lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ چیکار باید کرد تا درست شد؟ راهکار عملی لازمه. فقط نمیشه گفت انسان باشیم . باید معلوم کنید که انسان بودن لازمه اش چه نوع تحول فکری و ذهنی است. و چه کار باید کرد تا انسان کامل شد. باید همه جانبه به قضیه نگاه کرد 1بار خودتو بذار جای این یک بار جای اون! سعی کن سختی که نفر دوم(اونکه زیبا نیست )میکشه رو درک کنی وقتی تو جمع قرار میگیره! 4 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ جواب این مسئله در داستان دقوقی مولوی بصورت کامل داده شده . اگه خواستید اون داستان رو بخونید , اونوقت کلید اسرار انسانیت رو بدست میاورید. 2 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ بنظر شما مرز های رهایی از خود و پیوستن به حقیقت چیه؟ رهایی از خود؟! منظورت از حقیقت چیه؟ ما و حقیقت جدا از هم نیستیم بهم تنیدیم 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ باید همه جانبه به قضیه نگاه کرد 1بار خودتو بذار جای این یک بار جای اون! سعی کن سختی که نفر دوم(اونکه زیبا نیست )میکشه رو درک کنی وقتی تو جمع قرار میگیره! حالا دیگه کاملا باورم که شما شاعر هستید و به چشم شاعر به دنیا نگاه میکنید. باشه قبوله . 1 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ باید همه جانبه به قضیه نگاه کرد 1بار خودتو بذار جای این یک بار جای اون! سعی کن سختی که نفر دوم(اونکه زیبا نیست )میکشه رو درک کنی وقتی تو جمع قرار میگیره! چرا شما اینطور به قضیه نگاه میکنی؟؟؟ من خودم کسانی رو میشناسم که اصلا زیبا نیستن شاید شما حتی از دیدنشون بترسی اما انقد محبوبن و دوس داشتنی که از با اونها بودن احساس لذت میکنی. اون شخصی که زیبایی رو تنها در ظاهر اشخاص میبینه خودش مشکلی بس عظیم داره. لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ رهایی از خود؟! منظورت از حقیقت چیه؟ ما و حقیقت جدا از هم نیستیم بهم تنیدیم دقیقا با شما موافثقم. ما و حقیقت کاملا به هم وابسته ایم. به شرطی که خود حقیقیمون رو در هر حالتی به نمایش بذاریم 2 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ رهایی از خود؟! منظورت از حقیقت چیه؟ ما و حقیقت جدا از هم نیستیم بهم تنیدیم در میان بحر اگر بنشسته ایم طمع در آب سبو هم بسته ایم. طمع ورزی , غرور , آزمندی و حقارت های انسان بهش اجازه نمیدن که حقیقت درون خویش را پیدا کند. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ دقیقا با شما موافثقم.ما و حقیقت کاملا به هم وابسته ایم. به شرطی که خود حقیقیمون رو در هر حالتی به نمایش بذاریم ذات حقیقی رو نمیشه به نمایش گذاشت. لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ به شرطی که خود حقیقیمون رو در هر حالتی به نمایش بذاریم کلمات چه خوب دشوار رو آسان می کنند! به شرطی که خود حقیقیمون رو در هر حالتی به نمایش بذاریم فقط گفتنش آسونه و انجامش سخت خود آدمی متوجه نمی شه یهو به خودت میای می بینی غرق شدی 1 لینک به دیدگاه
Mahsa.Gha 6571 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ کلمات چه خوب دشوار رو آسان می کنند! به شرطی که خود حقیقیمون رو در هر حالتی به نمایش بذاریم فقط گفتنش آسونه و انجامش سخت خود آدمی متوجه نمی شه یهو به خودت میای می بینی غرق شدی انجام هر کاری اولش سخته اما وقتی این سختی رو به جون بخری و واسه رسیدن به اون چیز تلاش کنی دسترسی بهش دور از دسترس نخواهد بود. 1 لینک به دیدگاه
Fakur 9754 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آبان، ۱۳۹۰ شناخت ماهیت هر مسئله ای خیلی مهم هست. باید ببینیم زندانی که انسان اسیر و در بند آن است چیست . چرا و چگون ساخته شده است و چه ماهیتی دارد. جمله خلقان سخره اندیشه اند زین سبب خسته دل و غم پیشه اند سخره ء اندیشه یعنی محکوم و اسیر اندیشه های خویشند و برای همینه که خسته دل و پریشانند. باید اندیشه های مزاحم و اندیشه های راهبر را از هم تشخیص داد. باید ببینیم ما حاکم بر اندیشه هامون هستیم یا اندیشه هامون بر ما حکومت میکنند. باید یاد بگیریم که در کدام موقعیت از اندیشه هامون استفاده کنیم و در چه موقعیت هایی بر اندیشه هایمان حکومت کنیم. اندیشه های غلط حاکم بر ذهن انرا در تیرگی , توهم و جهل فرو میبرد . و آنچه میتواند حرکات توهم آمیز را از ذهن بازستاند , آگاهی است. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده