spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۰ سلام هرکدام از دوستانی که به وادی فلسفه قدم میگذارند یا به مطالعه درزیروبم فلسفه میپردازند با فیلسوفانی ارتباط معنایی بیشتری برقرار میکنند (خب بالطبع نمیشه اسمش رو وابستگی یا دلبستگی گذاشت همون علاقه مفهومی تره!) دوستان علاقه مند از فیلسوفان مورد علاقه خود سخن بگویید به معرفی زندگی واثارشان بپردازید ودرزمینه خط فکری انها مطالبتان را عنوان کنید موفق باشیم 6 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۰ مطالعه زیادی در این مورد نداشتم کمی ملاصدرا کمی بوعلی ... ولی اخیرا یکی از دوستانم سر یه قضیه ای محی الدین رو معرفی کرد ... اگر آثارشو خوندم مسیر فکریشو اینجا می نویسم اسم کامل: محمّد بن علی بن محمّد بن احمد بن عبدالله بن حاتم طائی معروف به محیالدین ابن عربی و شیخ اکبر 3 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۹۰ ملاصدرا علامه جعفری برخی از مطالب جان لاک برخی از مطالب دکارت و اسپینوزا شیخ اشراق و دکتر هانری کربن . . . . پ.ن: ابن عربی هم به گمانم بیشتر در عرفان اسلامی مطالعه داشتند 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ درباره میشل فوکو میشل فوکو ( 1926 – 1984 ) فیلسوف فرانسوی ، کوشید نشان دهد که انگاره های بنیادینی که افراد معمولا به مثابه ی حقایق پایدار درباره ی جامعه و طبیعت انسان می انگارند ، در مسیر تاریخ تغییر پیدا می کنند . مطالعات فوکو ، اعتبار فیلسوف سیاسی آلمان ، کارل مارکس و روانکاو اتریشی ، زیگموند فروید را به چالش کشید . فوکو مفاهیم نوینی را عرضه کرد که فرضیات افراد را درباره ی زندان ها ، پلیس ، بیمه ، مراقبت از بیماران روانی ، حقوق همجنس خواهان و رفاه به مخاطره انداخت . فوکو در پوآتیه متولد شد . او فلسفه و روان شناسی را در دانشسرای عالی نخبه گرای پاریس (اکول نُرمال سوپریور) تحصیل کرد . در طی سال های دهه ی 60 میلادی ، فوکو به عنوان مدیر گروه فلسفه در دانشگاه کلرمون فران و دانشگاه ونسن ( که زسما مرکز دانشگاهی آزمایشگاهی وینسنز) فعالیت کرد . در سال 1970 او در عالی ترین جایگاه دانشگاهی در فرانسه ، کلژ دو فرانس ، برگزیده شد که در آنجا سِمَت استادی ِ کرسی تاریخ نظام های اندیشه را در اختیار گرفت . در دهه ی 70 و 80 میلادی شهرت بین المللی فوکو افزایش یافت ، به گونه ای که وی در سراسر جهان سخنرانی می کرد . تاثیرات اصلی بر روی تفکر فوکو از جانب فیلسوفان آلمانی ، فردریش نیچه و مارتین هایدگر بود . نیچه بر آن بود که رفتار انسان بر اساس اراده به قدرت تعین می یابد و ارزش های سنتی قدرتشان را بر جامعه از دست داده اند . هایدگر آنچه را خود " درک فناورانه متعارف ما از هستی " نام می داد ، نقد می کرد . اندیشه فوکو بر اشکال گوناگون تغییر قدرت درون یک جامعه و شیوه هایی که قدرت با «خود» .ارد رابطه می شود را مورد مطالعه قرار می دهد. او بر قوانین متغیر حاکم بر چوامع که به جدیت مثابه حقیقت یا عدم حقیقت مطرح می شوند، پژوهش می کرد. فوکو همچنین در این مورد که چگونه عادات روزمره ، افراد را به منظور مشخص کردن هویت ها و روشمند کردن دانش هایشان توانا می سازد ، مطالعه کرد ؛ وقایع ممکن است به صورت زاده ی طبیعت ، محصول تلاش انسان و یا خدا درک شوند . فوکو استدلال کرد که هر یک از شیوه های درک اشیاء ، مزایا و مخاطرات خود را دارد . تفکر فوکو در سه مرحله شکل می گیرند . در ابتدا فوکو در کتاب "جنون و تمدن" ( 1960 ) پی برد که چگونه در جهان غربی ، دیوانگی که زمانی آن را به ریشه خدایی مربوط می دانستند، در قالب یک بیماری ذهنی فهمیده می شود. در این کتاب فوکو کوشید تا قدرت آفریننده ی دیوانگی را که جوامع غربی به صورت سنتی آن را سرکوب کرده اند نمایان کند . در مرحله ی دوم توسعه ی فکری فوکو ، او کتاب "نظم اشیاء" (1966) ، یکی از مهمترین آثار خود را نگاشت . آخرین دوره ی فکری فوکو را انتشار کتاب "مراقبت و تنبیه" در سال 1975 گشود . در این کتاب فوکو سوال می کند که آیا زندان مجازاتی انسانی تر از شکنجه است یا خیر ؟ اما کتاب به طور عام تر به شیوه ای که جامعه افراد را به وسیله ی آموزش بدن آن ها نظم می دهد ، مربوط بود ؛ برای مثال ، آک.زش پایه ای ممکن است فردی را برای سرباز شدن آماده و تأدیب کند . سه کتاب آخر فوکو ، تاریخ جنسیت جلد اول : مقدمه ( 1976 ) ، کاربرد لذت ( 1984 ) و دغدغه خود ( 1984 ) قسمت های نا تمام از کتاب تاریخ جنسیت هستند . در این کتاب ها ، فوکو مراحلی را که افراد ، در جوامع غربی به وسیله ی آن ها خود را به عنوان موجودات جنسی می شناسند و خودانگاره ی جنسی را بر حسب اخلاق و زندگی اخلاقی افراد شرح می دهند ، دنبال می کند . در تمامی کتاب های آخرین دوره ی فکری فوکو ، او تلاش می کند که نشان دهد جامعه ی غربی گونه ی نوینی از قدرت را که او زیست- قدرت می نامد ، به وچود آورده است ؛ یعنی نظامی نوین از کنترل که مفاهیم سنتی قدرت ، ناتوان از درک و نقد آن هستند . به جای سرکوب کننده بودن ، این قدرت نوین زندگی را تسهیل می کند . فوکو افراد را به ایستادگی کردن در برابر دولت رفاه ترغیب می کند . این امر از طریق توسعه ی اخلاقیات فردی که شخصی زندگی خود را به سمت چیزی سوق دهد که دیگران بتوانند به او احترام گذاشته و او را تحسین کنند صورت می پذیرد . 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ یه مدت موریس مترلینگ میخوندم..اما ازش زده شدم..... تازگیا سارتر،فوکو و ژان ژاک روسو میخونم.... حرفای فلسفی و زیبای گوته و کامو رو هم خیلی دوست دارم. 3 لینک به دیدگاه
آذرمهر 92 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ بزرگترین فیسلوف و اندیشمندی که در زندگی خود شناخته ام سید روح الله موسوی الخمینی بود. فیلسوفی که اندیشه اش استکبار را به لرزه در اورد و دوباره امید را به دل های پابرهنگان و ضعفای عالم برگرداند. فیلسوفی که هنوز هم کشورهای جهان در پی اندیشه های تابناک آن عزیز هستند. نامه ایشان به گورباچوف و پیش بینی سقوط کمونیست و بسیاری از موارد دیگر،هرگز از ذهن من پاک نمیشوند. 3 لینک به دیدگاه
A.R-KH-A 4953 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ ببخشید تو مایه های اسپمه : :biggrin: اسپم چيه! آيت الله خميني هم برا من يك فيلسوف و...بوده! خوندن نظراتش لذتي بهم دست ميداد كه با هيچ چيزي قابل مقايسه نبود... ولي خب بعدها فهميدم در حد خودش مي فهميده... گنجاندن فهم زندگي يك نفر بر فهم همه ي مردم در همه زمانه ها.. همان رنجي را حاصل ميكند كه امروزه گرفتارش هستيم... در كل آيت الله خميني بر همگي نحله هاي فكري مردم ما تاثير داشت چه بد چه خوب!.. 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۱ دنیای تفکر وفلسفه بسیار بسیط ومحل تامله اما اینکه به چه کسی علاقه مندی دارم ... از هرمنظری که به دنیای دانش بنگری مجبوری درایستگاه ابرمرد تنها فردریش ویلهلم نیچه توقفی خواسته یا ناخواسته داشته باشی قیام بر علیه من...تصورش هم هولناکه نیچه درگفتار وسخن محدود نمیماند ونمیشود اما درادامه به سیر کاری میشل فوکو بابت برهم ریختن بنیان فکر وتفکر به مثابه تلاشی نام نبرده از قیام نیچه بالاخص درزمینه روانپزشکی وارا وعقاید سیاسی علاقه دارم به جان لاک وجرمی بنتام بابت روشنگریشان درزمینه موضوع مغفول منفعت طلبی هم بسی علاقه داریم و... 5 لینک به دیدگاه
hamed_063 1261 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ هگل به عقیده ی من بزرگترین سیستم ساز فلسفی است . 3 لینک به دیدگاه
AREF_062 48 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۱ با سلام من در مورد فیلسوف مورد نظر باید بگم که فلسفه ملا صدرا را که میخواندم از خواندنش لذتی زیبا دست پیدا میکردم و با خواندن این فلسفه برای من گویی شبیه خواندن یک رمان بوده . بعد از این فلسفه آقای هگل را مورد مطالعه قرار دادم البته نه به طور کامل و با خواندن این فلسفه به معنای واقعی مفهوم فلسفه برخورد کردم که واقعا قلسفه آقای هگل سرشار از مطالبی ژرف معنا و فوق العاده سنگین بوده است حالا با بیان این مطالب باید عرض کنم که نسبت به 2 شخصیت فلسفی علاقه بیشتری از خود بروز دادم : 1. آقای هگل 2. آقای ملاصدرا با تشکر HOSSEIN 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده