Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ الان ساعت سه بعد از ظهر هست و من میخوام یکم بخوابم. یه وانتی هم اومده با بلند گو یه ربع ساعت هست که داد میزنه و سیب زمینی میفروشه. کسی هم بهش اعتراض نمیکنه که الان چه وقت داد زدنه. حتما دلشونم به حالش میسوزه و میگن بذار کاسبی اش رو بکنه. هزار و یک نوع مزاحمت برای خود و دیگران ایجاد میکنیم ولی متوجهش نیستیم. این واحد بغل دستی ما جوری در خونه شو میبنده که کم مونده پاشنه در از جاش کنده بشه. مثل بمب صدا میکنه. اینهمه اشغال تو جوب میریزن و اینهمه پارک غلط خود رو و اینهمه امروز برو فردا بیا های ادارات و قطع اینترنت و بهم ریختن اوضاع بانکی و حساب و کتاب و . . . برای کم کردن مزاحمت های عمدی و غیر عمدی چه راههایی وجود داره؟ 16 لینک به دیدگاه
hamid_shahrsaz 28920 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ اونایی که مربوط به شهرداری میشه با 137 تماس بگیر 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ اونایی که مربوط به شهرداری میشه با 137 تماس بگیر خودش نباید بفهمه؟ همش باید با زور خودمونو اداره کنیم؟ 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ تو که راهشو پیدا کردی. چرا نمیری همونجا بمونی؟ 3 لینک به دیدگاه
Aartemis 6639 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ دقیقا موقع ناهار باهت تماس بگیرن ! موقع خواب بهت تلفن بزنن ! در مجتمع را محکم بزنن بهم و برن ! بچه از آسانسور برای تفریح استفاده کنن ! توی راه پله بلند بلند خداحافظی کنن ! وانتی هم که خودت گفتی ! ساعت 3 نصفه شب آشغالا را جمع کنن ! نگهبان هم تا میتونه این سطلا را بکشه رو زمین ! زیر پنجره خونه بلند بلند داد و بیداد کنن ! زیر پنجره بچه ها زووووووووو بازی کنن ! نصف شب عروس ببرن بوق بزنن و برقصن و ........ فرهنگ نداریم ! مشکل همینه ! شهرداری هم صاحاب نداره که یکم نظم بده ! 7 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ منم خودم شاید این مزاحمت ها رو ایجاد کنم ناخواسته نمی دونم باید چیکار کرد یه بار داشتم با ماشین میرفتم که یه موتوری داشت خلاف میومد نزدیک بود بهش بزنم واسش بوق زدم تازه آقا شاکی شده و میگه مگه کوری:icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ تو که راهشو پیدا کردی. چرا نمیری همونجا بمونی؟ رفتم .بعدش گفتن تا 5 روز بعد عید قربان دانشگاه تعطیله . دوباره برگشتم. 2 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ رفتم .بعدش گفتن تا 5 روز بعد عید قربان دانشگاه تعطیله . دوباره برگشتم. ایشالا بری همونجا بمونی. راحت بخوابی. راحت بلند شی. راحت به کارت برسی و راحت از زندگیت لذت ببری. شاید یه روزی من هم اومدم. شاید یه روزی همینجا هم همه چیز خوب شد. 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ ایشالا بری همونجا بمونی. راحت بخوابی. راحت بلند شی. راحت به کارت برسی و راحت از زندگیت لذت ببری. شاید یه روزی من هم اومدم. شاید یه روزی همینجا هم همه چیز خوب شد. مرسی داداش. انسانها همیشه یه خارش های روحی دارن که نمیذاره راحت باشن. اینجا خاک وطنه و اونجا سرزمین موعود. هر کدومم از انسان بگیرن بازم انسان راحت نیست. البته منم آرزو اینه که هموظنانم هر جا که هستند خوب و خوش و راحت باشن. آمین 2 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ مرسی داداش. انسانها همیشه یه خارش های روحی دارن که نمیذاره راحت باشن. اینجا خاک وطنه و اونجا سرزمین موعود. هر کدومم از انسان بگیرن بازم انسان راحت نیست. البته منم آرزو اینه که هموظنانم هر جا که هستند خوب و خوش و راحت باشن. آمین اینکه میگم برو به خاطر این بود که هیچ راه حلی به ذهنم نرسید. یه نفر میگه هر وقت دیدی نمیشه هجرت کن. 2 لینک به دیدگاه
anvil 5769 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ دقیقا موقع ناهار باهت تماس بگیرن ! موقع خواب بهت تلفن بزنن ! :icon_pf (34): بچه از آسانسور برای تفریح استفاده کنن ! توی راه پله بلند بلند خداحافظی کنن ! وانتی هم که خودت گفتی ! ساعت 3 نصفه شب آشغالا را جمع کنن ! نگهبان هم تا میتونه این سطلا را بکشه رو زمین ! زیر پنجره خونه بلند بلند داد و بیداد کنن ! زیر پنجره بچه ها زووووووووو بازی کنن ! نصف شب عروس ببرن بوق بزنن و برقصن و ........ فرهنگ نداریم ! مشکل همینه ! شهرداری هم صاحاب نداره که یکم نظم بده ! اخ گفتی... کسایی که تو مجتمع زندگی میکنن بیان تو کوچه از مهموناشون خداحافظی کنن:icon_pf (34): من فک کنم مردم ما زبون خوش کمتر حالیشون میشه زبون خوشم حرف بزنی ناخوش جوابتو میدن صدبار میگی جلوی در ماشین پارک نکنن انگار نه انگار:ydm47612zsesgift969 3 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ ایشالا بری همونجا بمونی. راحت بخوابی. راحت بلند شی. راحت به کارت برسی و راحت از زندگیت لذت ببری. شاید یه روزی من هم اومدم. شاید یه روزی همینجا هم همه چیز خوب شد. ینی به نظرن اینجوری میشه راحت از زندگی لذت برد؟:JC_thinking: 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ شیشه دوجداره بزنین بارون می یاد من نمی فهمم 3 لینک به دیدگاه
Abolfazl_r 20780 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ ینی به نظرن اینجوری میشه راحت از زندگی لذت برد؟:JC_thinking: تا راحت رو چی تعریف کنید. و راحتی برای هر کسی یه معنی میده. من فکر میکنم اینطوری راحت تره. 3 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ خب گاهی باید با این چیزها ساخت شاید گاهی زشت و یا گاهی زیبا به نظر بیاد ولی فکور جان شما که به گفته خودت اکثر اوقات سال ترکیه هستی حالا این چند ماه و دندوئن رو جیگر بزار رفیق:texc5lhcbtrocnmvtp8 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ خب گاهی باید با این چیزها ساخت شاید گاهی زشت و یا گاهی زیبا به نظر بیاد ولی فکور جان شما که به گفته خودت اکثر اوقات سال ترکیه هستی حالا این چند ماه و دندوئن رو جیگر بزار رفیق:texc5lhcbtrocnmvtp8 چشم 2 لینک به دیدگاه
jonny depp 8297 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۰ مرسی داداش. انسانها همیشه یه خارش های روحی دارن که نمیذاره راحت باشن. اینجا خاک وطنه و اونجا سرزمین موعود. هر کدومم از انسان بگیرن بازم انسان راحت نیست. البته منم آرزو اینه که هموظنانم هر جا که هستند خوب و خوش و راحت باشن. آمین لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده