Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۲ وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود 5 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۹۲ دستانم را به دیوار میگیرم و قدم بر میدارم پای روحم شکسته... (مهلا) 5 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۲ شب بود و نسیم بود و باغ و مهتاب من بودم و جویبار و بیداریِ آب وین جمله مرا به خامشی می گفتند کین لحظه ی نابِ زندگی را دریابـــــــــــــــــ "محمدرضا شفیعی کدکنی" 4 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۲ دلم امشب صاف است آسمان هم آرام و هزاران فانوس باد هم می آید و نسیمی زیرک سعی دارد که بفهماند شب مظهر این همه تاریکی و دلتنگی نیست... به گمانم فردا روز خوبی باشد: صورت ماه به من می گوید...! 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اسفند، ۱۳۹۲ دست های من از روزی که رهایشان کردی به موزه ی اشیای گم شده پیوست 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۲ تمامه من،اي منه من "دوستت دارم " براي همين بودنت براي ديدنت براي عشق براي قبول براي خواستن براي تا ابد در كنار هم آسودن اي هم نفس و همه كس! 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۲ استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید … شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی ! من از دوری تو منقرض شدم … 1 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۲ کاش میدانستی ﭼﻪ ﺣﺲ ﺗﻠﺨﯽ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﯾﺮﺍﻧﯽ ﺳﺖ ﻟﺒﺖ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ ﻭ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﺒﺎﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭ.... 4 لینک به دیدگاه
parniyan71 560 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۳ و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر، شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟؟ 4 لینک به دیدگاه
m@f 1923 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۳ واینجا:ha5t4lmd53df3cpu2lqست زندان من.... 4 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۳ این همه کلاغ می خواهد چکار؟ این شهر تنها خبرش تویی که بر نمی گردی! 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده