viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ علی مشرقی خرداد ماه سال ۹۰، جنایتی در خمینی شهر اصفهان مسئله تجاوز را به اولویت اول رسانهها بدل کرد. دوازده نفر با صورتهای پوشیده و مسلح به قمه و چاقو از دیوار باغی در یکی از توابع خمینی شهر وارد میشوند، آنجا یک میهمانی خانوادگی بر پا بود. نقابداران پس از بستن دستوپای مردان حاضر در میهمانی به زنان تجاوز میکنند. میان قربانیان یک دختر ۱۲ ساله و یک زن حامله نیز وجود داشت. افکار عمومی جریحه دار شد. دستگاه قضایی به کار افتاد. پلیس برای یافتن مجرمان دست به اقدامات جدی زد. مجرمان دستگیر شدند و سرانجام چهار متهم این پرونده اواخر مهرماه امسال در ملاء عام اعدام شدند. ابتدای امسال نیز در یکی از روستاهای استان گلستان، چهار مرد که به بهانه دریافت کمکهای درمانی وارد خانه بهداشت شده بودند، به خانم دکتر مرکز بهداشت تجاوز میکنند و میروند. پیش از آن پرونده دختر جوانی که در یکی از شهرستانهای استان گلستان توسط دو مرد ربوده میشود و پس از تجاوز به عنف، در جنگلهای استان به قتل میرسد مطرح شده بود، دادستان استان گلستان از نگرانی مردم آگاه میشود به همین منظور خبر از اعدام قریبالوقوع متجاوزان میدهد. اواخر مهرماه امسال نیز یک کودک کار در کرج توسط ۱۱ کارگر افغان ربوده شد و پس از تجاوز دستهجمعی به قتل رسید. بازداشت شدگان که از کارگران غیر مجاز بودند پس از دستگیری و در بازجوییها اعتراف کردند که «پسر را به قصد تعرض ربوده و دستهجمعی به او تجاوز کردند و این پسر ناگهان از حال رفت و فوت کرد» یک ماه پس از واقعه خمینی شهر رئیس پلیس استان اصفهان گفته بود این قبیل حوادث طبیعی است و در تمام شهرها و استانهای کشور رخ میدهد و رسانهها فقط این ماجرا را بزرگ کردند. بدون شک تجاوزهای رسانهای شده، تنها موارد این جنایت در کشور نیست. قربانیان زیادی هر روز از زیر تیغ تجاوز در کشور میگذرند و بیآنکه خبری از آنها در رسانهها منتشر شود، مرگی درونی را تجربه میکنند. در این میان باید از تجاوزهای خانوادگی نیز یاد کرد که شاید هیچگاه از سوی هیچ مرجع قضایی و حقوقی و حتی غیر رسمی مطرح نمیشود. خشونتی که محصور به حوزهای خصوصی به نام خانواده است. تجاوزهای پدر به دختر، برادر به خواهر و… قربانیان زیادی را در جامعه میبلعد و صدایی از درد آن به گوش نمیرسد. واکاوی مسئله تجاوز در جامعهای مانند ایران، نیازمند تحلیل مولفههای بسیاری -از ابعاد روانی گرفته تا دلایل اجتماعی و دینی و سیاسی- خواهد بود. تجاوز جنسی در سطحیترین لایه آن، برآوردن میل جنسی متجاوز است. نیازهای جنسی سرکوب شده، پس از انباشت در فضایی که بسترهای برآوردن آن وجود ندارد، به نوعی دست به طغیانگری روانی میزند و بسیاری از معیارهای اخلاقی فرد متجاوز را به محاق میراند. از این روی بیآنکه فرد متجاوز آگاهانه بر این امر واقف باشد، مکانیسمی روانی در لحظهٔ اقدام برای تجاوز، مشروعیت ارتکاب به عملی مجرمانه را برای او صادر کرده است. سرکوبهای شدید جنسی در ایران، به واسطه نگرشهای دینی غالب در جامعه و سیاستهای بنیادگرایانه حاکمیت، بدون شک تنها عامل نیست اما یکی از دلایل اصلی وقوع جنایتی به نام تجاوز خواهد بود. به رغم ادعای بسیاری از مسئولین تندروی اسلامگرای جمهوری اسلامی، که آزادیهای اجتماعی میتواند زمینه بروز تجاوز جنسی را افزایش دهد و استدلال عامل تحریک کننده زنانگی را به عنوان دلیل اصلی گرایش به تجاوز جنسی عنوان میکنند، اما هر زمان، محدودیتها و اجبارهای دستگاهی فرافردی، قصد کنترل امر جنسی را داشته است، این نیرو به شکل طغیانگر و ناهنجارگونه در جایی دیگر خود را به عینیت میرساند. اما ریشه تجاوز را در خاستگاه تاریخی نظام سلطه و مردسالاری نیز میتوان جستجو کرد. اِعمال سلطه و دستیابی به خواستههای دستگاه حاکم، امری است که در صورت نیاز، ماهیتی فراقانونی مییابد و دیگر خود را ملزم به پایبندی به چارچوبهای برساختهٔنظامی که خود بنا نهاده نیز نمیداند. نمونه آن را میتوان در تجاوزهای خانوادگی به وضوح واکاوی کرد. مشروعیت اعمال سلطه از سوی مرد بر زن، از مفروضات خدشه ناپذیر نظامهای مردسالار است. قوام نظامهای مردسالار، مبتنی بر بازتولید ارزشهای نظام خانواده و پایبندی به اصول روابط و رعایت پیوندهای موجود در تعاریف محارم است. محارم در نظام مردسالار نقطه کلیدی اعمال سلطه و مشروعیتبخشی به استفاده از ابزار خشونت در قالبی به نام ناموس پرستی است. در عین حال ماهیت فراقانونی اِعمال سلطه در نظام مردسالار زمانی آشکار میشود که تجاوز دقیقا در بطن پایگاه اولیه آن یعنی خانواده و در ارتباط با محارم رخ میدهد. تجاوز پدر به دخترش، تجلی چهره عریان این سیستم است. حتی در تجاوزهای پدر به پسرش، هر چند جنیست زنانه در آن دخیل نیست اما خاستگاهی متعرضانه به زنانگی نهفته در جسم لطیف پسربچه دارد. شاید به میان آوردن لطافت زنانه در مخاطره نوعی واکنشهای فمینیستی قرار داشته باشد اما این مفهوم لطافت و پیشرانهی مرد به سمت برقراری رابطه جنسی نیز خود از گفتمان مردسالار منتج شده است. با این حال مسئله تجاوز در ایران را از منظر دیگری نیز میتوان بررسی کرد. ساختار سیاسی کشور در وضعیتی که از عقلانیت استبدادی خود دور میشود و به وضعیت استبداد چندپارهٔ ناهمگون و چندسر بدل میگردد، پدیدهای مثل تجاوز را نیز میتواند در ساز و کارهای اِعمال سلطه و سرکوب به کار برد. نمونه آن، در تجاوزهای پس از انتخابات و ماجرای کهریزک به شکلی وحشتناک و فاجعه بار بروز یافت. نوجوانی که امروز در کوچههای ناصرخسرو شهر تهران دیوانه وار آواز میخواند و هر از چند گاهی مورد تجاوز جنسی نیز قرار میگیرد، همان نوجوان پر شوری است که در اتفاقات سال ۸۸ مچ بند سبز بر دست میبست و ندای «رای من کجاست» سر میداد. وقتی از کهریزک زنده بیرون آمد، تنها جسم او بود که جان داشت؛ روحش در جایی دیگر سیر میکرد. او متعلق به اینجا نبود و نیست. حالا کوچههای محلهٔ ناصرخسرو نوجوان زیبارویی را گاهی ملاقات میکند که جنون سر تا پایش را گرفته است. نوجوانی که قربانی تجاوز این کوچهها لقب گرفته است. اما پیش از آن قربانی تجاوز حاکمیت در بازداشتگاه کهریزک بود. حاکمیت متجاوزان را در ملاءعام اعدام میکند و در مقابل هر زمان که اراده کند، جامعه را آماج هرگونه تجاوز قرار میدهد، از حاکمیتی متجاوز بدون شک نمیتوان انتظار برچیدن تجاوز جنسی را در جامعه داشت. تجاوز هر روز قربانی میگیرد. در شهر، در خیابانهای تاریک و خلوت، در خانهها و آغوش خانواده، تجاوز لانه کرده است و هر روز طعمهای دیگر را می رباید. خمینی شهر تنها یک بهانه بود برای عریان ساختن تجاوزی بزرگتر. تجاوز دسته جمعی یک جامعه نسبت به هم. تجاوزی از سوی حاکمیت بر مردم و از سوی مردم بر مردم. در نهایت مردم قربانی تجاوز میشوند و یک به یک مرگ را تجربه میکنند؛ نه لزوما مرگ جسمی، که مرگی از جنس تمام دردهای تجاوز در لحظههای قربانی شدن تا تمام سالهای بعد از آن. هرانا به نقل ماهنامه خط صلح پ.ن: چی میشه گفت 11 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ دارم فکر میکنم چطور از فکر اون نوجوونه بیرون بیام؟!!! به نظرم بالاخره وحشی شدیم. 5 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ دارم فکر میکنم چطور از فکر اون نوجوونه بیرون بیام؟!!! به نظرم بالاخره وحشی شدیم. عاقبت بدی در انتظار فرهنگ در این سرزمین هست. امیدوارم پیش بینی من غلط از آب در بیاد، اما من میبینم که ایرانی ها یه روز همدیگه رو میخورند. 5 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ نیگا... این یکی از همون کارهاست ها... 2 لینک به دیدگاه
HaMeD-GibsoN 1859 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ یکی از روسای آتش نشانی مناطق تهران تعریف میکرد از حوادثی که در طول روز اتفاق میوفته آخرش گفت: اگر بدونید چه میزان جنایت روزانه داریم، از خونه خودتون بیرون نمیاید 3 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ خدا اخرو عاقبت همه مارو بخیر کنه واقعا تاسف برانگیزه 2 لینک به دیدگاه
XMEHRDADX 7514 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، ۱۳۹۰ یک ماه پس از واقعه خمینی شهر رئیس پلیس استان اصفهان گفته بود این قبیل حوادث طبیعی است و در تمام شهرها و استانهای کشور رخ میدهد و رسانهها فقط این ماجرا را بزرگ کردند. جواب همیشه همینه: این چیزا عادیه، این چیزا همه جای دنیا هست، این قبیل حوادث (تجاوز ،دزدی،ارتشا،اختلاس،اشغال سفارت....) همه جا طبیعیه.... اما سوال اینجاست(و مدعی هستندکه): ما بهترین حکومتو داریم! ما که بهترین نظام و دینو داریم! ما بهترین و والاترین تعالیمو داریم! ما در اوج کرامت و تحت ولایت ... و .... زندگی میکنیم وخلاصه این که ما با همه دنیا فرق داریم و از همه نظر خیلی خیلی از همه کشورا و آدما و مکتبا بهتریم و.... پس آیا اینا تناقض نیست؟ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده