spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ Ahmet Kaya - Beni Tarihle Yargıla احمد کایا-درمورد من با تاریخ قضاوت کن Söz: Ersin Ergün شعر:ارسین ارگون Müzik: Ahmet Kaya موزیک : احمدکایا Beni tarihle Yargıla judge me by history درمورد من با تاریخ قضاوت کن "Titrek bir mum alevinin havaya bıraktığı bulanık bir is Ve göz gözü görmez bir sis değildik biz Beni bilimle anla iki gözüm Felsefeyle anla Ve tarihle yargıla" we were not turbid smoke released to air by a shaky candle flame or fog that an eye can't see an eye (ie, that you can't see beyond the tip of your nose) understand me by science, my two eyes understand me by philosophy and judge me by history ما دود کدر وپیچ درپیچ شعله لرزان یک شمع که به فضا رها شده باشد نبودیم وهمانند صدایی که مانند زمانی که چشم چشم را نمیبیند قابل حس کردن نباشیم منو با فهم ودرک بفهم ای دوچشم من با فلسفه بفهم وبا تاریخ درمورد من قضاوت کن Bal değildir ölüm bana İdam gül değildir bana Geceler çok karanlık Gel düşümdeki sevgilim Ay ışığı yedir bana death isn't honey to me execution isn't a rose to me nights are so much dark come, my love in my dreams feed me moonlight مرگ همچون عسل نبود برای من اعدام شاخه گلی برای من نبود شب ها بسیار تاریکند بیا ای محبوب رویاهای من نورمهتاب را به من بخوران(هدیه کن) "Ahh Ben hasrete tutsağım Hasretler tutsak bana Bıyığımdan gül sarkmaz Bıyık bırakmak yasak bana Mahpus bana sus bana Yağlı ilmek boynuma Sevgili yerine Koynuma idamlar alır yatarım Ve sonra sabırla beklerim Bulutları çekersiniz üstümden Suçsuzluğumun yargılayıcılarını yargılarsınız Ve o güzel geleceği getirirsiniz bana Ölüm tanımaz işte o zaman sevgim Tırnaklarımı geçirip toprağın sırtına doğrulurum Gözlerimde güneş koşar Ve çiçekler ekersiniz toprağıma" ah i'm a prisoner to longing longing is a prisoner to me roses don't hang from my mustache i'm forbidden to grow mustache prison is to me, silence is to me a greased slip knot is to around my neck instead of a lover i embrace hangings and lie and then i wait patiently you drag away the clouds from over me you judge the judges of my guiltlessness and bring me that beautiful future just then my love doesn't know death i arise clawing the ground with my fingernails the sun runs through my eyes you plant flowers in my soil اه من اسیر حسرت های بیشمارم حسرت ها وارزوها اسیر منند از ریش هایم گلی نخواهد رویید(غم درونم به صورت خاطر نگه داشتنم نمود پیدا کرده است) اصلاح صورتم برایم حکم ممنوعیت پیدا کرده زندان برای من،سکوت برای من گره های ناگشودنی برگردنم حلقه زده(استعاره از طناب داراست) به جای دوست داشتن دراغوشم اعدام هارا میفشارم ومیخوابم وسپس با صبر منتظر میمانم ابرها را ازروی من کنار میزنید قاضیان بیگناهی مرا به قضاوت مینشینید واینده زیبا ودوست داشتنی را برایم می اورید ولی دران زمان عشق وعلاقه من مرگ را نمیشناسد ومن از زیر بستر خاک با چنگال ناخن هایم به پا خواهم خواست(قیام میکنم وبه عبارتی استعاره از ظهور درقالب معناست) دران زمان درچشمهایم خورشید میدود! وشما گلهایی را بر سرخاکم خواهید کاشت Duygu bana öykü bana Roman gibi her an bana Hücremde yalnızım gel Gel düşümdeki sevgilim Soyunup hazırlan bana feeling is to me, story is to me every moment is like a novel to me come, i'm alone in my cell come, my lover in my dreams undress and prepare for me احساس برای من ، حکایت برای من هرلحظه شبیه داستانیست برای من درحجره ام(کنج خلوتم)تنهایم بیا بیا ای محبوب رویاهای من لخت شو وبرای من خودت را بیارای "Biraz sonra asmaya götürecekler beni Biraz sonra dalımdan koparıp öldürecekler beni Hoşçakalın sevdiklerim Dört mevsim yedi kıta mavi gök Bütün doğa hoşçakalın Hoşçakalın sevdalılar Çocuklar üniversiteliler genç kızlar Sonsuz uzay gezegenler ve yıldızlar Hoşçakalın Hoşçakalın senfoniler oyun havaları Sevda türküleri ve şiirler Bildirilerimizin ve seslerimizin yankılandığı şehirler Dağlarında yürüdüğümüz toprak Yalınayak eylem adımlarıyla geçtiğimiz nehirler hoşçakalın Hoşçakalın ağız tatlarım Sıcak çorbam çayım sigaram Havalandırma sıram banyo sıram kelepçe sıram Parkamı kazağımı eldivenlerimi ayakkabılarımı Ve kalemimi ve saatimi Ve kavgamı bıraktığım sevgili dostlar Hoşçakalın hoşçakalın" soon they'll take me to hang soon they'll kill me plucking me off my branch farewell, those whom i loved four seasons, seven continents, blue sky whole nature, farewell farewell, lovers children, university students, young girls infinite space, planets and stars farewell farewell, symphonies, dance tunes love songs, poems cities where our leaflets and voices echoed earth on whose mountains we walked rivers that we crossed marching barefoot, farewell farewell, my pleasures (lit, tastes of my mouth) my warm soup, my tea, my cigarette my stroll row, my shower row, my row to be handcuffed (or, my turn to stroll, my turn to take a shower, my turn to be handcuffed) dear friends to whom i left my parka, my pullover, my gloves, my shoes and my pen, and my watch and my fight farewell, farewell کمی بعد مرا برای به داراویختن خواهند برد کمی بعداز پشتم خواهند کند(شاید استعاره از شلاق زدن باشد!)ومرا خواهند کشت به درود همه دوست داشتنی های من چهارفصل ، هفت اقلیم ، اسمان ابی تمام طبیعت به درود ای تمام عاشقان به درود کودکان ، دانشجویان ، دختران جوان کهکشانهای دور بی انتها وستارگان به درود به درود ای سمفونی ها وتمامی موسیقی های باعث وجد ابیات عاشقانه واشعار تمامی شهرهایی که روی نقشه ها درگفتارها وحکایات ماست به درود خاک کوه هایی که رویشان قدم زدیم رودهایی که صلیب وار وپابرهنه از درونشان رد شدیم به درود به درود تمامی مزه هایی که زیر زبانم بودند به درود شوربای گرم من(غذای فقیرانه وعموم مردم) چایی من سیگار من حال وهوای زیر باران قدم زدنم ، زیر دوش ماندن هایم ، واسیر بودنم(دستبند به دست بودنم) پارکم را کفش هایم را دستکش هایم را خواستنی هایم را ساعتم را وقلمم را واتشم را دردها ودردسرهایم را تمامشان برای شما دوستان خوبم به درود ...به درود... Dostum bana sevdam bana Soluğunu geçir bana Uyku tutmuyor gözüm Anılar sıraya girdi Gel anne süt içir bana my friend is to me, my love is to me pass me your breathe i'm not able to sleep memories have queued up come, mother, get me to drink milk دوستم برای من، عشقم برای من نفسهایت را از درونم عبور بده خواب از چشمهایم فراریست خاطره ها مرا دربرگرفته است مادر بیا به من شیر بده "Hoşçakalın anılarımı bıraktığım insanlar Mutluluğu için dövüştüğüm insanlar Yedi bölge dört deniz Yedi iklim altmış yedi şehir Okullar mahalleler köprüler tren yolları Deniz kıyıları balıkçı motorları takalar Asfalt yolu boyu dizilmiş fabrikalar Ve işçiler ve köylüler Hoşçakal ülkem Hoşçakal anne hoşçakal baba kardeşim Hoşçakal sevgilim hoşçakal dünya Hoşçakalın dünyanın bütün halkları Sınırlı olmayan mekana Sınırlı olmayan zamana gidiyorum ben En sevda halimle en yaşayan halimle Gidiyorum dostlarım Hoşçakalın hoşçakalın farewell, people to whom i left my memories people for whose happiness i fought seven regions, four seas seven climates, sixty seven cities schools, districts, bridges, railways sea shores, fishing boats, small boats factories lined up along the asphalt road and workers and peasants farewell, my country farewell mother, farewell father, brother farewell lover, farewell world farewell all the peoples of the world i'm going to a place that's not bounded a time that's not finite with my most loving state, with my most living state i'm going, friends farewell, farewell به درود ای انسانهایی که دردهایم را برایتان به یادگار گذاشته ام وغم هایم راوخاطراتم را ای انسانهایی که برای شاد بودنتان جنگیدم هفت بر وچهار دریا هفت اقلیم(تو متن انگلیسی اشتباهات ترجمه زیادن) شصت وهفت شهر مدرسه ها محله ها پل ها ریل های قطار سواحل دریاها ، قایق های ماهیگیری ، قایق های کوچک وتفریحی به درازای جاده های اسفالته کارخانه هایی که کنار هم چیده شده اند وکارگران وروستایی ها وکولی ها به درود وطنم به درود مادر به درود پدر به درود خواهر به درود عشق من به درود دنیا به درود تمامی اهل دنیا به جایی بیکران وبی مرز به جایی که زمان دران معنا ندارد میروم من با نهایت عشقی که دروجودم داشته ام با نهایت قدرت حیاتی که دروجودم انباشته شده بود میروم دوستان من به درود...به درود... Beni yaşamımla sorgula iki gözüm Beni yüreğimle beni özümle Bilimle anla beni Felsefeyle anla beni Tarihle anla beni Ve öyle yargıla appraise me by my life, my two eyes by my heart, by my self by science understand me by philosophy understand me by history understand me and so judge me منو با زندگیم ارزیابی کن ای دوچشم من منو با قلبم(احساسم) منو با خودم منو با علم بفهم با فلسفه منو درک کن با تاریخ منو درک کن وانگونه قضاوت کن 24 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ یکی از تاپ ترین وپرمعنا ترین ترانه های احمدکایا شاعر اهنگساز خواننده ومبارز اهل ترکیه لطفا بعد از خوندن نظرتونو بنویسید ولو یک سطر! 13 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ حس عجیبیه وقتی با تمام وجود شیرینی زندگی و زنده بودن رو تمنا میکنیم ولی لاجرم و بالاجبار باید تلخی مرگ رو تجربه کنیم. حالا وقتی این مرگ غیرطبیعی باشه. اتفاقا امروز داشتم در مورد قصاص میخوندم. یک لحظه خودم رو گذاشتم جای کسی که میدونه چند ساعت بعد یا چند لحظه بعد به دار آویخته میشه. خیلی عجیبه...حتا از خودکشی بدتر....هر ثانیه هزاران بار میمیره تا اون حکم اجرا بشه. اون زمان آدم دلش میخواد فقط چند ساعت بیشتر زنده باشه تا از هر چی که قبلا در اطرافش بود و لذت نبرده بود لذت ببره. حس بدیه. خیلی تلخه 9 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ آه این آهنگ مو رو به تن من سیخ میکنه ، من بعضی وقت ها خدا رو شکر کردم که ترکی بلد هستم به خاطر گوش دادن به این آهنک ، حرفی برای گفتن ندارم جز اینکه این آهنگ محشر ، محشر و محشره 9 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ حس عجیبیه وقتی با تمام وجود شیرینی زندگی و زنده بودن رو تمنا میکنیم ولی لاجرم و بالاجبار باید تلخی مرگ رو تجربه کنیم.حالا وقتی این مرگ غیرطبیعی باشه. اتفاقا امروز داشتم در مورد قصاص میخوندم. یک لحظه خودم رو گذاشتم جای کسی که میدونه چند ساعت بعد یا چند لحظه بعد به دار آویخته میشه. خیلی عجیبه...حتا از خودکشی بدتر....هر ثانیه هزاران بار میمیره تا اون حکم اجرا بشه. اون زمان آدم دلش میخواد فقط چند ساعت بیشتر زنده باشه تا از هر چی که قبلا در اطرافش بود و لذت نبرده بود لذت ببره. حس بدیه. خیلی تلخه نه نه احمد کایا تو این آهنگ نمی ناله ؛ داره به استقبال مرگ میره ، درواقع داره جونش رو فدا میکنه برای اثبات حقانیتش ؛ البته این برداشت منه 9 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ راستش نمیدونم چی بگم دقیق ! فک میکن داره از راهی میگه که خیلی بهش ایمان داره با همه وجود و این حس اسودگی و سبک بالی که باهاش داره به استقبال مرگ میره هم ادم و میترسونه هم تحسین برانگیز و جذابه 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ راستش نمیدونم چی بگم دقیق !فک میکن داره از راهی میگه که خیلی بهش ایمان داره با همه وجود و این حس اسودگی و سبک بالی که باهاش داره به استقبال مرگ میره هم ادم و میترسونه هم تحسین برانگیز و جذابه مریم جان مرگ همیشه پایان نیست گاهی یک اغاز بسیار زیباست احمدکایارو ترورش کردن وگفتن به دلیل مشکل قلبی فوت کرده مرگ کایا وامثال کایا اغازی بود بر اصلاح سیاستهای قومی درترکیه که تا حدود زیادی هم موفق شدند واگر تحلیل های سی سال اخیر درمورد ترکیه رو مطالعه کنین بخوبی متوجه میشین که چطوری بزرگترین چالش خودشون رو به یک نقطه قوت تبدیل کردن پایمردی درراه اعتقادات پاک وبی زیان نسبت به خلق(انساندوستانه) حرکت بسیار قابل ستایشیست که درتمامی ترانه های کایا مضامین ان موج میزنه 8 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۰ مریم جان مرگ همیشه پایان نیست گاهی یک اغاز بسیار زیباست Sevgili yerine Koynuma idamlar alır yatarım Ve sonra sabırla beklerim Bulutları çekersiniz üstümden Suçsuzluğumun yargılayıcılarını yargılarsınız Ve o güzel geleceği getirirsiniz bana Ölüm tanımaz işte o zaman sevgim Tırnaklarımı geçirip toprağın sırtına doğrulurum Gözlerimde güneş koşar Ve çiçekler ekersiniz toprağıma به جای دوست داشتن دراغوشم اعدام هارا میفشارم ومیخوابم وسپس با صبر منتظر میمانم ابرها را ازروی من کنار میزنید قاضیان بیگناهی مرا به قضاوت مینشینید واینده زیبا ودوست داشتنی را برایم می اورید ولی دران زمان عشق وعلاقه من مرگ را نمیشناسد ومن از زیر بستر خاک با چنگال ناخن هایم به پا خواهم خواست(قیام میکنم وبه عبارتی استعاره از ظهور درقالب معناست) دران زمان درچشمهایم خورشید میدود! وشما گلهایی را بر سرخاکم خواهید کاشت 6 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ مریم جان مرگ همیشه پایان نیست گاهی یک اغاز بسیار زیباستاحمدکایارو ترورش کردن وگفتن به دلیل مشکل قلبی فوت کرده مرگ کایا وامثال کایا اغازی بود بر اصلاح سیاستهای قومی درترکیه که تا حدود زیادی هم موفق شدند واگر تحلیل های سی سال اخیر درمورد ترکیه رو مطالعه کنین بخوبی متوجه میشین که چطوری بزرگترین چالش خودشون رو به یک نقطه قوت تبدیل کردن پایمردی درراه اعتقادات پاک وبی زیان نسبت به خلق(انساندوستانه) حرکت بسیار قابل ستایشیست که درتمامی ترانه های کایا مضامین ان موج میزنه مرسی بله میدونم احمد کایا رو میشناسم ....البته نه کامل ولی یه چیزایی ازش میدونم اون ترسی که تو جمله های بالا گفتم شاید منظورم و خوب نرسوند ...منظورم ترسی بود که به قول حامد مو به تنه ادم سیخ میکنه ترسی که از شجاعت یکی دیگه یا از ناباوریه یه چیزی ادم حسش میکنه که همنجوریم که گفتم همراه با تحسینه عمیقه یه راهی که عمیقا بهش معتقدی و میدونی بعد از مرگی که در این راه داری یه عده ای هستن که ادامش میدن 5 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ نه نه احمد کایا تو این آهنگ نمی ناله ؛ داره به استقبال مرگ میره ، درواقع داره جونش رو فدا میکنه برای اثبات حقانیتش ؛ البته این برداشت منه خیلی ساده نیست کسی اینچنین جونش رو بذاره. باید اعتقاد خیلی راسخی داشته باشه و بدونه مرگش صد در صد تاثیرگذاره. 6 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ علاقه مند شدیم به احمد کایا به نظرم کایا یه نوع تجربه گرایی در سطح زندگی روزمره و لذت های ساده ی زنگی رو به ما یادآوری می کنه، در عین حال مرگ رو هم به عنوان یه لذت ساده دیگه ی زندگی میخواد تجربه کنه ... و اینکه میگه منو با زندگیم ارزیابی کن ای دوچشم منمنو با قلبم(احساسم) منو با خودم منو با علم بفهم با فلسفه منو درک کن با تاریخ منو درک کن وانگونه قضاوت کن یاد انیمیشن کوتاه " i " می افتم و ارجحیت Reality. با واقعیت ها باید زندگی کرد! 7 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ اسوه ی شهادت و مقاومت ! از بس نوع وطنی این جور قهرمانارو به زور به خوردمون دادن بهشون آلرژی پیدا کردیم ، ولی فکر میکنم این یکی واسه ترکا فرق داره... 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ اسوه ی شهادت و مقاومت ! از بس نوع وطنی این جور قهرمانارو به زور به خوردمون دادن بهشون آلرژی پیدا کردیم ، ولی فکر میکنم این یکی واسه ترکا فرق داره... احمد کایا مبارز کرد بود ؛ ولی شخصیتی داشت که ترک ها هم دوستش داشتن 4 لینک به دیدگاه
A.R-KH-A 4953 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ داش سجاد والا اولش ميخواستم بگم كه اصلا "نفهميدم چي گفت!" ولي اين تيكه اش رو كه خوندم باهاش ارتباط برقرار كردم (درست يا غلط نميدونم).. ولی دران زمان عشق وعلاقه من مرگ را نمیشناسد ومن از زیر بستر خاک با چنگال ناخن هایم به پا خواهم خواست(قیام میکنم وبه عبارتی استعاره از ظهور درقالب معناست) دران زمان درچشمهایم خورشید میدود! وشما گلهایی را بر سرخاکم خواهید کاشت معني زيادي اين حرف... البته "كايا" رو ميتونم نوع خوندنش رو مثل "داريوش" فرض كنم كه تاثير گذار هست.. كلا آهنگ منو ياد افكار جواني انداخت...(دوران دانشجويي و جريانات انتخابات..) بگذريم.. شايد ارتباطي كه من با اين تيكه ي شعر داشتم در اين شعر "گلسرخي" به نوعي ديگر بيان شده است... گيرم که درباورتان به خاک نشسته ام، و ساقه هاي جوانم ازضربه هاي تيرهايتان زخمدار است، با ريشه چه ميکنيد ؟ گيرم که در سر اين باغ بنشسته در کمين پرنده اي، پرواز را علامت ممنوع ميزنيد، با جوجه هاي نشسته در آشيان چه ميکنيد؟ گيرم که ميکشيد، گيرم که ميزنيد، گيرم که ميبريد، با رويش ناگزير جوانه ها چه ميکنيد؟ 6 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ مبارزی که با مرگ خودش رو تمام شده نمی بینه ولی چقد قشنگ با زیبایی های دنیا خدافظی می کنه یه حس مقاومت و ایستادگی به آدم می ده وداع تلخ تو یادهای خیلیا می مونه و برای کسایی که با تاریخ شناختنش می تونه اسوه مقاومت باشه 7 لینک به دیدگاه
مریم راد 2736 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ ما شقایق های باران خورده ایم سیل ناحقی فراوان خورده ایم ساقه احساسمان خشکیده است زخم ها از تیغ و طوفان خورده ایم تا چه بوده تا کنون تقصیرمان!! تا چه باشد بعد از این تقدیرمان!!!!! این قسمتش خیلی قشنگه: به جایی که زمان دران معنا ندارد میروم من با نهایت عشقی که دروجودم داشته ام با نهایت قدرت حیاتی که دروجودم انباشته شده بود میروم دوستان من به درود...به درود... خدای من اون حس زیباییه که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتم را... یکی مثل نسیم دشت می گوید کنارت هستم اما تنها! امیدوارم عهدی رو که با خدام در طوفان بستم توی ساحل آرامش فراموش نکنم. اینکه همه میگن روزگارمون روزگار نیست و روزگار بدی است, من قبول ندارم.باید بگیم آدم های روزگارن که این شرایط بدی رو بوجود اوردند چرا که رسم و روششون رسم خدایی نیست.روش شیطانیست.سوار اتوبوس شیطونشون هستند نه سوار اتوبوس فرشته وجودشون.از مرگ نمی ترسم و هراسی نیست.چرا که همه خوبی ها رو خواستم و دلی نشکوندم و خدایی که با منه.فقط گفته دل بچه هامو تو زمین نشکون و بقیش با من!شاید نوشته هام ربطی نداشت اما حرف دلم بود. والسلام! 6 لینک به دیدگاه
Ashley.G 443 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۰ پر از معنی و ناگفته های بشریت.فقط میتونم بگم درد مشترک همه انسانها (نداشتن چیزی به نام آزادی و حق انتخاب) رو خیلی زیبا در قالب اول شخص بیان کرده. زندان برای من،سکوت برای من 5 لینک به دیدگاه
FrnzT 18194 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۰ اتفاقا صبح یکی از اشعار لورکا "گارد سیویل"رو میخواستم بذارم تو وبلاگم...شعری که نهایتا منجر به مرگ شاعر شد. الان این تاپیک رو دیدم حس مشترکی رو دیدم. یاد اشعار شاملو میوفتم وقتی میگه: قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی من درد مشترکم مرا فریاد کن هر زمان در هر گوشه از دنیا علیه ظلم خاشاکی رشد میکنن که همچون خس در چشم ظالمین فرو میرن این درد مشترکه. ولی شجاعت میخواد کسی تا پای جان ایستادگی کنه.حرف زدن آسونه ...در عمل هر کسی مرد راه نیست. 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده