رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

220px-Fereydoon-f-.jpg

 

 

فریدون فروغی زاده ۹ بهمن ۱۳۲۹ هجری خورشیدی در تهران درگذشته ۱۳ مهر ۱۳۸۰ هجری خورشیدی، آهنگساز، نوازنده (گیتار، پیانو، درامز)، شاعر و خوانندهٔ مشهور موسیقی پاپ ایرانی است.[h=2]زندگینامه[/h] [h=3]کودکی و نوجوانی[/h] او در سال ۱۳۲۹ تهران متولد می‌شود، پدرش فتح الله کارمند اداره دخانیات بود، در تنهایی خود به سرودن شعر و نواختن تار می‌پرداخت. خانواده او از مالکان بزرگ نراق بودند. او تنها پسر خانواده بود و سه خواهر به نامهای پروانه،عفت و فروغ داشت.

 

او در سال ۱۳۳۵ و در شش سالگی، تحصیل را آغاز کرد و عاقبت درسال ۱۳۴۷ مدرک دیپلم علوم طبیعی را گرفت و پس از آن دیگر تحصیل را رها کرد. وی موسیقی را بدون داشتن استاد و با توجه به علاقه‌ای که به موسیقی راک و مخصوصاً آثار ری چارلز داشت، با تمرین می‌آموخت.

[h=2]دههٔ چهل و اجرا در کافه‌ها[/h] درسن ۱۶ سالگی، با همراه ساختن گروهی نوازنده با خود موسیقی را به صورت جدی شروع می‌کند و در مکان‌های مختلف به اجرای ترانه‌ها وآهنگ‌های غربی معروف در آن روزگار و به خصوص موسیقی بلوز می‌پردازد و تا سن ۱۸ سالگی فعالیت خود را به همین صورت ادامه می‌دهد. در این دوران است که پس از یک شکست عاشقانه، مدتی از موسیقی دست می‌کشد، اما پس از این مدت کوتاه کناره‌گیری، درسال ۱۳۴۸ صاحب کاباره کازابای شیراز از فروغی و همراهانش برای اجرا در آن مکان دعوت می‌کند. در اواخر دهه چهل، او به خوانندهٔ بلندآوازهٔ کلوپ‌های شبانه تهران قدیم و ستارهٔ صحنهٔ کافه‌های معروفی چون مارکیز و کاکوله بدل شد.

 

[h=2]دههٔ پنجاه و شهرت[/h] درسال ۱۳۵۰، خسرو هریتاش، کارگردان فیلم آدمک در تلاش برای پیدا کردن خواننده‌ای تازه نفس بود که فریدون فروغی، به او معرفی می‌گردد و با یک بار زمزمه کردن ترانه‌ها، خسرو هریتاش متوجه می‌شود که شخصی را که به دنبالش بوده، یافته‌است. در نتیجه، دو ترانه به نام‌های «آدمک» و «پروانهٔ من» را با موسیقی تورج شعبان‌خانی و اشعار لعبت والا، برای فیلم هریتاش اجرا می‌کند.

 

 

پس از اکران فیلم، صفحه‌های ۴۵ دور این دو ترانه، درصفحه‌فروشی‌های معروفی چون آل کوردوبس، پاپ، دیسکو، بتهوون و پارس عرضه می‌گردد. این دو ترانه گل می‌کند و بر سر زبان‌ها می‌افتد و فریدون فروغی به شهرت می‌رسد. گرچه در آن زمان به او خرده می‌گرفتند که صدای فرهاد را تقلید می‌کند، اما همین باعث شد تا دیگر زیر سایه نام خوانندهٔ محبوبش ری چارلز قرار نگیرد.

 

 

بعدازگذشت مدتی فرشید رمزی - کارگردان نمایش تلویزیونی شش و هشت - با فریدون فروغی قرارداد می‌بندد و فروغی درسال ۱۳۵۱ بعداز پنج سال مشابه‌خوانی آثار ری چارلز را کنار می‌گذارد. این همکاری باعث تولد آثاری چون زندون دل و غم تنهایی می‌گردد که اولی، فروغی را تبدیل به هنرمندی صاحب سبک می‌کند. فتنهٔ چکمه پوش ساختهٔ همایون بهادران دومین فیلم سینمایی بود که فروغی در سال ۱۳۵۱ برای تیتراژ آن ترانه‌ای را به همین نام اجرا کرد. درهمین سال توسط یکی ازدوستانش با گلی فتوره‌چی آشنا می‌شود و با او ازدواج می‌کند.

 

 

 

سال بعد تنگنا ساختهٔ امیر نادری با ملودی‌های شورانگیز و تکان‌دهندهٔ منفردزاده، صدای فروغی را بر تیتراژ داشت. در همان سال - ۱۳۵۲ - چندین ترانه را اجرا می‌کند که شاخص‌ترین آنها نماز (یا نیاز به روایت ساواک!) است، با شعری از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده؛ ترانه‌ای که منجر به بازخواست هر سه نفر از طرف ساواک می‌گردد. او ترانهٔ هوای تازه را در همین سال در برنامهٔ تلویزیونی رنگارنگ اجرا می‌کند و همچنین در همین سال است که به درخواست فرزان دلجو ترانه‌ای را برای فیلم یاران (با بازی و کارگردانی دلجو) اجرا می‌کند.

 

 

درسال ۱۳۵۳، فروغی به علت عدم تفاهم با همسرش از وی جدا می‌شود. در همین سال ترانهٔ همیشه غایب را با شعری از شهیار قنبری، موسیقی «ویلیام خنو» و تنظیم واروژان اجرا می‌کند (این ترانه، پیش‌تر با شعری از ویلیام خنو و با نام ماهی خسته اجرا شده بود). او که رفته رفته، به هنرمند باتجربه‌ای تبدیل می‌شد، اقدام به جمع‌آوری آثار خود می‌نماید و اولین آلبوم خود را با نام زندون دل به بازار عرضه می‌کند.

 

 

دومین آلبومش را با نام یاران درسال ۱۳۵۴ به بازار عرضه می‌کند و در همین سال به علت اجرای ترانهٔ سال قحطی از طرف حکومت شاهنشاهی به مدت دو سال از فعالیت منع می‌شود.

 

 

درسال ۱۳۵۶، پس ازاعلام فضای باز سیاسی توسط حکومت، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری، سومین آلبوم خود را با نام سال قحطی به بازار عرضه می‌کند. در بهمن ماه همین سال، پدرش در اثر بیماری ذات‌الریه از دنیا می‌رود.

[h=2]انقلاب و یار دبستانی[/h] درسال ۱۳۵۷، با وخیم شدن اوضاع سیاسی ایران، فروغی اعتراض خود را به اوضاع کشور با انتشار آلبوم بت شکن اعلام می‌دارد و در همین سال ترانه‌ای به نام روسپی را اجرا می‌کند که هرگز مجوز پخش نمی‌گیرد.

 

 

درسال ۱۳۵۸، بعدازانقلاب، فروغی درایران می‌ماند و کنسرت اجرا می‌کند که ترانه‌های این کنسرت را در آلبوم فریدون فروغی در آغازی نو جای می‌دهد و دلیل نامگذاری آلبوم به این نام، وجود ترانه‌های ریتمیکی مانند حقه و شیاد است که در کارنامهٔ فروغی مانند آنها وجود نداشت.

 

 

بعداز انتشار این کاست، درسال ۱۳۵۹، فروغی ترانهٔ یار دبستانی را برای فیلم از فریاد تا ترور به کارگردانی منصور تهرانی اجرا می‌کند که در تیتراژ فیلم استفاده می‌شود. در حالی که هنوز هیچ منع رسمی‌ای برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر می‌دهند که باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلم‌اش حذف کند.

 

در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه را به عهده می‌گیرد. این ترانه بسیار مطرح و معروف می‌شود و حتی امروزه به‌عنوان نمادی از مبارزه ارزشی خاطره‌انگیز دارد. در همین زمان است که زمزمه‌هایی در مورد ممنوعیت فعالیت فروغی شنیده می‌شود. او در همین سال ترانهٔ کوچهٔ شهر دلم را می‌خواند.

 

[h=2]دههٔ شصت و بعد[/h] درسال ۱۳۶۰ چندترانهٔ خودرا همراه باچند ترانه از کوروش یغمایی درآلبومی با عنوان سُلٰ جای می‌دهد و طی سال‌های ۶۰ و ۶۱، آهنگ چهار قسمتی چرا نه؟ رامی‌سازد و اجرا می‌کند. در همین سالهاست که فعالیت نمودن او ممنوع می‌شود.

 

 

در سال ۱۳۶۵ سفر به دوبی، فروغی را تا پای پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد، اما پیشنهادهای تهیه‌کنندگان آن سوی آب او را به رفتن راضی نکرد.

 

 

در اسفندسال ۱۳۷۲ با سوسن معادلیان آشنا می‌شود و در خرداد ۱۳۷۳ باهم ازدواج می‌کنند. ازدواج، موجب تحولی مثبت در او می‌شود و دوباره فعالیت خود را از سر می‌گیرد؛ شعر می‌گوید، آهنگ می‌سازد و شروع به تدریس می‌نماید.

 

 

در اسفندماه سال ۱۳۷۷ موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش می‌شود. پس از ۴ روز برگزاری کنسرت در کیش، به تهران می‌آید. علی‌رغم درخواست‌هایی که از شهرستان‌های دیگر برای برگزاری کنسرت ارسال می‌شود، با برگزاری آن در شهرستان‌های دیگر موافقت نمی‌شود و فروغی درتابستان ۷۸ و پائیز ۷۹ دوباره به کیش باز می‌گردد و به اجرای برنامه در هتل آنا‌ی کیش می‌پردازد.

 

 

در فروردین سال ۱۳۷۹ به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانی پور (کارگردان) و به امید اخذ مجوز، «می تراود مهتاب» را با شعری از نیما یوشیج برای فیلم دختری به نام تندر می‌خواند اما شرایط تغییری نمی‌کند. گرچه ترانهٔ فروغی در انتهای فیلم در جشنوارهٔ فجر پخش می‌شود. پیش از این هم کیومرث پوراحمد نمی‌تواند مجوز حضور او را به‌عنوان بازیگر برای پروژه فیلم گل یخ (که داستان آن در باره زندگی یک خوانندهٔ محکوم به سکوت بود) بگیرد.

 

[h=3]مرگ[/h] وی در روز جمعه، سیزدهم مهر ماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهران پارس درگذشت. او را در روستای قرقرک اشتهارد کرج در کنار برکه‌ای کوچک، در سایهٔ کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را می‌کشید به خاک سپردند.

شهیار قنبری ( خواننده، ترانه ساز، آهنگساز و دوست قدیمی فریدون فروغی ) در مورد مرگ او می‌گوید: «فریدون فروغی برای دومین بار می‌میرد. نخستین بار وقتی مرد که نتوانست بخواند و دومین بار وقتی مرد که می‌خواست بخواند. فریدون را فراموشی و خاموشی کشت». سرانجام در روز دوشنبه پانزده شهریور ١٣٩۰ برای اولین بار صدای زنده یاد فریدون فروغی در برنامه زنده رادیو هفت از شبکه آموزش صدا و سیمای ایران پخش شد. ترانه "مثل یک معجزه" از کارهای او ابتدا توسط نیما رئیسی هنرپیشه جوان سینما دکلمه و بعد از پایان پخش شد.

 

 

نقل از ویکی پدیا

لینک به دیدگاه

fereidoon_gravebreak.jpg

 

بگویید بر گورم بنویسند:

زندگی را دوست داشت

ولی آن را نشناخت

مهربان بود

ولی مهر نورزید

طبیعت را دوست داشت

ولی از آن لذت نبرد

در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود

ولی کسی بدان راه نیافت

در زندگی احساس تنهایی می نمود

ولی هرگز دل به کسی نداد

و خلاصه بنویسید

زنده بودن را برای زندگی دوست داشت

نه زندگی را برای زنده بودن...

لینک به دیدگاه

ترانه همیشه غایب با صدای داریوش و فریدون فروغی

 

یک نفر میاد که من منتظر دیدنش

یک نفر که من تشنه بوئیدنشم

مثه یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

خالی سفره مون پر از شقایق میکنه

واسه موجای سیاه دستا رو قایق میکنه

***

همیشه غایب من زخمام مرهم میذاره

همیشه غایب من گریه هامو دوست نداره

نکنه یه وقت نیاد صداش به دادم نرسه

آینه ها سیاه بشه،کور بشه چشم ستاره

مثه یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

تن اون شعرای عاشقانه گفتن بلده

***

خشم این پنجره خسته همیشه غایبه

کلید صندوق دربسته همیشه غایبه

نعره اسب سپید قصه مادربزرگب

هترین شعرای سربسته همیشه غایبه

***

مثه یک معجزه اسمش تو کتابا اومده

شاید این همیشه غائب تو باشی

تو اگه اومدنی نیستی بگو

اگه ما رو خواستنی نیستی بگو

 

 

برای دانلود ترانه با صدای فریدون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کلیک کنید.

برای دانلود ترانه با صدای داریوش

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کلیک کنید.

 

 

این ترانه ابتدا قرار بود توسط داریوش اجرا شود اما هنگامی که قرار بود این ترانه با صدای داریوش ضبط بشه داریوش به زندان افتاد و چندی بعد فریدون این ترانه را در حضور شاه اجرا کرد.

 

فریدون درین مراسم حاضر نشد دست شاه را ببوسه و مراسم رو ترک میکنه اما او رو به مراسم برمیگردونن و ازش میخوان یک ترانه به افتخار حضور شاه بخونه او هم این ترانه رو میخونه و شاه که منتظر یک ترانه متملقانه از خود بود بشدت ازین مسئله عصبانی میشه چون دریافت این همیشه غایب قطعا او نیست.

 

ناگفته نماند داریوش و فریدون رابطه بسیار دوستانه ای با هم داشتند .

شهیار قنبری شاعر ترانه درباره این ترانه گفته بود شبی که قرار بود این ترانه اجرا بشه ساعتها منتظر داریوش بودند و از تاخیر داریوش بشدت عصبانی بودند در حالیکه خبری از بازداشت داریوش نداشتند.

 

قسمت سبز رنگ تنها توسط داریوش بصورت دکلمه اجرا شد و در ترانه اجرایی فریدون خوانده نشد.

حالا کدوم به نظر شما ترانه را بهتر اجرا کرده است؟فریدون یا داریوش؟

لینک به دیدگاه

ترانه روسپی با صدای فریدون فروغی

 

نام نیکی گر بماند ز آدمی

به کز او ماند سرای زرنگار

***

ای پناه هوس مردای شهر

همیشه گریه به دل خنده به لب

غمگینم از غم و غصه های تو

همدل آدمای بدون دل

نفس گرم تو از شوق یه دل

غمگینم از غم و غصه های تو

وای اگه قلبت تو سینه بمیره

تموم شهر منو شب میگیره

***

نمیخوام که چشمای خشک تو رو تر ببینم

تو بذار غصه هاتو من روی شونم بگیرم

نمی خوام امید تو از دل تو بیرون بشه

آخرین منزل تو رو سر تو ویرون بشه

وای اگه قلبت تو سینه بمیره

تموم شهر منو شب میگیره

اگه فقط قلبت تو سینه بمیره

تموم شهر منو شب میگیره

***

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

[TABLE]

[TR]

[TD][TABLE]

[TR]

[TD]سخنی از فرهاد در مورد فریدون

 

وقتي حتي حرف زدن قدغن بود، ملت ايران، آوازهاي حقيقي را با صداي شاداب و سربلند او مي‌شنيدند. دوستي من با او در دهه‌ي 50 پيوند خورد و با گذشت زمان دوستي ما عميق تر و صميمي تر مي‌شد. او هرسال عيد به گيلان مي‌آمد و مي‌گفت: من عاشق جنگل هستم، دوست دارم برويم بالاي کوه‌ها و آن وقت دونفري مي‌رفتيم بالاي جنگل هاي فومن و او با گيتارش اشک درختان را هم درمي آورد.

 

«اميد هرندي» گلر تيم ملي در دهه‌ي 60، روزي از من خواست تا «فريدون» را به منزل او دعوت کنم و فريدون نيز قبول کرد که در سفر بعدي خود به گيلان حتما دعوت «هرندي» را اجابت کند.

اما مرگ فرصت را از اين «مرد طلايي» گرفت. خبر رفتن او را تلفني از تهران به هرندي گفتم. اميد گفت: از ته دل ناراحتم و افسوس که....

 

[/TD]

[TD] farhad-foroghi.GIF[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

******

 

يک نفر در گوشه‌اي تنها نشسته بود و از ديگران فاصله داشت. بسيار افسرده و بي حال به اطراف خود نگاه مي کرد و مرتب سيگار مي‌کشيد. تا چشمش به من افتاد با دست مرا در ميان جمع به سوي خود کشاند. او کسي جز فرهاد نبود. وقتي پيش او نشستم گفت: خودت طي اين سال ها که با فريدون بودي با خصوصيات و اخلاق او کاملا آشنايي داشتي. هرچند با من هيچگاه حتي صحبت طولاني هم نداشتي اما او هميشه وقتي به گيلان فکر مي‌کرد نام تو را مي‌آورد و مي‌گفت: اي کاش يک ماه آسوده و درگير نبودم تا مي رفتم گيلان و با علي مي رفتيم بالاي جنگل هاي فومن و خاطرات گذشته را باز هم مي‌توانستم تکرار کنم. افسوس که ديگر توان اين کار را ندارم.

 

و باز هم بعد از تعريف کردن چند خاطره ديگر مي‌گويد : مي‌داني که من درمورد فريدون با هيچ يک از روزنامه‌ها صحبت نکرده‌ام و هرکدام از آنها از من درخواست مصاحبه کردند گفتم: صحبتي ندارم و حق نداريد از قول من مطلبي بنويسيد. اما براي تو حرفهايم را مي‌زنم زيرا فريدون تمام حرفهاي دلش را با تو درميان مي‌گذاشت و به تو اطمينان داشت. تو تنها کسي بودي که بعد از انقلاب مطالب و اخبار درباره‌ي فريدون را در اختيار نشريات قرار مي‌دادي تا آنها را چاپ کنند. از تو مي‌خواهم که حرفهاي من را در اختيار روزنامه هايي که خودت قبول داري و مطلب قبلي فريدون را به آنها مي دادي قرار دهي. پس آنچه را مي گويم بنويس که ديگر فريدون نيست که بخواند: يار دبستاني من.

 

در اين لحظه هردو به گريه مي‌افتيم. فرهاد با دست به پشتم مي‌زند و مي‌گويد: برويم تا تنها باشيم.

با اشک وارد اتاق مي‌شويم. هنوز بوي فريدون از آن مي‌آيد. عکس‌ها، گيتار، پيانو و...

فرهاد ادامه مي‌دهد: سرنوشت فريدون بسيار پيچيده و عبرت آموز است. او هيچگاه خود را به اين و آن نچسباند تا ديگران نفسي به راحتي بکشند. او قصد داشت صداي سال ها در گلو مانده را در «رشت» فرياد کند تا بعضي‌ها بدانند او هنوز هم به خاک ايران عشق و دلبستگي فراوان دارد. اما گويا باز هم وجود او براي بعضي ها قابل تحمل نبود. او هم برا اينکه ديگران دچار ترس نشوند سکوت را بر هر کاري واجب تر دانست. زيرا او هميشه اعتقاد داشت اهل فساد عقيده نيست که مثل بعضي‌ها همه اصالت خود را به جريان زمان بفروشد. او مي‌گفت رنگ عوض کردن يعني دو پهلو بودن به اعتقاد من. فريدون هميشه حامي مردم ستمديده بود. مردمي که به خاطر گردش بازي روزگار سرنوشتي مثل حيراني، دربه دري و سرگرداني داشتند. آنهايي که به خاطر مشکلات تقديري هيچگاه نتوانستند به آنچه که شايسته آنان بود برسند و او درد درون اين انسانها را با آواز خود فرياد مي‌کرد. اثر آوازهاي فريدون بر ملت ايران مثل اثر آوازهاي ويکتور خارا بر ملت شيلي بود.

 

نقش آوازهاي فريدون در پي ريزي جنبش هاي اجتماعي غيرقابل انکار است.

اوايل دهه‌ي 50 در سلول هاي اوين آوازهاي فريدون به همراه شعرهاي شاملو و اخوان ثالث به گوش مي‌رسيد. به راستي براي اکثريت موقعيت ها، رنج ها و شادي هاي يک ملت خوانده است. به همين دليل بود که دوستدارانش به او لقب خواننده ملي داده بودند. او نه براي رقص خوانده و نه براي بزم. او و ترانه‌هايش نماينده‌ي جريان‌هاي تازه‌اي بود که صدايشان رنگ عصيان و سر برآوردن عقده‌هاي اجتماعي و فرهنگي بود که هنوز نامي براي آنها پيدا نشده است. دلتنگي، دلزدگي، بي پاسخي، سرگرداني، فرو رفتن و در يک کلام، جنگجو بودن و نجنگيدن موضوعات ترانه‌هاي او بودند.

 

فرهاد درمورد ايستادگي فريدون در برابر ساواک مي‌گويد: در سال 54 فريدون براي گردش به شهر لاهيجان رفته بود. دانشجويان لاهيجان از او درخواست کنسرت مي‌کنند. فريدون به خاطر شاد کردن دانشجويان با يک گيتار و به تنهايي براي آنها کنسرت اجرا مي‌کند. دانشجويان 2هزار نفر بودند. يک صدا از او آهنگ «سال قحطي» را درخواست مي‌کنند. ترانه‌ي اين آهنگ را «مسعود اميني» سروده بود. اغلب شعرهاي به شدت سياسي را او مي‌سرود و هرکسي جرات خواندن آنها را نداشت. اما فريدون بدون ترس و با قدرت تمام در لاهيجان و در حضور 2هزار دانشجو براي آنها اين آهنگ را خواند. وقتي فريدون اين آهنگ را اجرا مي کند خبر مثل برق توسط عوامل ساواک مي‌پيچد و اين چنين بود که درگيري فريدون با ساواک شروع شد. ساواک او را به زندان مي‌فرستد به اين طريق دو سال فعاليت هنري او بايکوت مي شود و ...

 

فرهاد در مورد کارهاي به جا مانده ي فريدون مي گويد: موزيک پاپ درگذشته همين بود. فريدون با «آدمک» خودش را پيدا کرد. آدمک حاوي شعر و ملودي تازه اي بود و توام با صداي فريدون توانست جايگاه ويژه اي براي خودش بيابد. اين در واقع سبکي بود که فريدون با آدمک پايه گذاري کرد و ادامه داد و آهنگ هاي ديگرش نيز تحت تاثير آدمک بود. به اعتقاد من او از تمام پيشکسوتان زمان خودش متمايز بود. اين در شرايطي است که موسيقي پاپ اصلا حساب و کتاب ندارد. يعني هيچ وقت نبايد در موسيقي پاپ به دنبال دليل خاص براي محبوبيت يک خواننده بود. در يک مقطع زماني عواملي دست به دست هم مي‌دهند و خواننده‌اي را محبوب عامه مي‌کنند. بخش مهمي از اين عوامل به آهنگ، تنظيم، ترانه و صداي خواننده مربوط مي‌شود که اين قسمت فني کار است. ولي عنصر مهم در اين مجموعه، جداي از شخصيت و ظاهر خواننده اين است که مجموعه، بايد بر دل مردم بنشيند و آن هم در مورد موسيقي پاپ، استاندارد خاصي ندارد، به خصوص زماني که براي جوانان مي‌خواني. فريدون در اين مورد مثل و مانندي نداشت، حتي خوانندگان خوبي مانند «محمد رويگر» به جهت سبک نويي که فريدون ابداع کرده بود، تمايل داشتند که مانند او بخوانند، اما تنها در شکل خواندن مانند او بودند و رنگ صدايشان به طور کلي با او تفاوت داشت. در هر حال فريدون در موسيقي پاپ ايران تکرار شدني نست. همين موضوع باعث مي شود که غم مرگ او ضربه ي بسيار بزرگي براي موزيک پاپ ايران باشد.

 

من قدرت صداي فريدون را در کمتر آوازه خواني ديدم. نت هايي را که فريدون مي خواند، هرگز هيچ خواننده‌اي نمي توانست سلفژ کند. در صورتي که اگر موقعيت جز اين مي بود، از نظر من فريدون مي‌توانست در موسيقي سبک خودش و آن صداي سرشار از اعتراض آثار بسيار ماندگارتري برجاي گذارد. هنر فريدون عين زندگي او بود. او رفت، براي هميشه.

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD] [TABLE]

[TR]

[TD] [/TD]

[/TR]

[/TABLE]

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD] [/TD]

[/TR]

[/TABLE]

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه شاپركها(كیفر)فریدون فروغی

 

مرگ آن لاله سرخ

کفن خنده بروی لب بود

گرد آن آینه ها

شبح فاجعه ای در شب بود

مردن شاپرکا

کشتن قاصدکا

خبر از شومی کاری می داد

نفسش ناله غم سر میداد

آشیان رو به خرابی میرفت

تن پوسیده گواهی میداد

او به این حرف نمی اندیشید

که کفن باید برد

و

نفس باید داد

همه جای همه بودنها،همه دیدنها

لحظه ها مانده به یاد

شکل اندیشه مردن در اوست

همه هستی او رفته به باد

او سراسیمه بدنبال تلافی میرفت

به دلش زخم قدمهای تجاوز مانده

او نداد که پی مردن خود

میکشد هرچه اصالت باقی ست

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

 

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه مرغ گرفتار

 

 

 

وقتی که دستای باد قفس مرغ گرفتار شکست

شوق پرواز نداشت

 

وقتی که چلچله ها خبر فصل بهار می دادن

عشق آواز نداشت

 

دیگه آسمون براش فرقی با قفس نداشت

شوق پرواز توی ابرا سوی جنگلای دور

دیگه رفته از خیال اون پرنده صبور

 

اما لحظه ای رسید

لحظه پریدن و رها شدن میون بیم و امید

لحظه ای که پنجره بغض دیوار شکست

نقش آسمون صاف میون چشاش نشست

 

مرغ خسته پرکشید و افق روشن دید

تو هوای تازه دشت

به ستاره ها رسید

لحظه ای پاک و بزرگ دل به دریا زد و رفت

با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

 

 

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه مشتی ماشالله

 

مشتی ماشالله،حقه ای ولله

حقه ای ولله،میکشی بالا

مال و منالا

می کنی حاشا

بارت می لنگه،الاغه لنگه

شیشه و سنگه ماشالله

 

دستات که رو شه،خون که بجوشه

خلق که بخروشه داره تماشا

حاضر و غایب

صادق و کاذب

شحنه و نایب

جملگی رسوا

 

مشتی ماشالله،حقه ای ولله

 

حق پیشه رنجه

مار سره گنجه

پنجه به پنجه

گشنه و دارا

اون که بیداره ،دستاش بکاره

حق رو میگیره آخر دعوا

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

 

 

به نظر شما این مشتی ماشالله در حال حاضر کیه؟!!

این ترانه رو میشه گفت بدل ترانه گنجیشکک اشی مشی فرهاد هست که هر دو دارای یک شعر عامیانه هستند.

ترانه زیبای مشتی ماشالله با رندی و ظرافت حکام سالوس پیشه و ریا کار را با زبانی طنز مورد انتقاد قرار میده یا بهتره بگیم رسوا میکنه و فریدون هم مثه همیشه با زیبایی هرچه تمامتر این ترانه عامیانه را اجرا کرده است.

لینک به دیدگاه

فریدون فروغی:

عده ای به جان هنر افتاده اند!

 

 

 

فريدون فروغي آهنگساز و خواننده و دهه 50 ايران که توانست با خواندن چندين آواز به ياد ماندني شاه و عوامل ساواک را «رسوا» کند، در ايام عيد سال 80 سفري به گيلان داشت و سه روز در کنار رفقاي سابق گذراند تا خاطرات گذشته دوباره تکرار شود.

فريدون که اکنون آماده است تا دوباره بتواند بخواند در مورد وضعيت خود و همچنين کارهاي فعلي با ما هم سخن شد که با هم مي‌خوانيم :

 

من اين روزها از سياست سر درنمي آورم! اگر به سابقه من رجوع شود همه چيز مشخص خواهد شد که من براي انقلاب اسلامي ايران يک فرد مثبت بوده ام يا يک فرد منفي؟ حال اگر براي عده اي مشکل ساز بوده‌ام اين عمل خود نشان‌دهنده نقطه ضعف آنهاست، نه من. آنهايي که از نزديک با من آشنا بوده‌اند مي‌دانند که من هيچگاه در دوران فعاليت هنري خود قرائت آثاري را به زور نپذيرفتم و هميشه کار دلخواه خود را براساس احساس خود و شرايط روز انجام دادم.

 

 

MOSAHEBE_4.jpg

 

 

فريدون در مورد کارهاي امروزي گفت: در روزگار امروز گروهي وامانده، و از اينجا و آنجا رانده، به سوي هنر تاخته اند. اينان براي رسيدن به هدف هاي خصوصي خود که شاخص ترين آنها، رفاه مادي است، به هرکاري دست مي‌زنند، بدون آنکه در آن زمينه کمترين شعوري، کمترين پشتوانه اي از آگاهي داشته باشند. گروهي تظاهر به روشنفکري مي کنند و چون گاه براي اثبات شخصيت کاذب خود نياز به مدرک دارند، دست به خلق کارهايي مي زنند که پوششي از روشنفکرنمايي برآن کشيده شده است. اما چون شعور هنري ندارند و چون خود شبه هنرمند هستند، آثار ساخته شده از سوي آنها هم، شبه اثر در مي آيد، و از همه بدتر، عنادي هست که اينان مي ورزند، آن هم با آثار خوب. اينها، نمونه هاي کوچکي هستند که همه نشانه‌اي از پوسيدگي به همراه دارند، و اگر درست و به موقع به چاره گري برنخيزند، و دامنه اين بلبشو ادامه يابد، بايد منتظر بود آثار ارزنده فارسي را به ابتذال بکشند.

 

فريدون در مورد مردم گيلان گفت: من هيچگاه مردم گيلان و مهرباني‌هاي کم نظير آنها را فراموش نمي‌کنم. به ياد دارم که در سال‌هاي اوايل انقلاب که من به همراه دوستان قديمي و گيلاني خود در «کافه پرسپوليس» واقع در محله امين ضرب رشت براي مردان اصيل ايراني چندين آهنگ اجرا کردم آنها با حيرت به من نگاه مي کردند. انگار اين آهنگ ها را نشنيده بودند.

 

اشک از چشمان آنها سرازير مي‌شد. من هم همزمان با اشک آنها اشک ريختم، براي صاف و ساده بودن آنها، براي احساس گرم آنها و بازي‌هاي گوناگون روزگار و... اين خاطره و خاطرات ديگري که جاي بازگو کردن آنها در اينجا نيست و من هيچ گاه خاطراتي را که از سرزمين گيلان دارم فراموش نمي کنم. اميدوارم آنها هميشه در روزگار خود موفق باشند. در پايان شعر زير را به همه خوانندگان روزنامه «گيلان امروز» تقديم مي نمايم و آرزوي موفقيت و سلامتي براي کليه عزيزان اين روزنامه دارم.

 

 

بگذريم اي دوست

در زميني که پيام فصل، فصلش حرف اندوه است

در زماني که نبرد نيکي و نيرنگ

چون مصاف کاه با کوه است

راستي هيهات واژه تفريق آبروي جمع را برده ست

قاري بيگانگي ها نيز بر ضريح سرد هر پيوند فاتحه خوانده ست

بگذريم اي دوست

فصل، فصل مرگ مردان است.

 

به گفته خود فروغي اين بهترين مصاحبه او در بعد از انقلاب مي باشد که در آن تمام حرفهايش را بطور فشرده بيان کرده است.

لینک به دیدگاه

[h=2]دانلود ترانه دوتا چشم سیاه داری فریدون فروغی[/h]

دوتا چشم سیاه داری

دوتا موی رها داری

تو اون چشات چیا داری

بلا داری بلا داری

دوتاچشم سیاه داری

 

***

توی سینت صفا داری

توی قلبت وفا داری

صف عشاق بدبخت

ازینجا تا کجا داری

 

***

 

به یکدم میکشی مارا

به یکدم زنده میسازی

رقابت با خدا داری

***

نظر داری،نظر داری

نظر با پوستین پوشی نظیر ما داری

نگاه کن با همه رندی،رفاقت با کیا داری

***

نظر داری،نظر داری

خبر داری،خبر داری

خبرداری که این دنیا همش رنگه

همش خونه همش جنگه

نمی دونی،نمی دونی

نمی دونی که گاهی زندگی ننگه

نمی بینی،نمی بینی

نمی بینی که دست افشان و پای کوبان و خرسندم

نمی بینی که میخندم

نمی بینی دلم تنگه

تو این دریای چشمون سیاه

پس چرا دوتا چشم دوتا چشم

دوتا چشم سیاه داری

دوتا موی رها داری

***

میخانه اگر ساقی صاحبنظری داشت

میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت

***

من آن خزان زده برگم که باغبان طبیعت برون فکنده زگلشن

به جرم چهره زردم

***

دوتا چشم سیاه داری...

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه قوزک پا

 

 

 

8mi2hbpxix5wpujmokib.jpg

 

 

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

 

چشای همیشه گریون اخه شستن نداره

تن سردم دیگه جایی برا خفتن نداره

 

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

***

میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم

طعم بی تو بودنو از لب سردت بچشم

 

نطفه باز دیدنت رو توی سینم بکشم

مثل سایه پا به پا من تو رو همرام نکشم

 

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

 

 

***

بذار من تنها باشم میخوام که تنها بمیرم

برم و گوشه تنهایی و غربت بگیرم

 

من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیره غمت

دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

ترانه به یاد ماندنی یار دبستانی من

 

این ترانه ابتدا توسط فریدون فروغی اجرا میشه برای فیلم از فریاد تا ترور اما به دلیل برخی مسائل سیاسی اجازه داده نمیشه این ترانه با صدای فریدون پخش بشه و بعد جمشید جم این ترانه رو اجرا میكنه.

 

یار دبستانی من

با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما

بغض من و اه منی

حک شده اسم من و تو

رو تن این تخته سیاه

ترکه بیداد و ستم

مونده هنوز رو تن ما

***

دشت بی فرهنگی ما

هرزه تموم علفاش

خوب اگه خوب

بد اگه بد

مرده دلای آدماش

دست من و تو باید

این پرده ها رو پاره کنه

کی میتونه جز من و تو

درد ما رو چاره کنه

 

 

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

لینك دانلود بصورت دكلمه در فیلم از فریاد تا ترور

 

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه پروانه من فریدون فروغی

 

خواهم تو شوی محبوب دلم

 

چون نرگس مست،دیوانه من

 

رویت رخ من،سویت ره من

 

هستی چو بهشت

 

کاشانه من

 

پروانه من پروانه من

 

بی تو چکنم؟

 

آوای تو شد هم نغمه من

 

ای لاله من،بردی دل من

 

 

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه نیاز(نماز)فریدون و داریوش

 

تن تو ظهر تابستونو بیادم میاره

رنگ چشمهای تو بارونو بیادم میاره

وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

قهر تو تلخی زندونو بیادم میاره

 

من نیازم (نمازم)تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

***

تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه

تو همون خونی که هر لحظه تو رگهای منه

تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب

من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه

من نیازم (نمازم)تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

***

تو مثل وسوسه شکار یک شاپرکی

تو مثل شوق رها کردن یک بادبادکی

تو همیشه مثل یک قصه پر از حادثه ای

تو مثل شادی خواب کردن یک عروسکی

من نیازم(نمازم) تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

***

تو قشنگی مثل شکلهایی که ابرها میسازند

گلهای اطلسی از دیدن تو رنگ میبازند

اگه مردهای تو قصه بدونن که اینجایی

برای بردن تو با اسب بالدار میتازند

من نیازم (نمازم)تو رو هر روز دیدنه

از لبت دوست دارم شنیدنه

 

 

 

برای دانلود ترانه نیاز با صدای فریدون فروغی

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کلیک کنید.

برای دانلود ترانه نماز با صدای داریوش

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کلیک کنید.

برای دانلود ترانه نماز با صدای فریدون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

 

 

اسم این ترانه در اصل نماز هست اما به گفته شهیار قنبری شاعر ترانه اسم سانسور شدش نیاز است و بقول یکی از مجلات قدیم ظهر تابستان اسمه این ترانه بسیار زیباست که هم فریدون و هم داریوش با هنرمندی تمام آن را اجرا کرده اند.

رامش هم این ترانه رو اجرا کرده ظاهرا رامش این ترانه را در وصف داریوش بازخوانی کرده چرا که شایعه عشق او به داریوش در آن زمان از هر گوشه شهر به گوش می رسید چنانکه ترانه "آسمون با من و تو قهره دیگه" را به داریوش تقدیم کرد.

لینک به دیدگاه

من دو تا نوار کاست از فریدون فروغی داشتم. یه دونه 90 دقیقه ای. یه دونه 60 دقیقه ای.

 

از دوران راهنمایی شروع کردم به گوش دادن این دو تا کاست. همه شعرهاشو نوشتم تو دفترم. تا روزی که فوت کرد. تا اون روز هیچکس فریدون رو نمیشناخت. متاسفانه بعد از تنهایی و خانه نشینی و عزلت طولانی تازه مردم مرده پرستمون فریدون رو شکوهمند کردن. در حالی که در زنده بودنش به نظرم دق کرد. منم بعد از فوتش دیگه فریدون گوش ندادم. اون دو تا کاست همدم تنهائیام بود. کاستاشو شکستم و انداختم دور. تا همین الان که دوباره صداشو شنیدم.

 

همه آهنگهاش از نظر من خوبه. ولی با این آهنگ که فکر میکنم در مخالفت با خدمت سربازی اجباری خونده خیلی خاطره دارم.

تن تو نازک و نرمه مثل برگ

تن من جون می ده پر پر بزنه زیر تگرگ

دست باد پر می ده برگو رو هوا

اما من مودنیم تا برسه دستای مرگ

نفسم این خاکه

خونه گرمم پاکه

من از تبار پاک آریایی

قشنگ ترین قصیده ی رهایی

هوای عشق تازه نیست

تو رگهام

تن نمی دم به رنگ کهربایی

نفسم این خاکه

خونه گرمم پاکه

واسه رفتن دیگه دیره

تن من اینجا اسیره

خاک اینجا چه عزیزه

عاشق قدیمی پیره

من از تبار پاک آریایی

قشنگ ترین قصیده ی رهایی

هوای عشق تازه نیست تو رگهام

تن نمی دم به رنگ کهربایی

نفسم این خاکه

خونه گرمم پاکه

واسه رفتن دیگه دیره

تن من اینجا اسیره

خاک اینجا چه عزیزه

عاشق قدیمی پیره

نفسم این خاکه

خونه گرمم پاکه

 

لینک دانلود

لینک به دیدگاه

ترانه نیاز در برنامه رنگارنگ

 

برای دانلود كلیپ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.(3gp)

 

fereidoon-foroughi.jpg

كلیپ ترانه یاردبستانی

 

برای دانلود كلیپ

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.(3gp)

 

برای دانلود فرمت mp4 یار دبستانی من

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

دانلود ترانه زیبای هوای تازه فریدون فروغی

 

 

 

سقف خونم طلای ناب

زیر پاهام حصیر سرد

تو دست من سیب گلاب

اما دلم پره ز درد

مثه درخت بیدکی

تکیه مو دادم به کسی

شدم درختی تو کویر

تنها و خشک یک اسیر

***

اما یه روزگاری بود

پدربزرگمون می گفت

بهشت همین دنیای ماست

عشق و صفا

اما کجاست؟؟؟

***

مثه درخت بیدکی

تکیه مو دادم به کسی

شدم درختی تو کویر

تنها و خشک یک اسیر

میخوام دیگه رها بشم

ساده و بی ریا باش

مزمینمو شخم بزنم

نه بد باشم نه خوب باشم

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
كلیك كنید.

لینک به دیدگاه

[h=2]دانلود ترانه حباب اشک فریدون فروغی[/h]

اگه تو پیشم نیای،دنیا رو غمگین میبینم

پشت این حباب اشک،عشقم ویرون می بینم

 

می دونم که روز میای بازم کنارم میشینی

حلقه اشک تو چشام ،تو فراوون می بینی

یاده اون روز اول پیشم توی ایوون نشستی

اون عهدی رو که بستی،پیمونش شکستی

 

اگه تو پیشم نیای،دنیا رو غمگین میبینم

پشت این حباب اشک عشقم ویرون می بینم

 

بی تو ابرای خسته به گلدونا آب نمی دن

یاده گلهای تشنه به چشمونم خواب نمی دم

دلم تو انتظاره،بازم بهونه میگیره

برای دیدن تو ازم نشونه می گیره

 

اگه تو پیشم نیای،دنیا رو غمگین میبینم

پشت این حباب اشک،عشقم ویرون می بینم

 

اگه تو پیشم نیای به گلدونا آب نمی دم

توی ایوون خونه هیچ کسی من راه نمیدم

گلهای عشقامون رو شاخه پرپر میکنم

این دل غمزده رو همیشه زندون میکنم

 

 

برای دانلود ترانه

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
کلیک کنید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...