Cinderella 9897 اشتراک گذاری ارسال شده در ۳۱ شهریور، ۱۳۹۰ هيچ كس آينده را با قطعيت كامل نمي شناسد و البته همين موضوع دليل نياز به مديريت ريسك مي باشد. اما گاهي اوقات ما بايد سعي كنيم حدس بزنيم چه چيزي ممكن است پيش آيد و از اين اطلاعات به عنوان پايه ي تصميم گيري و برنامه ريزي استفاده كنيم. چنين حدسي را يك "فرض" مي ناميم و اين فرضيات منابع مهمي براي ريسك هاي پروژه ها، تجارت ها و به طور كلي براي زندگي هستند. يك فرض راهي است براي بررسي يك آينده ي غير قطعي كه در آن تعدادي گزينه هاي محتمل وجود دارند. به ساده ترين شكل يك فرض تصميمي است براي پيش رفتن بر اين پايه كه يك گزينه درست از كار در مي آيد و گزينه هاي ديگر اتفاق نمي افتند. مثلا ممكن است فرض كنيم كه پيمانكارهايمان كار را بموقع تحويل خواهند داد يا اينكه كارفرماي ما همه ي تاييديه ها را در عرض دو هفته جواب خواهد داد يا اينكه همه اعضاي كليدي پروژه ي ما در سراسر زمان پروژه باقي خواند ماند. ولي اگر چيزي را اشتباه فرض كنيم چه پيش خواهد آمد؟ در بيشتر حالات يك فرض نادرست منتهي به يك مشكل در پروژه خواهد شد؛ چرا كه ما معمولا تمايل داريم فرض كنيم كه همه چيز آنگونه پيش خواهد رفت كه ما مي خواهيم. مشخص است كه همه فرضيات به يك اندازه اهميت ندارند. فرضياتي وجود دارند كه حتي اگر اثبات شود غلط اند تاثير مهمي روي كل پروژه نمي گذارند، ولي مواردي هم با پيامدي متفاوت وجود دارند كه مي توانند جدي باشند. خوشبختانه فرايند ساده اي براي بررسي ميزان ريسكي بودن فرضيات و گنجاندن آنها در فرايند مديريت ريسك در صورت نياز وجود دارد. يك حالتِ اگر-آنگاهِ ساده مي تواند براي هر فرضي بدين شكل نوشته شود: "اگر اثبات شود كه اين فرض غلط است، آنگاه تاثير آن بر پروژه ... خواهد بود" طرف "اگر" احتمال نادرست بودن فرض را بررسي مي كند و طرف "آنگاه" ميزان اهميت آن را. راه ديگر توصيف اين موضوع بدين صورت است كه طرف "اگر" احتمال را منعكس مي كند و طرف "آنگاه" درباره ي تاثير است. احتمال و تاثير دو بعد ريسك هستند. اين نگرش ساده مي تواند براي برگرداندن فرضيات پروژه به ريسك ها استفاده شود. در جايي كه نتيجه ارزيابيِ يك فرض، احتمال غلط بودن آن و/يا احتمال داشتن تاثير بر يكي يا چند تا از اهداف پروژه را برمي تابد، آن فرض مي تواند به عنوان يك ريسك در نظر گرفته شود. اين نوع از تجزيه و تحليل فرضيات از آن جايي كه فرضيات ايجاد شده در يك پروژه را پيگيري مي كند، راهي قوي براي نشان دادن ريسك هاي خاص پروژه است. گرچه دو خطر در اين تكنيك وجود دارد: ۱٫ نخستين ضعف اين است كه اين تكنيك تنها فرضياتِ روشن و واضح را در نظر مي گيرد كه آگاهانه و در مكالمات و مكاتباتِ آشكار ايجاد شده اند. در حالي كه تعداد زيادي فرضيات پنهان و ناواضح وجود دارند كه هر روزه ريسك هايي را پديد مي آورند. ۲٫ دوم اينكه اين تكنيك تنها به سمت ريسك هاي نامفيد يعني خطراتي كه ممكن است از غلط بودن يك فرضيه ناشي شود و در نتيجه ي پروژه تاثير نامطلوب ايجادكند متمايل است. تجزيه و تحليل فرضيات نمي تواند در شناسايي فرصت ها مثمر ثمر باشد چرا كه بيشتر فرضيات ما خوش بينانه هستند. نخستين كوتاهي مي تواند از يك نگرش تساهلي براي شناسايي و ضبط فرضيات با استفاده كردن از افراد نامرتبط و خارج از پروژه براي به چالش كشيدن فكري مسلم حاصل شود. براي اثربخشي كامل نياز به تجزيه و تحليل كاملا افشاگرانه ي فرضيات وجود دارد. اين تكنيك مي تواند به منظور شناسايي فرصت به پيگيري و درگير شدن با محدوديت ها نيز بسط داده شود. اينها محدوديت هايي برآمده از آنچه مي توانيم يا نمي توانيم انجام دهيم و چگونه بايد يا نبايد پيش برويم مي باشند. اما برخي از اين محدوديت ها ممكن است به اندازه اي كه نشان مي دهند ثابت نباشند – حقيقتا ممكن است برخي از آنها به اشتباه به عنوان محدوديت فرض شده باشند. در واقع ممكن است احتمال كم اثر شدن يا حتي حذف شدن كامل يك محدوديت وجود داشته باشد. به همان روشي كه فرضيات مي توانند براي نشان دادن خطرات بررسي شوند، يك بررسي "اگر-آنگاه" مشابه مي تواند براي محدوديت ها استفاده شود تا فرصت ها شناسايي شوند: "اگر يك محدوديت بتواند كم اثر و يا حذف شود، آنگاه تاثير آن روي پروژه ... خواهد بود" به جاي ايجاد فرضياتي درباره آينده يا پذيرش اينكه محدوديت هاي ايجاد شده غير قابل تغييرند، براي درگير شدن با فرضيات و محدوديت هايي آماده شويد كه مي توانند خطرات و فرصت هاي مهمي را كه مي توانند از طريق فرايند ريسك پيگيري شوند، نشان دهند. اين نوشتار ترجمه مقاله برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام نوشته David Hillson ميباشد كه بنا بر اجازه رسمي مولف توسط رسول عبدالمحمدي به فارسي برگردانده شده است. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده