Mahsa.Gha 6571 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ دوستان براتون مطلبی رو میذارم که شاید تعدادی از دوستان خونده باشنش. اما من به دنبال مفهومی از آرامش هستم که هر کسی در زندگی خودش به دنبالش هست. حالا از شما این سوال رو دارم که به نظر شما مفهوم آرامش چیست؟ خواهشا دقیق به سوالم ج بدید چون این یک پژوهش کاملا علمیه... معنای آرامش پادشاهی جایزه ی بزرگی برای هنرمندی گذاشت كه بتواند به بهترین شكل، آرامش را تصویر كند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، كودكانی كه در خاك می دویدند، رنگین كمان در آسمان، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی كرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب كرد. اولی، تصویر دریاچه آرامی بود كه كوه های عظیم و آسمان آبی را در خود منعكس كرده بود. در جای جایش می شد ابرهای كوچك و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می كردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه كوچكی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودكش آن بر می خواست، كه نشان می داد شام گرمی آماده است. تصویر دوم هم كوه ها را نمایش می داد . اما كوه ها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای كوه ها بطور بیرحمانه ای تاریك بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود. این تابلو هیچ با تابلو های دیگری كه برای مسابقه فرستاده بودند، هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می كرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجه گنجشكی، آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع كرد و اعلام كرد كه برنده جایزه بهترین تصویر آرامش ، تابلو دوم است. بعد توضیح داد: ” آرامش آن چیزی نیست كه در مكانی بی سر و صدا، بی مشكل، بی كار سخت یافت می شود، چیزی است كه می گذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنای حقیقی آرامش است.” 20 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مرسي تو تفسير نقاشي ها هم ما هميشه مي گفتيم اگه خونه اي دود كش داشته باشه يعني فضاي گرم و آرومي داره! ياد شعر سهراب افتادم در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی آمیخت و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک ، یک نفر از صخره های کوه بالا رفت و به ناخن های خون آلودروی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر. شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخره ها خشکید. از میان برده است طوفان نقش هایی را که بجا ماند از کف پایش. گر نشان از هر که پرسی باز بر نخواهد آمد آوایش. آن شب هیچکس از ره نمی آمد تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود. کوه: سنگین ، سرگران ،خونسرد. باد می آمد ، ولی خاموش. ابر پر می زد، ولی آرام. لیک آن لحظه که ناخن های دست آشنای راز رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز ، رعد غرید ، کوه را لرزاند. برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظه ای کوتاه پیکر نقشی که باید جاودان می ماند. امشب باد و باران هر دو می کوبند : باد خواهد برکند از جای سنگی را و باران هم خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید. هر دو می کوشند. می خروشند. لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه مانده برجا استوار ، انگار با زنجیر پولادین. سال ها آن را نفرسوده است. کوشش هر چیز بیهوده است. کوه اگر بر خویشتن پیچد، سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند و نمی فرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت در شبی تاریک. 11 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مرسي تو تفسير نقاشي ها هم ما هميشه مي گفتيم اگه خونه اي دود كش داشته باشه يعني فضاي گرم و آرومي داره! ياد شعر سهراب افتادم در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی آمیخت و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک ، یک نفر از صخره های کوه بالا رفت و به ناخن های خون آلودروی سنگی کند نقشی را و از آن پس ندیدش هیچکس دیگر. شسته باران رنگ خونی را که از زخم تنش جوشید و روی صخره ها خشکید. از میان برده است طوفان نقش هایی را که بجا ماند از کف پایش. گر نشان از هر که پرسی باز بر نخواهد آمد آوایش. آن شب هیچکس از ره نمی آمد تا خبر آرد از آن رنگی که در کار شکفتن بود. کوه: سنگین ، سرگران ،خونسرد. باد می آمد ، ولی خاموش. ابر پر می زد، ولی آرام. لیک آن لحظه که ناخن های دست آشنای راز رفت تا بر تخته سنگی کار کندن را کند آغاز ، رعد غرید ، کوه را لرزاند. برق روشن کرد سنگی را که حک شد روی آن در لحظه ای کوتاه پیکر نقشی که باید جاودان می ماند. امشب باد و باران هر دو می کوبند : باد خواهد برکند از جای سنگی را و باران هم خواهد از آن سنگ نقشی را فرو شوید. هر دو می کوشند. می خروشند. لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه مانده برجا استوار ، انگار با زنجیر پولادین. سال ها آن را نفرسوده است. کوشش هر چیز بیهوده است. کوه اگر بر خویشتن پیچد، سنگ بر جا همچنان خونسرد می ماند و نمی فرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک یک نفر کز صخره های کوه بالا رفت در شبی تاریک. دوست من مفهوم زیبایی داشت. اما میخوام به زبونی ساده و روان و یا ساده تر بگم به زبون دلت آرامش رو تعریف کنی. 7 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مطلبتون جالب و رمانتیک بود، من نخونده بودمش. اما آرامش از نظر من یعنی رهایی از همه چیز. رهایی از زمین و آسمان و استقلال مطلق بدون هیچگونه ارباب زمینی و آسمانی. 12 لینک به دیدگاه
titi.kh 1793 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آرامش؟! آرامش یعنی راحتی یعنی بعضی مواقع سادگی بعضی مواقع پیچیدگی... آرامش یعنی عقل و دل و هم مسیر کردن و گوش دادن به صدای اونا... و.... 11 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ دوست من مفهوم زیبایی داشت.اما میخوام به زبونی ساده و روان و یا ساده تر بگم به زبون دلت آرامش رو تعریف کنی. آرامش من جايي است كه قلبم باور دارد... جايي كه هيچ دغدغه اي هر قدر هم كه بزرگ باشد نتواند تاثيري در من بگذارد... آرامش من گاهي هميشه نگاهي است عاشقانه به چشمانِ....!! 9 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ مطلبتون جالب و رمانتیک بود، من نخونده بودمش. اما آرامش از نظر من یعنی رهایی از همه چیز. رهایی از زمین و آسمان و استقلال مطلق بدون هیچگونه ارباب زمینی و آسمانی. به نظر شما این رهایی چطور امکان پذیره؟؟؟ 1 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آرامش من جايي است كه قلبم باور دارد... جايي كه هيچ دغدغه اي هر قدر هم كه بزرگ باشد نتواند تاثيري در من بگذارد... آرامش من گاهي هميشه نگاهي است عاشقانه به چشمانِ....!! این به مفهوم حقیقی رسیدن به عشقی است که در سایه ی اون به آرامش برسی؟؟؟ درسته دوست من؟ 3 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آرامش؟!آرامش یعنی راحتی یعنی بعضی مواقع سادگی بعضی مواقع پیچیدگی... آرامش یعنی عقل و دل و هم مسیر کردن و گوش دادن به صدای اونا... و.... ممنونم از شما . اما میتونید مفهومی از آرامش رو واسم بگید که از لحاظ فیزیکی بشه تجربه اش کرد؟ 3 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ به نظر شما این رهایی چطور امکان پذیره؟؟؟ فقط باید نترسی همین، ترس بزرگترین عامل جلوگیری از رسیدن به آرامشه. هرچند اوایلش خیلی سخته ولی ترس رو که از خودت دور کنی،به مرور به اون آرامش میرسی. چون دیگه آقا بالاسری بت نشان، نداری که بترساندت. 7 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ فقط باید نترسی همین، ترس بزرگترین عامل جلوگیری از رسیدن به آرامشه. هرچند اوایلش خیلی سخته ولی ترس رو که از خودت دور کنی،به مرور به اون آرامش میرسی. چون دیگه آقا بالاسری بت نشان، نداری که بترساندت. واقعاسخته. چون ما انسانهای اساسا به گونه ای زندگی کردیم که همیشه اگر هم آقابالاسری نداشتیم واسه خودمون به قول شما بتی ساختیم. این جنبه ای از آرامشه از زبون شما اما یه سوال دیگه ای داشتم. آیا فضا یا محیطی که درش هستید در ایجاد یا بر هم زدن آرامش شما تاثیر گذاره؟ تاثیرش چطوره؟ یعنی چه عواملی توی محیط اطرافتون هستن که این آرامش رو براتون ایجاد میکنن یا برهمش میزنن؟ 6 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ اما یه سوال دیگه ای داشتم. آیا فضا یا محیطی که درش هستید در ایجاد یا بر هم زدن آرامش شما تاثیر گذاره؟ تاثیرش چطوره؟ یعنی چه عواملی توی محیط اطرافتون هستن که این آرامش رو براتون ایجاد میکنن یا برهمش میزنن؟ منو تفتیش عقاید میکنیا، بازجو هستی؟ :5c6ipag2mnshmsf5ju3 فضا که خیلی مهمه، میتونم بگم جامعه یک تاثیر حدود 30 درصدی در افزایش یا از بین رفتن آرامش داره. برای خود من تاثیرات عوامل دیگه که میتونسته آرامشم را بهم بزنه تقریبا از بین رفته فقط همین جامعه مونده.:icon_razz: 6 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ این به مفهوم حقیقی رسیدن به عشقی است که در سایه ی اون به آرامش برسی؟؟؟درسته دوست من؟ بله جنسش مهم نيست كيفيتش مهمه كه اونقدر قوي باشه كه حتي صاعقه هم نلرزونت! 3 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ منو تفتیش عقاید میکنیا، بازجو هستی؟ :5c6ipag2mnshmsf5ju3 فضا که خیلی مهمه، میتونم بگم جامعه یک تاثیر حدود 30 درصدی در افزایش یا از بین رفتن آرامش داره. برای خود من تاثیرات عوامل دیگه که میتونسته آرامشم را بهم بزنه تقریبا از بین رفته فقط همین جامعه مونده.:icon_razz: من رشته ام معماریه. به خاطر همینه که دارم این سوالات رو میپرسم. منظورم از فضا محیط و فضای ساختگی و مصنوعه! از لحاظ رنگ ،چیدمان ، بلندی و کوتاهی فضا و... 3 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ بله جنسش مهم نيست كيفيتش مهمه كه اونقدر قوي باشه كه حتي صاعقه هم نلرزونت! و حالا یه سوال دیگه . همون سوالی که از دوست دیگه امون کردم. اینکه فضای ساختگی چه جور تاثیری روی شما خواهد داشت؟ از همه لحاظ. حالاهرطور که میخواید توصیفش کنید. 3 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آرامش یعنی اینکه وقتی تو فکری و برا چند لحظه فکر از پیرامون اطرافت دوره وقتی دوباره به خودت میای اون چند لحظه تو فکر بودن خوشحالت کرده باشه! 4 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ آرامش یعنی اینکه وقتی تو فکری و برا چند لحظه فکر از پیرامون اطرافت دوره وقتی دوباره به خودت میای اون چند لحظه تو فکر بودن خوشحالت کرده باشه! محیط اطرافت تا چه حدی میتونه تو رو به رسیدن به این آرامشی که گفتی کمک بکنه؟ 2 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ محیط اطرافت تا چه حدی میتونه تو رو به رسیدن به این آرامشی که گفتی کمک بکنه؟20%محیط اطراف هرچقدر هم آرامش بخش باشه تا فکرت آروم نباشه آرامش نداری مثلا فکر کن برا 1 کاری که کردی عذاب وجدان داری بعد پاشی بری مثلا لب دریا... هیچ وقت بهت آرامش نمیده! 2 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ 20%محیط اطراف هرچقدر هم آرامش بخش باشه تا فکرت آروم نباشه آرامش نداری مثلا فکر کن برا 1 کاری که کردی عذاب وجدان داری بعد پاشی بری مثلا لب دریا... هیچ وقت بهت آرامش نمیده! حقیقت هم همینه. تا انسان از لحاظ روحی این قابلیت رو نداشته باشه که به آرامش درونی برسه هیچ وقت نمیتونه با تغییر مکان و محیطش اون آرامش رو تجربه کنه. اما آیا تا بحال میطی هم واست بوده که در وجودت ایجاد تنش و ناراحتی بکنه؟ باز هم میگم که منظورم از این محیط افرادش و یا محیط و منظر طبیعی نیست. بلکه محیط و منظره ساختگی ایه که ما انسانها به وجود آوردیمش. 2 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۰ حقیقت هم همینه.تا انسان از لحاظ روحی این قابلیت رو نداشته باشه که به آرامش درونی برسه هیچ وقت نمیتونه با تغییر مکان و محیطش اون آرامش رو تجربه کنه. اما آیا تا بحال میطی هم واست بوده که در وجودت ایجاد تنش و ناراحتی بکنه؟ باز هم میگم که منظورم از این محیط افرادش و یا محیط و منظر طبیعی نیست. بلکه محیط و منظره ساختگی ایه که ما انسانها به وجود آوردیمش. بله تو جاهایی بودم که اون چیزی که تو فکر آدما میگذشته راجع به من برام تنش و ناراحتی به وجود آورده 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده