Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ دیروز سوار یک لکسوسِ شاسی پائینِ 260 میلیونیِ دوستی که تازه باهاش آشناییت پیدا کردم، شدم. یه لحظه وضع خودم رو با اون دوستی که هم سن هم هستیم، مقایسه کردم. نمیدونم چی شد که شدیدا احساس فقر کردم. (غیر از این چند خودروی گرانقیمت دیگری هم دارد) تا حالا شما شده در موقعیتی قرار بگیرید که احساس کنید در برابر خیلی چیزها یا خیلی آدمها -نه فقط از نظر پول و ثروت- خیلی فقیرید؟ همجواری فقر و ثروت - به سمت چپ عکس دقت کنید. 46 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ چند سال پیش برای انجام یه کار تحقیقاتی مدتی رو با دراویش سپری کردم. درویش های اهل تصوف اونا یه شعار دارند که میگن : الفقر فخری یعنی ما به فقیر بودنمون افتخار میکنیم. این حرف اونا کنایه از دوری از حرص و آز و طمع هست که احساس بی نیازی میکنند و همین حس و حال اونا بهشون کمک میکنه که راحت تر زندگی میکنند. منم همیشه همین حس رو دارم و خودمو ندار و فقیر میدونم و قبول هم کردم که ندار باشم. البته اینم دیدم که به حسب اون مثال : دست بالای دست بسیار است , خود اغنیاء هم نسبت به افراد غنی تر از خودشان احساس فقر میکنند و حس و حالشون با اوضاع ما فرق زیادی نداره. بطور کلی من کسی هستم که هیچوقت خودم رو با دیگران مقایسه نمیکنم. و زندگی راحتی دارم. 17 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ آره بارها شده.... بیشتر فقر علمی....از اینکه هم سن و سالهای من کجا هستند و من کجام... از نظر مالی هم.... راستش آره...وقتی تو خیابون وای میستم نیم ساعت یه ساعت منتظر اتوبوس و بر و بر اونایی و که ماشین دارن نگاه می کنم 21 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ تا حالا شما شده در موقعیتی قرار بگیرید که احساس کنید در برابر خیلی چیزها یا خیلی آدمها -نه فقط از نظر پول و ثروت- خیلی فقیرید؟ آر ه خیلی پیش اومده . تو همین انجمن کسایی هستن که من از خیلی جهات نسبت بهشون فقیرم . خیلی فقیرم . کسایی که هم سن و سال من هستن و یا حتی کوجیکترن. از نطر مالی هم شده تفاوت رو احساس کنم . ولی اهمیتی برام نداره . 21 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ آره برای منم اتفاق افتاده آخرین بارش همین چند روز پیش بود ... دختر یکی از آشناها همسن من بود ولی کلی از کشورای دنیا رو گشته بود :icon_razz: فاصله طبقاتی تو ایران خیلی زیاده یه عده مثل گرگ پولای کلون به دست میارن ... یه عده از بدو تولد رو پیشونیشون نوشتن ثرومند و یه عده ی خیلی زیاد هم نون شبشون رو به زحمت گیر میارن بعدش داد میزنن که تو کشور اسلامی مثل ایران عدالت مطلق برقراره ... نمیدونم با چه رویی این حرفو میزنن .. منی که تو یه خانواده ی متوسط به دنیا اومدم باید خودم خودمو بالا بکشم تا حسرت بهترین ها رو نخورم البته از نظر علمی خیلی بیشتر بوده 18 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ چند سال پیش برای انجام یه کار تحقیقاتی مدتی رو با دراویش سپری کردم. درویش های اهل تصوفاونا یه شعار دارند که میگن : الفقر فخری یعنی ما به فقیر بودنمون افتخار میکنیم. این حرف اونا کنایه از دوری از حرص و آز و طمع هست که احساس بی نیازی میکنند و همین حس و حال اونا بهشون کمک میکنه که راحت تر زندگی میکنند. منم همیشه همین حس رو دارم و خودمو ندار و فقیر میدونم و قبول هم کردم که ندار باشم. البته اینم دیدم که به حسب اون مثال : دست بالای دست بسیار است , خود اغنیاء هم نسبت به افراد غنی تر از خودشان احساس فقر میکنند و حس و حالشون با اوضاع ما فرق زیادی نداره. بطور کلی من کسی هستم که هیچوقت خودم رو با دیگران مقایسه نمیکنم. و زندگی راحتی دارم. بسیار مثال خوبی بود. ما در طراحی شهری مفهومی داریم به نام "مکان". در واقع مکان، یک تعریف خاصی برای ما در طراحی شهری دارد. این مکان یعنی جایی که انسان به آن حس تعلق دارد. و جایی که از نظر مردم یک جای خوب است ، "مکان مطلوب" اطلاق می شود. و جالب اینجا بود که یک پژوهش نشان داد که در یک منظقه کپر نشین حاشیه شهرهای بزرگ، زاغه ها از نظر مردمان ساکن در آن بیشتر مولفه های یک "مکان مطلوب" را دارد. فقر در مقایسه بدست می آید و یک چیز نسبی است. منتها باید دید این مرز نسبیت به کجا میرسد که جان، ایمنی و امنیت انسان ها به خطر می افتد. 18 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ آره پیش اومده هم از لحاظ مالی و هم.... مثلا همین چند وقت قبل پیش دوستی رفتم که با وجو اینکه از من کوچیکتر بود خیلی تو رشته خودمون با سواد بود و هرچی میگفت من اصلا نمیفهمیدم چی میگه! اولش حالم گرفته میشه و بفکر فرو میرم ولی بعدش تو دلم به طرف میگم " بالاخره بهت میرسم!" 19 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ شنبه واسه یه پروزه دانشگاهی رفت بودم قطعه بخرم و کلی هم در موردشون تحقیقات کرده بودم . پسر یکی از فروشنده ها فک کنم 14 - 15 سالش بود . فوق العادههههههههههههههههههههههههههههههههه اطلاعات ککاملی داشت هر چی من میپرسیدم خیلی خوب و دقیق توضیح میداد . هنوزم تحصیلات دانشگاهی نداشت. این هم نمونه ای از فقر ما در برار یه پسر 14 ساله :5c6ipag2mnshmsf5ju3 16 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ اری...بسیار مالی علمی ...نمیشه همشو گفت ولی خیلی حس تلخیه مخصوصا اگه هیچیش دست خودت نباشه ولی خیلی بهش فک نمیکنم و تحت تاثیرش قرار نمیگیرم.(برای بعضیاش واجبه ولی) 12 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ بسیار مثال خوبی بود. ما در طراحی شهری مفهومی داریم به نام "مکان". در واقع مکان، یک تعریف خاصی برای ما در طراحی شهری دارد. این مکان یعنی جایی که انسان به آن حس تعلق دارد. و جایی که از نظر مردم یک جای خوب است ، "مکان مطلوب" اطلاق می شود. و جالب اینجا بود که یک پژوهش نشان داد که در یک منظقه کپر نشین حاشیه شهرهای بزرگ، زاغه ها از نظر مردمان ساکن در آن بیشتر مولفه های یک "مکان مطلوب" را دارد. فقر در مقایسه بدست می آید و یک چیز نسبی است. منتها باید دید این مرز نسبیت به کجا میرسد که جان، ایمنی و امنیت انسان ها به خطر می افتد. دقیقا همینطوره. نگرانی من هم همینه. شاید اگه انسان قانع باشه و به داشته هاش هم راضی , اونوقت خیلی ها از این حسّ اون انسانها برای استثمار و چپاول ذهن و حوق و حقوق اونا سوء استفاده کنند که نمونه این وقایع رو ما بعینه میبینیم. نگاه به این موضوع از این زاویه هم شاید درسهایی برامون داشته باشه. 11 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ حکایت جالبی از عبید زاکانی پیرامون نسبیت فقر: همه را بپوش سلطان محمود در زمستان سخت، به طلحك گفت كه با اين جامه يك لا در اين سرما چه ميكني كه من با اين همه جامه ميلرزم. گفت: اي پادشاه، تو نيز مانند من كن تا نلرزي. گفت: مگر تو چه كردهاي؟ گفت: هرچه جامه داشتم همه را در بر كردهام. از تاپیک [h=1]عبید زاکانی - شاعر فیلسوف ایرانی[/h] 14 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ منم خیلی پیش اومده مثلا دیدم یکی تو رشته خودش یا تو کارش خیلی بارشه و خیلی مسلطه بغضم میگیره که چرا من اینجوری نیستم (مخصوصا اگه از خودم کوچیک تر باشه ) مالی هم بوده اصلا ... 11 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ دست ما کوتاه و خرما بر نخیل پس ما به تماشای جهان امده ایم 9 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ بله خیلی از مواقع این احساس رو داشتم ! چیزایی رو میبینم که واقعا داشتنشون برام ضروریه اما توانایی خریدشون رو ندارم ! جایی که من زندگی میکنم مردمی هستن که همشون از نظر مال و منال کم ندارن اما متاسفانه دچار فقر شدید فرهنگی هستن ! 14 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ حکایت جالبی از عبید زاکانی پیرامون نسبیت فقر: از تاپیک عبید زاکانی - شاعر فیلسوف ایرانی بنويسيد درد و رنج ، بخوانيد زندگي 7 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ از لحاظ سووواد خیلی از لحاظ مالی چنین حسی گهگاه به سراغم می اومد اما وقتی تو محیط کارم دوسه نفر رو دیدم که چطور از فلاکت مالی به اوج ثروت رسیدن اونم در عرض چن ماه و البته با چه حق کشی هایی نه اصلا بیشتر از ادمای ثروتمند بدم اومده من معمولا تو ورودی شهرها (تهران - تبریز - قزوین ) به ادمایی که داخل ماشین های خیلی گرون هستن دقیق میشم بخصوص تو گیت های پرداخت عوارض خیلی هاشون اصلا به قیافه شون نمیاد از ریشه و از بابا و اجداد ثروتمند بوده باشن بیشترشون به قول پسر پروفسور حسابی انگاری همین الان از پشت کوه ناکجا اباد اومدن و صاحب جان و مال ملت شدن بدون اینکه پروسه قانونی و علمی ثروت مند شدن و ترقی رو طی کرده باشن 18 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ آره...وقتی با یکی از دوستام پیاده پاشدیم رفتیم یه منطقه تفریحی و دیدیم که همه با ماشین اومده بودن اونجا...حتا اکیپهای کم سن و سال...حس مزخرفی بود گاهی احساس فقر فرهنگی هم میکنم وقتی به جمع آدمای دورو برم نگاه میکنم,البته خودمو ازون جمع جدا نمیبینم خیلی وقتا هم ازینکه ایرانی هستم شدیدا احساس فقر فرهنگی بم دست میده:5c6ipag2mnshmsf5ju3 16 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ آری ... شدیداً در زمینه علمی احساس فقر می کنم ... 13 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ واسه منم خيلي پيش اومده مخصوصا كسايي كه از لحاظ مالي بهترن يه دوست دارم هميشه ميگه بهترين راه پولدار شدن اينه كه آدم باباش پولدار باشه 9 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۰ اره....برای منم خیلی اتفاق افتاده..... و بیشترش از نظر علمی بوده....... یه دوستی دارم....از نظر مالی باهم در یک سطحیم ...شاید اوون یه کوچولو بالاتر .... اما از نظر علمی اوون از من خیلی بالاتره....دوست صمیمیمه و من هر وقت باهاش حرف میزنم کلی از دست خودم شاکی میشم که چرا من نباید مثه اووون خودمو بکشم بالا.... البته نا گفته نمونه.....این موضوع همیشه باعث میشه و شده که خودمو تشویق کنم که به اوون برسم..:hapydancsmil:..ینی وقتی میبینم اوون اینجوریه ازش انگیزه میگیرم که منم حد اکثر تلاشمو بکنم که بهش برسم و هر جا که گیر می افتم اوون کمکم میکنه...:hapydancsmil: توو همین انجمن هم کلی دوست دارم که از نظر علمی از من بالاتر هستن... سعی میکنم از وجود اینجور دوستان استفاده مفید رو داشته باشم و خوشحالم که اونا هم بدون هیچ منتی یه من کمک میکنن..ممنونم:hapydancsmil: 14 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده