رفتن به مطلب

چه زماني يك ريسك يك ريسك نيست؟


ارسال های توصیه شده

بخش اول:

 

يكي از رايج ترين اشتباهات در فرايند مديريت ريسك در مرحله شناسايي ريسك مي باشد كه عبارت است از تعيين مواردي كه ريسك نيستند به عنوان ريسك. روشن است كه اگر اين اولين مرحله از فرايند مديريت ريسك اشتباه انجام شود مراحل بعدي مديريت ريسك نيز مشكل خواهد داشت و نمي تواند اثربخش باشد. بنابراين اطمينان از اينكه ريسك هاي تعيين شده واقعا ريسك مي باشند نكته اي اساسي است.

بسياري از افراد وقتي كه سعي مي كنند ريسك ها را شناسايي كنند در تشخيص و تمييز ريسك ها و عدم قطعيت ها از هم گيج مي شوند. ريسك همان عدم قطعيت نيست پس آنها چگونه با هم مرتبط مي شوند؟ كليد تشخيص ريسك در ارتباط ريسك با اهداف نهفته است. ساده ترين تعريف ريسك عبارت است از "عدم قطعيتي كه اهميت دارد"، اهميت دارد زيرا مي تواند روي يك يا چند تا از اهداف تاثير بگذارد. ريسك نمي تواند در خلا وجود داشته باشد، و ما نياز داريم تعيين كنيم كه چه چيزي ريسك است، يعني اگر ريسك اتفاق بيافتد چه اهدافي متاثر مي شوند.

بنابراين يك تعريف كامل تر ريسك مي تواند چنين باشد: "عدم قطعيتي كه اگر اتفاق بيافتد مي تواند روي يكي يا چند تا از اهداف تاثير بگذارد". اين موضوع نشان مي دهد كه عدم قطعيت هايي وجود دارند كه ارتباطي با اهداف پروژه ندارند و اينها بايد از فرايند ريسك پروژه حذف شوند. به عنوان مثال اگر ما بخواهيم فرايند مديريت ريسكي را در صنعت IT در هند راهبري كنيم اين عدم قطعيت كه آيا ممكن است در انگليس بارندگي شود عدم قطعيتي نامرتبط است – به ما چه ارتباطي دارد؟ اما اگر پروژه ي ما دارد باغ هاي ملكه در قصر باكينگهام (Backingham) را توسعه مي دهد، احتمال بارش در لندن تنها يك عدم قطعيت نيست – آن اهميت دارد. در يك حالت بارش باران چيزي نيست جز يك عدم قطعيتِ نامرتبط ولي در حالت ديگر يك ريسك است.

ارتباط دادن ريسك با اهداف نشان مي دهد كه هر وجهي از زندگي مي تواند ريسكي باشد: هر چيزي كه ما براي رسيدن به هر نوعي از اهداف شامل اهداف شخصي (مثلا خوشحال و تندرست بودن) ، اهداف پروژه (شامل تحويل بموقع و با سقف بودجه تعيين شده)، و اهداف همكاري هاي تجاري (مانند افزايش سود و سهم بازار) هدف گيري مي كنيم. هر جايي كه اهداف تعيين شده باشند ريسك هايي نيز براي دستيابي به آنها وجود دارد.

اين ارتباط همچنين ما را در شناسايي ريسك ها در سطوح مختلف بر مبناي سلسله مراتب اهدافي كه در يك سازمان وجود دارند كمك مي كند. مثلا ريسك هاي استراتژيك عدم قطعيت هايي هستند كه مي توانند روي اهداف استراتژيك تاثير بگذارند، ريسك هاي فني ممكن است روي اهداف فني تاثير بگذارند، ريسك هاي اعتباري روي اعتبار و شهرت تاثير خواهند گذاشت و ....

يكي ديگر از پرسش هايي كه از مفهوم ريسك به عنوان "عدم قطعيتي كه مي تواند اهداف را متاثر سازد" ناشي مي شود اين است كه اين تاثير از چه نوعي مي تواند باشد؟ علاوه بر آن دسته از عدم قطعيت ها كه اگر اتفاق بيافتند ممكن است دستيابي به اهداف را مشكل سازند (خطرات)، عدم قطعيت هايي نيز هستند كه اگر اتفاق بيافتند ممكن است در دستيابي به اهداف ما را كمك كنند (فرصت ها). در زمان شناسايي ريسك ها به همان اندازه كه نياز به شناسايي عدم قطعيت هاي غير مفيد وجود دارد نياز به شناسايي عدم قطعيت هاي مفيد نيز وجود دارد.

مديريت ريسكِ اثربخش نياز به شناسايي ريسك هاي واقعي دارد. اين ريسك هاي واقعي عبارتند از " عدم قطعيت هايي كه اگر اتفاق بيفتند تاثيري مثبت يا منفي بر يكي يا چند تا از اهداف پروژه دارند". ارتباط دادن ريسك ها با اهداف ايجاد اطمينان خواهد كرد كه فرايند شناسايي ريسك ها روي آن عدم قطعيت هايي تمركز خواهد كرد اهميت دارند به جاي اينكه ما را در ميان عدم قطعيت هاي نامرتبط سردرگم و گيج كند.

[گزيده بعدي سردرگميِ رايج ديگري را روشن خواهد ساخت : اختلاف بين ريسك ها، دلايل و تاثيرات آنها.]

اين نوشتار ترجمه مقاله

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نوشته David Hillson ميباشد كه بنا بر اجازه رسمي مولف توسط رسول عبدالمحمدي به فارسي برگردانده شده است.

لینک به دیدگاه

بخش دوم:

 

گزيده مديريت ريسك قبلي نياز به تشخيص ريسك از طريق عدم قطعيت را پيگيري نمود. تعداد نامحدودي عدم قطعيت وجود دارد ولي اينها در صورتي ريسك هستند كه اگر اتفاق افتادند روي اهداف پروژه تاثير بگذارند. يك ريسك عبارت است از "عدم قطعيتي كه اهميت داشته باشد".

درگيري رايج ديگري در شناسايي ريسك اجتناب از سردرگمي ميان دلايل ريسك، ريسك هاي واقعي و تاثيرات ريسك مي باشد. نسخه سوم راهنماي PMBOK مي گويد "ممكن است يك ريسك يك يا چند دليل داشته باشد و در صورتي كه اتفاق بيافتد ممكن است يك يا چند تاثير مختلف نيز داشته باشد." در ساده ترين حالت، يك دليل ممكن است منتج به تنها يك ريسك شود كه به همين ترتيب ممكن است تنها يك تاثير داشته باشد، گرچه واقعيت به طرز قابل ملاحظه اي پيچيده تر است. اختلاف اين سه پديده (دلايل، ريسك ها و تاثيرات) در چيست؟

 

 

  • دلايل، رويدادها يا مجموعه شرايطي محدودند كه در پروژه ها يا محيط دربرگيرنده ي پروژه ها وجود دارند و عدم قطعيت ها را ايجاد مي كنند. به عنوان مثال مي توان به اين موارد اشاره نمود: نياز به اجراي پروژه در كشوري توسعه يافته، نياز به استفاده از يك تكنولوژي جديد تثبيت نشده، كمبود نيروي انساني يا اين واقعيت كه سازمان پيش از اين پروژه مشابهي را انجام نداده است. دلايل به خودي خود عدم قطعيت نمي باشند چرا كه آنها رويدادها يا نيازمندي هايي هستند كه تمركز اصلي فرايند مديريت ريسك بر آنها نيست.
  • ريسك ها، عدم قطعيت هايي هستند كه اگر اتفاق بيافتند بر اهداف پروژه تاثير منفي (خطرات) يا مثبت (فرصت ها) مي گذارند. مثلا احتمال امكان عدم دستيابي به بهره وري برنامه ريزي شده، امكان نوسان نرخ بهره يا ارز، احتمال عدم درك نيازهاي كارفرما، يا تحويل كار توسط يك پيمانكار زودتر از زمان برنامه ريزي شده. اين عدم قطعيت ها بايد پيشاپيش توسط فرايند مديريت ريسك پروژه مديريت شوند.
  • تاثيرات، تغييراتي برنامه ريزي نشده در اهداف پروژه با تاثيرات مثبت يا منفي هستند كه نتايجِ به وقوع پيوستنِ ريسك ها مي باشند. به عنوان مثال مي توان به مواردي چون زود اتفاق افتادن يك برهه (milestone) ، پيش رفتن از بودجه تحت اختيار يا عدم دستيابي به اهداف عملكرديِ توافقي اشاره نمود. تاثيرات، رويدادهايي احتمالي هستند، -تغييراتِ بالقوه ي برنامه ريزي نشده در آينده كه اتفاق نخواهند افتاد مگر اينكه ريسك ها اتفاق بيافتند. از آنجايي كه تاثيرات هنوز وجود ندارند و حقيقتا ممكن است هيچگاه وجود نداشته باشند، لذا قابل مديريتِ مستقيم توسط فرايند مديريت ريسك نيستند.

در نظر گرفتن دلايل يا تاثيرات در فهرست ريسك ها، ريسك هاي واقعي را پنهان مي كند و ممكن است باعث عدم توجهِ شايسته به ريسك هاي واقعي شود. با اين حساب ما چگونه مي توانيم ميان ريسك ها، دلايل و تاثيرات تمايز قائل شويم؟ يك راه استفاده از فرازبان ريسك (يك توضيح رسمي با عوامل مورد نياز) براي تهيه يك "شرح ريسك" سه بخشي بدينگونه مي باشد: "در نتيجه ي ، ممكن است اتفاق بيفتد، كه منجر به خواهد شد. "

به عنوان مثال:

 

  • "در نتيجه ي استفاده از سخت افزاري جديد (يك نيازمندي محدود)، ممكن است در پيوستگي سيستم ها خطاهاي غير قابل انتظاري روي دهد (يك ريسك غير قطعي)، كه منجر به هزينه اضافي در پروژه خواهد شد (يك تاثير روي بودجه پروژه)
  • " بدين علت كه سازمان ما تا كنون چنين پروژه اي را انجام نداده است (واقعيت = دليل)، ممكن است ما نيازمندي هاي مشتري را به درستي درك نكنيم (عدم قطعيت = ريسك)، و راه حل ما معيارهاي عملكردي را پاسخ نخواهد داد (امكان محتمل = تاثير بر اهداف). "
  • "ما مجبوريم برون سپاري داشته باشيم (علت)؛ پس ما احتمالا خواهيم توانست كارهاي جديدي از شركايمان ياد بگيريم (ريسك)، كه منجر به افزايش بهره وري و سودبخشي خواهد شد (تاثير). "

استفاده از فرازبان ريسك ايجاد اطمينان خواهد كرد كه فرايند شناسايي ريسك ها، براستي ريسك ها را جدا از دلايل و تاثيرات شناسايي مي كند. بدون اين انضباط، فرايند شناسايي ريسك ها فهرستي شامل چيزهايي كه ريسك هستند و نيستند را ايجاد خواهد كرد و در مراحل بعديِ فرايندِ ريسك ايجاد سردرگمي خواهد كرد.

اين نوشتار ترجمه مقاله

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نوشته David Hillson ميباشد كه بنا بر اجازه رسمي مولف توسط رسول عبدالمحمدي به فارسي برگردانده شده است.

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...