رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

از شینبار به لس‌آنجلس، پرشتاب و بی‌وقفه

ابتدا: برای بسیاری هنوز باور این نکته دشوار است که حتی تا همین 100سال پیش شهرنشینان فقط حدود 15 درصد از کل جمعیت کشور ایران را تشکیل می‌داده‌اند. شماری که اکنون به افزون بر 65 درصد رسیده است و انتظار می‌رود تا 20سال آینده به 80 درصد هم برسد.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

البته هنوز از نظر نسبت جمعیت شهرنشین به روستایی، ایران در شمار کشورهای متوسط قرار دارد، اما از نظر شتاب شهرنشینی الگوی ایران مثال‌زدنی است: در کمتر از 100سال ناگهان یک ملت کهنسال همه شیوه‌های معیشت و زیست قرون و اعصار خود را کنار گذاشت و تن داد به سرنوشتی که اگرچه اجتناب‌ناپذیر نبود، اما پذیرفته شد بی‌هیچ اجتنابی.

 

بعد: مخالفان توسعه شهرنشینی بسیارند. هارولد شوماخر می‌گفت اساساً یک شهر نباید بیشتر از 100هزار نفر جمعیت داشته باشد. جمعیتی بیش از این، تنش‌های محیطی شهر را غیرقابل کنترل می‌کند و باعث تقلیل مفهوم شهر از «زیستبوم» به «سکونتگاه» می‌شود. گاندی می‌گفت فساد اخلاقی در شهرهای بزرگ اجتناب‌ناپذیر است و برای سلامت اخلاق جامعه دولت‌ها باید مشوق توسعه روستاها باشند و مانع تداوم روند مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ شوند. برخی گروه‌های افراطی طرفدار محیط زیست (همچون گروه گایا) به‌صورت گسترده طرفداران خود را تشویق به ترک شهر و سکونت در روستاها می‌کنند. در منطقه آمیش‌های آمریکا ده‌ها هزار مردم بومی با چنگ و دندان زندگی روستایی را حفظ کرده و نه‌فقط با شهرنشینی بلکه با مظاهر کاملاً پذیرفته شده زندگی مدرن، مثل برق، ماشین و... نیز مخالفند. طرفه این است که از نظر شاخص امید به زندگی، آمیش‌ها در حال حاضر خوشبخت‌ترین مردم آمریکا به‌شمار می‌آیند! همچون برآوردی مشابه در ایران، که عشایر شاهسون را از نظر طول عمر، احساس خوشبختی و نبود اضطراب در مرتبه‌ای بالاتر از حتی ساکنان محله‌های مرفه‌نشین تهران قرار داده است.

 

دیگر: اکنون دیگر گمان نمی‌رود که شهرنشینی ملازمه ناگزیر نوگرایی و تجدد است. در قلب جهان مدرن روز به روز مردم بیشتر مجاب به سکونت در حومه‌های دور از شهر می‌شوند و برخلاف سابق اکنون قیمت مسکن در محله‌های مرکزی بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا حتی ارزان‌تر از محله‌های کم‌تراکم حومه شهر است. سکونت در حومه ها و حتی بازگشت به روستاها مهم‌ترین نمایه فرانوگرایی (پست‌مدرنیسم) در دانش برنامه‌ریزی محیطی انگاشته می‌شود. با وجود این همانقدر شتابان که در یکصد سال گذشته رخ داده، در ایران روستاها متروک و شهرها متراکم‌تر می‌شوند. این روندی بوده که در همه یکصد سال گذشته بی‌وقفه تداوم داشته است: مهاجرت از کوچ به روستا، از روستا به شهر کوچک، از شهر کوچک به مرکز استان و از مرکز استان به تهران. (روایتی بدبینانه می‌گوید و از تهران به لس‌آنجلس) و اینگونه شینبار بختیاری و لارسنگسری‌ها و دشت مغان شاهسون‌ها و بهشت گمشده قشقایی‌ها رنگ و رو باخته و بی‌رمق رها می‌شود و تیر آهن و سیمان می‌انبارد روی یکدیگر در شهرهایی که بزرگ‌تر و متراکم‌تر می‌شوند و طرفه اینکه هیچکس هم چندان از زندگی در آنها راضی نیست.

سرانجام: بعد چه می‌شود؟ می‌گوید در همان آبی که شنا می‌کنی غرق می‌شوی. در طبیعت خاک از دست می‌رود، جنگل از عرصه زمین زدوده می‌شود، بیابان شتابناک پیشتر و پیشتر می‌آید و همگان تلنبار می‌شوند در شهرهایی که ... بماند که چه شهرهایی هستند. در ساحت رسانه های فارسی زبان اصلاً انگار نه انگار که قهقرای محیطی بزرگ‌ترین تهدید کشور، سرزمین و ملت ایران است و کمتر صدای موثری در این باره شنیده می شود. اگر هم بگویند کسی را حوصله شنیدن آن نیست. بیابانی یکسر تهی... و احجام غول پیکری از آهن و سیمان که ریشه دوانده اند در طول جاده‌ها از شمال تا به جنوب... این است چشم‌اندازی که می‌توان متصور بود برای آینده این خاک رنگ و رو باخته.

ناصر کرمی

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...