نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۸ شرم اگر مانع نمی شد، بیشتر می دیدمش بگذرند ای کاش چشمان من از تقصیر من با سخن چینی مرا از چشم او انداختند سادهلوحان غافلند از آه پر تأثیر من . مُصحفی هستم میان مکتب کجفهمها هر چه میخواهند می گویند در تفسیر من . هیچ ابری موجب خاموشی خورشید نیست روسیاه است آن که کوشیده ست در تحقیر من... حسین دهلوی لینک به دیدگاه
نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 دی، ۱۳۹۸ شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین مگر که زهر بریزم به استکان خودم ... لینک به دیدگاه
نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 دی، ۱۳۹۸ این سِحر با صدها دعا باطل نخواهد شد مهتاب در مردابها کامل نخواهد شد گفتی ز غم غافل شوم در بازی دنیا غم لحظهای از حال ما غافل نخواهد شد میدانم ای دلسنگ روزی بازمیگردی تو بازمیگردی و این دل، دل نخواهد شد ن.م 1 لینک به دیدگاه
moham@d 172 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۹ کفر و دین در بر عشاق نکوکار یکیست کعبه و بتکده و سبحه و زنار یکیست اگر از دیده ی تحقیق به عالم نگری عشق و معشوقه و عاشق، دل و دلداده یکیست 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 فروردین، ۱۳۹۹ این چار حرف ساده ؛ همین نام کوچکم وقتی شنیده می شود از آن دهن خوش است ... 1 لینک به دیدگاه
moham@d 172 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۹ طرّه از پیشانی ات بردار ای خورشید من در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام! 1 لینک به دیدگاه
hamid23631 0 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 تیر، ۱۳۹۹ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام غمخوار من! به خانهی غمها خوش آمدی با من به جمع مردم تنها خوش آمدی بین جماعتی که مرا سنگ میزنند میبینمت، برای تماشا خوش آمدی راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من! به آخرین شب دنیا خوش آمدی پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیریام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی ای عشق، ای عزیز ترین میهمان عمر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی "فاضل نظری" لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده