رفتن به مطلب

مانیفیست احمد کایا Ahmet Kaya - Beni Tarihle Yargıla


spow

ارسال های توصیه شده

علاقه مند شدیم به احمد کایا

 

به نظرم کایا یه نوع تجربه گرایی در سطح زندگی روزمره و لذت های ساده ی زنگی رو به ما یادآوری می کنه، در عین حال مرگ رو هم به عنوان یه لذت ساده دیگه ی زندگی میخواد تجربه کنه ...

و اینکه میگه

 

یاد انیمیشن کوتاه " i " می افتم و ارجحیت Reality.

با واقعیت ها باید زندگی کرد!

 

یه نوع مداومت در انسان بودن

یه نوع تجربه دائمی مبارزه بدون خشونت!

سالها متالیکا واحمد کایا همنشین شب نشینی های من بودن:icon_gol:

 

اسوه ی شهادت و مقاومت !

از بس نوع وطنی این جور قهرمانارو به زور به خوردمون دادن بهشون آلرژی پیدا کردیم ، ولی فکر میکنم این یکی واسه ترکا فرق داره...

 

خوش تیپ موضع نگیر

احمدکایا کرد بود وبرعلیه رفتارهای اشتباه مجموعه مدیریتی ترکهای حاکم سالها مبارزه کرد واخرشم جونشو تو همین راه از دست داد

ترانه های کردیش هم مثل اینایی که به ترکی گفته زیبا ومفهومی هستند

این تیپ ادما که به دور از منفعت گرایی عام یا خاص زندگی کردند فارغ از رنگ ونژاد وهویت بودن

بازم ممنون:icon_gol:

 

احمد کایا مبارز کرد بود ؛ ولی شخصیتی داشت که ترک ها هم دوستش داشتن

 

:icon_gol:

 

داش سجاد والا اولش ميخواستم بگم كه اصلا "نفهميدم چي گفت!" ولي اين تيكه اش رو كه خوندم باهاش ارتباط برقرار كردم (درست يا غلط نميدونم)..

ولی دران زمان عشق وعلاقه من مرگ را نمیشناسد

ومن از زیر بستر خاک با چنگال ناخن هایم به پا خواهم خواست(قیام میکنم وبه عبارتی استعاره از ظهور درقالب معناست)

دران زمان درچشمهایم خورشید میدود!

وشما گلهایی را بر سرخاکم خواهید کاشت

معني زيادي اين حرف...

البته "كايا" رو ميتونم نوع خوندنش رو مثل "داريوش" فرض كنم كه تاثير گذار هست..

كلا آهنگ منو ياد افكار جواني انداخت...(دوران دانشجويي و جريانات انتخابات..)

بگذريم..

شايد ارتباطي كه من با اين تيكه ي شعر داشتم در اين شعر "گلسرخي" به نوعي ديگر بيان شده است...

گيرم که درباورتان به خاک نشسته ام،

و ساقه هاي جوانم ازضربه هاي تيرهايتان زخمدار است،

با ريشه چه ميکنيد ؟

گيرم که در سر اين باغ بنشسته در کمين پرنده اي،

پرواز را علامت ممنوع ميزنيد،

با جوجه هاي نشسته در آشيان چه ميکنيد؟

گيرم که ميکشيد،

گيرم که ميزنيد،

گيرم که ميبريد،

با رويش ناگزير جوانه ها چه ميکنيد؟

 

:icon_gol:

خب بیشتر ایرادش به ترجمه ضعیف من برمیگرده

باور کن پیدا کردن معنی وهمسان سازی لغات خیلی سخته مخصوصا بخوای از استانبولی برگردونی

اره تن صداش وحشتناک سنگین وتاثیرگذاره

 

بیشتر به یک وصیت نامه شبیه

 

خب مطمئنا بیشتر از من میشناسیش ومیدونی که وصیت نامه نداشت:rose:

 

اتفاقا صبح یکی از اشعار لورکا "گارد سیویل"رو میخواستم بذارم تو وبلاگم...شعری که نهایتا منجر به مرگ شاعر شد.

الان این تاپیک رو دیدم حس مشترکی رو دیدم.

 

یاد اشعار شاملو میوفتم وقتی میگه:

 

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

 

 

هر زمان در هر گوشه از دنیا علیه ظلم خاشاکی رشد میکنن که همچون خس در چشم ظالمین فرو میرن :ws37:

این درد مشترکه. ولی شجاعت میخواد کسی تا پای جان ایستادگی کنه.حرف زدن آسونه ...در عمل هر کسی مرد راه نیست. :ws37:

 

اره منم تازگیا اونو دوباره خوندم

اخرین شب لورکارو هم دوباره خوندم

اخرین شب ما چطوری نوشته میشه؟

لینک به دیدگاه

مدتی بود کم گوش میدادم ؛ دوباره منو معتادش کردی ؛ دستت درد نکنه ، عاشقشم :hanghead:

سجاد جان (با اجازه اون نکته رو آوردم زیر ح)‌ غیر از این آهنگ چه آهنگیشو میپسندی؟

لینک به دیدگاه

من چیزی به صحبتهای دوستان نمیتونم اضافه کنم..حق مطلب ادا شد

 

ولی این قسمتش رو خیلی خیلی دوست داشتم....

منو با زندگیم ارزیابی کن ای دوچشم من

منو با قلبم(احساسم) منو با خودم

منو با علم بفهم

با فلسفه منو درک کن

با تاریخ منو درک کن

وانگونه قضاوت کن

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...