.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 8 فروردین، 2012 داره بارون می باره دلم می خواست الان زیر بارون باشم یاد روزی می افتم که زیر بارون خیس خیس بودم بارون مثل سیل می کوبید همه داشتن فرار می کردن یا زیر یه جایی پناه می گرفتن جز من سرمو گرفته بودم بالا بارون محکم رو صورتم سیلی می زد چترم نداشتم خنده م گرفته بود از ته دل می خندیدم...فکر می کردن دیوونه شدم چه لذتی داشت سر تا پام خیس بود...احساس می کردم بارون همه غصه هامو شسته با خودش برده منم داشتم بهشون می خندیدم رسیدم خونه داد مامانم در اومد باز چتر برنداشتی؟ و من فقط می خندیدم... هیچ وقت از چتر خوشم نمی اومد باهاش غریبه بودم...احساس می کردم یه چیز اضافه س که بی خودی زحمت حملشو به خودم می دم حتی وقتی چتر هم دارم بازم بازش نمی کنم الان دوست داشتم زیر بارون بودم تا به غصه های شسته شدم بخندم...! 19
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 17 فروردین، 2012 شکسپیر گفت: من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی اتظاری ندارم...انتظارات همیشه صدمه زننده هستند زندگی کوتاه است...پس به زندگیت عشق بورز خوشحال باش و لبخند بزن...فقط برای خودت زندگی کن قبل از این که صحبت کنی گوش کن...قبل از اینکه خرج کنی درآمد داشته باش...قبل از اینکه دعا کنی ببخش...قبل از اینکه صدمه بزنی احساس کن...قبل از تنفر عشق بورز زندگی این است...احساسش کن...زندگی کن و لذت ببر 18
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 24 فروردین، 2012 گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گيرد...! گاهے دلمـ دو كلمه حرف مهربانانه مےخواهد...! نه به شكل ِ دوستت دارم و يا نه بــ ِ شكل ِ بے تو مے ميرمـــ...! ساده شايد ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز ديگر ے ست ! 17
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 2 اردیبهشت، 2012 شب سرد زمستونی سوار تاکسی می شم برگردم خونه بازم چشم می افته به اون تک ستاره تو آسمون...تنهای تنهاست با خودم فکر می کنم اگه هوای شهرم یه خورده تمیزتر بود شاید این ستاره تنها هم چند تا دوست کنارش داشت می دونم که داره ولی من نمی بینم تو این آسمون به این گندگی فقط همون تک ستاره ست که چشمک می زنه بهش می گم یعنی به جز منم الان کسی بهت نگاه می کنه؟ باهات حرف می زنه؟...یا فقط منم و تو؟! با خودم فکر می کنم اگه الان خونه مامان بزرگم بودم تو کنارت یه عالمه ستاره بزرگ و کوچیک بود اینقد که آدم دلش می خواست دستشو ببره بالا یکیشو برا خودش بچینه ولی الان تو تنهای تنهایی من اصلا دلم نمیاد بچینمت دلم می خواد همینجوری تو آسمون بمونی و چشمک بزنی.... 13
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 13 اردیبهشت، 2012 آه...بر دیوار سخت سینه ام گویی ناشناسی مشت می کوبد باز کن در...اوست باز کن در...اوست من به خود آهسته می گویم؛ باز هم رویا آن هم این سان، تیره و درهم باید از داروی تلخ خواب عاقبت بر زخم بیدار نهم مرهم می فشارم پلک های خسته را بر هم لیک بر دیوار سخت سینه ام با خشم ناشناسی مشت می کوبد باز کن در...اوست دامن از آن سرزمین دور، برچیده ناشکیبا دشت ها را در نوردیده آسمان ها را به دنبال تو گردیده در ره خود خسته و بی تاب یاسمن ها را به بوی عشق، بوئیده بال های خسته اش را در تلاشی گرم هر نسیم رهگذر با مهر بوسیده باز کن در...اوست باز کن در...اوست اشک حسرت می نشیند بر نگاه من رنگ ظلمت می دود در رنگ آه من لیک با خشم می گویم؛ باز هم رویا آن هم این سان، تیره و درهم باید از داروی تلخ خواب عاقبت بر زخم بیدار نهم مرهم می فشارم پلک های خسته را بر هم 11
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 11 خرداد، 2012 اندکی دیوانگی بد نیست. کفشهایت را بکَن در برف دستهایت را بزن در ابر در خیابان، چشمهایت را به زیبایی در بیابان، گوشهایت را به خاموشی.. گاهگاهی در زمستان گوشه در را برای باد خیره شو در حالت قندیلها گاهی. ماه را از شاخهها آزاد ذهن را از حرفها خالی. گوشیات را گاه روی میز جا بگذار با خودت بنشین از خودت بشنو در خودت گاهی تکلّم کن. روح را بیتابتر از قبل عشق را پُرشورتر از پیش. اندکی دیوانهتر بد نیست!ََ 11
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 19 خرداد، 2012 روز آخر سال در واقع شب آخر سال باورم نمی شه 24 سال این شب و روزا رو پشت سر گذاشتم یعنی قراره چند سال دیگه بازم عیدو ببینم؟ کی می دونه؟ جز خودش امسال اصلا نمی دونم چه جور سالی بود، خوب بود، بد بود، فقط می تونم بگم یه جورایی متفاوت بود حالا متفاوت بودنش مفید بود یا نه بازم نمی دونم! امیدوارم سال بعد سال خوبی باشه برای همه، کسی آرزو به دل نمونه البته این که نمی شه ولی آرزو کردنش که بد نیست آرزو... چه کلمه قشنگیه واقعا آرزو دارم نوروزی که در پیش داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری 9
Bahram Sh مهمان ارسال شده در 29 خرداد، 2012 گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گيرد...! گاهے دلمـ دو كلمه حرف مهربانانه مےخواهد...! نه به شكل ِ دوستت دارم و يا نه بــ ِ شكل ِ بے تو مے ميرمـــ...! ساده شايد ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز ديگر ے ست ! :sad0: خیلی احساست را دوست دارم. بسیار بسیار خالصانه هست . شرمنده که وسط پست هایت پست زدم. این جمله تقدیم به تو باد :icon_gol: زندگی قانون باورها و لیاقتهاست همیشه باور داشته باش لایق بهترین هایی ! :icon_gol:
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 13 مهر، 2012 دلتنگم بازم دلتنگم دلم گرفته از کسی که چند ساله دوستم بوده فکر می کردم تا ابد می مونه ولی... چقد راحت در موردم قضاوت کرد چقد راحت پشت پا به همه چی زد وقتی دید اونی که خودش می خواست نشد من هیچ وقت نمی خواستم اینطوری شه منم ناراحتم حتی بیشتر از اون ولی اون فکر می کنه من در حقش بدی کردم، خدا جون خودت شاهدی که من نمی خواستم اینطوری شه راضی نبودم دلم براش تنگ شده...به جز اون کسی سراغ منو نمی گرفت...کسی هر روز بهم زنگ نمی زد...حالمو نمی پرسید یعنی واقعا تموم شد؟ چقدر بهت گفتم تقصیر من نیست...چقدر ازت به خاطر کاری که نکردم عذرخواهی کردم ولی تو فقط حرف خودتو می زنی نمی خوای بفهمی واقعا اینطوری می خوای؟؟...باشه هر جور راحتی ولی این رسمش نبود رفیق چندین ساله من... 9
.FatiMa 36559 مالک ارسال شده در 2 اسفند، 2012 امروز یه دوست بهم گفت دلش برای نوشته های من تنگ شده با دیدن این جمله یه لبخند زدم چون هم خوشحال شدم هم خیلی به موقع بود هجوم افکارم اینقدر زیاد شده که باید به جوری خالیش کنم شاید با نوشتن.... شبا از دست این فکرا خوابم نبرد که حاصلش شد بی حوصلگی تو محل کارم و سر درد! آه چقدر بده تو موقعیت هایی قرار می گیری که قبلا توش نبودی و واقعا نمی دونی چی کار کنی الان دقیقا همون حالو دارم...گیجه گیچ ....نمی تونم در موردش با کسی هم حرف بزنم... آیا کسی هست که به من کمک کند! واقعا! دلم دیروز بدون دغدغه مو می خواد که فقط به قسمت بعدی سریالی که دارم می بینم فک کنم همین! یعنی اینقد سخته؟ یا من دارم سخت می گیرم؟ نمی دونم آه خدا جون......تنهام نذار 8
ارسال های توصیه شده