AFARIN 7196 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 ديگر هيچ خدايي از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند و آسمان غبارآلود اين دشت را طراوت هيچ برفي تازه نخواهد كرد حسين پناهي 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 در انتهاي هر سفر... در آيينه دار و ندار خويش را مرور ميكنم اين خاك تيره اين زمين پاپوش پاي خسته ام اين سقف كوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خداي دل! در آخرين سفر... در آيينه بجز دو بيكرانه كران بجز زمين و آسمان چيزي نمانده است گم گشته ام كجا؟! نديده اي مرا؟! حسين پناهي 3
sam arch 55879 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 از سياهي چرا حذر كردن شب پر از قطره هاي الماس است آنچه از شب بجاي مي ماند عطر سكر آور گل آسمان هاست 3
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 9 اسفند، 2011 اسمان صاف و شب ارام بخت خندان و زمان رام خوشه ی ماه فرو ریخته در اب شاخه ها دست براورده به مهتاب 3
sam arch 55879 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 آه، بگذار گم شوم در تو كس نيابد ز من نشانه من روح سوزان آه مرطوبت بوزد بر تن آسمان من 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 نگاه كن تمام هستي ام خراب ميشود شراره اي مرا به كام ميكشد مرا به اوج ميبرد مرا به دام ميكشد نگاه كن تمام آسمان من پر از شهاب ميشود 3
sam arch 55879 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 آه، بگذار زين دريچه باز خفته در پرنيان رؤياها با پر روشني سفر گيرم بگذرم از حصار آسمان ها 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 چه گويم؟ چه گويم ز غمها كه دوش من و آسمان هر دو شب داشتيم به اميد مردن به پاي سحر من و تيره شب جان به لب داشتيم من و آسمان هر دو شب داشتيم مرا دل سياه و ورا چهره تار ورا ديده اختران سوي راه مرا اختر ديدگان اشكبار . . سيمين بهبهاني 3
sam arch 55879 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 آنچه در من نهفته آسمانی است كي توان نهفتنم باشد با تو زين سهمگين توفاني كاش ياراي گفتنم باشد 3
moein.s 18984 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 [TABLE=align: center] [TR] [TD=align: left]بر تخت جم كه تاجش معراج آسمانست [/TD] [TD=align: right] همت نگر كه مورى با آن حقارت آمد[/TD] [/TR] [/TABLE] 3
moein.s 18984 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 [TABLE=align: center] [TR] [TD=align: left]شد از خروج رياحين چو آسمان روشن [/TD] [TD=align: right] زمين به اختر ميمون و طالع مسعود[/TD] [/TR] [/TABLE] 3
moein.s 18984 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 آسمان آسوده است از بی قراری های ما گریه ی طفلان نمی سوزد دل گهواره را 3
moein.s 18984 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 آسمان ها در شکست من کمرها بسته اند چون نگه دارم من از نُه آسیا یک دانه را ؟ 3
moein.s 18984 ارسال شده در 9 اسفند، 2011 سر خویش کرده سوی آسمان همی گفت کای پاک دادار هور فزاینده ی دانش و فرّ و زور به بادا فره این گناهم مگیر تو ای آفریننده ی ماه و تیر 3
*lotus* 20275 مالک ارسال شده در 10 اسفند، 2011 سکوت،بند گسسته است کنار دره،درخت شکوه پیکر بیدی در اسمان شفق رنگ عبور ابر سپیدی 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 11 اسفند، 2011 از بهر صيد خاطر ناآزمودگان صياد روزگار به هر سو نهاده دام بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب بس عمر شد تمام و نشد روز و شب تمام 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 11 اسفند، 2011 ز بام آسمان تا مركز خاك اگر صد پي به پاي وهم و ادراك فرود آييم يا بالا شتابيم ز حكمش ذره اي بيرون نياييم 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 11 اسفند، 2011 به سوداي تو مشغولم ز غوغاي جهان فارغ ز هجر دائمي ايمن ز وصل جاودان فارغ بلند و پست و هجر و وصل يكسان ساخته بر خود وراي نور و ظلمت از زمين و آسمان فارغ 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 11 اسفند، 2011 چه سان خورشيد رويت را مه تابان توان گفتن كه از روي تو تا ماه از زمين تا آسمان ستي 3
ارسال های توصیه شده