*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ توی این تاپیک میخوایم که موضوع رو برا مشاعره مون انتخاب کنیم (یه کلمه) و شعرایی رو که میزاریم بر اساس اون جلو ببریم ،یعنی شعرامون اون کلمه رو داشته باشیم برا این فصل مشاعره خودم یه کلمه انتخاب کردم :اسمان اولین شعر رو هم میزارم: اسمان همچو صفحه ی دل من روشن از جلوه های مهتاب است امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوش تر از خواب است 18 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ هر کجا هستم باشم. اسمان مال من است. پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است. 7 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ اسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند 6 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ آسمان چون جمع مشتاقان پريشان ميكند در شگفتم من نميپاشد ز هم دنيا چرا 7 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندي بر آسمان توان زد 5 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ آسمان چشم او آینه کیست. آن که چون آینه با من روبرو بود. 6 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ اگر ای اسمان خواهم که یک روز ازین زندان خامش پر بگیرم به چشم کودک گریان چه گویم زمن بگذر که من مرغی اسیرم 5 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ بیا بگشای در تا پر گشایم به سوی اسمان روشن شعر اگر بگزاریم پرواز کردن گلی خواهم شدن در گلشن شعر 5 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ در آستان جانان از آسمان مينديش كز اوج سربلند افتي به خاك پستي 6 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ خدايا! خدايا! تو با آن بزرگي... در آسمان ها... چنين آرزويي بدين كوچكي را تواني برآورد آيا ؟ (دكتر محمدرضا شفيعي كدكني) اينجا آسمان ابري ست، آنجا را نميدانم اينجا شده پاييز... آنجا را نميدانم اينجا فقط رنگ است، آنجا را نميدانم اينجا دلي تنگ است، آنجا را نميدانم 4 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ آسمان آسوده است از بی قراری های ما گریه ی طفلان نمی سوزد دل گهواره را 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ شباهنگام که مه میرقصد ارام میان اسمان گنگ و خاموش تو در خوابی و من مست هوسها تن مهتاب را گیرم در اغوش 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ ز گرد سواران در آن پهن دشت زمین شد شش و آسمان گشت هشت 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ آسمان ها در شکست من کمرها بسته اند چون نگه دارم من از نُه آسیا یک دانه را ؟ 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ برگذرم ز نُه فلک، گر گذری به کوی من پای نهم بر آسمان، گر به سرم امان دهی 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ تا زهره و مه در آسمان گشته پديد بهتر ز مي ناب كسي هيچ نديد من در عجبم ز مي فروشان كايشان زين به كه فروشند چه خواهند خريد؟ حكيم خيام 3 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ همی راند تیر گز اندر کمان سر خویش کرده سوی آسمان 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ امشب از اسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره میبارد در سکوت سپید کاغذ ها پنجه هایم جرقه میکارد 2 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ برقص وشهر را پر های و هو کن به بر دامن بگیر و یک سبد کن ستاره دانه چین کن، نیک و بد کن نظر بر آسمان سوی خدا کن دعا کن! 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۰ اسمان همچو صفحه ی دل من روشن از جلوه های مهتاب است امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خواب است 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده