت که من خودم خیلی دوسش دارم اما قرار نیست که هر چی گفت من قبول کننم همه انسانها هم همینطورن باید عقل بشه محور اعتقادات تا بتونیم با هم بحث کنیم. در غیر این صورت مثلا ما با غربی ها که هم فرهنگمون هم دینمونو.. فرق میکنه چطور میتونیم حرفشونو بفهمیم؟

پس بهترین راه راه عقلیه دوستان ایراد نگیرن که قرآن و حرف پیامبر که شرمندشون میشیم چون اونا الان که ما هنوز خدا رو اثبات نکردیم برای ما دلیل نمیشه. اول باید خدا اثبات بشه بعد کتابش بعد پیامبرش و...

حرفای عرفانی رو هم من نمیفهمم شما رو نمیدونم پس من از اون حرفای عرفانی نمیزنم.

حالا اگه با این راه پیشنهادی من موافق بودین یا نظری داشتین بگین تا بحث رو شروع کنیم

دوستون دارم

  • Like 13
لینک به دیدگاه

این کاملا قابل قبول هست که هر چیزی باید از جایی شروع شده باشه و به قول شما از جایی اومده باشه... من با این premiss مشکل ندارم... مسئله اینجا نتیجه ای هست که شما از این تفکر میگیرید...

مسئله این هست که شما میگید من باید از جایی اومده باشم و بعد از این به اینجا میرسید که پس باید موجودی وجود داشته باشه که ساخته ی دست کسی نباشه... این نتیجه گیری ما رو به خدا نمیتونه برسونه... ما اینجا بحثمون برسر اثبات خدای ابراهیمی هست و من نمی بینم که شما با این تفکر بتونید خدای ابراهیمی رو اثبات کنید... اگر منظور یک نیروی ناشناخته یا یک فوتان یا الکترون هست بنده این رو میپذیرم و اگر منظور از خدا این هست خوب من این خدا رو میپذیرم... و فکر میکنم همینجا بحث به پایان خواهد رسید...

 

 

در ضمن اشاره ی شما به عقل برای من عجیب هست... اگر حرف شما با عقل من سازگار نباشه و منطق من برای مثال بگه که حرف های شما درست نیست اون زمان باید چه کار کرد ؟ تنها دلیل شما برای درستی حرفهاتون این هست که بگید اگر به منطق و عقل خودتون رجوع کنید میبینید که حرف های من حقیقت داره ؟

  • Like 14
لینک به دیدگاه

ولی من چنین تعریفی از عقل برام قابل درک نیست متاسفانه...

ما هم منظورمون از عقل اون چیز گرد توی سر نیست... منظورمون واکنش ها و فعالیت های اون چیز گرد هست که توی سر ماست...

 

فکر نمیکنم لازم باشه هوشیاری (همون چیزی که ما رو از حیوانات دیگر جدا میکنه) رو به فراماده ربط داد... مکانیزمی که در مغز ما باعث میشه ما "هوشیار" باشیم هنوز شناخته نشده... ولی مثل تمام مسائل دیگه اون هم یک روز مشخص خواهد شد... من متوجه نمیشم که چرا باید هوشیاری رو که مسلما چیزی فرای فعالیت های مغزی نیست به فراماده ربط بدیم...

  • Like 11
لینک به دیدگاه
ولی من چنین تعریفی از عقل برام قابل درک نیست متاسفانه...

ما هم منظورمون از عقل اون چیز گرد توی سر نیست... منظورمون واکنش ها و فعالیت های اون چیز گرد هست که توی سر ماست...

 

فکر نمیکنم لازم باشه هوشیاری (همون چیزی که ما رو از حیوانات دیگر جدا میکنه) رو به فراماده ربط داد... مکانیزمی که در مغز ما باعث میشه ما "هوشیار" باشیم هنوز شناخته نشده... ولی مثل تمام مسائل دیگه اون هم یک روز مشخص خواهد شد... من متوجه نمیشم که چرا باید هوشیاری رو که مسلما چیزی فرای فعالیت های مغزی نیست به فراماده ربط بدیم...

به فراماده اعتقاد دارید؟؟؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه
این کاملا قابل قبول هست که هر چیزی باید از جایی شروع شده باشه و به قول شما از جایی اومده باشه... من با این premiss مشکل ندارم... مسئله اینجا نتیجه ای هست که شما از این تفکر میگیرید...

مسئله این هست که شما میگید من باید از جایی اومده باشم و بعد از این به اینجا میرسید که پس باید موجودی وجود داشته باشه که ساخته ی دست کسی نباشه... این نتیجه گیری ما رو به خدا نمیتونه برسونه... ما اینجا بحثمون برسر اثبات خدای ابراهیمی هست و من نمی بینم که شما با این تفکر بتونید خدای ابراهیمی رو اثبات کنید... اگر منظور یک نیروی ناشناخته یا یک فوتان یا الکترون هست بنده این رو میپذیرم و اگر منظور از خدا این هست خوب من این خدا رو میپذیرم... و فکر میکنم همینجا بحث به پایان خواهد رسید...

 

 

در ضمن اشاره ی شما به عقل برای من عجیب هست... اگر حرف شما با عقل من سازگار نباشه و منطق من برای مثال بگه که حرف های شما درست نیست اون زمان باید چه کار کرد ؟ تنها دلیل شما برای درستی حرفهاتون این هست که بگید اگر به منطق و عقل خودتون رجوع کنید میبینید که حرف های من حقیقت داره ؟

دوست عزیز من که از این حرفم دنبال اثبات خدا نبودم به قول شما خدای ابراهیمی. منم قبول دارم که این حرف نمیتونه اون خدارو اثبات کنه. اگه درست خونده باشین منم گفتم حتی ماده میتونه اون موجود همیشگی باشهو اسمی از خدا نبردم.

من این نتیجه رو گرفتم که باید یه موجود دائمی در عالم باشه فقط همین نه بیشتر نه کمتر . و مشخص نکردم که اون چیه خدای ابراهیمی یا ماده؟

اگه شما تا اینجا رو بپذیرین بحثو ادامه میدیم تا به اون خدا هم برسیم

  • Like 9
لینک به دیدگاه
به فراماده اعتقاد دارید؟؟؟

 

نه به هیچ وجه اعتقاد ندارم...

باید برای من اثبات بشه...

 

دوست عزیز من که از این حرفم دنبال اثبات خدا نبودم به قول شما خدای ابراهیمی. منم قبول دارم که این حرف نمیتونه اون خدارو اثبات کنه. اگه درست خونده باشین منم گفتم حتی ماده میتونه اون موجود همیشگی باشهو اسمی از خدا نبردم.

من این نتیجه رو گرفتم که باید یه موجود دائمی در عالم باشه فقط همین نه بیشتر نه کمتر . و مشخص نکردم که اون چیه خدای ابراهیمی یا ماده؟

اگه شما تا اینجا رو بپذیرین بحثو ادامه میدیم تا به اون خدا هم برسیم

 

منم متوجه شدم دوست عزیز... مطلب شما رو خوندم... برای همین هم گفتم که اگر منظور همون انرژی یا ذره باشه کاملا حرف شما رو میپذیرم...

 

بحث رو ادامه بدیم دوست عزیز...

  • Like 7
لینک به دیدگاه
نه به هیچ وجه اعتقاد ندارم...

باید برای من اثبات بشه...

 

 

 

منم متوجه شدم دوست عزیز... مطلب شما رو خوندم... برای همین هم گفتم که اگر منظور همون انرژی یا ذره باشه کاملا حرف شما رو میپذیرم...

 

بحث رو ادامه بدیم دوست عزیز...

بله ادامه میدیم

خب من از شما میپرسم که شما فرمودین که اون موجود همیشگی اگه ماده یا ذره باشه میپذیرین، حالا اگه ممکنه بفرمایید که موجود همیشگی چه خصوصیاتی باید داشته باشه ؟

منتظر جوابم

  • Like 6
لینک به دیدگاه

از اونجاییکه انسان هم نوعی از حیوان به حساب میاد اما با یه چیز از اونا جدا میشه که این عنصر مشترک در همه انسانها هست که با اون از حیوانات متمایز میشن که اونم عقله. عقل تنها زبان مشترک بین انسان ها است. یا بگیم یکی از اون زبانها. مثلا کوچککی یا بزرگی در همه جا یه اصل مسلمه که 10 از 2 بزرگتره حتی اگر هر جای دنیا هم که بری باز همینه به زبان خودشون میگن که 10 بزرگتره و عقل هیچ کس قبول نمیکنه که بگه 1 بزرگتره. یا اینکه در همه جای دنیا این مسلم گرفته شده که نمیشه یک چیز در یک زمان واحد در مکان واحد و... هم باشه هم نباشه چون عقل میگه اون یا هست یا نیست. نمیشه که هم باشه هم نباشه.

 

چیزی به نام عقل وجود خارجی نداره. عقل در واقع به قدرت تفکر و تصمیم گیری ما گفته میشه که توسط مغز (ناحیه ورنیکه) صورت میگیره. اگر عقل مستقل از ماده و جسم بود دلیلی برای نقصش در صورت آسیب مغزی وجود نداشت. اصلا وجود چیزی به نام روح ثابت نشده. (بیماریهای روانی میتونه نشاندهنده عدم وجود روح باشه)

 

  • Like 11
لینک به دیدگاه

چیزی به نام عقل وجود خارجی نداره. عقل در واقع به قدرت تفکر و تصمیم گیری ما گفته میشه که توسط مغز (ناحیه ورنیکه) صورت میگیره. اگر عقل مستقل از ماده و جسم بود دلیلی برای نقصش در صورت آسیب مغزی وجود نداشت. اصلا وجود چیزی به نام روح ثابت نشده. (بیماریهای روانی میتونه نشاندهنده عدم وجود روح باشه)

 

اگه شما از یه نجار تمام ابزاراشو بگیری ایا اون دیگه نجار نیست؟ هرچند نمیتونه نجاری کنه چون ابزار نداره. روح هم همینه بیماری و صدمه های مغزی نشون میده که روح که تا زمان حیات تو این دنیاش به این ماده محتاجه اگه اون آسیب ببینه یه سری فعالیتاش ازش گرفته میشه مثل همون نجار. و این دلیل بر عدم وجودش نیست.

اگه میگین که همه چیز ماده است پس چطور شما میتونین دنیای به این بزرگی رو تو ذهنتون جا بدین؟در حالیکه شما از خیلی چیزا تصور دارین که عمرا تو ذهن شما جا بشه

  • Like 8
لینک به دیدگاه

خوب من متوجه نمیشم چطوری عقل به روح وابسته است و یک انسان عقب افتاده که مغزش معیوب میشه، عقل و درکش هم از دنیا،اینقدر دچار تغییر میشه.

بارها شده کسی یک ضربه سنگین توی سرش خورده و کلا یک آدم گیجی شده که هیچی نمیفهمه، عقل این فرد کجا رفته؟ ضربه روحی شده؟ :banel_smiley_4:

 

از نظر من اون چیزی که بهش میگن عقل، در واقع همون قدرت تفکر هست و قدرت تفکر هم کاملا از مغز نشات میگیره دقیقا مانند قدرت تخیل، احساسات و .... همه از شگفتی های مغزند.

 

دوستان میگن، اگر عقل مادی است پس چرا محدود نیست.

کی گفته محدود نیست؟

محدود و نا محدود یعنی چه قدر؟

 

فکر میکنین مغز یک انسان گنجایش ذخیره سازی چه حجمی از مطالب و باورها را داره که بهش میگین نامحدود؟

 

همین الان بالای 90 درصد جزئیات زندگی شما در کودکی و نوجوانی از ذهنتون پاک شده و فقط یکسری کلیات مونده ، پس مغز محدوده و مدام پر و خالی میشه.

 

اون موجودی هم که میگویند آفریدگار است و عقل او را اثبات میکند، اینطور نیست.

 

بلکه حرفی بوده که انسان هایی در گذشته با توجه به نیازشون به یک حامی مطرح کرده اند و به مرور زمان، این نیاز تکامل پیدا کرده از بت به ناپیدا بودن و آینده هم معلوم نیست این نیاز چطور پاسخ داده میشه، شاید کلا نیاز به این موجود ماورایی یک روز از بین رفت.

  • Like 12
لینک به دیدگاه
اگه شما از یه نجار تمام ابزاراشو بگیری ایا اون دیگه نجار نیست؟ هرچند نمیتونه نجاری کنه چون ابزار نداره. روح هم همینه بیماری و صدمه های مغزی نشون میده که روح که تا زمان حیات تو این دنیاش به این ماده محتاجه اگه اون آسیب ببینه یه سری فعالیتاش ازش گرفته میشه مثل همون نجار. و این دلیل بر عدم وجودش نیست.

اگه میگین که همه چیز ماده است پس چطور شما میتونین دنیای به این بزرگی رو تو ذهنتون جا بدین؟در حالیکه شما از خیلی چیزا تصور دارین که عمرا تو ذهن شما جا بشه

 

اگه فردی نجاری بلد باشه اما نجاری نکنه، دیگه نجار نیست فقط نجاری بلده. مثالتون بی ربط بود. کسی که دچار بیماری هانگتینگتون میشه به خاطر کاهش دوتا انتقال دهنده عصبی و افزایش یکی دیگه به مرور دچار زوال عقل و جنون میشه، آیا یک فرد مجنون از جنون خود آگاه است؟ عقل طبق نظر شما مادی نیست بنابراین نباید در صورت ایراد تو مسیر ارتباطیش دچار اشکال بشه. کسی که مبتلا به بیماری روانی هست طبق نظر شما باید از بیماری خودش اطلاع داشته باشه و بدونه که جسمش دچار مشکل شده و باید تعمیر بشه، و از وضعیت خودش در عذاب باشه. در حالی که مثلا یک فرد افسرده تا پزشک بهش نگه افسرده است متوجه نمیشه.

همونطور که یه cd کوچولو میتونه کل دنیا رو در خودش جا بده.

من خود دنیا رو تو ذهنم جا نمیدم بلکه تصویر اون رو در ذهنم جا میدم.

 

  • Like 10
لینک به دیدگاه
بله ادامه میدیم

خب من از شما میپرسم که شما فرمودین که اون موجود همیشگی اگه ماده یا ذره باشه میپذیرین، حالا اگه ممکنه بفرمایید که موجود همیشگی چه خصوصیاتی باید داشته باشه ؟

منتظر جوابم

 

البته من "همیشگی" بودنش رو نمی پذیرم... دلیلی نداره که بگیم حتما همیشگی هست...

 

من نمیدونم چه خصوصیاتی باید داشته باشه... میتونه خصوصیات فیزیکی هر ماده ای رو داشته باشه یا خصوصیات مواد ثانوی رو...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
اگه شما از یه نجار تمام ابزاراشو بگیری ایا اون دیگه نجار نیست؟ هرچند نمیتونه نجاری کنه چون ابزار نداره. روح هم همینه بیماری و صدمه های مغزی نشون میده که روح که تا زمان حیات تو این دنیاش به این ماده محتاجه اگه اون آسیب ببینه یه سری فعالیتاش ازش گرفته میشه مثل همون نجار. و این دلیل بر عدم وجودش نیست.

اگه میگین که همه چیز ماده است پس چطور شما میتونین دنیای به این بزرگی رو تو ذهنتون جا بدین؟در حالیکه شما از خیلی چیزا تصور دارین که عمرا تو ذهن شما جا بشه

 

مثال هایی که در مورد جهان مادی میزنید گیج کننده هستند و به روشن شدن مسئله کمکی نمیکنند...

 

من نمیدونم شما چطور این حرف ها رو میزنید که روح وجود داره و به عقل محتاج هست... میشه این رو اثبات کنید ؟

چون هیچ شواهدی برای تایید وجود چیزی به نام روح وجود نداره و کلا تمام رفتار و تفکرات ما رو مغز مشخص میکنه و وقتی چنین هست شما برچه اساسی حرف از روح میزنید ؟

چه بخشی از رفتار هست که به این "روح" مربوط میشه ؟

 

ولی ما تا حالا دیدیم کسانی رو که مغزشون آسیب میبینه و همه چیز ازشون گرفته میشه... اینجا روح کجا رفت ؟

چطور دلیل بر عدم وجودش نیست ؟

 

میشه بفرمایید چه چیزی "دلیل" بر وجودش هست اصلا ؟ و برچه اساسی اصلا شما حرف از روح میزنید و ما چرا باید قبول کنیم که روحی وجود داره ؟

 

ما دنیا به این بزرگی رو توی ذهنمون جا ندادیم... متوجه این حرف شما نمیشم... ما فقط میتونیم بخش بسیار کوچکی از اونچه هست رو بفهمیم...

مغز از مکانیزمی برای مدل کردن پیرامون ما و جهان استفاده میکنه... حتی بخشی از این مدل سازی ها به ساختار های ژنتیکی هم وابسته هستند...

مگر برای "تصور" چیزی باید حتما اون رو توی مغزمون "جا" بدیم ؟ ما فقط جهان رو مدل سازی میکنیم... چیزی رو در جایی جا نمیدیم...

  • Like 9
لینک به دیدگاه

چیزی به نام عقل وجود خارجی نداره. عقل در واقع به قدرت تفکر و تصمیم گیری ما گفته میشه که توسط مغز (ناحیه ورنیکه) صورت میگیره. اگر عقل مستقل از ماده و جسم بود دلیلی برای نقصش در صورت آسیب مغزی وجود نداشت. اصلا وجود چیزی به نام روح ثابت نشده. (بیماریهای روانی میتونه نشاندهنده عدم وجود روح باشه)

 

درود

شما و دوستمون وافن هر دو به یک موضوع اشاره کردین. پس از هر دو می پرسم:

با توجه به تعریفی که از عقل ارائه دادین آیا اون قدرت تفکر اکتسابی هست؟ قابل افزایش هست؟ قدرت تفکر افراد متفاوت هست؟

فک کنم پاسخ شما مثبت باشد.

اگر مثبت بود دلیلتان چیست؟

مثلا کسی که قدرت تفکرش بیشتر است انتقال سیگنال بین نورون های عصبی اش سریعتر و بهتر صورت می گیرد؟(یعنی هنوز مادی بودن عقل)

اگه پاسختون غیر از موارد فوق بود بیگن

  • Like 9
لینک به دیدگاه
خوب من متوجه نمیشم چطوری عقل به روح وابسته است و یک انسان عقب افتاده که مغزش معیوب میشه، عقل و درکش هم از دنیا،اینقدر دچار تغییر میشه.

بارها شده کسی یک ضربه سنگین توی سرش خورده و کلا یک آدم گیجی شده که هیچی نمیفهمه، عقل این فرد کجا رفته؟ ضربه روحی شده؟ :banel_smiley_4:

 

از نظر من اون چیزی که بهش میگن عقل، در واقع همون قدرت تفکر هست و قدرت تفکر هم کاملا از مغز نشات میگیره دقیقا مانند قدرت تخیل، احساسات و .... همه از شگفتی های مغزند.

 

دوستان میگن، اگر عقل مادی است پس چرا محدود نیست.

کی گفته محدود نیست؟

محدود و نا محدود یعنی چه قدر؟

 

فکر میکنین مغز یک انسان گنجایش ذخیره سازی چه حجمی از مطالب و باورها را داره که بهش میگین نامحدود؟

 

همین الان بالای 90 درصد جزئیات زندگی شما در کودکی و نوجوانی از ذهنتون پاک شده و فقط یکسری کلیات مونده ، پس مغز محدوده و مدام پر و خالی میشه.

 

اون موجودی هم که میگویند آفریدگار است و عقل او را اثبات میکند، اینطور نیست.

 

بلکه حرفی بوده که انسان هایی در گذشته با توجه به نیازشون به یک حامی مطرح کرده اند و به مرور زمان، این نیاز تکامل پیدا کرده از بت به ناپیدا بودن و آینده هم معلوم نیست این نیاز چطور پاسخ داده میشه، شاید کلا نیاز به این موجود ماورایی یک روز از بین رفت.

فرض کنین من هم پذیرفتم که اصلا ورای ماده چیزی نیست و همه چیز مادی هستند.

حالا سوال شما که رشتتونو هم پزشکی زدین بفرمایید که این دیدن ما طبق یه فرایندی بوجود میاد که باید فاصله ما تا اون پدیده به میزان مشخصی باشه نور کافی باشه مانعی هم نباشه و...تا حالا براتون پیش اومده که تو کلاس باشین و ولی اصلا متوجه نشین استاد چی میگه؟ و نه صداشو میشنوین نه میبینیدش.

یا باید دیده باشین اینطور افراد رو که نگاهشون به استاده ولی حتی وقتی استاد میاد نزدیکشون متوجه نمیشن. چرا؟ مگه شرائط مهیا نیست؟ یا مگه سیستم عصبیشون دچار مشکل میشه؟ در حالی که اون نه مشکلی در سیستم عصبیش هست نه مانعی از دیدن داره چون بقیه بچه ها میتونن استاد رو ببینن.

البته اگه مایلین این بحث روح رو هم تو یه تاپیک جدا بحث کنیم یا این بحث که تموم شد بریم سراغ بحث اثبات خدا؟

  • Like 6
لینک به دیدگاه
البته من "همیشگی" بودنش رو نمی پذیرم... دلیلی نداره که بگیم حتما همیشگی هست...

 

من نمیدونم چه خصوصیاتی باید داشته باشه... میتونه خصوصیات فیزیکی هر ماده ای رو داشته باشه یا خصوصیات مواد ثانوی رو...

دوست عزیزز قرار نشد دیگه

شما خودت تو پستی که من نوشتم قبول کردی که ماده باید همیشگی باشه و الا اون سوال که این موجود از کجا اومده بی جواب میمونه و این بی جوابی یعنی اینکه اصلا موجودی نباشه در حالی که هست. خب اگه ماده یا هر موجودی دیگه همیشگی نباشه خود این ماده از کجا اومده؟اینکه دیگه عقلیه که نمیشه یه دفعه از آسمون بیفته باید یا خودش یا یه موجود همیشگی اونو ساخته باشه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

حالا سوال شما که رشتتونو هم پزشکی زدین بفرمایید که این دیدن ما طبق یه فرایندی بوجود میاد که باید فاصله ما تا اون پدیده به میزان مشخصی باشه نور کافی باشه مانعی هم نباشه و...تا حالا براتون پیش اومده که تو کلاس باشین و ولی اصلا متوجه نشین استاد چی میگه؟ و نه صداشو میشنوین نه میبینیدش.

یا باید دیده باشین اینطور افراد رو که نگاهشون به استاده ولی حتی وقتی استاد میاد نزدیکشون متوجه نمیشن. چرا؟ مگه شرائط مهیا نیست؟ یا مگه سیستم عصبیشون دچار مشکل میشه؟

 

 

خوب من رشته ام روانشناسیه، جایی نزدم پزشکی که بیام به سوالات تخصصی پزشکی جواب بدم !!!

این سوال شما هم جوابش اینست که تمرکز روی اون موضوع استاد نیست، تمرکز هم ویژگی مغز آدم است.

برای همین برای کسانیکه تمرکز ندارند دارو تجویز میکنند اگر مشکل روحی بود میگفتند برو نماز بخون تمرکزت بالا بره.:banel_smiley_4:

 

این را هم که گفتم در علم نوین هیچ مقاله معتبر علمی درباره روح وجود نداره یک واقعیته، تو تمامی مقالات نوین روانشناسی تماما صحبت از مغز هست و بخش های مربوط به احساسات و تخیلات و...

هیچ دانشمندی نیومده بگه فلانی اگه دیگه نمیتونه بخنده، روحش آسیب دیده و یک مقاله علمی بده بیرون.

دقیقا توضیح داده شده که در اثر پروسه هایی، بخشی از مغز آسیب دیده، یادتون نره که مغز یک عضو فوق العاده شگفت انگیزه و درکش به این راحتی ها نیست حتی برای نسل امروز.

اما انسان کم دانش هزاران سال پیش چاره ای نداشت برای توجیهات یکسری شگفتی های مغز، یک چیزی به اسم روح برای خودش خلق کنه و همین خلقت روح توسط گذشتگان بسیار دور بزرگترین دلیل بر بی منطق بودن آن است.

 

 

اما برگردیم سر بحث اصلیمون، شما گفتین عقل میتونه وجود خدا رو اثبات کنه.

بنده گفتم عقل محدود به زمان و مکان است و برداشت او از اطراف به معنای حقیقت نیست و مثال جاذبه را مطرح کردم.اما شما گفتین عقل منظور عقل تجربی نیست.

 

در حالیکه ما چندتا عقل نداریم، وجود عقل های متفاوت در آدمیزاد یک چیز عجیبی است که تنها از کسانیکه به ماورالطبیعه ها اعتقاد دارند بر میاد.

 

از نظر اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان علوم طبیعی امروز ما یک عقل داریم و یک مغز،که اون مغز سرچشمه هرچی که شما فکرش را بکنین هست، اگر باور ندارین فقط یک مقاله معتبر علمی در اثبات وجود عقل روحی و عقلی فرای مغز ارائه بدین.

 

شما با این فرض برین جلو که حالا عقل مادی امروز ما چه برداشتی از دنیا داره و چطور میگه خدا هست؟

 

عقلی که ناشی از تجارب دیگران و ابتکارات آدم زمینی هست، چطوری این ادعا را داره که میتونه قوانین هستی را درک کنه و تعیین تکلیف کنه چون من زیبایی را دوست دارم، خدایی زیبا هم وجود دارد.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

خیانت کشیشان اثر فیلسوف فرانسوی ژولین بندا درسال 1927 نشر یافت

این کتاب مرجع ومعیاری برای تفکر برروشنفکران درجامعه معاصر شد.

بندا نشان میدهد که روشنفکران مدتها خودرا با کشیشان وروحانیون مسیحی یکی میدانسته اند، این یگانگی درتاریخ معاصر اروپا نقش بزرگی ایفا کرده است . درحال حاضر هنوز واژه ملا یا روحانی (Clerc)برای شناسایی اهل سواد وتفکر به کاررفته است.

درهمین معناست که بندا این واژه را به کار میبرد : "وکسانی که نقششان دفاع از ارزشهای جاودانی وغیرمادی همچون عقل ، عدالت و... است ایشان را (Les clerc)یا ملا ، روحانی مینامم"

پس عدالت - حقیقت - عقل از ارزشهای روحانیون به نظر میاید.مختصات یک چنین ارزشهایی کدام است؟

این ارزشها ایستا هستند یعنی تابع زمان وتاریخ نیست ، این ارزشها غیرمادی ووارسته اند یعنی به عمل خاصی وابستگی ندارند دارای نوعی واقعیت عقلانی والا هستند که همیشه باید بدان واقعیت احاله وارجاع داد.

بندا استدلال میکند که روحانیون به سود منافع عملی (پراتیک) به وظیفه ویا نقش خود خیانت کرده اند.رسالت یا ماموریت روحانیون یاداوری مستمر ارزشهای اخروی به انسانهاست.

به گونه ای که روحانی به منافع وونتایج عملی فعالیت هنری علمی یا فلسفی خود کارندارد او میگوید : قلمرو فرمانروایی من این عالم نیست.

طی دوهزار سال روحانیون بشریت را وادار ساخته اند که اگر حتی به بدی وشر عمل میکرده اند از خوبی ستایش کنند ولی درپایان قرن نوزدهم روحانیون دچار وسوسه های سیاسی شدند وخودرا درخدمت انها قرار دادند، کاری که اخلاق بشریت را منقلب ساخت.

بندا درمقدمه تجدید چاپ کتابش نوزده سال بعد از چاپ اول درسال 1946 می اورد که هنوز قضاوت او معتبر است.افسوس که اشکال تازه ای از خیانت هم بران افزوده شده است اولا خیانت از طریق عضویت روحانیون درجنبش های مبتنی بر افکار غلط بر عمل وخشونت مانند فاشیسم وناسیونالیسم ، درضمن باید توجه داشت بندا یکی از نخستین منتقدان روشن بین فاشیسم هست.او این مکتب را جنبشی ضد عقلانی ونفی کننده ارزشهای عقل معرفی میکند.

بندا براین باور است که روحانیون خیلی عامتر وکلی تر مرتکب خیانت میگردند چرا که عملا ومستقیما خودرا درخدمت پرانیک سیاسی (کارهای عملی سیاسی) یا به اصطلاح مصالح عالیه دولت قرار میدهند.

لینک به دیدگاه
خوب من رشته ام روانشناسیه، جایی نزدم پزشکی که بیام به سوالات تخصصی پزشکی جواب بدم !!!

این سوال شما هم جوابش اینست که تمرکز روی اون موضوع استاد نیست، تمرکز هم ویژگی مغز آدم است.

برای همین برای کسانیکه تمرکز ندارند دارو تجویز میکنند اگر مشکل روحی بود میگفتند برو نماز بخون تمرکزت بالا بره.:banel_smiley_4:

 

این را هم که گفتم در علم نوین هیچ مقاله معتبر علمی درباره روح وجود نداره یک واقعیته، تو تمامی مقالات نوین روانشناسی تماما صحبت از مغز هست و بخش های مربوط به احساسات و تخیلات و...

هیچ دانشمندی نیومده بگه فلانی اگه دیگه نمیتونه بخنده، روحش آسیب دیده و یک مقاله علمی بده بیرون.

دقیقا توضیح داده شده که در اثر پروسه هایی، بخشی از مغز آسیب دیده، یادتون نره که مغز یک عضو فوق العاده شگفت انگیزه و درکش به این راحتی ها نیست حتی برای نسل امروز.

اما انسان کم دانش هزاران سال پیش چاره ای نداشت برای توجیهات یکسری شگفتی های مغز، یک چیزی به اسم روح برای خودش خلق کنه و همین خلقت روح توسط گذشتگان بسیار دور بزرگترین دلیل بر بی منطق بودن آن است.

 

 

اما برگردیم سر بحث اصلیمون، شما گفتین عقل میتونه وجود خدا رو اثبات کنه.

بنده گفتم عقل محدود به زمان و مکان است و برداشت او از اطراف به معنای حقیقت نیست و مثال جاذبه را مطرح کردم.اما شما گفتین عقل منظور عقل تجربی نیست.

 

در حالیکه ما چندتا عقل نداریم، وجود عقل های متفاوت در آدمیزاد یک چیز عجیبی است که تنها از کسانیکه به ماورالطبیعه ها اعتقاد دارند بر میاد.

 

از نظر اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان علوم طبیعی امروز ما یک عقل داریم و یک مغز،که اون مغز سرچشمه هرچی که شما فکرش را بکنین هست، اگر باور ندارین فقط یک مقاله معتبر علمی در اثبات وجود عقل روحی و عقلی فرای مغز ارائه بدین.

 

شما با این فرض برین جلو که حالا عقل مادی امروز ما چه برداشتی از دنیا داره و چطور میگه خدا هست؟

 

عقلی که ناشی از تجارب دیگران و ابتکارات آدم زمینی هست، چطوری این ادعا را داره که میتونه قوانین هستی را درک کنه و تعیین تکلیف کنه چون من زیبایی را دوست دارم، خدایی زیبا هم وجود دارد.

دوست عزیز میدونید که علم نداشتن ما به یه چیز دلیل بو نبود اون نیست

اگه کسی از دانشمندان مقاله ای ننوشته دلیل بر نبود نیست

تازه وقتی که روح یه امری ماروایی هست قطعا نباید در علم تجربی که مادیگرا هستند دنبال مقالاتش بگردین مثل اینه که شما در مورد مقالات علمی در مورد کامپیوتر تو علم پزشکی بگردین میتونین به کتاب فیلسوفان غربی مثل مابعد الطبیعه نوشته ریچارد تیلور یا عقل و اعتقاد دینینوشته مایکل پترسون ویلیام هاسکر و بروس رایشنباخ و دیوید بازنیچر مراجعه کنین تا نقالات علمی رو هم ببینین.

استاد روانشناس خب جواب سوال من رو ندادین؟ که چرا شخصص نمیتونه ببینه در حالیکه تمام شرائط هست؟

از اینها هم که بگذریم خود دانشمندان علم تجربی معتقدند که سلولهای بدن در طول عمر چندین بار عوض میشه و این در صورتیه که انسان در 5 سالگی غیر از انسان در 60سالگیه پس چرا در تمام اینها ما میگیم (من) بدون اینکه تغغییری در خودمون حس کرده باشیم. اگه روحی نباشه که حقیقت انسان به همان است پس چطور میشه به انسان در 5 سالگی و 60 سالگی بگیم هر دو یک شخصه؟ در حالیکه واقعا یک شخص نیست.

من قبل از شروع بحث گفتم که از تقلید در اعتقاد خوشم نمیاد میخواد هر کی باشه ولی من موندم که چطور یک عالم علم تجربی که مادیگراست به خودش اجازه میده یه چیز غیر مادی رو رد یا اثبات کنه؟ چیزی که اصلا در حوزه علم اون نیست. مثل اینکه یه پزشک بیاد تو یه رشته دیگه نظر بده و چیزی رو نفی یا اثبات کنه.

دلیل دیگه بر وجود روح همین زندگی انسانه که ما بهش میگیم حیات. از نظر شما چه فرقی هست بین یک جنازه و یک بدن شخص زنده؟ هر دو یه چیز دارن اون بدن داره اینم داره قلب و... پس چرا این زندست و اون مرده؟

اصلا حیات یعنی چی؟

درد ؟

خوشحالی؟ و...

خواهشن اینقدر دنبال مقاله و رساله علمی نباشین و کمی ذهن و عقلتونو به کار بندازین

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...