رفتن به مطلب

همین الان داری به چه اهنگی گوش می کنی؟


hamidbala

ارسال های توصیه شده

مانده بودی اگر نازنینم...

امید

 

اگر مانده بودی تو را تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی تو را تا دل قصه ها می کشاندم

اگر با تو بودم به شب های غربت که تنها نبودم

اگر مانده بودی ز تو مینوشتم تو را میسرودم

مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش زطوفان مانده بودی اگر همسفر داشت

هستیم را به اتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل ارزویت اگر بود مانده بودی اگر میشنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود

 

 

بعد تو خشم دریا و ساحل بعد تو پای من مانده درگل

مانده بودی اگر موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود

با تو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو مانده بودی اگر می سرودم

مانده بودی اگر می سرودم....

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مرد که گریه میکنه...زخم

محمد علیزاده

 

مرد که گریه میکنه کوه که غصه میخوره

یعنی هنوزم عاشقه یعنی دلش خیلی پره

آدم که زخمه قلبو با نمک دوا نمیکنه

عشقشو تویه خلوتش شما صدا نمیکنه

وقتی تو غمگینی خیلی غم انگیزم

همدرد پاییزم همراه این برگا اشکامو میریزم

اشکامو میریزم

شبیه تو هر کی که زیر باروونه

شدم یه دیوونه که از تو میخونه دلم زمستونه

دلم زمستونه

 

بگو به هردوتایه ما یه فرصته دیگه برایه زندگی میدی

بگو که حالو روز این صدایه خسته ی گرفتمو تو فهمیدی

تورو خدا نگو دلت یه عالمه از اینکه عاشقه پشیمونه

بگو که زخم رو دلم کنار تو همیشه تا ابد نمیمونه

وقتی تو غمگینی خیلی غم انگیزم

همدرد پاییزم همراه این برگا اشکامو میریزم

اشکامو میریزم

شبیه تو هر کی که زیر باروونه

شدم یه دیوونه که از تو میخونه دلم زمستونه

دلم زمستونه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تقدیم به ....

رضا صادقی.......خدا با منه

یه احساس خوبی مثه خواب ناز

مثه یک نوازش تو اوج نماز

یه شوق عجیبی واسه پر زدن

تو دستای یک عشق پرپر زدن

مثه خیس شدن توی بارون شب

مثه نقش لبخند رو مینای لب

یه حرفی مثه آیه ربنا

قبول تمنایی از آشنا

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی

♫♫♫

خدا بامنو تو شکوهو سکوت

سکوتی پر از حرف بارون زده

تمام سرانجام و آغاز ما همین

حس خوب کی میگه بده

ببین سایه عشق از ما چی ساخت

ببین حالمون

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
وبه و عاشقیم

واسه دیدن شهر دریایی ها

خدا بامنو تو تو یک قایقیم

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

خدابامنه تا تو بامن عجینی

کی میگه بد عشق پاک زمینی…

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[h=1]شاید ما به سرعت از بچگی هامون دور شدیم[/h]

اجراء فوق العاده دکلمه از خانم شهره اغداشلو به همراه هوشنگ توزیع

 

کوچیک که بودیم چه دلهای بزرگی داشتیم؛

حالا که بزرگیم با چه دلهای کوچیکی

کاش دلامون به بزرگی بچگی بود...

 

کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم

کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلب ها در چهره بود...

حالا اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمه و ما به همین سکوت دل خوش کرده ایم

اما یک سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست

سکوتی رو که یک نفر بفهمه بهتر از هزار فریادیست که هیچ کس نفهمه

سکوتی که سرشار از ناگفته هاست

ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد داره...

دنیا رو ببین !

بچه بودیم بارون همیشه از آسمون می اومد؛

حالا بارون از چشمامون میاد...

بچه بودیم همه چشم های خیسمون رو می دیدند؛

بزرگ شدیم هیچ کس نمی بینه...

 

بچه بودیم توی جمع گریه می کردیم؛

بزرگ شدیم توی خلوت...

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست؛

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه...

 

بچه بودیم آرزومون بزرگ شدن بود؛

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم...

بچه بودیم همه رو به اندازه 10 تا دوست داشتیم؛

بزرگ که شدیم بعضی ها رو اصلا دوست نداریم، بعضی ها رو کم و بعضی ها رو بی نهایت...

بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم، همه یکسان بودند؛

بزرگ که شدیم قضاوت های درست و غلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه... کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم...

بچه که بودیم اگه با کسی دعوا می کردیم یک ساعت بعد یادمون می رفت؛

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سال ها یادمون میمونه و آشتی نمی کنیم...

 

بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم؛

بزرگ که شدیم حتی 100 تا کلاف نخ هم سرگرممون نمی کنه...

بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن یک چیز کوچیک بود؛

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزهاست...

 

بچه بودیم درد دلها رو به ناله ای می گفتیم همه می فهمیدند؛

بزرگ شدیم درد دل رو به صد زبان می گیم... هیچ کس نمی فهمه...

بچه که بودیم تو بازی هامون همه اش ادای بزرگترها رو در می آوردیم؛

بزرگ که شدیم همه اش تو خیالمون بر می گردیم به بچگی...

 

بچه که بودیم بچه بودیم؛

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچهه هم نیستیم

!

ای کاش بزرگیمون هم با همون صفت های خوب و پاک بچگی ادامه می یافت

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دریاچه مرده ، محسن چاوشی وصف حال این روزهای من

خسته شدم خسته هر چی درده

رو دوش من درده هزار تا مرده

جنگ با این همه غم و غریبی

یکی بگه رسم کدوم نبرده

بهار و پاییز و زمستون چیه!

 

برگ درخت من همیشه زرده

وقتی زمونه رو گرفته از من

دلم دیگه دنبال چی بگرده

ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریه

بغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده

با گریه جاری شو ، بازم بهاری شو

با درد خلوت کن ، از غم شکایت کن

هزار تا خورشید واسه ی ما کمه

دنیا بدونه عشق خیلی سرده

باید بسازه و بسوزه با غم

دلی که بازیچه ی داغ و درده

حتی بخوابم روز خوش ندیدم

بپرس از این چشما که خواب گرده

منتظره کدوم خوشی بمونم

دنیا مگه چی داشته رو نکرده

ای دلخور از گریه ، مرد پر از گریه

بغض ترک خورده ، دریاچه ی مرده

با گریه جاری شو ، بازم بهاری شو

با درد خلوت کن ، از غم شکایت کن

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
×
×
  • اضافه کردن...