spow 44198 ارسال شده در 23 آذر، 2011 منطق رفتاری شما درزندگیتان برچه اساسی است؟ ایا اکتسابی بوده وهمه چیزرابراساس منویاتی که دیگران تشخیص میدهند یا تحمیل میکنند میپذیرید؟ البته بین تحمیلی بودن ایده های فکری با تقلیدی بودنشان تفاوت ذاتی بسیاربزرگی وجوددارد واگر دوستان موافق(به تجربه روشن شده اغلب ما جزو یکی ازاین دودسته هستیم )این ایده ٫ بیشترمسئله را باز کنند به نتایج روشنتر وجالبی خواهیم رسید. یا اینکه جزوکسانی هستید که متعصبانه یا اگاهانه به تبیین اوضاع وافکار میپردازید؟ درهردوصورت بالاجبار شما سطحی بسیاربالاترازتفکر،تدبر وتعقل درمسایل را باخود به همراه دارید که کمک بسیاربزرگی برای ادمایی مثل من خواهدبودتا روشی نو واحتمالا کامل وارزشمندراشناخته وشاید الگوپذیری نمایم! درهرحال اگربه صورت جزیره ای زندگی نمیکنیم فارغ از یکی از روشهای فوق الذکر یا صوری ازانها نیستیم. البته به احتمال زیاد مطالبی را ازقلم انداخته ام که دوستان مطلب را کاملترخواهند نمود 22
Ehsan 112346 ارسال شده در 23 آذر، 2011 به نظرتون هیچ آدمی در دنیا پیدا میشه که بگه باورهای من از روی عقلم نیست؟ بحث سر این قضیه از جانب هر فردی یک شعاره. همه ما خواسته یا ناخواسته، تحت تاثیر جامعه و یک سرزمینی خاص خواه مادری خواه مهاجرتی، یکسری باورهای جامعه را به خود میگیریم. به نظرم ما آدم ها، آفتاب پرست هایی هستیم، که روی هر رنگی بشینیم، همون رنگ را میگیریم. بعضی آفتاب پرست ها تنبلند و جُمود فکری دارند. بعضی ها کنجکاوند و مدام رنگارنگ میشوند. اما اینکه آیا بتوانیم روزی رنگ خودمان را داشته باشیم، خیلی بعید به نظر میاد. 18
spow 44198 مالک ارسال شده در 23 آذر، 2011 به نظرتون هیچ آدمی در دنیا پیدا میشه که بگه باورهای من از روی عقلم نیست؟بحث سر این قضیه از جانب هر فردی یک شعاره. همه ما خواسته یا ناخواسته،تحت تاثیر جامعه و یک سرزمینی خاص خواه مادری خواه مهاجرتی، یکسری باورهای جامعه را به خود میگیریم. به نظرم ما آدم ها، آفتاب پرست هایی هستیم، که روی هر رنگی بشینیم، همون رنگ را میگیریم. بعضی آفتاب پرست ها تنبلند و جُمود فکری دارند. بعضی ها کنجکاوند و مدام رنگارنگ میشوند. اما اینکه آیا بتوانیم روزی رنگ خودمان را داشته باشیم، خیلی بعید به نظر میاد. ممنون اسی جان منتظر نظرات بقیه دوستان هم میمونم ولی بیشتر منظورم نمود کنونی رفتارها وافکارتون هست اینکه بنیه فکریتون رو چطوری میسازید پایه های فکری که از کجا اومده بودند وچه مسایلی باعث تغییرش میشن رو هم میشه درموردشون بیشتر بحث کرد 8
Ehsan 112346 ارسال شده در 23 آذر، 2011 بیشتر منظورم نمود کنونی رفتارها وافکارتون هست اینکه بنیه فکریتون رو چطوری میسازید پایه های فکری که از کجا اومده بودند وچه مسایلی باعث تغییرش میشن رو هم میشه درموردشون بیشتر بحث کرد به نظرم این ساختن بنیه فکری با گذشت زمان عوض میشه. یعنی یک زمانی بره ای بودم در پی چوپانان..... اما امروز دنبال فکری نو با شکستن تابوها هستم و به همین گزینه هم رای دادم. اولین قدم هم در راستای تفکری منطقی شکستن تابوست، که چندتا تابوی اول را که بشکنی،بقیه بت ها پشت سر هم سقوط میکنند. گذشت زمان، آشنایی با آدم هایی متفاوت و حضور در محافلی متفاوت همه باعث میشن این روند بینش آدم عوض بشه. 9
میلاد68 3471 ارسال شده در 23 آذر، 2011 بیشتر راه هایی رو تو زندگی میپذیرم که با رفتار و زندگیم مطابقت داشته باشه نوعش بستگی به شرایط داره یه موقع ایده باطل خودمو به تفکر صحیح دیگران ترجیح میدم و یه موقع دیگه برعکس 7
spow 44198 مالک ارسال شده در 23 آذر، 2011 اما امروز دنبال فکری نو با شکستن تابوها هستم و به همین گزینه هم رای دادم. :rose: هزینه هاش سنگین واسایش فکریش مطلوب 6
pianist 31129 ارسال شده در 23 آذر، 2011 من خیلی دوست داشتم که 6 بودم! ولی تقریبا 4 هستم بنظرم اگه همه دوستان تو این نظرسنجی شرکت میکردند و با خودشون رو راست بودن 3 گزینه اول هم اینطوری خالی نمیموند... 10
Fo.Roo.GH 24356 ارسال شده در 23 آذر، 2011 الگوهای فکری رامیپذیرم ولی اولویت با سنجش منطقی خودم میباشدفکر کنم نزدیکترین حالت همین باشه .... دوست داشتم این میبودم درجستجوی روش فکری نویی هستم وتمام تابوهارا میشکنم ولی واقعا هزنیه های سنگینی باید پرداخت براش.... باید بیشتر رو این تاپیک فکر کرد...بیشتر چیزی نمیگم فعلا:texc5lhcbtrocnmvtp8 10
Ehsan 112346 ارسال شده در 23 آذر، 2011 من خیلی دوست داشتم که 6 بودم! ولی تقریبا 4 هستم بنظرم اگه همه دوستان تو این نظرسنجی شرکت میکردند و با خودشون رو راست بودن 3 گزینه اول هم اینطوری خالی نمیموند... برای 6 بودن هزینه خاصی نباید داد، جز دور کردن ترس ها و یکسری لرزش های اولیه که کاملا منطقی هم هست. اینکه بدانی تمامی هیولاها و تابوهای به ارث رسیده از گذشتگان، فقط توهم اونها بودن. مثل ترس یک بچه از تاریکی،باید ابتدا وارد این غار تاریک شد، کم کم مردمک چشم باز و باز تر میشود و دیگر از تاریکی ترسی نیست. شاید روزی با مشعلی روشن توانستی در این غار قدم هم بزنی و هزار بار بهتر از ایستادن جلوی در غار و ترسیدن از رفتن درون آن میباشد. 11
.FatiMa 36559 ارسال شده در 23 آذر، 2011 گزینه 4 بیشتر ،بعضی وقتا تقلید می کنم بعضی وقتا مجبور به پذیرش امری هم می شم 7
pianist 31129 ارسال شده در 23 آذر، 2011 برای 6 بودن هزینه خاصی نباید داد، جز دور کردن ترس ها و یکسری لرزش های اولیه که کاملا منطقی هم هست. اینکه بدانی تمامی هیولاها و تابوهای به ارث رسیده از گذشتگان، فقط توهم اونها بودن. مثل ترس یک بچه از تاریکی،باید ابتدا وارد این غار تاریک شد، کم کم مردمک چشم باز و باز تر میشود و دیگر از تاریکی ترسی نیست. شاید روزی با مشعلی روشن توانستی در این غار قدم هم بزنی و هزار بار بهتر از ایستادن جلوی در غار و ترسیدن از رفتن درون آن میباشد. مرسی مثال قشنگی زدی البت خیلی چیزا تو ذهن من با گذشت زمان تغییر کرد ولی شاید همون ترس باعث شد روند کندی داشته باشه. امیدوارم که بتونم بدون ترس وارد این غار بشم البت همیشه کمی محتاط بودم... 5
عاطفه کوچولو 2896 ارسال شده در 23 آذر، 2011 تابع هیچ قیدو بندی نیستم ولی هیچ چیز رو (بدون دلیل) رد نمی کنم 4
عاطفه کوچولو 2896 ارسال شده در 23 آذر، 2011 5 تا گزینه آخر ترجیحا... یه دفعه می گفتی هشتا گزینه آخر دیگه 2
danielo 15239 ارسال شده در 23 آذر، 2011 اگر خالی بودن 3 گزینه اول و 2 گزینه اخر حقیقت جامعه اماری ایرانیان حتی دانشجویان و تحصیلکرده ها بود. مملکت ما اینطور نبود 4
عاطفه کوچولو 2896 ارسال شده در 23 آذر، 2011 اگر خالی بودن 3 گزینه اول و 2 گزینه اخر حقیقت جامعه اماری ایرانیان حتی دانشجویان و تحصیلکرده ها بود.مملکت ما اینطور نبود :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): 1
spow 44198 مالک ارسال شده در 23 آذر، 2011 خیلی ممنون از همه دوستانی که نظر دادن فعلا منتظر میمونم تا بقیه دوستان هم در بحث شرکت کنن وبعد به جمع بندی هامون برسیم 2
fargol_2408 3453 ارسال شده در 23 آذر، 2011 یک سوال!:girl_blush2: از اونجایی که پرسیدن عیب نیست و ندونستن عیبه،میشه یکی برای من کلمه "تابو" رو معنی کنه؟ ممنون :icon_gol: 4
ارسال های توصیه شده