moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ داني عشق چيست؟ آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست. درد مي داني چيست؟ آنچه از عشق تو در سينه تنگم باقيست 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ عشق اگر با تو بيايد به پرستاري من شب هجران نکند قصد دل آزاري من روزگاري که جنون رونق بازارم بود تو نبودي که بيايي به خريداري من 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم... 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ عشق اينکه دل از او به اشتياق مي افتد بدون آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد اگر چه بار گرانيست گر به دوش نباشد مسير چشمه ي بودن به باتلاق مي افتد هميشه وقت رسيدن به عمق معني نابش گلوي واژه و جمله به اختناق مي افتد چه رمزي است خدايا! که بي بلاي وجودش ميان زندگي و مرگ انطباق مي افتد هنوز هيچ دلي پي نبرده است که اين شور چرا بي آنکه بخواهيم اتفاق مي افتد. 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ دلم از عشق و مستی بیقرار است به دنبال تو هر دم رهسپار است ولی هرگاه می گیرم سراغت جوابم انتظار و انتظار است 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ مشق می کنم خاطراتم را دیدن و ندیدن را شنیدن و نشنیدن را گفتن و نگفتن را زخم خوردن و شکستن را سکوت را و فریادها را بارها و بارها و در پایان هر خطی بی قرارتر می شوم از گذشته هرچند دستانم پرآبله اند اما ننوشتن نتوانم که زندگی مشق عشق است و دیگر هیچ... 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ «بي معناست اين» عقل ميگويد، «اين است هر چه هست» عشق ميگويد، «شور بختي است اين» حسابگري ميگويد، «جز درد چيزي نيست اين» ترس ميگويد، «سرانجامي ندارد اين» زيركي ميگويد، «اين است هر چه هست» عشق ميگويد، «سخره است اين» غرور ميگويد، «سهل انگاري است اين» دور انديشي ميگويد، «ناشدني است اين» تجربه ميگويد، «اين است هر چه هست» عشق ميگويد 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ کاش دنیا رو میشد با نگاه عشق دید اگه خودت هم بخوای دیگران نمی گذارند من با خورشید زاده شدم و با بهار جوان شدم اما با اولین تگاه تو در اولین روز زمستان ریبا شدم مهربان شدم و بعد آب شدم 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی دل سودا زده ام را به حبیبم دادی بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی داروی کشتن من یاد طبیبم دادی 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ گر تو ای عشق نه مشّاطه خوبان بودی ترک آن ماه جفاپیشه چه آسان بودی 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ گرچه از چشم بتی بیدل و دینم ای عشق هرچه بینم همه از چشم تو بینم ای عشق 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ گرچه ای عشق شکایت ز تو چندان دارم که به عمری نتوانم همه را بشمارم گرچه از نرگس او ساخته ای بیمارم گرچه زان زلف گره ها زده ای در کارم 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ خواهم ای عشق که میخانه دلها باشم بی خبر از حرم و دیر و کلیسا باشم 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق آن دلی کز تو نلرزد بچه ارزد ای عشق 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم كه عشق از پرده ء عصمت برون آرد زليخا را 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ هرگز نميرد آن كه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جريده ء عالم دوام ما 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ عاشقى را كه چنين باده شبگير دهند كافر عشق بود گر نشود باده پرست 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ به رغم مدعيانى كه منع عشق كنند جمال چهره ء تو حجت موجه ماست 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 دی، ۱۳۹۰ گداى كوى تو از هشت خلد مستغنى است اسير عشق تو از هر دو عالم آزادست 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده